نگاهی به کارنامه مطبوعات علوم انسانی در ایران امروز/بخش اول
از روشنفکری دینی تا محافظه کاری سنتی؛ با نگاهی به «مهرنامه»
خبرگزاری رسا - وقتی تاریخ نشریات حوزه فکر و اندیشه در طول دوران سی و پنج ساله پس از انقلاب اسلامی را مرور میکنیم با انواع و اقسامی از رویکردهای روشنفکری، شبه روشنفکری، انقلابی، سنتی و البته جریانهای معتدل و نزدیک به تراز انقلاب اسلامی مواجهه میشویم که با دنبال نمودن رهیافتها و رویکردهایشان میشود به افق و امتداد مسیری که طی کرده و میکنند و سرانجامی که بدان خواهند رسید دست یافت.
یکی از رخدادهای قابل تأمل و بررسی در طول دوران حیات نشریات و مطبوعات حوزه اندیشه و تفکر در ایران امروز به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سیر تطور این رسانههای نخبگانی است که با محوریت مباحث علوم انسانی، به انتشار و بسط نحلهها و مکاتب مختلف فکری خویش در سطح جامعه میپرداختهاند.
مرور تاریخ نشریات علوم انسانی و نمایهای از لیبرالیسم تا ارتجاع
وقتی تاریخ نشریات حوزه فکر و اندیشه در طول دوران سی و پنج ساله پس از انقلاب اسلامی را مرور میکنیم، با انواع و اقسامی از رویکردهای روشنفکری، شبه روشنفکری، انقلابی، سنتی و البته جریانهای معتدل و نزدیک به تراز انقلاب اسلامی مواجهه میشویم که گر چه هر یک از ظن خود یار مباحث فکری و حقایق اندیشگی میشوند و مدعی حقگویی و حقخواهیاند، اما با دنبال نمودن رهیافتها و رویکردهایشان، میشود به افق و امتداد مسیری که طی کرده و میکنند و سرانجامی که بدان خواهند رسید، دست یافت.
و این نکته در شاخت مسیری که هر یک از این طیفها تاکنون طی کردهاند و به خصوص از منظر راهی که جریان رسانهای آرمانی و انقلابی بر عهده دارد و آسیب شناسی روندی که تاکنون داشته، بسیار مهم و تأثیرگذار است.
دو سر طیف رسانههای فکری؛ وقتی لائیسیته و سنت به هم میرسند!
در دو سر طیف این نشریات میتوان به رسانههای سکولار و با مشی لیبرالی اشاره کرد که گاه در سبقت گرفتن در امر عرفی کردن دین و عبور از اباحهگری، دست اسلاف غربی خویش را نیز از پشت بسته و میبندند و در سوی دیـگر نشریات به شدت سنتی- اگر نگوییم ارتجاعی- را شاهدیم که در برابر ظهور پدیده انقلاب اسلامی، رویکردی محافظه کارانه و برکنار از همه مسایل و مباحث انقلاب و نظام اسلامی با تابلویی از دین و گاه عالمان دینی، مروج نوعی خلوت گزینی عافیت طلبانه میشوند.
هم افزایی رسانههای به ظاهر متفاوت و به باطن متبادر!
جالب اینجاست که این دو سر طیف نشریات غیر انقلابی، در یک هماهنگی و هم افزایی و همپوشانی نانوشته، به یاری یکدیگر میآیند و در جهت بلوکه کردن ارزشهای انقلابی و اصول بنیادین انقلاب اسلامی همیار یکدیگر میشوند! در بررسی مصادیق مختلف نشریات اندیشگی پس از انقلاب، میتوان نمونههای مختلفی از این جریانهای گوناگون را دید. جریانهایی که هر یک بنابر میزان تأثیرگذاری خویش بر روی طیفی از نخبگان جامعه تأثیر داشتهاند و در جریان هدایت مسیر جامعه به سمت و سویی خاص، نقش آفرینی کردهاند.
نشریات مستقل؛ از ادعا تا حقیقت!
گر چه در این میان باید به نشریاتی نیز اشاره کرد که با تابلوی مستقل بودن وارد گود شدهاند و تلاشهایی نیز در این زمینه داشتهاند. البته مستقل بودن تام و تمام یک نشریه در این روزگار از زمره بحثهایی است که به سختی میتوان آن را پذیرفت؛ اما در عین حال شاید بتوان گفت میزان این استقلال است که در این میدان اثرگذار میشود.
به عبارت دیگر باید گفت تفاوت در میان نشریات از این حیث، مرز بندی میان نشریات تماما وابسته به گروهها و احزاب و نحلهای فکری و سیاسی خاص و نشریات دیگری است که تلاش میکنند این رویکرد را نداشته و تا جایی که برایشان مقدور است، در فضایی آزادتر و مستقلتری گام بردارند.
طیفهای مختلف رسانههای اندیشهای؛ تطوری در سه دهه حضور پرفراز و فرود
اما وقتی به بررسی و مرور انواع و اقسام نشریات و مطبوعات و رسانههای فعال در حوزه مباحث اندیشگی میپردازیم، در مجموع به چند طیف نسبتا مشخص و قابل تقسیم بندی میرسیم:
نشریات طیف روشنفکری با مجموعههای متنوعی که بر مبنای مرام، مسلک و مشرب سیاسی و فکری تقسیم بندی میشوند.
نشریات جبهه انقلاب اسلامی که با همه تفاوتها و تنوعشان این ویزگی مشترک را دارند که ذیل گفتمان انقلاب اسلامی گرد میآیند.
نشریات سنتی حوزه اندیشه دینی که بیشتر معطوف به فضای اندیشگی و پژوهشهای نخبگانی هستند و کمتر توجهی به مباحث روز دارند.
نشریات جریان به اصلاح معتدل یا همان روشنفکری دینی که رد جریان مباحث روز روشنفکری معطوف به اندیشه اسلامی و با در نظر گرفتن کارکردها و زمینههای دینی، به طرح امروزین مباحث میپردازند.
و بالاخره جریان نشریاتی که با رویکردی نسبتا مستقل از اندیشه و مرامی خاص، غالبا در حوزه ادبیات و هنر به بازنشر طیف متنوعی از تفکرات و سلایق ادبی و هنری با رویکردی – به اصطلاح- آزاداندیشانه مشغولند.
جریان شناسی کارکردهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و... رسانههای اندیشگی
در این مجال بنای آن داریم تا ضمن مروری فشرده بر این جریانهای مختلف رسانهای به نوعی جریان شناسی در کارکردهای سیاسی و رویکردهای اجتماعی و فرهنگی مجموعه این رسانههای فعال در طول تاریخ پس از انقلاب پرداخته و از منظر اندیشگی به بررسی ماهیت و نسبت این جریانها با انقلاب اسلامی و ارزشها و آرمانهای این انقلاب دینی بپردازیم.
و در اینجاست که نسبت این رسانهها با نظام جمهوری اسلامی که عصاره این ارزشها و برآمده از آن انقلاب مردمی و دینی است روشن میشود و این روشنگری میتواند در جهت بازشناخت این جریانهای مختلف رسانهای و مطبوعاتی در فضای جامعه دینی یاریگر ما باشد.
در این مسیر ضمن بررسی موردی و مصداقی نشریات مختلفی از این طیفهای رسانهای، به نقد و تحلیل آنها از منظرهای فوق الذکر خواهیم پرداخت.
«مهرنامه»، ماهنامهای برآمده از حلقه کیان و در امتداد روشنفکری لیبرال
بیتردید یکی از فعالترین نشریات حال حاضر طیف روشنفکری ایران امروز، «مهرنامه» است. نشریهای که چه از جهت کمی و چه به لحاظ کیفی کار چشمگیری است. حضور کادر رسانهای فعالی که طی سالهای گذشته در نشریات متنوعی متولد شد، قد کشید و به شهرت رسانهای رسد. کادری حرفهای در رسانهای حجیم و متنوع به رهبری محمد قوچانی و عوامل رو و پشت پرده حامیان فکریش. نشریهای که با ماهیت لیبرال و رویکردی سکولار به تبیین و ترویج مبانی اندیشه لیبرالیسم میپردازد و در این سلوک، مجموعهای از میادین مهم فکری و جریانهای مختلف اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و دینی و... را با خود همراه میسازد.
شبکه پیچیده و متراکم خبرنگاران، نویسندگان، فعالان رسانهای، اساتید دانشگاه و البته کادر حرفهای رسانهای که با «مهرنامه» همراهند، گویای عزم جزمی است که این طیف برای حضوری مستمر و ممتد در عرصه رسانهای کشور دارند.
وقتی یک زندانی سیاسی به محض آزادی دو نشریه 300 صفحهای راه میاندازد!
جالب اینکه محمد قوچانی هم مهرنامه و هم نشریه ادبی و هنری مماس با آن، یعنی «تجربه» را دقیقا مدتی کوتاه پس از آزادی از زندان -بعد از وقایع انتخابات سال 88- راه اندازی کرد! به راستی که باید به این عزم و اراده و توجه مستمر و تمرکز جدی و تلاش بیوقفه این عنصر رسانهای احسن گفت که در نظام جمهوری اسلامی و با امکانات حکومت دینی برای راه اندازی و سرپانگهداشتن یک رسانه روشنفکری با منش لیبرالی و سکولار، چه از خودگذشتگی و پشتکاری نشان میدهد!(قابل توجه دوستان ارزشی و فعالان طیف رسانههای انقلابی و دینی که نتیجه کارکردهای رسانهایشان پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز قابل دفاع و در حد نشریات جریا لیبرال نیست!)
حکایت یک مانیفست فریبنده؛ تفسیر جهان به جای تغییر جهان!
این شعار اصلی و تابلویی است که در هر شماره بر تارک مهرنامه میدرخشد. شعاری که از دلش، البته به ظرافت و لطافت، بوی مبانی فکر لیبرالی و رویکردهای سکولار و لائیسیته فکری بیرون میتراود.
هجوم به اندیشه انقلابی با شعار مبارزه با بنیادگرایی اسلامی و نیز ترویج روحیه سازش ذیل عنوان فریبنده زندگی مسالمت آمیز، همان چیزی است که مغز «تفسیر جهان به جای تغییر جهان» را تشکیل میدهد و این همان نکتهای است که در مانیفست موکد مهرنامه در بیان رویکردهای و عقبه اندیشهایش میتوان پی گرفت؛
«مهرنامه، ماهنامهای است خبری- تحلیلی و آموزشی که در زمینه علوم انسانی و علوم اجتماعی منتشر میشود. علوم انسانی به آن بخش از دانش مدرن اطلاق میشود که فرهنگ بشری را در عصر جدید ساخته است. در واقع اگر تمدن انسان مدیون علوم طبیعی است و تکنولوژی در جهان جدید، نماد دخالت انسان در طبیعت و برساختن تمدن است، فرهنگ انسان هم مدیون علوم انسانی است و برآمدن ایدئولوژی نماد تلاش انسان برای ساختن جامعه جدید است.» از همین مانیفست، خلاصه میتوان رگههایی از اندیشه لیبرالی حاکم بر این جریان و مصداق رسانهای را بازشناخت.
کافی است تأکیدها و کلیدواژههای مبتنی بر آن را مدنظر قرار دهیم
مهرنامه تمام تلاش خود را بار میگیرد تا در مسیر تبادل اطلاعات و انتشار منویات فکریش، عنصر «زمینی بودن» را چه در ساحت سیاست و چه در فرهنگ و چه در علوم انسانی دنبال کند؛ حتی در ساحت توجه به دین. مهرنامه وقتی به مباحث دینی و حوزوی هم میپردازد، تمام تلاش خود را میکند تا دین را نیز با غربال روشنفکری امروزین و یا همان عرفی گرایی و اباحهگری به تصویر بکشد. آن هم زمینی بودنی که از روش اندیشه غربی و با مبانی و متدهای فسیل شده قرن نوزدهمی غرب به این سو، نضج میگیرد.
حرکتی خزنده در حوزههای مختلف اجتماعی زیر تابلوی تفسیر و نه تغییر!
بدین ترتیب است که در تابلوی به ظاهر آزاداندیش و گسترده و فرافکری مهرنامه «علوم انسانی دربرگیرنده دایره گستردهای از معارف و علوم مانند علوم سیاسی، علوم اجتماعی، علوم اقتصادی، علوم عقلی و علوم دینی» میشود که در مهرنامه به میادین مهم و مشخصی همچون فلسفه، تاریخ، الهیات، جامعهشناسی، اقتصاد و سیاست در صورت علمی و نظری خود به عنوان «مضامین اصلی مهرنامه» منتهی میشود.
و درعین حال «موضوعاتی درباره رابطه دیگر معارف انسانی با اندیشه و جامعه همچون علوم طبیعی، ادبیات و هنرها را بررسی میکنیم.» تبین این مانیفست و روش فکری و کادر و ساختار اندیشگی و اجراییاش هم منجر به این میشود که تأکید شود «مهرنامه در پی آن نیست که به مصادیق بپردازد؛ در واقع به تعبیر فقهی هدف ما صدور فتوا نیست، تشخیص حکم است.» و آنگاه در یک لطیفه کاملا حق و قابل قبول(!) یادآوری میشود که «مهرنامه همچنین از هیچ ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی جانبداری نمیکند و طرفدار هیچ جناح سیاسی یا فکری نیست.»
نقد ایدئولوژیها؛ از مارکسیسم تا اسلامیسم!
اما این شیوه و سلوک در انتهای این مانیفست به یکی از کلیدواژههای خطیر و مهمش میرسد و بر این نکته صحه گذاشته میشود که: «گر چه نسبت ایدئولوژی به علوم انسانی مانند نسبت تکنولوژی به علوم طبیعی است، اما از آنجایی که ما برخلاف کارل مارکس به جای تغییر جهان در پی تفسیر جهان هستیم، راه تفکر عمیق را در نقد ایدئولوژیهای بشری میدانیم و از این لحاظ تفاوتی در نقد لیبرالیسم، مارکسیسم، سکولاریسم، فاشیسم، آنارشیسم، نهیلیسم و... احساس نمیکنیم.»
نقاب «دانش و خرد» و «بیان آزاد» و «تعامل فکری» و چیزهای دیگری از این دست هم موارد لازم برای ساخت یک ادعای رسانهای ملهم از ظاهرگرایی و عوام فریبی روشنفکری است که منتهی میشود به اینکه: «مهرنامه رسالت خود را ترویج دانشوری میداند و به همین علت میکوشد با ارتقای مباحث علوم انسانی از جدالهای روشنفکری به جدلهای دانشورانه به ارتقای سطح آکادمیک علوم انسانی در ایران کمک کند.»
و پاشنه آشیل این نکته که در ادامه این مانیفست بدان اشاره میرود
«توجهی که اخیرا به علوم انسانی در مجادلات فکری شده است، یاریگر ما در بسط نگاه انتقادی و اثباتی در علوم انسانی خواهد بود. تلاش برای فهم موضوع بومشناسی علوم انسانی یکی از اهداف مهرنامه است و بدیهی است در این راه به چاپ نظرات موافق و مخالف خواهد پرداخت. این ماهنامه دست یاری به سوی همه روشنفکران و دانشوران علوم انسانی دراز میکند.»
آری، میتوان عیار این ادعاها را به محک آنچه در مهرنامه عرضه شده است گذاشت و حجم اعتنای حقیقی اهالی مهرنامه را نسبت به همین مضامین و رهیافتهای ادعاییشان سنجید که در ادامه این متن به آن خواهیم پرداخت.
هم افزایی و همپوشانی یک کادر حرفهای و ورزیده؛ رمز استمرار این جریان روشنفکری-رسانهای
اما نکتهای که در اینجا قابل اشاره است و بسیار هم اینکه در مهرنامه مثل بسیاری از رسانهها و نشریات روشنفکری بر خلاف طیف ارزشی و انقلابی، نوعی هم افزایی و همپوشانی قوی و به جاست که در مواقع مختلف باعث میشود طیف نیروهای فکری و گروههای مشغول در نحلهها و قالبهای گوناگون روشنفکری، به یاری هم بیایند و از یکدیگر پشتیبانی کنند.
با بررسی دوران حیات نشریات مختلف این طیف و البته همین ماهنامه مهرنامه، میتوان به وضوح دید که چگونه این جریان رسانهای در مناسبتهای فکری مختلف چه در حوزه اقتصاد، چه در سیاست و چه در فرهنگ و هنر و ادبیات و... با رویکردی هم افزایانه، به تبیین و تنقیح مبانی لیبرالیستی خویش همت میگمارد و طیفی متنوع و حجیم و یکپارچه از محصولات رسانهای را به منظور محک نمودن و القای مفهومی اندیشهای در ذهن مخاطبش، بیآنکه به ظاهر چنین ادعایی را داشته باشد و بلکه با انکار این نکته، به مخاطب عرضه مینماید.
و همان حلقه مفقوده طیف نشریات انقلابی و آرمانی
و این دقیقا یکی از حلقههای مفقوده جریانهای رسانهای انقلابی و ارزشی است که در آینده به تفصیل و با بیان مصادیق به آن خواهیم پرداخت. مهرنامه مجله علوم انسانی است و از اسفند 1388 به مدیر مسئولی فروزنده ادیبی و قائم مقامی مهدی شمشیریان منتشر میشود. شکل قالبی ماهنامه در هیئت مقالات، گفتوگوها و یادداشتهایی در زمینه علوم انسانی ظهور مییابد. تحریریه مهرنامه منظور خود از علوم انسانی را آن بخش از «دانش مدرن» عنوان کرده که فرهنگ بشری را در «عصر حاضر» ساخته است.
توجه همزمان و متناسب به افقها و زومینههای مختلف فکری؛ هیچ چیز را از دست نمیدهند!
حوزههای فکری مهرنامه نیز در وادی فلسفه، تاریخ، الهیات، جامعهشناسی، اقتصاد و سیاست درو میزند و البته برون داد این مبانی فکری را در قالبهایی همچون ادبیات و هنرهای دیگر نیز میتوان دید.
همانطور که گفتیم، سردبیر این ماهنامه محمد قوچانی است و در میان تحریریه مهرنامه، عناصر مطبوعاتی و کادر حرفهای این حوزه در محافل روشنفکری عرصه رسانه، همچون مجلههای شهروند امروز، ایران دخت، نافه، تجربه و روزنامه اعتماد ملی حضور دارند.
کسانی همچون محسن آزرم، مهدی یزدانیخرم، مریم باقی، محمد طاهری، رضا طهماسبی، هادی خسروشاهین، حامد زارع، عیلرضا غلامی، متین غفاریان، مهدی نوروزیان، ابوذر باقی، اکبر منتجبی، محمدحسین باقی و دیگران که کارنامه آنها در مطبوعات طیف روشنفکری در طول دو دهه اخیر قابل رصد و ارزیابی است. در بخش بعدی این نوشتار به بررسی تفصیلی و دقیقتر کارنامه محتوایی و ماهیت جریان فکری حاکم بر نشریه مهرنامه طی سالهای اخیر خواهیم پرداخت.
(ادامه دارد)
سعید رضایی منش
/1327/702/ر
ارسال نظرات