آیا ایران به یک KOCCA نیاز دارد؟ / درسهایی از سئول برای تهران

اشاره: در دهههای اخیر، کره جنوبی توانسته است با اتکا به فرهنگ و هنر بومی خود، الگویی موفق از سیاستگذاری فرهنگی ارائه دهد که در سطح منطقهای و جهانی به قدرت نرم مؤثر و درآمدزا تبدیل شده است. این کشور با بهرهگیری از برنامهریزی بلندمدت، انسجام نهادی، پیوستگی سیاستها، و تلفیق هوشمند فرهنگ مادی و معنوی، برند ملی منسجمی را تحت عنوان K-Culture خلق کرده است که جلوههای آن در پدیدههایی چون کیپاپ، درامهای تلویزیونی، مد و زیبایی، غذا و سبک زندگی نمایان است.
پرداختن به تجربه کره جنوبی از آنرو ضروری است که امروز، جنگهای فرهنگی و رسانهای، به عرصهای تعیینکننده برای تثبیت هویت، تأثیرگذاری بر افکار عمومی، و حتی توسعه اقتصادی کشورها تبدیل شدهاند. در جهانی که رقابتها نه صرفاً بر سر منابع طبیعی بلکه بر سر روایتها، سبک زندگی و ذائقهسازی شکل گرفته، ناتوانی در تولید قدرت نرم، میتواند به حاشیهراندهشدن تمدنی بینجامد. از اینرو، بررسی مدلهایی مانند سیاستگذاری فرهنگی کره جنوبی، نه الگوپذیری صرف، بلکه زمینهای برای تفکر راهبردی، الگوبرداری هوشمندانه و بومیسازی تجربیات موفق میتواند باشد.
در شرایطی که جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار از ظرفیتهای غنی فرهنگی، تمدنی و هنری است، بررسی و تحلیل الگوی کره جنوبی میتواند برای سیاستگذاران ایرانی آموزنده و الهامبخش باشد؛ بهویژه آنگاه که با نگاه بومی، انتقادی و تطبیقی، مسیرهای ممکن برای بومیسازی و بهرهبرداری از تجارب موفق جهانی بررسی شود.
دولت کرهجنوبی با برخورداری از رویکردی توسعهگرا، توانسته در حوزه سیاست فرهنگی نهتنها برنامهریزی کلان و هدفمند ارائه دهد، بلکه با اجرای منسجم و هماهنگ، الگویی موفق از توسعه صنایع فرهنگی و صادرات آن را پایهگذاری کند. برخلاف کشورهایی که با وجود ایدههای فرهنگی مطلوب، از ظرفیت اجرایی لازم برخوردار نیستند، کره جنوبی با تکیه بر شایستهسالاری، کاهش رانت و فساد، و تنظیمگری فعال اما غیرمستقیم، ساختاری کارآمد برای پیشبرد اهداف فرهنگی خود ایجاد کرده است. در این الگو، شرکتهای خصوصی فرهنگی در هماهنگی با نهادهای دولتی، بهویژه وزارت فرهنگ، ورزش و گردشگری، فعالیت میکنند و در عین حال از آزادی عمل و خلاقیت قابل توجهی برخوردارند؛ بهگونهای که میتوان این مدل را نمونهای از همافزایی نظاممند میان دولت و بخش خصوصی دانست.
نقطه عطف ورود مفهومی به سیاست فرهنگی کره، به دوران ریاستجمهوری کیم یانگسام بازمیگردد؛ زمانی که برای نخستینبار صنایع فرهنگی بهعنوان یک مفهوم رسمی در گفتمان حکمرانی این کشور وارد شد. پیش از آن، اگرچه در دوره دیکتاتوری نظامی پارک چونگ هی زیرساختهای اقتصادی پایهریزی شده بود، اما فرهنگ و هنر هنوز بهعنوان یک صنعت مستقل تلقی نمیشد. در پی بحران مالی آسیا در سال ۱۹۹۷، کیم دای جونگ سیاست راه سوم را در پیش گرفت و توسعه فرهنگی را بهعنوان مکمل توسعه اقتصادی مطرح کرد. او در سال ۲۰۰۱ برای نخستینبار واژه هالیو (موج کرهای) را در سخنرانی رسمی خود بهکار برد و آن را بهعنوان مفهوم محوری سیاست فرهنگی کره به رسمیت شناخت.
موج کرهای (Hallyu) که نخستینبار توسط رسانههای چینی برای توصیف محبوبیت محصولات فرهنگی کره در منطقه بهکار رفت، از اواخر دهه ۱۹۹۰ به سیاستی فرهنگی با دو هدف مشخص تبدیل شد: نخست، ارتقای تصویر جهانی کره و جذب مخاطب بینالمللی با تمرکز بر کشورهای آسیایی؛ و دوم، بهرهبرداری اقتصادی از این تصویرسازی فرهنگی برای فروش محصولات و خدمات. در این چارچوب، در سال ۲۰۰۱ آژانس محتوای خلاق کره (KOCCA) تأسیس شد تا مأموریت حمایت، ترویج، صادرات و برندینگ جهانی محصولات فرهنگی کره را بر عهده گیرد. این نهاد در دوران ریاستجمهوری رو مو هیون (۲۰۰۳–۲۰۰۸) تقویت شد و نقش خود را بهعنوان بازوی اصلی دولت در دیپلماسی فرهنگی تثبیت کرد. امروزه نیز KOCCA با رویکردی جهانی، در پروژههایی نظیر همکاری با دولت عربستان برای راهاندازی پدیده S-pop (سعودیامپاپ)، نقشی کلیدی در ترویج و بومیسازی الگوی فرهنگی کره در سایر کشورها ایفا میکند.
رسا: چه راهبردهایی باعث موفقیت کره جنوبی در تبدیل فرهنگ به برند ملی و قدرت نرم جهانی شده است؟
از دهه ۱۹۹۰ به بعد، هر یک از رؤسایجمهور کره جنوبی نقشی در شکلگیری و تقویت موج کرهای (هالیو) ایفا کردهاند. در این میان، دولت لی میونگباک نقش برجستهتری داشت؛ او نخستین رئیسجمهوری بود که بهصراحت از هالیو بهعنوان قدرت نرم کره یاد کرد و آن را ابزاری برای ارتباط با جهانیان و تأثیرگذاری فرهنگی دانست. دولتهای بعدی نیز این مسیر را ادامه داده و تا سال ۲۰۲۴، با وجود برخی چالشهای سیاسی، روند تقویت این موج فرهنگی را با جدیت پیگیری کردهاند.
در سال ۲۰۲۴، وزارت فرهنگ، ورزش و گردشگری کره جنوبی چشماندازی تازه برای ارتقاء قدرت فرهنگی کشور ارائه داد. شعار این چشمانداز چنین بود: ایجاد کره جنوبی بهعنوان یک نیروگاه فرهنگی پیشرو جهانی با تکیه بر فرهنگ کی (K-Culture) و تقویت شادی شهروندان از طریق تعامل فرهنگی. در این راهبرد جدید، واژه هالیو بهتدریج جای خود را به مفهوم جامعتر K-Culture داد؛ مفهومی که طیف وسیعی از محصولات و سبکهای زندگی فرهنگی، مانند K-Pop، K-Drama، K-Food، K-Beauty، K-Fashion و... را ذیل یک برند فرهنگی یکپارچه بازتعریف میکند.
توفیق کره جنوبی در ساخت یک برند ملی مقتدر در حوزه فرهنگ و هنر، حاصل شش رهیافت کلیدی بوده است: نخست، برنامهریزی بلندمدت و راهبردی که بر پایه افقنگری و دوری از سیاستگذاریهای کوتاهمدت بنا شده است. دوم، ایجاد هماهنگی کامل میان نهادهای سیاستگذار و انسجام میان بخش دولتی و خصوصی از طریق نهادهایی چون شورای برند ملی و KOCCA. سوم، بهرهگیری هوشمندانه از فرهنگ بهمثابه قدرت نرم و ابزاری برای دیپلماسی عمومی. چهارم، تولید محتوای احساسی متناسب با ذائقه مخاطبان منطقهای و جهانی. پنجم، توسعه برند فرهنگی جامع با پیشوند K که هویت فرهنگی کره را جهانی، قابل شناسایی و بازاریابی کرده است. و در نهایت، تمرکز بر سرمایهگذاری فرهنگی داخلی برای افزایش شادی و کیفیت زندگی شهروندان، که نشان میدهد سیاست فرهنگی کره تنها بر صادرات متمرکز نیست بلکه نگاهی متوازن به داخل نیز دارد.
رسا: عوامل کلیدی موفقیت سیاستگذاری فرهنگی کره جنوبی چیست و چه درسهایی میتوان از آن برای سیاستگذاری فرهنگی در ایران آموخت؟
توسعه صنایع فرهنگی کره جنوبی در سالهای اخیر، از سوی بسیاری از تحلیلگران بهعنوان یک معجزه فرهنگی–اقتصادی شناخته میشود. این موفقیت چشمگیر، بهویژه در حوزههایی مانند موسیقی پاپ کرهای (K-pop)، درامهای تلویزیونی و برندسازی فرهنگی، حاصل مجموعهای از عوامل سیاستی، اجتماعی، اقتصادی و زیباییشناختی است که شناخت آنها میتواند برای سیاستگذاران فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بسیار راهگشا باشد.
یکی از ارکان مهم موفقیت فرهنگی کره جنوبی، تولید محتواهای احساسمحور است؛ درامها و سریالهای کرهای با تکیه بر عواطف انسانی، بهویژه در میان مخاطبان آسیایی که بهطور تاریخی با فرهنگ جمعگرایی و احساسات پیوند دارند، توانستهاند جاذبهای منطقهای و حتی جهانی ایجاد کنند. این نمایشها اغلب زندگی طبقه متوسط شهری را بازنمایی میکنند، که نماد نوعی مدرنیزاسیون در حال گذار است و از اینرو، قابلیت همذاتپنداری گستردهای برای مخاطبان دارند.
از دهه ۱۹۹۰ میلادی تاکنون، دولتهای مختلف کره جنوبی نقش پررنگی در پشتیبانی از این موج فرهنگی موسوم به هالیو (Hallyu) ایفا کردهاند. موج اول این جریان، بر درامهای تلویزیونی تمرکز داشت و موج دوم با شکوفایی موسیقی پاپ کرهای، در عرصه جهانی گسترش یافت و دوره ریاستجمهوری لی میونگ-باک نیز کما اینکه یاد شد، در رشد این روند، بی تاثیر نبود.
موفقیت کره جنوبی در این مسیر، بر پایه شش راهبرد کلیدی بنا شده است:
برنامهریزی بلندمدت و افقمحور: کره با نگاه راهبردی و وفاداری به سیاستهای بلندمدت، توانسته یک مسیر پایدار فرهنگی طراحی و پیادهسازی کند. در ایران، با وجود اسنادی مانند افق ۱۴۰۴، اغلب بیثباتی مدیریتی و بیاعتمادی به نتایج بلندمدت، مانع اجرای مؤثر این برنامهها شده است.
تلفیق فرهنگ با کالا و بازار منطقهای–جهانی: فرهنگ کرهای در خلأ تولید نشده بلکه با تکیه بر کالاهای اقتصادی باکیفیت (مثل سامسونگ، الجی، و برندهای آرایشی)، توانسته است پیوندی مؤثر بین فرهنگ مادی و نمادهای زیباییشناسی برقرار کند؛ بهگونهای که چهره آیدلهای کیپاپ، بخشی از برند ملی کره محسوب میشود.
نهادسازی منسجم برای اجرای سیاستها: ساختارهای نهادی مشخص و کارآمد مانند شورای برند ملی و سازمان KOCCA، موجب اجرای منسجم سیاستها در کره شدهاند؛ در حالیکه در ایران، تعدد نهادها، ابهام در وظایف و نبود پاسخگویی روشن، مانع از تحقق برنامههای فرهنگی است.
پیوستگی سیاستی میان دولتها: در کره، تغییر دولتها موجب گسست در سیاستگذاریهای فرهنگی نشده و هر دولت، بر بنیانهای پیشین، سیاستهای نوینی افزوده است. اما در ایران، اغلب با تغییر دولتها، شاهد شروع مجدد و قطع پیوستها در سیاستگذاری هستیم.
تعامل فعال دولت و بخش خصوصی: دولت کره با واگذاری بسیاری از وظایف اجرایی به بخش خصوصی و تسهیلگری در مسیر خلاقیت، زمینه رشد پلتفرمهای پخش، استودیوهای تولید و آژانسهای سرگرمی را فراهم کرده است؛ در حالیکه در ایران، بخش خصوصی هنوز با موانع متعددی در زمینه تولید و توزیع فرهنگی مواجه است.
برندسازی ملی با همافزایی فرهنگ مادی و معنوی: برند ملی کره، تلفیقی از فرهنگ، زیباییشناسی، تکنولوژی و مصرفگرایی هوشمند است. این برند، نهتنها در سطح بینالمللی مخاطب دارد، بلکه به بهبود کیفیت زندگی فرهنگی در داخل کشور نیز کمک کرده است.
با توجه به این تجربه موفق، بازنگری در سیاستهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در زمینه اجرای منسجم، برنامهریزی پایدار، و تعامل با بخش خصوصی، میتواند افقهای نوینی در برندسازی فرهنگی و دیپلماسی عمومی پیشروی کشور قرار دهد.
رسا: آیا میتوان مدل سیاستگذاری فرهنگی کره جنوبی را در ایران پیادهسازی کرد؟
در پاسخ به این پرسش باید با نگاهی واقعبینانه گفت که هیچ الگویی در جهان بهطور کامل قابل کپیبرداری نیست؛ اما در عین حال، هیچ تجربهای نیز بیفایده و بیارزش نیست. کره جنوبی نیز در مسیر توسعه فرهنگی خود، از الگوهای بینالمللی الهام گرفته و آنها را با شرایط تاریخی، اجتماعی و فرهنگی خاص خود بومیسازی کرده است. این کشور، رویکرد نئولیبرالیسم فرهنگی را با مختصات بومی کرهای بازآفرینی نموده و بهگونهای آن را بهکار گرفته که با ساختارهای فرهنگی، هویتی و سیاسی خود همخوانی داشته باشد.
به همین ترتیب، جمهوری اسلامی ایران نیز میتواند با حفظ اصول و ارزشهای دینی و فرهنگی، از تجارب موفق کشورهایی چون کره بهره گیرد. این بهرهگیری نه بهمعنای تقلید، بلکه در چارچوب یک سیاست هوشمندانه بومیسازی است که بر شناخت دقیق تفاوتهای فرهنگی، ساختاری و ارزشی متکی باشد. بر این اساس، ساخت سیاست فرهنگی بومی، با استفاده از تجارب جهانی و بدون از دست دادن هویت اسلامی–ایرانی، نهتنها ممکن، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای پیشرفت و اثرگذاری فرهنگی در جهان امروز است.