۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۰:۳۷
کد خبر: ۲۰۶۲۶۸
به بهانه سال فرهنگ؛

فرهنگ به عنوان پایه های انقلاب مورد تهاجم دشمنان است

خبرگزاری رسا ـ دشمن همانطور که در جنگ سخت به ابزار آلات و سلاح های جنگی احتیاج دارد، در جنگ نرم هم به وسائلی احتیاج دارد که به وسیله آنها گلوله های فرهنگی خود را برای براندازی و تضعیف فرهنگ جامعه اسلامی به هدف بنشاند.
تهاجم فرهنگي

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران نظام سلطه برای حفظ منافع خود در منطقه هارتلند(قلب) جهان دست به اقدام هایی برای مهار و براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران زد.

جنگ نرم تنها راه سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است

مارک پالمر از راهبرد شناسان و نوآوران سیاست خارجی ایالات متحده می گوید: ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند(قلب) نظام بین الملل به قدرتی کم نظیر تبدیل شده است که دیگر نمی توان با یورش نظامی و جنگ سخت آن را سرنگون کرد بلکه تنها راه سرنگون سازی نظام جمهوری اسلامی پیگیری سازوکارهای جنگ نرم و استفاده از فن های عملیات روانی تبلیغاتی با استفاده از سه روش رهنامه مهار، نبرد رسانه ای و ساماندهی و پشتیبانی از نافرمانی مدنی است.

دشمنان انقلاب اسلامی در راستای تهاجم فرهنگی در سال های اخیر شیوه های مختلفی مثل ترویج روحیه ی وابستگی فرهنگی و اعتماد به نفس زدایی و گسترش فساد، فحشا، ابتذال، پوشش نامناسب و بد حجابی زنان، ترویج برهنگی در بین دختران و پسران، استفاده از رسانه هاس سمعی و بصری به عنوان توانمند ترین ابزار تهاجم، دریافت شبکه های تلوزیونی خارجی در نقاط مختلف کشور، ترویج و تبلیغ سیگار و مواد مخدر و مشروبات الکلی و ترویج موسقی مبتذل در بین جوانان و نوجوانان را به کار گرفته اند.

با تضعیف فرهنگ یک جامعه شاکله اصلی آن جامعه متزلزل می شود

جامعه شناسان معتقدند که پایه های هر جامعه ریشه در معارف عقیدتی و ارزشهای اخلاق آن جامعه دارد، بنابراین برای تضعیف هر جامعه کافی است تا فرهنگ آن را تضعیف کرد؛ با این کار افراد جامعه از فرهنگ خود بیگانه شده و برخلاف اقتضائات فرهنگی جامعه ی خود عمل می کنند.

دشمن همانطور که در جنگ سخت به ابزار آلات و سلاح های جنگی احتیاج دارد، در جنگ نرم هم به وسائلی احتیاج دارد که به وسیله آنها گلوله های فرهنگی خود را برای براندازی و تضعیف فرهنگ جامعه ی اسلامی بکار بگیرد.

به جرات می توان گفت تنها فرهنگی که با قدرت تمام در مقابل امپریالیسم فرهنگی ایستادگی کرده است؛ فرهنگ جامعه ایران اسلامی است.

هدف اصلی از تهاجم فرهنگی

هدف اصلی از تخریب فرهنگ های دیگر و جایگزینی فرهنگ ساخته شده توسط نظام سلطه؛ ایجاد زمینه ی لازم برای پذیرش سلطه در کشور ها و فرهنگ های هدف است.

خانواده

در این میان باید گفت خانواده هدف اصلی هجمه های گسترده ی ابزار های مدرن تهاجم فرهنگی است و با برخورد گلوله های پرتاب شده به این هدف؛ بسیاری از اهداف تهاجم فرهنگی محقق خواهد شد.

خلاصه ی مطلب آن است که بنا بر فرمایشات مقام معظم رهبری آن چیزی که انقلاب بر پایه ی آن به وجود آمده یعنی فرهنگ اسلام ناب و فرهنگ انقلابی دقیقا مورد تهاجم دشمنان است.

فرهنگ عنصری با اهمیت است که نقش کلیدی در موجودیت یک جامعه دارد و با انحراف یک فرهنگ؛ آن جامعه از درون پوچ و تهی خواهد شد هر چند در بعد نظامی، اقتصادی، سیاسی، صنعتی بسیار قوی باشد.

انسان بی فرهنگ اصولا بی هویت است و فلسفه بودن در ذهن او معمایی بی پاسخ است که نه گذشته را می نمایاند و نه حال را توصیف می کند و نه در تاریکی های آینده شمعی روشن می کند.

آگاهی از فرهنگ جامعه خود نوعی خودشناسی است

تلاش هر فرد برای آگاهی از فرهنگ جامعه ی خود و کنجکاوی ناشی در مورد جایگاه تاریخی، اعتقادات، آداب، هنر و روابط خانوادگی و اجتماعی و هر آنچه در گسترده ی فرهنگ جا دارد، در حقیقت تلاش برای پاسخ دادن به سئوالاتی است که در مجموع هویت و شخصیت او را شکل می دهد و جایگاه معنوی او را در هستی تعیین می سازد.

عناصر و اجزای هر فرهنگ در تمام اعمال غریزی، آگاهانه و منفعلانه ی انسان تاثیر دارد و در طول زمان با تکرار و استمرار تعمیق می بخشد و خوشتن او را رنگ هستی می زند و وجودش را معنی می بخشد.

رهبر معظم انقلاب در تعریف فرهنگ می فرمایند: فرهنگ مایه ی اصلی هویت ملت ها است؛ فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، نوآور و دارای آبروی جهانی کند، اگر فرهنگ در کشوری دچار انحطاط شد و یک کشور هویت فرهنگی خودش را از دست داد، حتی پیشرفت هایی که دیگران به آن کشور تزریق کنند، نخواهد توانست آن کشور را از جایگاه شایسته ای در مجموعه بشریت برخوردار کند و  منافع آن ملت را حفظ کند.

تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی، فرایند نظام مند و هدف دار تزریق ویروس های فکری، اخلاقی و رفتاری از سوی جریان نظام سلطه است که به منظور آلوده سازی، ایجاد مسمومیت و منفعل سازی جامعه هدف و در نهایت ایجاد، تداوم و گسترش سلطه فرهنگی در گروه یا جامعه هدف صورت می گیرد.

تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه، حساب شده، با برنامه ریزی دقیق که با استفاده از شیوه ها، ابزار ها و امکانات متعدد و متنوع برای درست کردن باور ها، دگرگونی ارزش ها، انحراف اندیشه ها، تغییر و تبدل آداب و سنن و در نهایت نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه انجام می گیرد.

تهاجم فرهنگی عبارت است از هجوم یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی به بنیاد های فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد خام و مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده در محیط هایی که یک فرهنگ ملی و مدافع حیثیت خود وجود دارد و پس از آن از میان بردن فرهنگ مورد نظر و سپس جایگزینی فرهنگ وارداتی طراحی شده است.

در تهاجم فرهنگی، مهاجمین اغلب خصوصیات خوب و پسندیده خود را به سایر کشور ها و ملت ها صادر نمی کنند بلکه به صدور ویژگی هایی می پردازند که با ایجاد غفلت در آنها از طریق دور شدن از فرهنگ ملی و بومی؛ زمینه غارت و چپاول منابع این کشور ها را فراهم آورند.(تاریخ ایران و کشور های منطقه گواه این مدعاست)

هنگامی که غربی ها تهاجم فرهنگی خود را علیه کشور های اسلامی شروع کردند، صفات و روحیات مثبت خود مثل نظم، پژوهش و کنجکاوی در مسائل علمی را وارد نکردند بلکه تنها بی بندوباری  اخلاقی و فساد را وارد این کشورها کردند.

تفاوت های تبادل فرهنگی با تهاجم فرهنگی

تبادل فرهنگی از دیر باز بین ملتها وجود داشته و مایه ی تعالی و رشد و همچنین نو شدن و رشد فرهنگ ها بوده است و در این بین هر فرهنگی که متعالی تر و قوت علمی و هماهنگی با نفوس انسانی داشته باشد به طور طبیعی غالب می شود؛ گسترش اسلام در برخی از مناطق جهان، از جمله شرق آسیا، از طریق  رفت و آمد های مسلمانان ایران به این مناطق، از نمونه های قابل استنادی است که پیامد های مثبت تبادل فرهنگی را برای جامعه ی انسانی به خوبی اثبات می کند.در بر داشته است

تبادل فرهنگی فرایندی متقابل و طبیعی است و با رضایت طرفین انجام می شود ولی تهاجم فرهنگی یک طرفه، غیر داوطلبانه و سلطه گرانه است و اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی را دنبال می کند؛ معرفی و انتقال فرهنگ ها در تهاجم تحمیلی و با هدف ریشه کن کردن فرهنگ ملی است.

پیشینه ی تهاجم فرهنگی

بعضی معتقدند تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت غجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادر شاه از دنیا رفت و ایران دچار آشوب و بی نظمی شد و انگلستان تحرکات استعماری خود را در منطقه خاور میانه شدت بخشید.

شروع این حرکت را باید با تاسیس مذاهب جعلی مانند وهابیت در مذهب اهل سنت و شیخی گری و بهائیت در مذهب تشیع دانست.

این حرکت استعماری در جامعه ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل و بازگشت آنان به کشور، شدت بیشتری به خود گرفت.

نخستین ایرانیانی که برای ماموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند؛ اسیر شبکه ی فراماسونری غرب شدن؛ تعدادی از آنها چون عسکر خان افشار ارومی و ابوالحسن خان ایلچی حلقه ی نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان  به ترویج غرب گرایی و تامین منافع آنها در ایران پرداختند.

مشخصه ی تمام این فرنگ رفته ها خود باختگی در برابر مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب گرایی در ایران بود تا جایی که آخوند زاده علت عقب افتادگی اران را دین اسلام معرفی کرد.

با کودتای سوم اسفند1299  آغاز سلطنت رضا خان، روشن فکران غرب زده شیوه ی جدیدی از تهاجم را شروع کردند، رضا خان در طول بیست سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد.

با توجه به ضعف توانایی های فکری و علمی رضا خان بعید بود چنین حرکات حساب شده ای نتیجه ی افکار و برنامه ریزی های او باشد؛ او با حضور مستشاران غربی و همکاری غرب زدگان داخلی وابسطه به حکومت او تدارک این حرکات ضد فرهنگی را فراهم نمود. /929/پ202/ع

برگرفته از کتاب فرهنگ و تهاجم فرهنگی

ادامه دارد

 

ارسال نظرات