«عین مثل عشق، مثل عاشورا» در فضای مجازی منتشر شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه «عین مثل عشق، مثل عاشورا» شامل کلیپها، نواهنگها، تصاویر ویژه، قفسه، از لابهلای متون، حسینیه دل و ویژهنامههای پیشین در پایگاه اینترنتی تبیان منتشر شد.
«کربلا، شهر بدون مرز»، «عزاداری سیاسی، عزاداری سکولار»، «آیا شهادت یک تراژدی است؟»، «جنّ و ملَک، نوحه گران مصیبتی عظیم»، «عاشورا، برگ کتاب تاریخ یا روح حاکم بر تاریخ»، «بایدها و نبایدهای عزاداری در سیره معصومان»، «طعامِ جانم را از سر کدام سفره عزاداری بردارم؟!»، «نگاهی بر آفاتی که گریبانگیر مجالس عزاداری است»، «پایههای نهضت حسینی در وصیتنامه سالار شهیدان» و «استقامت در برابر هجوم توصیه ها، جلوه ای از صبر عاشورایی» از مقالات مطرحشده در بخش لا به لای متون این ویژهنامه است.
موضوعات بهار اشک، خیمه گاه، بیرق عشق، معراج خونین، تربت تشنه، شفق سرخ تاریخ و ماهی به رنگ عشق نیز در بخش ویژهنامههای پیشین این ویژهنامه به چشم می خورد و بخش حسینیه دل این ویژهنامه نیز دربردارنده اشعاری از حضرت مسلمبنعقیل(ع)، امامحسین(ع)، حضرت رقیه بنتالحسین(ع)، حضرت قاسم بن حسن(ع)، حضرت علیاصغر(ع)، حضرت علیاکبر(ع)، حضرت ابوالفضل العباس(ع) و عاشورای حسینی است.
کربلا، شهر بدون مرز
در این مقاله میخوانیم: تکایایی که در ایام محرم به پا میشود و زیارتگاههایی که تحت عنوان «رأس الحسین» یا مناسبت های دیگر، یادگاه حضرت اباعبدالله علیه السلام است، در نظر مردم هیچگاه به قداست و عظمت سرزمین کربلا نیست. مکانی که پذیرنده اجسام مطهر امام حسین علیه السلام و یاران شهیدش میباشد. با این حال، اگر با دیده حق بین به جریان عاشورا نگاه کنیم، یاد امام حسین علیه السلام و آرزوی همرزمی با او و پیکار با دشمنانش به کربلای جغرافیایی و زمانی ختم نمیشود؛ بلکه در همه مکان ها و اعصار جاری است.
تاریخ کتاب ساز یا تاریخ زندگی ساز
از دو منظر میتوان به تاریخ نگاه کرد. در نگاه بسیاری ازمردم، تاریخ عبارتست از ثبت و ضبط وقایع برای رساندن به آیندگان و در نتیجه تاریخ عبارتست از مجموعهای از اعداد و ارقام و وقایع که در نظم زمانی خاصی در کتابها ضبط شدهاند. اما عدهای دیگر نیز هستند که در تاریخ به دنبال هویت خود میگردند و خود را به جای افراد تاریخی میگذارند و عملکرد خود را در آن زمان شناسایی میکنند. برای این افراد ساده است که به خود از طریقی جدای ملیت و زمانه و مکانه و عادات و رسوم بنگرند تا بفهمند که اگر در زمان حضرت حسین علیه السلام زندگی میکردند؛ جزو گروههای راضی یا ظالم میبودند یا جزو یاران حسین علیه السلام.
تاریخ و جغرافیا؛ مقولاتی همآمیز و همآموز
در ایمان ما خدا نامحدود است و او را از قیدهای زمان و مکان آزاد میدانیم؛ در اینصورت میتوانیم درک کنیم که تاریخی که ما در آن زندگی میکنیم و سرزمینی که ما هم اکنون در آن به سر میبریم، دو حد و مرزی است که ما مخلوقات در آن گرفتار هستیم و حقیقت ما، امری خارج از این دو است.
همانطور که تفاوتهای نژادی و جسمی و خلقی و ملی و زبانی، هیچکدام در نزد خدا اصیل نیست و در قیامت همه اینها برداشته میشود، زمان و مکان ما نیز در نزد خدا اصیل نیست و خدا ما را در بستر تاریخ و جغرافیایمان چنان در کوران زندگی قرار میدهد و آنچنان ما را در معرض رویدادهای مختلف قرار میدهد و واکنشهای ما را ثبت میکند که به طور کامل از عهده آزمون ما بر میآید؛ همانگونه که از عهده آزمون اقوام پیشین تاریخ و مردمان مناطق دیگر جغرافیا برآمده است.
کل یوم عاشوراء؛ کل ارض کربلاء
بنابراین همانطور که به رغم زندگی در زمان حاضر، با کل تاریخ بشر ارتباط داریم و تاریخ حقیقیمان ورای تاریخ جسممان است، در جغرافیای کنونی کشورمان نیز محصور هستیم؛ اما جغرافیای حقیقیمان با همه عالم مرتبط است. به عبارت دیگر، کسانی که آرزوی همراهی با پیامبر خدا یا امامان و کشته شدن در رکاب آنها را دارند، باید بدانند که آرزویی دست نیافتنی و محال را در دل نمیپرورانند، بلکه به امید واقعیتی دست یافتنی – هرچند جدی و طاقتنیاز – مشغولند.
قرآن؛ درس کامل زندگی در کل تاریخ و جغرافیا
ائمه اطهار علیهم السلام به ما آموختهاند که به قرآن به شکل یک کتاب مقدس قدیمی نگاه نکنیم، بلکه آیات آن را چون خورشید و ماه بدانیم که هر روز طلوعی نو میکنند. بنابراین قرآن کتابی نیست که فقط آن را بخوانیم و یا از آن نکات تفسیری و فقهی و حکمی استخراج کنیم؛ بلکه کتابی است که آیاتش هر روز به شکلی نو و مرتبط با زندگی امروزمان طلوع میکنند و با رعایت تقوا و توجه به آیات، میتوانیم زندگی خود را در آن ببینیم. قرآن از این جهت مانند آینه است. از همین روست که متقیان هر وقت در حال تلاوت به آیات بهشت میرسند در شوق وصال الهی و نعمات بهشتی جانشان پرمیکشد و هروقت به آیات عذاب میرسند، به لرزه میافتند و این به آن سبب است که در هر دو حال خود را در وسط معرکه قرآن حاضر میبینند.
آیات فراوانی که خدا درباره اقوام پیشین و مردم مختلف نازل کردهاست نیز حاوی پیامهایی زنده برای ما و مردم زمان ماست. کدام عاقل قبول میکند که آیات مکرری که خدا درباره بنیاسرائیل و سرگذشت آنها نقل کرده است، صرفا رویدادهایی قدیمی و داستانهایی کهنه باشند؟ هرگز چنین نیست. خدا در ورای داستان موسی و بنیاسرائیل و یعقوب و یوسف و یونس و قومش با ما سخنهای تازه میگوید. شرط درک این پیامها آن است که آیات قرآن را به شکلی زنده و زندگی بخش مطالعه کنیم و تفاوتهای زمانی و مکانی خود را بهانه نکنیم.
کربلا، و بیمها و امیدهای عاشورایی
فروخزدین در پندارهای زمانی و مکانی، عاقبت کسانی است که خواب غفلت را به مراقبت هوشیاری ترجیح میدهند؛ غافل از آنکه در نظر خدا "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" است و آنچنان ما را در حوادث و بلایا قرار میدهد تا جوهره خود را به شکل کامل نشان دهیم. کسانی که به این حقیقت ایمان دارند، نمیتوانند خواب غفلت را تحمل کنند؛ چرا که شاید عاشورا و کربلاییشان همین امروز برسد و آنها از حسینشان دوری گزینند. کربلایی که یک عمر آرزوی شهادت در آن را به سر میبردند؛ اما در روز واقعه ممکن است جزو راضیان یا دشمنان امام حسین علیه السلام قرار گیرند. حرّها و زهیرهایی که عمری آنها را از صف دوستان حضرت حسین علیه السلام جدا میدانستند، را در لشکر او و در کنار او ببینند؛ ولی خود را به کنار یا در رویارویی با او.
کربلا به جز بیم، امید هم دارد. امید به اینکه با مراقبت دائمی از خود و پناه جویی مستمر به خدا، بتوان روزی در کربلا و عاشورای خود در کنار یاران امام حسین علیه السلام باشیم و بمانیم و ثابت کنیم که در یک عمر این دعا را خالصانه میگفتهایم که "یا لیتنی کنت معکم فأفوز فوزا عظیما" (ای کاش با شما بودم تا به کامیابی باعظمتی دست مییافتم).
آیا «شهادت» یک «تراژدی» است؟
در ذیل مقاله دیگری از این ویژهنامه مطالبی درباره تفاوت تراژدی با شهادت نقل شده که به این شرح است: تراژدی که به آن غمنامه یا سوگ نوشت نیز گفته میشود ریشهای یونانی دارد و به شکل خلاصه، عبارتست از داستانی غمناک که قهرمانش با حوادثی ناخوشایند، ترحم انگیز و غالبا مرگ مواجه می شود. در برخی نوشتهها از واقعه عاشورا و نیز شهادت شهیدان دیگر تحت عنوان تراژدی نام برده شده است که در اینجا میخواهیم بیندیشیم که آیا شهادت همان تراژدی است یا خیر.
چیستیِ تراژدی
تراژدی نمایشی با مضمون جدی است که در آن شخصیتی معمولاً با فاجعه ای روبرو می شود که ثمره ضعفهای شخصی او و یا حاصل شرایطی است که از اختیارش بیرون است.
گریههایی که رو به دنیا دارند
در دین به گریستن بر امام حسین علیه السلام و نیز گریستن از اثرات گناه و گریستن از عظمت خدا و از ترس عدالت او بسیار سفارش شده است؛ اما عدهای به غلط گمان میکنند که همه گریهها پسندیده است. در حقیقت، گریه انواعی دارد. برخی از آنها از عوامل طبیعی روان سرچشمه میگیرد، مانند گریهای که از غم مرگ عزیزانمان بر ما غالب میشود. این گریه ممدوح یا مذموم نیست؛ اما اگر مراقب حالات روانی خود نباشیم، گاه ممکن است بر چیزی گریه کنیم که مورد رضایت خدا نباشد. مثلاً بر مشکلات دنیوی خود جزع و فزغ کنیم و خبر مشکلات خود را به افراد نااهل برسانیم و به این صورت موجب ذلت خود را فراهم کنیم.
گریه بر تراژدی نیز قطعاً از موارد پسندیده نیست. گریستن بر سرگذشت یک شخصیت در فیلم یا تئاتر، با آنکه میدانیم که کل آن نمایش، غیرواقعی بوده است و با زندگی ما نیز هیچ پیوند و ارتباطی ندارد، چگونه مورد رضایت خداست؟ آیا خدایی که در قرآن ما را به پیوستن به حقیقت سفارش کرده است از گریستن ما از یک داستان موهوم راضی خواهد بود؟
احساسات خود را در کجا خرج میکنید
یکی از درس های سبک زندگی اسلامی آن است که مراقب احساسات خود باشیم و به قول معروف آن را در جای درست خود خرج کنیم. قرار نیست که احساسات خود را بخشکانیم، بلکه دین به ما آموخته است که مراقب احساسات خود نیز باشیم. در نتیجه باید قبل از آنکه احساسات ما از کنترل خارج شود موضوع آن را نظاره کنیم تا درگیری عاطفی با امور بی فایده و بیربط به سعادت خود پیدا نکنیم.
مثلاً قرآن به ما آموخته است که در هنگام شلاق خوردن زناکاران، نگذاریم رأفتی در دل ما پیدا شود(که مانع اجرای حد الهی شود).
مثال دیگری که از قرآن برای کنترل احساسات میآموزیم، سرگذشت فرعونیان است. قرآن اینگونه میگوید: «آنان گروهی غرق شدهاند؛ چه بسیار باغها و چشمهها که در پشت سر گذاشتند؛ و مزارع و مقامات را؛ و نعمتهایی که در آن خوش بودند؛ آنچنان شد و به افراد دیگری به ارثش گذاردیم؛ پس آسمان و زمین بر آنها نگریستند».
در آخرین آیه میخوانیم که «آسمان و زمین بر آل فرعون نگریستند»؛ در حالیکه در زیارت عاشورا میخوانیم که آسمانها بر امام حسین علیه السلام گریستند. از اینجا نیز میتوانیم درسی برای کنترل احساسات خود بگیریم یعنی مراقبت کنیم هر جایی دچار احساسات نشویم.
حوادث تلخ بسیاری در جهان اتفاق میافتد که ما وظیفه پیگیری و تأثیرپذیری از آنها را نداریم؛ بنابراین سرگرمی و درگیری عاطفی با آنها ما را از پیوستن به وظایف و تفکر برای ارتقای شخصیتی و دینی خود و تلاش برای حل اشکالات خود باز میدارد و این مشغولیتها حتی اگر در قالب گریه و دلسوزی برای دیگران باشد، هرگز پسندیده نیست بلکه گاهی فریبی از جانب نفس خود ماست که به شکل ابراز احساسات برای دیگران ظاهر شده است.
تفاوت گریه بر شهید و گریه بر تراژدی
عموم مردم در پایان تراژدیها بسیار متأثر میشوند و گاه با گریه، خود را تسکین میدهند و مدتی در افسوس باقی میمانند تا اینکه بر اثر گذشت زمان درد این داستان در نظرشان کمتر و کمتر میشود.
با این توجه، گریه بر شهید بسیار متفاوت با گریه بر تراژدی است. گریه بر شهید، تأسف از یک حادثه تلخ نیست که بر اثر ندانمکاری یا ظلم ظالم برای یک فرد پیش آمده است؛ بلکه به قول شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست».
البته از جهت سعادتی که نصیب شهید میشود، جا دارد که بر او شادی کنیم؛ اما از سبک رفتاری امامان معصوم درباره امام حسین علیهالسلام میآموزیم که وظیفه داریم عزا و گریه برپا کنیم. به عبارت دیگر، «عکسالعملی که جامعه در مورد شهید نشان می دهد صرفاً به خود شهید تعلق ندارد، یعنی صرفاً ناظر به این جهت نیست که برای شخص شهید موفقیت یا شکستی رخ داده است. عکسالعمل جامعه مربوط است به اینکه مردم جامعه نسبت به شهید و جبهه شهید چه موضعگیریای داشته باشند و نسبت به جبهه مخالف شهید چه موضعگیری ای داشته باشند.
از این رو باید در نیت خود در گریه بر امام حسین(ع) و سایر شهدا دقت کنیم. نیت ما نباید صرفاً تسکین روحیه ترحم باشد؛ بلکه باید توجهمان به مقام شهید و هدف شهید و پیوستگی با آن هدف باشد. گریه از دوری خود ما از مقام شهادت باشد.
تفاوتهای میان تراژدی و شهادت
در تراژدی عمر یک انسان با حادثهای ناگوار به پایان میرسد و پایان ناخوشی در زندگی دنیا نصیبش میشود اما در شهادت، شخص شهید نه تنها ضایع نمیشود، که به بالاترین لذتها میرسد.
تراژدی یا حاصل ندانمکاری شخص است که خود را به کشتن داده است و یا حاصل ستمی است که یک ستمکار در راه منافع شخصی خود به او واداشته است؛ در نتیجه در تراژدی، شخصیت داستان خارج از اراده و اختیار سطح بالای خود دچار مرگ شده است؛ حال آنکه شهادت حاصل انتخاب آگاهانه و سطح بالای فرد است.
تراژدی یک داستان وهمی و شهادت یک امر حقیقی است. شهادت به جسم و خاک شهید احترام و تقدس میدهد؛ اما تراژدی به شخصیت خود صرفا یک نقش میدهد تا برای ساعاتی مخاطب خود را از راه اشک سرگرم کند. شهادت قبل از کشته شدن برای شهید پیدا میشود اما تراژدی پس از کشته شدن شخصیت نمایش شکل میگیرد. تراژدی پایانی غمانگیز است ولی شهادت شروعی لذبتخش و افتخارآمیز است.
عاشورا، برگ کتاب تاریخ یا روح حاکم بر تاریخ
در این مقاله از ویژهنامه عین مثل عشق، مثل عاشورا آمده است: گاه که در ایام غیر محرم ذکری از محرم و عاشورا به میان می آید، این فکر برای برخی پیدا می شود که واقعه عاشورا به تاریخ پیوسته است و فاصله زمانی بسیاری با ما دارد؛ لذا ارتباطی با زندگی ما ندارد و در نتیجه پرداختن فراوان به آن باعث اتلاف وقت و مشغولیت به امور باطل و بی فایده است؛ در مقابل، کسانی هم هستند که به عاشورا به عنوان یک جریان زنده و زندگی بخش نگاه می کنند که با زندگی امروز بشر در ارتباط است. در اینجا می خواهیم درباره این دو نوع تفکر بیشتر بیندیشیم و در این راه از متن و مخصوصا مقدمه کتاب «کربلا مبارزه با پوچیها» نوشته آقای اصغر طاهرزاده بهره بردهایم.
تاریخ انسان و نگاه دوگانه به آن
بسیاری اوقات که کلمه «تاریخ» به گوشمان می خورد، به یاد داستان زندگی مردم و پادشاهان در روزگار گذشته می افتیم. تاریخ عبارت است از مجموعه ای از گزارشها که درباره گذشتگان به دست ما رسیده است و اگر شخصی در تاریخ متبحر باشد به معنای آن است که وقایع بیشتری را در حافظه خود نگه داشته است. با این نگاه، تاریخ هویتی زنده ندارد و تأثیر خاص بر زندگی امروز ما ندارد و به قول معروف، فلان چیز «به تاریخ پیوسته است»؛ در مقابل، کسانی نیز هستند که به گونه دیگری نگاه می کنند و در نظر آنان تاریخ نمودی از زندگی امروز انسانهاست؛ بنابراین ضمن آنکه خود را با تاریخ بیگانه نمی بینند، از آن برای شناسایی خود و جامعه خود استفاده می کنند.
افرادی که جزو دسته دوم هستند، این توانایی را در خود می بینند که خود را به جای گذشتگان بگذارند و عملکرد خود را در آن ببینند؛ این افراد تعارفات را با خود کنار گذاشته اند و حتی گاه خود را جزو افراد سیاه رو در تاریخ و یا توده تأثیرپذیر جامعه و یا عوام و خواص فرومایه سراغ می گیرند و می یابند. ویژگی این افراد در آن است که از خود می پرسند: «اگر من در آن زمانه بودم چه می کردم؟ آیا مثل مردم عادی عمل می کردم یا نقش مثبت و منفی را ایفا می نمودم؟» مولای ما امیر مومنان علی علیه السلام جزو این دسته از مردم است.
ایشان به تاریخ به چشم «مجموعه حفظیات درباره گذشتگان» نمینگریستند؛ بلکه خود را به جای مردم گذشته قرار میدادهاند و از تاریخ به عنوان آینهای برای شناخت خود استفاده میکردند؛ همچنان که در نامه به فرزند خویش نوشتهاند: «اى فرزند، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام ولى در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر کرده ام تا آنجا که، گویى خود یکى از آنان شده ام ...».
کربلا، پاسخگوی عمیقترین خواسته مردم
به واقعه عاشورا هم با هر یک از این دو نگاه می توان نگاه کرد. نگاهی که می خواهد به عاشورا به شکل یک حادثه قدیمی و گزارشی کم ارزش از هزار سال قبل نگاه کند؛ در مقابل، نگاهی است که به عاشورا نه به عنوان یک حادثه خاتمه یافته بلکه آغازگری برای جریان زنده، جهانی و پرتأثیر می نگرد. در چشم افرادی مانند دسته اول، این حادثه تنها ورقی ناراحت کننده از کتاب ضخیم و پوسیده تاریخ است؛ اما در نگاه دسته دوم، این واقعه دارای روحی زنده و تاریخ ساز است و نه تنها خارج از هویت قومی ما نیست؛ که هویت ساز قوم ما و هر قوم دیگری است؛ این جریان هر روز می درخشد و می جوشد و احیاگر مردم است.
این نگاه بسیار عبرت آموز است. با این نوع نگاه، عاشورا نشاندهنده راه کسانی است که فوق رسم زمانه می اندیشند و خود را اسیر آن نمی دانند. عاشورا نشان می دهد که میتوان بر خلاف معمول افراد جامعه، اسیر ارعابها و جوّ فرهنگی و سیاسی موجود قرار نگرفت. هشداری بزرگ به مومنانی است که نمی خواهند کوفی باشند یعنی نمی خواهند جزو اکثریت خاموش و یا ظالم باشند. نمی خواهند در دل و زبان دوستدار حقیقت باشند؛ اما در مواقع حساس و تهدید و ترس، حقیقت را رها کنند. عاشورا هشدار به کسانی است که از پوچ شدن زندگی خود می ترسند.
آنان می گویند: «هر سالی که با کربلا روبرو می شویم گویا هنوز این صحنه زنده است و به اندازه ای که ما عوض شده و آمادگی بیشتر یافته ایم حسین علیه السلام با ما بیشتر سخن دارد». از این روست که کربلا کهنه شدنی نیست؛ بلکه «پاسخگوی عمیقترین خواسته مردم است».
آفتی به نام نگاه برون دینی یا نگاه گزارشگرانه از عاشورا
با عنایت به تفاوت دو دیدگاه فوق درباره تاریخ و نقش آن، متوجه می شویم که نگاه صرفاً گزارشگرانه از عاشورا، همچون آفتی بر پیکر احیاگری این نهضت است. مثلاً فرض کنیم که یک نویسنده غیر مسلمان بخواهد صرفاً برای معرفی عاشورا و فروش کتاب خود دست به قلم بر دارد و درباره عاشورا بنویسد. طبیعی است که چنین نوشتهای فاقد هرگونه ارتباط زنده و تعاملی با روح نهضت امام حسین علیه السلام است و هرچند با قلمی جذاب نوشته شده باشد، صرفاً کتابی پر از اعداد و اطلاعات است. این سرنوشت شامل هر کسی می شود که بدون آنکه به حقیقتی ایمان بیاورد و در عمق جان خود از آن اثر بگیرد، تنها در صدد باشد که درباره اش بنویسند و آن را توضیح دهند. چنین نگاهی به شدت با آنچه ائمه معصومین علیهم السلام به ما آموخته اند تفاوت دارد.
نقش ائمه اطهار در نگاه زندگی بخش به عاشورا
آیا این سوال برای شما پیش آمده که چرا ائمه اطهار علیهم السلام به ذکر جزئیات کامل واقعه عاشورا نپرداخته اند و جزء به جزء آن وقایع را برای ما گزارش نکرده اند؟
پاسخ به این سؤال به ما کمک می کند که از دریچه نگاه اهل بیت علیهم السلام به جریان عاشورا بنگریم. در حقیقت امام باقر و امام صادق و سایر ائمه اطهار علیهم السلام به جای آنکه گزارشگر جزءنگر از عاشورا باشند، روح عاشورا و زندگی بخش بودن آن جریان را برای همه اعصار بشریت مدنظر قرار داده اند. آنان کاری کرده اند که عاشورا نقطه عطف تاریخ بشر و منبع جوشان حیان انسانی گردد، نه یک برگ از کتاب پوسیده تاریخ.
کاری که ائمه هدی علیهمالسلام برای ما کره اند بسیار ارزشمندتر از کار هر نویسنده و مورخی بوده که می خواسته این وقایع را برای ما گزارش کند. آنان قیام حضرت حسین علیه السلام را برای همیشه زنده نگه داشتند و برای این منظور، لازم نبوده و حتی مخرب بوده که مانند یک کتاب داستان به ذکر وقایع عاشورا بپردازند.
مثلاٌ به زیارت عاشورا که یادگار امام باقر علیه السلام است نگاه کنید. امام باقر علیهالسلام نگاه ما را متحول می کند تا عاشورا را به شکل یک جریان زنده و دائمی ببینیم که باید همین امروز و هر روز تکلیف خود را با آن روشن کنیم.
این زیارتنامه از همان ابتدا سخن از زندگی بخشی است، آنجا که به امام حسین علیه السلام، سلام می دهیم و بر دشمنانش لعنت می فرستیم و ریشه دشمنی ها را از صدر اسلام سراغ می گیریم و از خدا می خواهیم به خاطر امام حسین علیه السلام ما را آبرودار کند. یاوران شهید آن حضرت را یاد میکنیم و امام حسین علیهالسلام را به شکل یک عنصر زنده یعنی امام معصوم نگاه می کنیم و میگوییم با هر که با شما در صلح است، در صلحیم و با دشمنانتان دشمنی میکنیم و در جنگیم.
ارتباط با امام حسین علیه السلام را به قیامت و دین خود مرتبط می دانیم و مقام والا، زنده و الهی اهل بیت علیهم السلام را به یاد می آوریم و به عبارت های گوناگون پیوستگی خود را با اهل بیت علیهم السلام و بیزاری و دشمنی خود را از دشمنان آنها ابراز می کنیم و از خدا می خواهیم در این راه ما را ثابت قدم گرداند و در کنار مهدی علیه السلام در نبرد نهایی تاریخ بشر قرار دهد.
امامان معصوم روزهای فطر و قربان و عرفه و نیمه رجب و نوروز و بعد از هر نماز واجب و بعد از نوشیدن آب، ما را به یاد امام حسین علیه السلام انداختهاند. ایشان به ما آموختهاند که در مکانها و زمانهای مختلف، امام حسین علیهالسلام را یاد کنیم و به این وسیله به آن حضرت به شکل یک حقیقت زنده بنگریم؛ حقیقتی که جلوهاش در فرزند معصوم و خونخواهش صاحبالزمان علیهالسلام وجود دارد.
ویژهنامه «عین مثل عشق، مثل عاشورا» به مناسبت شهادت امام حسین(ع) در بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان منتشر شده است که علاقهمندان برای استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی www.tebyan.net مراجعه کنند./907/پ202/س