۲۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۵
کد خبر: ۲۳۵۸۹۷

تازیانه تخطئه بر پیکره اصولگرایی

خبرگزاری رسا ـ خود‌زنی پدیده‌ای است که باید از آن به عنوان یکی از آفت‌های کنونی اصولگرایی یاد کرد که هر روز بر حجم و دامنه آن افزوده می‌شود، به گونه‌ای که به فاصله انتخابات 92 تا‌کنون برخی از منسوبان به این جبهه در تریبون‌های متفاوت به صورت دامنه‌داری تازیانه خطاگیری علیه جریان اصولگرایی را برداشته و به پیکره وفاداران انقلاب اسلامی می‌زنند.
جبهه متحد اصولگرايان

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، نقد امروزه اصلی پذیرفته شده در فضای سیاسی است که بر اساس آن افراد و گروه‌ها می‌توانند عملکرد جناح رقیب را زیر ذره‌بین ببرند و آسیب‌های اجتماعی- سیاسی ناشی از رفتارهای آنها را گوشزد کنند. اما گاه این نقد آنچنان چارچوب‌های اخلاقی را در هم می‌نوردد که دیگر نمی‌توان از آن به عنوان نقد یاد کرد بلکه باید آن را « تخطئه » نام گذاشت.

 

این تخطئه زمانی دردناک‌تر می‌شود که افراد درون یک جبهه به بهانه نقد درون گفتمانی «خودزنی سیاسی» راه انداخته و با تخریب نیروهای هم‌سو، طیف مقابل را بال و پر داده و جری‌تر کنند. «خود‌زنی» پدیده‌ای است که باید از آن به عنوان یکی از آفت‌های کنونی اصولگرایی یاد کرد که هر روز بر حجم و دامنه آن افزوده می‌شود، به گونه‌ای که به فاصله انتخابات 92 تا‌کنون برخی از منسوبان به این جبهه در تریبون‌های متفاوت به صورت دامنه‌داری تازیانه خطاگیری علیه جریان اصولگرایی را برداشته و به پیکره وفاداران انقلاب اسلامی می‌زنند.

 

یکی از افراد تعریف شده در طیف اصولگرایی که حائز این شرایط است آقای امیر محبیان صاحب‌امتیاز خبرگزاری آریا است که توانسته طی ماه‌های اخیر سخنان قابل‌تأملی در باب اصولگرایی بر زبان بیاورد که مهم‌ترین آن از این قرار است: «وحدت اصولگرایان غیر‌ممکن است»، «وحدت اصولگرایان ممکن نیست، باید به دنبال هماهنگی باشند»، «اصولگرایان مفهوم وحدت را دوباره تعریف کنند»، «ابهامات در مبانی فکری اصولگرایی موجب ظهور تندروها شده است»، «اصولگرایان آتش‌بس اعلام کنند!... نقد درونی تعطیل شده است. وضعیت اصولگرایی «مجمع‌الجزایر نامتحد» است»، «تدوین منشور اصولگرایی بیشتر نمادین است»، «فروپاشی اصولگرایان با استمرار باج دادن به تندروها»، «جریان اصولگرایی، دچار بحران رهبری است»، «اصولگرایان دچار رخوت سیاسی شده‌اند»، «وحدت اصولگرایان ناممکن و ناسودمند است».

 

اینها تنها بخش کوتاهی از مصاحبه‌های پیاپی آقای محبیان با روزنامه‌های وابسته به طیف تجدیدنظرطلب است و یکی از نکات قابل‌ تأمل این مواضع آنجایی است که وی اصرار داشته تنها در مصاحبه با روزنامه‌های جناح رقیب اینگونه سخنان هزینه‌زا و تفرقه‌افکن را بر زبان بیاورد.

 

از سوی دیگر سخنان سلسله‌وار محبیان که نشان موجهی از مرزبندی وی با اصولگرایان را می‌شود به‌خوبی از آن درک کرد زمانی مذاق سیاسی دلسوزان انقلاب را بیشتر آزار می‌دهد که وی در جایگاه ناصح و واعظ بزرگان این جریان نشسته و از موضع بالا به نقد درون گفتمانی! آن هم در رسانه‌های هواخواه لیبرالیسم روی می‌آورد. به راستی چه دلیل عقلایی دارد که یک نفر اصولگرا بیش از 100مصاحبه با پایگاه‌های خبری تجدیدنظرطلب طی یک سال انجام دهد، در آن تماماً به عملکرد جناح اصولگرایی تاخت و تاز کرده و کمترین توجهی به «هزینه‌زا» و «بحران‌آفرین» بودن تحرکات براندازنه جبهه اصلاحات نکند؟

 

در کدام جناح‌‌های سیاسی دنیا می‌توان چنین رویه‌ای را جست‌وجو کرد که شخص تعریف شده در یک جناح تمرکز خود را روی «خطاگیری» خودی‌ها گذاشته و از رفتارهای براندازانه طیف روبه‌رو غافل شود؟ آیا رفتارهای قابل‌تأمل آقای محبیان «ترمیم پایگاه اجتماعی» تجدیدنظرطلب برای انتخابات آتی به شمار نمی‌آید؟ آیا بهتر نیست که وی مراقبت رفتاری بیشتری از خود نشان دهد و با کف و سوت زدن جماعت هواخواه لیبرالیسم در داخل - که تنها با هدف ترغیب و تحریض شدن آقای محبیان جهت حمله به اردوگاه اصولگرایی صورت می‌گیرد- عنان از کف ندهد و آسیب‌شناسی تئوریک از اصولگرایی را به فاز دیگری مثل نامه نگاری محرمانه با شخصیت‌های این جناح و شرکت در جلسات گروه‌های منسوب به اصولگرایی تغییر دهد؟ به راستی کدام فرد دلسوزی است که دعوای خانوادگی را میان کوچه و برزن فریاد بزند، چه کسی آینده نگری است که گره دست را به دندان بیندازد؟ مگر نه این است که مشارکت اغیار در اختلافات خانوادگی منجر به پیچیده شدن اوضاع، تشدید اختلافات و نهایتاً به جان هم افتادن برادران می‌شود، پس چه الزام و ضرورتی به ادامه این رفتارهاست؟

 

در حالی امیر محبیان در طول یک دهه اخیر تلاش داشته خود را به عنوان تئوریسین جریان اصولگرایی معرفی کند که ارائه چنین نظراتی آن هم در روزنامه‌های زنجیره‌ای تجدیدنظرطلب هیچ نشانی از تدبیر و آینده‌نگری را نداشته و تنها منجر به بدتر شدن اوضاع جریان وفادار به انقلاب شده و رویای دست نیافتی جماعت دگراندیش جهت ورود رسمی به حاکمیت را به واقعیت نزدیک می‌کند.

 

بد نیست آقای محبیان و برخی دیگر از افراد جریان اصولگرایی از این پس، از خرسند نمودن جماعت تجدیدنظرطلب دست برداشته و در گفت‌وگوهای پرتعداد خود با روزنامه‌های زنجیره‌ای- که در آن رفتارهای بحران‌زای این جماعت را تأیید می‌کنند- سخنی از لزوم مرزبندی این طیف با اپوزیسیون خارج‌نشین هم به میان آورده تا هم اصولگرا بودن آنها برای دلسوزان انقلاب ملموس‌تر شود و هم این نگرانی رفع شود که این افراد تعمدی در پرداختن صرف به آسیب‌شناسی! جبهه اصولگرایی ندارند./998/د102/ب6

 

منبع : روزنامه جوان

ارسال نظرات