میراث فرهنگی رمز مواجهه تمدنی با غرب
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در دهههای اخیر، تمدن غرب توانسته با اتکا به فناوریهای نوین، رسانههای چندلایه و شبکههای اقتصادی جهانی، نوعی سلطه فرهنگی و هویتی را در مقیاسی گسترده ایجاد کند. در این میان، جهان اسلام با وجود سرمایههای عمیق تاریخی، علمی و معنوی، نتوانسته بخش قابل توجهی از میراث خود را به ظرفیت فرهنگی و اجتماعی تبدیل کند. این شکاف میان «دارایی تمدنی» و «کاربرد تمدنی» یکی از چالشهای بنیادینی است که امروز جهان اسلام با آن مواجه است. بخشی از این عقبماندگی ناشی از برداشت حداقلی از میراث فرهنگی و تقلیل آن به نمایشهای مناسبتی، موزهای و تشریفاتی است؛ در شرایطی که میراث تمدنی در جوهره خود باید کارکردی اجتماعی، اقتصادی، تربیتی و هویتی داشته باشد.
ایران،احیا کننده میراث اسلامی
ایران به عنوان یکی از کانونهای تاریخی تمدن اسلامی، جایگاهی منحصر بهفرد در احیای این میراث دارد. این سرزمین طی هزار سال گذشته نقش مؤثری در تولید علم، گسترش فلسفه، بالندگی هنر و شکلگیری اندیشههای معنوی داشته و همچنان حامل ذخیرهای زنده از عقلانیت، زیباشناسی و جهانبینی اسلامی است. معماری سنتی ایران، که در آن نور، حریم، هندسه و زیبایی در امتداد معنویت قرار میگیرند، نمونهای روشن از پیوند میان ماده و معناست؛ پیوندی که در معماری مدرنِ غرب، عمدتاً از هم گسسته شده است. ادبیات عرفانی ایران نیز همچنان در دانشگاههای معتبر جهان تدریس میشود و توانایی ارائه الگوی اخلاقی و معنوی به انسان امروز را دارد.

غفلت از سرمایه مهم میراث فرهنگی
با این حال، واقعیت آن است که بخش مهمی از این سرمایهها در ایران نیز به دلیل نگاه تزئینی و غیرکاربردی مورد غفلت قرار گرفتهاند. بسیاری از بناهای تاریخی بدون کارکرد فرهنگی مناسب رها شده و آیینها و سنتها در قالبی نمایشگونه عرضه میشوند. فقدان ارتباط واقعی میان نسل جدید و میراث معنوی گذشته، یکی از پیامدهای این رویکرد است. میراث زمانی زنده میماند که در زندگی روزمره جاری شود؛ در شهرسازی، آموزش، هنر شهری، سبک تربیت و حتی در مصرف فرهنگی.
جهان اسلام نیازمند بازنگری در نگاه به میراث خود
غرب در قرن اخیر دقیقاً برعکس ما عمل کرده است. این تمدن توانسته میان تاریخ و زندگی معاصر پیوند برقرار کند؛ از اسطورههای یونانی تا شخصیتهای قرون وسطی، همه در قالب سینما، ادبیات داستانی، بازیهای رایانهای و موزههای زنده بازتولید شدهاند. نتیجه این روند، شکلگیری قهرمانهای فرهنگی و هویتهای رسانهای برای نسل جدید است. جهان اسلام اما در معرفی شخصیتهایی چون ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی، شیخ بهایی یا سلمان فارسی همچنان در چارچوب متون درسی باقی مانده و نتوانسته تصویر جذاب و الهامبخشی از این شخصیتها ارائه دهد.
ظرفیتهای مغفول میراث فرهنگی
یکی از ظرفیتهای مغفول جهان اسلام ـ و بهویژه ایران ـ نسخههای خطی و میراث علمی است. دهها هزار نسخه ارزشمند در کتابخانههای ایرانی نگهداری میشود که بهروزرسانی علمی آنها میتواند الهامبخش حوزههای میانرشتهای مانند پزشکی سنتی یکپارچه، نجوم محاسباتی و اخلاق فناوری باشد. اما نبود ساختار دیجیتالسازی و بانکهای اطلاعاتی مشترک سبب شده بسیاری از این آثار تنها برای پژوهشگران خاص قابل دسترس باشند، نه برای تولید دانش اجتماعی.

توجه ویژه به گردشگری
در زمینه گردشگری نیز ایران توان بالقوهای دارد. مشهد، قم، شیراز، اصفهان و یزد میتوانند مقصد گردشگری فرهنگی و معنوی جهان اسلام باشند. اما توسعه زیرساختها و روایتپردازی حرفهای از این شهرها، هنوز آنگونه که باید شکل نگرفته است. متاسفانه کشورهای دیگر با تقلید از الگوی غربی توانستهاند از میراث اندک خود درآمدهای کلان و برندسازی فرهنگی ایجاد کنند، در حالی که ایران با توجه به غنای فرهنگی و تمدنی خود و همچنین امکانات گستردهتر، سهم اندکی از گردشگری فرهنگی جهانی دارد.
نقش مهم رسانه و مراکز علمی
رسانه، مهمترین حلقه مفقوده این چرخه است. نسل جدید، هویت خود را از طریق تصویر و روایت میسازد. اگر جهان اسلام نتواند قهرمانهای فرهنگی و تاریخی خود را در قالبهای قابل فهم و جذاب عرضه کند، فاصله میان نسلها از طریق رسانههای رقیب پر خواهد شد. ایران لازم است با تقویت تولیدات سینمایی و سریالی، بازیهای رایانهای بومی و پویانماییهای تاریخی، شخصیتهای تمدنی را به زندگی امروز وارد کند.
دانشگاهها و مراکز علمی ایران نیز باید توجه ویژهای به مطالعات تمدنی و میراث فرهنگی داشته باشند. ایجاد رشتههای میانرشتهای در حوزههای تمدن اسلامی، سیاستگذاری فرهنگی و مطالعات هویت، میتواند متخصصانی تربیت کند که توانایی پیوند گذشته و آینده را داشته باشند. جامعهای که حافظه تاریخی خود را نمیشناسد، نمیتواند آینده تمدنی را طراحی کند.
موانع بر سر راه
با این همه، موانع جدی نیز وجود دارد؛ از جمله نگاه سیاسیزده به میراث، فقدان بودجه پایدار، نبود هماهنگی نهادی، و گسست فرهنگی میان نسل جدید و گذشته اما تجربه کشورهای منطقه نشان میدهد که سرمایهگذاری هدفمند بر میراث فرهنگی میتواند درآمدآفرین، هویتساز و قدرتآفرین باشد.

لزوم احیای تمدن اسلامی
در نهایت، احیای تمدن اسلامی به معنای بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه به معنای استخراج عناصر معناگرای گذشته و ارائه آن در قالبی امروزی است. انسان امروز در میانه بحرانهای اخلاقی، افسردگی اجتماعی و ازهمگسیختگی روابط انسانی، بیش از هر زمان دیگری به معنویت، اخلاق و تعادل نیاز دارد. میراث فرهنگی اسلامی ـ بهویژه از منظر ایرانی ـ توانایی پاسخگویی به این نیاز را دارد، مشروط بر آنکه از شکل موزهای بیرون آمده و به زندگی بازگردد.
اگر ایران بتواند این ظرفیتها را فعال کند و نگاه تمدنی خود را ارتقاء دهد، نهتنها در برابر سلطه فرهنگی غرب ایستادگی خواهد کرد، بلکه میتواند تصویری تازه از هویت، معنویت و زیبایی را به جهان امروز عرضه کند؛ تصویری که بر پایه تجربه تاریخی و زیست معنوی شکل گرفته و توان آن را دارد که بخشی از بحران انسان مدرن را التیام ببخشد.
ضرورت راهبردی گردشگری با رویکرد تعالی-بخش
رهبر انقلاب بارها اذعان کردهاند که یکی از مؤلفههای قدرت ملی، توانمندیهای فرهنگی، انسانی و معنوی یک ملت است نه فقط توان نظامی یا اقتصادی. در این چارچوب، گردشگری یک ظرفیت مهم شمرده میشود: هم از منظر اقتصادی (اشتغال، درآمد، تنوع اقتصادی) و هم از منظر فرهنگی و هویتی (شناساندن شایستگیها، افتخارات، میراث).
تعریف «گردشگری تعالی-بخش»
در بیانات مقام معظم رهبری آمده است که گردشگری زمانی تعالی-بخش خواهد بود که صرفاً «بازدید» نباشد، بلکه «عبرتگیری»، «ارتقای روح»، «تقویت هویت» و «تعامل فرهنگی» نیز در آن مدنظر قرار گیرد. مثلاً آمده است: «گردشگری … با مقصد افزایش علم، کسب سلامت، انبساط روح، کسب روزی حلال، صلهرحم … همه این سفرها، تکامل و تعالی-بخش و مبتنی بر دکترین اسلامی هستند».

چشمانداز گردشگری ایران
از فرمایشات ایشان در دیدار با مسئولان استان فارس چنین استنباط میشود:
«اگر مسئولین کشور و استان بتوانند از همین مسئلهی گردشگری به شکل درست، با تبلیغات صحیح و با جهتگیریِ صحیح استفاده کنند، درآمد آن استان را از همه معونههای دیگر بینیاز میکند.»
این بیان، نشاندهنده اهمیت گردشگری در سیاستهای توسعه منطقهای و نیز در تقویت استقلال اقتصادی استانهاست.
نگاه رهبر معظم انقلاب
در مجموع، نگاه رهبر معظم انقلاب به گردشگری فراتر از دیدگاههای مرسوم صنعتی است. ایشان گردشگری را بهمثابه یک فرصت راهبردی برای ایران میبینند: فرصتی برای «اشتغال»، «درآمد»، «معرفی هویت»، «ارتقای معنویت» و «تقویت اقتدار». بنابراین، موفقیت در این عرصه مستلزم تغییر رویکرد است: از «گردشگری صرف» به «گردشگری تعالی-بخش». این تحول، نیازمند اراده، سیاستگذاری هدفمند، مشارکت گسترده و نگاه بلندمدت است.