شیخ صدوق، محدثی کبیر و مرجعی آگاه به زمانه
به گزارش خبرگزاری رسا، حجت خدا بر روی زمین با مدیریتی الهی و همراهی زعما و خواص شیعه از ابتدای غیبت کبری تا کنون، مدلی از حرکت استراتژیک، حساب شده و گام به گام را رقم زدند که امروز نتیجه آن فراگیر شدن تفکر مقاومت و ایستادگی بر اساس آرمان خواهی در میان شیعیان و مسلمانان جهان شده است.
این حرکت در ابتدای راه بسیار حساس و آسیب پذیر بود و باید حرکات و اعمال عاملانش، به شدت عاقلانه و مدبرانه باشد؛ مانند ساختمانی که در حال پی ریزی است و نباید در آن ذره ای خلاف نقشه عمل کرد؛ زیرا که «خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج»
این نقشه همان کمبودهای موجود میان مردم نه فقط برای پذیرش ولایت که برای ولایت مدار شدن بود، یعنی مانند پروانه گرد شمع ولایت بچرخند و بشوند مصداق حدیث ام الائمه(س) که از پدرش، بالاترین و بهترین خلق خدا نقل فرمود: «مَثَلُ الإمام مَثل الکعبة إذ تُؤتی وَ لا تَأتی؛ امام همچون کعبه است که باید به سویش روند، نه آن که(منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.»(1)
در این نقشه نخستین کمبود، کشف و ثبت احادیثی که در حال از بین رفتن بودند، نقل سند حدیث و مقابله با اخباری گری بود. در این راه بزرگان زیادی فداکارانه و با دوری از انواع لذت های معمول زندگی از خود، توانستند این بار بزرگ را به خوبی به نسل های متصل به این راه برسانند و یکی از این بزرگان که در ادامه نوشتار زیر به او خواهیم پرداخت، «ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی» معروف به «شیخ صدوق» است.
خانواده ابن بابویه
قم نخستین مرکز برای مذهب تشیع دوازده امامی است که از قرن دوم کاملا در اختیار پیروان این مذهب قرار گرفت. مردم آن به سبب پیروی از امامان(ع)، احادیث را نگاه می داشتند و شیعیان به جز بغداد چون مرکز دیگری نداشتند، این شهر را به صورت مرکزِ حدیث شیعی درآوردند.
خانواده معروف به ابن بابویه هم در این شهر مقام علمی و دینی بالایی داشتند و در کتاب هایی از شیخ طوسی و کتاب رجال نجاشی، نام بعضی از افراد این خانواده که همگی شیعه دوازده امامی بودند به چشم می خورد.
پدر شیخ صدوق، علی ابن حسین در زمان امام حسن عسکری(ع) و هم عصر نیابت حسین بن روح، نائب خاص امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری زندگی می کرد که در بازار قم مغازه ای داشت و در کنار کار علمی، کسب و کار می کرد. علی ابن حسین از شیوخ مورد اعتماد و وثوق مردم قم بود و برخی او را مرجع دینی مردم قم می دانند. دلیل این افراد برای اثبات مرجع دینی بودن این شیخ وارسته، نامه معروف امام حسن عسکری(ع) به علی ابن حسین بابویه است که در زیر متن آن را می خوانیم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و العاقبة للمتّقین و الجنّة للموحّدین و النّار للملحدین و لا عدوان الّا على الظّالمین و لا اله الّا اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ و الصّلوة على خیر خلقه محمّد و عترته الطّاهرین.
امّا بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى ابا الحسن علىّ بن الحسین بن بابویه القمىّ- وفّقک اللَّه لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوى اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إِیتاءِ الزَّکاةِ فانّه لا تقبل الصّلاة من مانع الزّکاة و اوصیک بمغفرة الذّنب و کظم الغیظ و صلة الرّحم و مواساة الاخوان و السّعى فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التّفقّه فی الدّین و التّثبّت فی الامر و التّعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر، فانّ اللَّه عزّ و جلّ قال: لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ و اجتناب الفواحش کلّها و علیک بصلاة اللّیل فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم اوصى علیّا علیه السّلام فقال: یا علىّ علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل علیک بصلاة اللّیل و من استخفّ بصلاة اللّیل فلیس منّا، فاعمل بوصیّتى و أمر شیعتى حتّى یعملوا علیه و علیک بالصّبر و انتظار الفرج فانّ النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم قال: افضل اعمال امّتى انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتّى یظهر ولدى الّذى بشّر به النّبىّ صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخى یا ابا الحسن علىّ و أمر جمیع شیعتىبالصّبر فانّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ و السّلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمة اللَّه و برکاته و صلّى اللَّه على محمّد و آله؛ ای فقیه بزرگوار و مورد اعتمادم، ابوالحسن علی بن حسین قمی! خداوند تو را بر انجام افعال پسندیده حق توفیق دهد و از نسلت به رحمت و کرمش فرزندان شایستهای به وجود آورد.
تو را وصیت میکنم به تقوای الهی، به بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات؛ زیرا نماز کسانی که زکات نمیدهند، پذیرفته نمیشود و تو را وصیت میکنم به گذشت از گناه دیگران، فرو بردن خشم، صله رحم، همدردی با برادران و کوشش در انجام نیازمندی های آنان در هنگامه کارها، هم پیمانی با قرآن، خوش خلقی و امر به معروف و نهی از منکر؛ چرا که خداوند متعال میفرماید: لا خیر فی کثیر من نجویهم الاّ من أمر بصدقة او معروف او اصلاح بین النّاس.(2)
در بسیاری از گفت و گوهای درگوشی آنان خیری نیست، جز آن کس که به صدقه یا معروفی امر کند و یا میان مردم اصلاح نماید. تو را وصیت می کنم به دوری از تمام پلیدی ها و زشتی ها و بر تو باد به نماز شب خواندن! زیرا پیامبر اکرم(ص) به امام علی(ع) چنین سفارش کرد و فرمود: ای علی! بر تو باد به نماز شب خواندن - و این جمله را سه بار تکرار نمود - و هر کس نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست. پس توصیه مرا به کار بند و شیعیانم را بر انجام آن فرمان ده تا عمل کنند.
و بر تو باد به صبر و انتظار فرج زیرا پیامبر اسلام(ص) فرمود: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. امت من و شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر(ص) بشارت ظهور او را داده است قیام کند؛ او زمین را پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابری خواهد بود.
ای شخصیت بزرگ من! (علی ابن بابویه قمی) پس صبر کن و شیعیانم را به صبر دستور ده؛ زیرا زمین از آن خداوند است. به هر کس از بندگانش که بخواهد واگذار میکند و فرجام نیک از متقین خواهد بود.
والسلام علیک و علی جمیع شیعتنا و رحمة اللّه و برکاته.»(3)
این نامه عرفانی، تربیتی و عقیدتی، خود گویای مقام بالای علمی این مرد الهی است.
تولد شیخ صدوق با دعای خاص امام زمان(عج)
شیخ طوسی در کتاب الغیبة که استدلالات محکم و قوی در توجیه مسأله غیبت کبری آورده است، درباره تولد صدوق چنین نوشته: بسیاری از بزرگان و علمای قم نقل کردهاند که على بن حسین بن بابویه با دخترعموى خود ازدواج کرد، ولى از وى صاحب فرزند نشد. نامهاى به شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوشت و در آن نامه از او خواست که از حضرت ولی عصر(عج) بخواهد تا براى او دعا کند تا خداوند به او فرزندی عطا فرماید. در جواب حضرت ولی عصر(عج) فرمودند که از این همسر صاحب فرزند نمىشوى، ولى به زودى با کنیزی ازدواج خواهى کرد که خداوند از او دو فرزند فقیه به تو خواهد داد.
شیخ صدوق خود نیز ماجراى دعاى حضرت ولى عصر(عج) و ولادت خود را در کتاب اکمالالدین آورده است و در ادامه نوشته: هر گاه محمد بن على اسود مرا مىدید که براى آموختن حدیث و علوم اهل بیت(ع) با اشتیاق تمام به درس اساتید مىرفتم، مىفرمود: این میل و اشتیاق به علمآموزی که تو دارى جاى تعجب نیست، زیرا تو به دعاى امام زمان(عج) متولد شدهاى.
به هر تقدیر این بشارت به علی ابن بابویه رسید و پس از مدتى در پى ازدواج با کنیزى، خداوند محمد را به او عطا فرمود که در آن سنین مایه امید و چشمروشنى پدر گشت و سپس پسر دیگرى به او داد و نامش را حسین نهاد. حسین بن علی بن بابویه نیز از دانشمندان و پس از پدر و برادرش محمد بزرگترین و معروفترین شخصیت خاندان بابویه است. برخی در کتب، از این دو برادر به نام صدوقین یاد کرده اند. برای محمد ابن علی تاریخ تولد دقیقی در دسترس نیست، اما نظر تاریخ نویسان این است که بین سال های 306 تا 308 هجری قمری بوده.(4)
مهاجرت از قم به شهر ری
ابن بابویه پس از کسب علم و معرفت از اساتید برجسته علوم دینی در شهر قم و بارور شدن از معلمانی محدث و فقیه، در دوران میان سالی و پس از وفات استاد خود ابن ولید که علاقه ماندن در شهر قم را برای او سست کرده بود، به ری عزیمت و در آنجا از اساتید بزرگی نقل حدیث کرد. یکى از حوادث مهم دوران زندگى شیخ صدوق روى کار آمدن حکومت شیعى مذهب آل بویه بود که میان سالهاى 322 ـ 448 هجری قمری بر بخش بزرگى از ایران، عراق و جزیره تا مرزهاى شمالى شام فرمان راندند.
هجرت شیخ صدوق از قم به ری و اقامت در آنجا نیز به خواست یکى از حاکمان این سلسله که رکن الدوله دیلمى نام داشت، بود. علامه شوشتری ماجراى هجرت شیخ صدوق از قم به رى را اینگونه نگاشته است:
رکن الدوله (رکن الدوله، لقب حسن فرزند ابو شجاع دیلمى است) به منظور ترویج مذهب حق، التماس قدوم شیخ به دار الخلافه نموده، خدمت شیخ اجازت فرموده، سلطان در مجلس اول سوالى چند که در تحقیق مذهب حق به خاطر داشت بر شیخ عرض نمود و جواب صواب استفاده فرمود، شیخ را تعظیم و تکریم تمام نمود و جوایز و اقطاع مقرر فرمود.(5)
البته دلایل دیگری هم برای عزیمت شیخ مطرح شده که به نظر منطقی می رسد. مثل عزیمت شیخ کلینی به بغداد و خلاء مرجعی عالم، زمان شناس و آگاه به مسایل مختلف فقهی و حدیثی در مرکز مهمی به نام ری که تا مدتی از وجود چنین عالمی بی بهره مانده بود.
سفرهای علمی
در سال 352 ق، برای دیدار با نقل کنندگان حدیث سفرهای علمی خود را آغاز کرد و به شهرهای نیشابور، توس، مکه، مدینه و از آنجا به عراق سفر کرد و در هر شهری که محدثی مییافت، به محضرش میشتافت و از او حدیث میشنید و اجازه نقل حدیث میگرفت. مدتی در کوفه و بغداد ماند و هم از محدثان این شهرها حدیث شنید و هم خود حدیث نقل کرد.(6)
در سال 354 ق، از عراق خارج شد و پس از مدتی اقامت در همدان، به ری بازگشت. در 367 ق، بار دیگر از ری خارج شد و تا 368 ق در نیشابور ماند. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و در شهرهای سرخس، مرو، مرورود، بلخ، سمرقند، فرغانه و نیز روستاهایی همچون اخسیکت و جبلبوتک به نقل و دریافت حدیث پرداخت.(7)
وی بیش از 20 سال از عمر شریف خود را در تلاش برای جمع آوری و نقل احادیث معتبر هزینه کرد.
مشایخ و اساتید
شیخ صدوق در مدت اقامت در قم و ری و همچنین سفر هایش از مشایخ بسیاری بهره جست و به همین دلیل وزن نوشته های فقهی، کلامی و حدیثی ایشان بسیار پربار است. برای ایشان حدود 250 استاد در تاریخ ثبت شده که ما فقط به اساتید برجسته این عالم گرانقدر اشاره می کنیم:
1- احمد بن علی بن ابراهیم بن هاشم قمی 2- ابوالحسن احمد بن محمد بن عیسی بن احمد بن عیسی بن علی بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(ع) 3- پدرش علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی 4- ابوجعفر محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمی(شیخ و فقیه قمی) 5- محمد بن موسی بن متوکل.(8)
البته تأثیرپذیری شیخ از پدرش و ابن ولید بیش از بقیه بود؛ چنان که در مقدمه بعضی کتب به آنها اشاره کرده است.
شاگردان برجسته و راویان از او
با توجهبه اینکه شیخ صدوق از جوانی به نقل حدیث روی آورد، راویان بسیاری از این مرد بزرگ نقل حدیث کردند؛ اما به سبب از بین رفتن برخی از کتب مانند تاریخ ری اثر شیخ منتجب الدین، رجال الشیعه اثر ابن بطریق و شیوخ الشیعة اثر علی بن حکم، اسماء راویان از وی به نحو کامل در دست نیست.
اما می توان به بعضی از آنها که در کتب خود از او نقل حدیث کردند، اشارتی کرد. از میان مهمترین شاگردان وی میتوان به دانشمند بلند آوازه، محمد بن محمد بن نُعمان معروف به شیخ مفید اشاره کرد که خدمات بسیاری به جهان اسلام ارائه و آثار به جای مانده از وی حکایت از وسعت معلومات او دارد.
افراد بزرگ دیگری همچون حسین بن علی بن موسی، حسن بن حسین بن علی، علی بن احمد پدر نجاشی، ابوالقاسم علی بن محمد بن خزازی، حسین بن عبیدالله غضائری، هارون بن موسی تلعکبری، محمد بن طلحه نعالی بغدادی و ابوبکر محمد بن احمد بن علی هم از زمره شاگردان ایشان بوده اند.
وفات
این عالم، حکیم دینی و مجاهد پس از گذشت حدود 75 سال از عمر با برکت خود، در سال 381 به دیار باقی شتافت و عالم تشیع را داغدار بزرگمردی کرد که خدمات کم نظیری در علم فقه، رجال، حدیث و کلام انجام داده بود. این عالم در همان شهر ری به خاک سپرده شد و بعدها قبرستان ابن بابویه به برکت حضور این فقیه عارف، در اطراف قبر وی ساخته شد.
سالم ماندن جسد شیخ صدوق پس از 850 سال
در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود 1238 هجری، مرقد شریف شیخ صدوق(ره) که در اراضی ری قرار دارد، از کثرت باران خراب شد. در این هنگام بود که پیکر سالم «رئیس المحدّثین» پس از 800 سال خودنمایی کرد.
علامه خوانساری در کتاب روضات الجنات می گوید: «از کرامات شیخ صدوق که در این اواخر به وقوع پیوست و عدّه کثیری از اهالی شهر، آن را مشاهده کردهاند، آن است که در عهد فتحعلی شاه قاجار در حدود 1238 هجری مرقد شریف صدوق که در اراضی ری قرار دارد از کثرت باران خراب شد و رخنهای در آن پدید آمد.
به جهت تعمیر و اصلاح آن اطرافش را میکندند، پس به سردابی که مدفنش بود برخوردند. هنگامی که وارد سرداب شدند، با جسدی عریان مواجه شدند که در انگشتانش اثر خضاب و در کنارش تارهای پوسیده کفن به شکل فتیلهها بر روی خاک قرار گرفته است.
این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسید. وی با جمعی از بزرگان و امنای دولت به جهت مشاهده حضوری به محل آمدند. جمعی از علما و اعیان دولت داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأی العین مشاهده کردند. پس از آن وی دستور تعمیر، تجدید بنا و تزئینات آن بقعه را صادر کرد.»
صاحب روضات که در آن زمان 12ساله بوده، مینویسد: «من خودم بعضی از افراد را که در آن واقعه حضور داشتند، ملاقات نمودهام.»
علامه مامقانی، صاحب تنقیح المقال، همین قضیه را نقل نموده و اضافه میکند: چهل سال پیش سند صحیح از سید ابراهیم لواسانی(متوفای 1309ه ق) که از علمای بزرگ تهران بود، برای من نقل شد که وی به چشم خود جسد مطهر را به همان حال که ذکر شد، مشاهده کرده است.
یکی دیگر از شاهدان قضیه، حکیم وارسته آقا علی مدرّس زنوزی، متوفای 1307 هجری قمری است. علامه مدرس زنوزی، فیلسوف و اهل منطق و استدلال است و چنان که میدانیم، چنین افرادی نوعاً تحت تأثیر شایعات و توهمات قرار نمیگیرند و هر شنیدهای را به سادگی باور نمیکنند؛ بلکه برای اثبات هر قضیهای دنبال دلیل و مدرک علمی و قطعی میگردند، وی خود یکی از شاهدان و ناقلان این کرامت است.
مرحوم آیتالله مرعشی نجفی کلامی نیز در اینباره چنین بیان میدارد: مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی میفرمودند: «من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم که تقریباً پس از نهصد سال که از مرگ و دفن شیخ صدوق میگذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود.»
آثار
در مورد آثار شیخ صدوق، حقیقتا باید کتاب ها نوشته شود تا جان مطلب در مورد عمق علم، زمان آگاهی و زندگی با برکتش ادا شود. ایشان در باب های مختلف علمی و دینی کتب ارزنده ای به عالم تشیع ارایه کرده اند که هنوز هم در بین علما و حوزه های علمیه با نام کتاب مرجع از آنها استفاده و نقل می شود. حتی مردم عادی هم غالبا کتب ایشان را خوانده اند و از وجود چنین کتب ارزنده ای مستفیض شده اند.
آثار ابوجعفر محمد ابن علی بابویه را میتوان به دو قسمت اثر چاپی و اثر خطی تقسیم کرد. از مهمترین آثار او میتوان بدین موارد اشاره کرد:
1- عیون اخبار الرضا، کتابی بی نظیر و بسیار کاربردی برای سبک زندگی، درباره زندگی و احادیث روایت شده از امام رضا(ع) که به درخواست صاحب بن عباد، وزیر حکومت آل بویه، نوشته شده است.
2- مدینةالعلم، یکی از منابع پنجگانۀ حدیث شیعه که حجمی بیش از من لایحضرهالفقیه داشته است. این کتاب تا اوایل عصر صفوی در دسترس بوده است؛ اما علامۀ مجلسی با صرف اموالِ بسیار هم نتوانسته بدان دست یابد. با از میان رفتن این کتاب، منابع حدیث شیعه چهار کتاب شدند که به کتب اربعه معروفاند.(9)
3- امالی، اکثر سخنرانی ها و دروس علمی که ایشان تدریس کردند را شامل می شود که توسط شاگردان وی تالیف شد.
4- من لایحضره الفقیه، مشهورترین و بزرگترین کتاب ابنبابویه، پس از مدینةالعلم، که از کتب اربعه حدیث شیعه است. در این کتاب حدود 6 هزار حدیث نقل شده و بر اساس ابواب فقهی تدوین شده است. در این کتاب، بر خلاف روش کلینی، در سند روایت فقط نام نخستین کسی که روایت را از امام شنیده ذکر شده است. در عوض، ابنبابویه در بخشی الحاقی، که به «مَشیخه» معروف است، سلسله سند خود به هر یک از آن راویان را بیان میکند. این «مشیخه» از مهمترین منابع رجالی شیعه است. من لایحضره الفقیه را ابنبابویه در شهر ایلاق، در نزدیکی تاشکند کنونی، نوشته است.(10)
5- معانی الاخبار، در این کتاب، در مورد زمان و دلیل بیان احادیث و تفسیر برخی احادیث دارای ابهام توضیحات جامع و کاملی ارایه می دهد.
6- علل الشرایع، کتاب بسیار ارزشمند که حتی بسیاری از نیاز امروز جوانان ما را پاسخگوست. این کتاب در مورد دلایل احکام و اثر آنها بر زندگی روزمره بحث می کند و در مورد سبک زندگی اسلامی می تواند منبع خوبی برای علاقمندان به این حوزه باشد.
محمدحسین حسینی نیک
/9462/704/ر
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
منابع:
1- بحار الانوار ، ج 36 ، ص 353.
2- (نساء/114).
3- فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسگری علیه السلام ص212 و 213.
4- بحرالعلوم، مهدی، ج3، ص301، الرجال، به کوشش محمد صادق و حسین بحرالعلوم، تهران، 1363ش.
5- مجالس المومنین، قاضى نور الله شوشترى، ج2، ص325.
6- پاکتچی، ج 3، ص 63؛ ولایتی و دیگران، ج 1، ص 307-308.
7- ابن بابویه، الخصال، ص 198.
8- الربانی الشیرازی، عبدالرحیم، مقدمه «معانی الاخبار» در: الشیخ الصدوق، 1361ه.ش.، ص40،42،56،60.
9- شیخ طوسی، ص 157.
10- ولایتی، نقش شیعه، ص 343؛ دانشنامة ایران و اسلام، همان، ص 432.