به مناسبت سالمرگ ابن هشام صاحب سیره؛
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
خبرگزاری رسا ـ سیره به کتبی گفته میشود که اخبار مربوط به آغاز اسلام و شرح احوال و تاریخ غزوههای رسول اکرم(ص) و شرح احوال ائمه(ع) و راه و رسم آنها در رفتار، گفتار و کیفیت موضعگیری آن بزرگواران در برابر وقایع، حوادث و رخدادها را گزارش میکند.

درآمد
رابطه مسلمین با پیامبرشان، حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله(ص) رابطهای است عاشقانه؛ چرا که پیامبر ما رحمت الهی بر عالمیان است و خداوند کریم او را به خلق عظیمش ستوده است.
این رابطه در کنار این مسأله که کلام، رفتار و امضای رسول خدا(ص) از منابع دانش و بینش دین است، باعث شد که در درازنای تاریخ و فرهنگ پویای اسلامی، کتابهای بسیاری در باب زندگی و سنن اخلاقی رسول خدا(ص) به نگارش درآید که به سنن و سیرة النبی مشهورند.
این مقال و مقاله به مناسبت سالمرگ ابن هشام، صاحب سیره و کسی که عمری را در تألیف و تحقیق در زندگی و سیره رسول مهربانی گذاشت، به نگارش در میآید. "سیره ابن هشام" نه حاصل تلاش فردی ابن هشام است، بلکه چکیده و تلخیص گونهایست از سیره ابن اسحاق و این سیرهها خود حاصل تلاش اولیه سیرهنگاران شیعه هستند که بنا بر نقل آیتالله سید حسن صدر در کتاب تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، شیعیان پیشگام در نقل و نگارش در باب سیره و سنت رسول خدا بودهاند.(ن.ک: تاسیس الشیعه)
بنا بر این نگارش این مقال به بهانه وفات ابن هشام انجام میگیرد؛ ولی بیشتر به عنوان تقدیر از عاشقان گمنام رسول مهربانی که عمر خویش را در نقل و نگارش سیره رسول خدا(ص) نهادند، به نگارش در میآید.
از ایشان نیستی می گو از ایشان
«سیره در لغت به معنای سنت، روش، رفتار، حالت و هیئت است. در اصطلاح به کتبی گفته میشود که اخبار مربوط به آغاز اسلام و شرح احوال و تاریخ غزوههای رسول اکرم(ص) و شرح احوال ائمه(ع) و راه و رسم آنها در رفتار، گفتار و کیفیت موضعگیری آن بزرگواران در برابر وقایع، حوادث و رخدادها را گزارش میکند.
اولین موضوع از تاریخنگاری که مورد عنایت اخباریون قرار گرفت، سیره نبوی بوده است. اتکای اخباریون در نگارش سیره بر دو منبع بود؛ اخبار جاهلی و احادیثی که اصحاب و تابعان، از زندگی پیامبر خدا(ص) از ولادت، دوران کودکی و نوجوانی، دعوت به اسلام، جهاد و غزوات و اخبار آن بزرگوار تا وفات نقل کرده بودند.
سیره نبوی بخشی از حدیث بود که به شکل پراکنده روایت شده بود. وقتی که محدثان به جمع روایات و تبویب و تدوین آن پرداختند، سیره نبوی در بابی به نام "باب المغازی و السیر" گرد آمد.
دیری نپایید که این باب و عناوین شبیه به آن، به شکل جدا از حدیث، به نگارش در آمد و سیره نگاری آغاز شد. نهضت علمی سیرهنگاری، آنچنان دامنهدار و پر رونق است که با جرأت میتوان گفت تاکنون استقصای جامعی از آن به عمل نیامده است.
هنوز تفکیک صحیحی بین سیره نگاران نخستین، که آثارشان اکنون بر جای نمانده و در فحوای کتب دیگران نقل شده و کسانی که آثارشان موجود است و از اشتهار برخوردار گردیدهاند، انجام نشده است.
پیش گامی شیعه در سیره نگاری امری است غیر قابل انکار و در این میان باید به بیان معصوم(ع) اشاره کرد که تعلیم سیره رسول خدا(ص) را در ردیف تعلیم قرآن کریم قرار داده است. امام سجاد(ع) فرموده است: ما مغازی و سیره رسول خدا را به سان تعلیم سورهای از قرآن، تعلیم میکردیم».(علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی ج1 ص250)
«اگر فرض کنیم که هیچگونه توجه مستقلى به رویدادهاى تاریخى میان عرب وجود نداشت، به راحتى مىتوانیم بپذیریم که جزو اساسىترین وظایف محدثان، ثبت رفتارهاى رسولخدا(ص) براى بهرهگیرى در فقه، اخلاق و... بود.
کتابهاى مختلفى که به جمعآورى احادیث پرداختهاند، چه به صورت مسند یا در شکل سنن و یا موضوعى، حاوى بخش بزرگى از سیره رسول خدا(ص) با تأکید بر جنبههاى دینى این نقلهاى بود. این مجموعهها از روایاتى ساخته شده که پس از رحلت رسول خدا(ص) توسط مسلمانان و به ضرورت دینشناسى، به تدریج گردآورى مىشد.
نکات تاریخى در بیشتر ابواب فقه و در لابلاى نقلها آمده و کتاب الجهاد یا کتاب السیر نزدیکترین باب فقهى است که با مغازى رسول الله(ص) ارتباط دارد. در این باب است که به طور عمده، مسایل تاریخى جنگها به ضرورت دانستن احکام آنها آمده است. کتاب "السیر ابو اسحاق فزارى" که به چاپ رسیده به وضوح نشانگر توجه تاریخى محدثان مىباشد. چنانکه محمد بن حسن شیبانى هم کتاب "السیر الکبیر" را نگاشته است! کتاب "السیر" به عنوان جزئى از کتابهاى حدیثى، در تمامى این مجموعهها آمده است.
رسول خدا(ص ) به عنوان یک شخصیت برجسته مىتوانست نقش تاریخى ویژهاى را براى خویش در اذهان مسلمانان به وجود آورد. نگرش مسلمانان درباره پیامبر(ص) به عنوان سیره، مستلزم بررسى دقیق و موشکافانه از زندگى آن حضرت بود. به همین دلیل در حال حاضر ما ریزترین گزارشهاى مربوط به شخصیت رسول خدا(ص) را در دست داریم.
مقایسه آنها با ثبت همین جزئیات از زندگى سایر شخصیتهاى اسلامى در دورههاى بعد نشانگر تأثیر تاریخى و تاریخنگارى آن میان مسلمانان بوده است؛ به عنوان نمونه شعبه شمائلنگارى در تاریخهاى اسلامى، تا اندازهاى برگرفته از تلاش نسل اول در ترسیم قیافه آن حضرت بوده است.
خواهیم دید که کتابهاى سیره در حد بررسى زندگى شخصى آن حضرت و یا حتى تاریخ عمومى اسلام باقى نماندند و به طور اصولى، تاریخ را به عنوان تاریخ مورد توجه قرار داده و به غناى کتابهاى تاریخى افزودند».(منابع تاریخ اسلام ص14)
یک همکاری تاریخی
«کتاب المغازی که ابن اسحاق به عنوان صاحب آن شناخته شده و شهرت او بر پایه آن استوار گردیده و پس از آنکه همین کتاب را ابن هشام تلخیص و تهذیب نمود، ابن اسحاق به عنوان مؤلف و صاحب السیره شهرت یافت. در اصل و صورت اولی بر حسب محتوای تاریخی، شامل سه قسمت اساسی، یعنی مبتدأ و مبعث و مغازی بوده است».(سیرت رسول الله ج1 ص44مقدمه)
«زمانى که سیرهنویسى به عنوان یک رشته اختصاصى و با مشخصه تاریخنگارى مطرح گردید، در برگیرنده دو قسمت اساسى بود. یکى مبعث و دیگرى مغازى.قسمت نخست از شرح حال اجداد پیامبر(ص ) آغاز مىشد و به هجرت خاتمه مىیافت.
قسمت دوم، مغازى بود که شامل حوادث نظامى و غیر نظامى دوران مدینه مىشد. ابن اسحاق که مانند بسیارى از معاصرانش از نگاشتههاى اهل کتاب و نیز مسلمانانى که از آنان متأثر بودند، استفاده مىکرد.
وی در ابتدای کتاب خود، کتاب المبتداء را قرار داد که تاریخ آفرینش انبیا تا پیامبر(ص) بود. ابن هشام، تهذیبگر سیره ابن اسحاق، این فصل را از کتاب وى حذف کرد».(منابع تاریخ اسلام ص14)
«ابن اسحاق نویسنده اولین سیره نسبتا جامعی است که به دلیل نظم منطقی موجود در آن، به عنوان نخستین کار اصیل در این زمینه شناخته شده است. وی از موالی –عرب یا فارس- عراقی است که پدرانش مسیحی بوده و جدش یسار، از اسیران جنگ "عین التمر" بود. وی در مدینه بالید؛ اما نهایتا در بغداد درگذشت و در مقبره خیزران مدفون شد. در سفری که در حدود سی سالگی به مصر داشت، شاگردی کسانی چون یزید بن ابی حبیب را کرد و از او در اخبار سیره هم بهره برد.
ابن اسحاق پس از پیروزی عباسیان در سال 132 هجری به عراق رفت و زمانی که منصور در حیره بود، کتاب مغازی خود را تألیف کرد و از آن زمان میان مردم کوفه و سپس سایر مناطق انتشار یافت. در واقع مهاجرت ابن اسحاق به عراق، دانش سیره را که تولدش در مدینه بود، به مهمترین نقطه عالم اسلام یعنی عراق انتقال داد.
ابن اسحاق سیره مدونی از خود بر جای نهاد که سبقه تاریخی آن به طور کامل روشن است. کتاب او مشتمل بر اخبار تاریخی از آغاز زندگی آدم تا پایان زندگی پیامبر(ص) بود. ابن هشام با تهذیب سیره ابن اسحاق، آنچه را زواید نامیده و بیارتباط با پیامبر(ص) میدانسته، حذف کرد.
باید گفت امتیاز کتاب ابن اسحاق به ساختار منظم آن است که نباید به تنهایی زاییده افکار خود او باشد، بلکه همان گونه که برخی محققان نوشتهاند، ترکیب کار مغازی از استاد وی "زهری" و سایر مؤلفان بوده که پیش از آن به این کار اشتغال داشتهاند. گرچه باید گفت همان گونه که مسعودی یادآور شده، پیش از آن تصنیفی و مجموعهای در این حد نبوده است.
ابن اسحاق در مدینه پرورش یافت و لذا روایات او به طور عمده شامل نقلهای مدنی و در اندک مواردی مصری است. در برابر راویان کتاب وی، به جز یک نفر مدنی، همگی شرقی هستند و این بدان جهت است که او سیره را در مدینه تدوین اولیه کرد، اما در عراق انتشار داد. بنا بر این، باید توجه داشت که او محصور در نقلهای مدنی است که محدودیتهای خاص خود را دارند».(همان ص56)
«ابن اسحاق تحت تأثیر راویان یهودی و مسیحی یا آنان که مسلمان اما متأثر از اهل کتاب بودند، قرار داشت و بخش نخست کتاب خود را که کتاب المبتدا در اخبار انبیاء و ملوک گذشته بود و بعدها ابن هشام آن را حذف کرد را از طریق مأخذ اهل کتاب نگاشته است».(همان ص57)
از سیره ابن هشام تا مغازی واقدی
«ابو محمد عبدالملک بن هشام معافرى حمیرى، متوفاى 213، قرنهاست که به عنوان یکى از مشهورترین صاحبان سیره در عالم اسلام شناخته مىشود. این دانشمند در واقع تهذیب و تلخیص کننده سیره مفصل پیامبر اکرم(ص) تألیف محمد بن اسحاق مدنى، متوفاى 150 یا 153 است و در این زمینه ابداعى در تألیف ندارد.
امروزه در فن سیره، دو کتاب در درجه اول شهرت قرار دارند؛ اوّل سیره ابن هشام که کتاب مورد بحث ماست و دوم مغازى محمد بن عمر واقدی متوفاى 207و کتابهاى دیگر مثل طبقات محمد بن سعد و انساب الاشراف تاریخ یعقوبى و تاریخ محمد بن جریر طبرى به این درجه از اعتبار و شهرت نیستند.
یک تفاوت میان سیره ابن هشام و مغازى واقدى این است که در سیره ابن هشام، با وسعت بیشترى از زندگانى پیامبر(ص) سخن گفته شده است. به این معنا که زندگانى آن حضرت را از عصر اجدادشان مورد نظر قرار داده و تا هنگام وفات و حتى حوادث سقیفه، ادامه مىدهد و هیچ یک از دو عصر قبل و بعد از هجرت را از نظر دور نمىدارد.
در صورتى که واقدى تنها زندگانى پیامبر(ص) را در عصر بعد از هجرت، آن هم با تکیه بر غزوات و جنگهاى ایشان، مورد بحث تفصیلى قرار مىدهد و از دوره قبل از هجرت چیزى نمىگوید. فرق دیگر این دو کتاب، تفصیل وقایع در یکى و اجمال و اختصار نسبى آنها در دیگرى است.
واقدى همیشه حوادث را با تفصیل و گستردگى بیشترى نقل مىکند و ریزه کاریها را بهتر مىنماید. او جوانب مختلف وقایع را بازتر طرح مىکند و روایاتى مىآورد که وضوح بیشترى دارند و از مجهولات بیشترى پرده برمىدارند. واقدى خیلى از اوقات تنها به تفصیل وقایع بسنده نمىکند، بلکه بسیارى از حقایق تاریخى مهم را نقل مىکند که نه تنها در ابن هشام نیست، بلکه در آثار دیگر مورخان بزرگ هم دیده نمىشود. به عنوان نمونه، واقدى درباره جنگ احد مىنویسد: قریشیان روز پنجشنبه، پنجم شوال، ده روز بعد از خروج مکه و درست در رأس ماه سى دوم از هجرت پیامبر(ص) به ذوالحلیفه رسیدند و درباره جنگ موته مىنویسد: رسول خدا(ص) در ادوار گذشته، پرچم طایفه بنى نجّار را به عماره بن حزم مىسپرد، اما در این جنگ آن را به زید بن ثابت داد. عماره عرضه داشت: یا رسول اللّه! علت این تغییر چیست؟ شاید بر من غضبناک شدهاى؟ آن حضرت فرمود: نه، به خدا سوگند! ولیکن قرآن را مقدم بدارید. او بیشتر از تو قرآن تعلیم گرفته است و داناى به قرآن مقدم داشته مىشود، اگر چه غلامى سیاه و بریده بینى باشد. بعد فرمان داد که در اوس و خزرج آن کس پرچم بردارد که بیشتر قرآن مىداند. وی درباره جنگ خندق گفته است: رسول خدا در این جنگ با مردم مشورت کرد. آن حضرت در امر جنگ با ایشان بسیار مشورت مىکرد و نیز در مورد غزوه حدیبیه از قول یکى از اصحاب نقل مىکند: هیچ کس را چون آن حضرت ندیدم که این قدر زیاد با یاران خود مشورت کند.
از این نمونه ها در کتاب واقدى بسیار وجود دارد. این دقت در نقل تاریخ و تبیین دقیق شرایط کارگزاران و فرماندهان جنگى یا ویژگیهاى مدیریت شخص پیامبر(ص) و صدها اطلاع جالب و دقیق تاریخى دیگر، مثل چگونگى زراعت، آداب غذا خوردن، دفن اموات، تنظیم کاروانها و… نکات جالبى هستند که در کتاب واقدى به کثرت دیده مىشود؛ در حالى که ابن هشام از این گونه اطلاعات دقیق و تفصیلات تاریخى بهره بسیار کمترى دارد.
فرق سوم سیره واقدى و ابن هشام، قضاوت قاطع و روشن واقدى در مورد بسیارى از روایاتى است که نقل مىکند؛ در حالى که در سراسر کتاب ابن هشام، جز چند قضاوت، آن هم در مورد اشعار منقول از ابن اسحاق، چیز دیگرى وجود ندارد. حتى در مقایسه با تمام مورخان بزرگ دیگر، مثل محمد بن سعد، خلیفة بن خیاط، بلاذرى، یعقوبى، طبرى و حتى مسعودى، واقدى در این جهت برترى دارد.
البته در درجه بعدى مىتوان از "ابن اثیر" نام برد که وى با دقت نظرى که در بین مورخین کمنظیر یا بىنظیر بوده است، به تدوین و مقایسه روایات تاریخى و ضبط و نقل اطلاعات پرداخته و حتى اگر ترجیح یک روایت بر دیگر روایات مشکل بوده، به نقل همه آنها پرداخته است».(ابن هشام و سیره او)
منابع:
1. تاسیس الشیعه لعلوم الاسلام- سید حسن صدر
2. علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی- صادق آیینه وند
3. منابع تاریخ اسلام- رسول جعفریان
4. الاعلام- خیر الدین زرکلی
5. فرهنگ زندگی نامه ها- حسن انوشه
6. سیرت رسول الله- ابن هشام- ترجمه و انشای رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی- تصحیح و مقدمه اصغر مهدوی
7. ابن هشام و سیره او- محمد علی جاودان
هادی شاملو
/979/703/ر
ارسال نظرات