۱۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۷
کد خبر: ۷۷۷۹۰۶
حجت الاسلام و المسلمین هاشمیان مطرح کرد؛

چالش‌ها و پیامدهای کم‌توجهی به بودجه فرهنگی

چالش‌ها و پیامدهای کم‌توجهی به بودجه فرهنگی
عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم (ع) با تاکید براینکه بی‌توجهی به بودجه فرهنگی در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور ناشی از درک نادرست از جایگاه فرهنگ در رشد پایدار است، گفت: این مسأله علاوه بر تضعیف هویت ملی و ارزش‌های اجتماعی، پیامد‌های منفی اقتصادی و سیاسی نیز به دنبال دارد.

اشاره: عدم توجه کافی به بودجه فرهنگی در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور بیشتر ریشه در نبود درک عمیق از نقش فرهنگ در تحقق توسعه پایدار دارد، برخلاف دیدگاه ابزارمحور که حتی در جوامع غربی نیز فرهنگ را یکی از عوامل اساسی توسعه می‌داند در سیاست‌گذاری داخلی اغلب فرهنگ به‌عنوان بخشی مصرف‌کننده بودجه شناخته می‌شود، طبق مدل AGIL پارسونز نظام فرهنگی با وجود برخورداری از دانش و اطلاعات گسترده همچنان به حمایت مالی نیازمند است و کاهش بودجه فرهنگی می‌تواند به تضعیف هویت ملی و افزایش معضلات اجتماعی منجر شود،  برای نمونه تأثیر تعطیلی مدارس طی دوران کرونا در بروز اعتراضات سال ۱۴۰۱ یا ضعف فرهنگ مصرف در مدیریت منابع انرژی، نشانگر پیامدهای جدی این بی‌توجهی هستند در حالی که در کشورهای توسعه‌یافته‌ای مانند کره جنوبی سرانه بودجه فرهنگی به‌مراتب بالاتر از ایران است و این امر توانسته نقش مؤثری در مهندسی نظام ارزشی جامعه و تقویت سرمایه انسانی ایفا کند، برای بهبود وضعیت تخصیص بودجه فرهنگی در ایران ضروری است که رویکرد بودجه‌ریزی از حالت سازمان‌محور به برنامه‌محور تغییر یابد تا منابع مالی متناسب با اولویت‌های واقعی و نیازهای جامعه توزیع شوند.

در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمدحسین هاشمیان عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه به آن پرداخته می شود:

رسا ـ به نظر شما چه عواملی باعث شده است که در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور به بودجه فرهنگی اهمیت کمتری داده شود؟ آیا این مسئله ریشه در رویکردهای مدیریتی دارد یا اولویت‌بندی‌های اشتباه در سیاست‌گذاری کلان؟

یکی از مهم‌ترین دلایلی که موجب بی‌توجهی به تخصیص بودجه مناسب به حوزه فرهنگ شده، نبود درک عمیق و دقیق از نقش و جایگاه فرهنگ در تحولات و پیشرفت پایدار کشور است، حتی در غرب که خود را پیشگام توسعه می‌دانستند و بر اساس نظریه‌هایی مانند نظریه نوسازی، هدف نهایی یک جامعه را توسعه اقتصادی، رفاه مادی و پیشرفت فناورانه تعریف می‌کردند، به این نتیجه رسیدند که توسعه پایدار بدون فراهم کردن زیرساخت‌های فرهنگی امکان‌پذیر نیست، به همین دلیل از یک دیدگاه ابزاری به تقویت بخش فرهنگ پرداختند.

حال اگر حتی نگاه ما سکولار باشد و نه اسلامی یا دینی، باز هم برای دستیابی به اهدافی مثل توسعه اقتصادی پایدار باید به حوزه فرهنگ اهمیت ویژه‌ای قائل شویم، این تنها حداقل نگاه ممکن به فرهنگ است که حتی غربی‌ها نیز به آن اذعان دارند، اما از منظر دینی و اسلامی ما قائل به الگوی توسعه مدرن نیستیم و آن را برابر با الگوی رشد قرآنی نمی‌دانیم، الگویی که نه‌تنها به رشد مادی بلکه به رشد همه‌جانبه فرد و جامعه در ابعاد گوناگون اخلاقی، معنوی و اجتماعی باور دارد و هدف نهایی آن رسیدن به سعادت فردی و جمعی است.

چالش‌ها و پیامدهای کم‌توجهی به بودجه فرهنگی/م

در چارچوب نگاه اسلامی اهمیت فرهنگ بسیار فراتر می‌رود، این نگاه به فرهنگ صرفاً ابزاری نیست بلکه دارای ارزش ذاتی (موضوعیت) است. برخلاف نگرش صرفاً ابزارگرایانه‌ای که حتی در غرب نیز برای رسیدن به اهداف مادی بر فرهنگ تأکید می‌کند، ما معتقدیم که فرهنگ عاملی بنیادین است و حتی اقتصاد را می‌توان ابزاری برای حفظ و ارتقای فرهنگ دانست، اگر بخواهیم فرهنگ را تعریف کنیم آن چیزی است که فرد و جامعه را "بالا می‌کشد"؛ یعنی مسیر تعالی و کمال را هموار می‌کند.

براین اساس دیگر حوزه‌های زندگی مثل اقتصاد، فناوری یا سیاست ابزارهایی هستند که باید در خدمت رشد فرهنگی و معنوی جامعه قرار گیرند، بر همین مبنا رهبر معظم انقلاب تاکید کرده‌اند که فرهنگ همچون "هوا" یا "جوّ" عمل می‌کند؛ جریانی که تمام مناسبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تحت تأثیر آن شکل می‌گیرند.

اگر چنین نگرشی به فرهنگ داشته باشیم آنگاه روشن می‌شود که برای دستیابی به تحول اقتصادی، اصلاح مناسبات حاکمیت و مردم یا حتی ترمیم روابط اجتماعی نیازمند لایه اصلی و زیربنایی فرهنگ هستیم تا این تغییرات ماندگار و نهادینه شوند، بنابراین در زمان سیاست‌گذاری یا برنامه‌ریزی بودجه کشور نباید به فرهنگ نگاه هزینه‌ای داشته باشیم بلکه باید آن را حوزه‌ای برای سرمایه‌گذاری بنیادین ببینیم.

متأسفانه برخی سیاست‌گذاران در سازمان‌های برنامه‌ریزی کشور هنوز با این دیدگاه فاصله دارند و تصور اشتباهی از فرهنگ دارند؛ فرهنگی که تنها به عنوان حوزه‌ای مصرف‌کننده بودجه دیده می‌شود نه به عنوان بستری برای رشد همه‌جانبه جامعه.

تالکوت پارسونز یکی از نظریه‌پردازان برجسته غربی مدلی به نام AGIL ارائه کرده است که مبنای تحلیل کارکردهای جوامع است، طبق این مدل هر جامعه‌ای برای دستیابی به توسعه (البته خود پارسونز اصطلاح «توسعه» را به جای «رشد» به کار می‌برد) نیازمند عملکرد صحیح چهار خرده‌نظام اصلی نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام اجتماعی و نظام فرهنگی است.

پارسونز می‌گوید بین این چهار خرده‌نظام یک ارتباط «سایبرنتیکی» وجود دارد، این مفهوم بیانگر آن است که سطح انرژی و اطلاعات در این نظام‌ها یکسان نیست، برای مثال نظام اقتصادی از سطح بالای انرژی برخوردار است اما در زمینه اطلاعات و دانش ضعیف عمل می‌کند، از سوی دیگر نظام فرهنگی از نظر تأمین انرژی ضعیف است ولی دارای سطح بالایی از دانش و اطلاعات است؛ بنابراین این دو خرده‌نظام باید به صورت تعاملی و مکمل عمل کنند: یعنی نظام فرهنگی با دانش خود از نظام اقتصادی پشتیبانی می‌کند و نظام اقتصادی نیز باید با تأمین منابع مالی و بودجه مناسب از فرهنگ حمایت کند.

این رابطه تعاملی و سرمایه‌گذاری در حوزه فرهنگ اهمیت بسیار زیادی دارد، سرمایه‌گذاری در فرهنگ نه‌تنها به حفظ هنجارها و ارزش‌های جامعه کمک می‌کند بلکه موجب ارتقای سرمایه انسانی و معرفتی جامعه نیز می‌شود، نتیجه این ارتقا در نهایت به نفع نظام اقتصادی خواهد بود، به عبارت دیگر حتی اگر هدف اصلی شما تحقق توسعه اقتصادی باشد بدون سرمایه‌گذاری مناسب در بخش فرهنگ نمی‌توانید به آن دست پیدا کنید.

اما متأسفانه گاهی در فرآیند بودجه‌ریزی اولین بخشی که با کاهش روبه‌رو می‌شود حوزه فرهنگ است، ظاهر امر ممکن است نشان از افزایش بودجه‌های مربوط به نهادها و دستگاه‌های فرهنگی داشته باشد اما این افزایش اغلب با نرخ تورم موجود همخوانی ندارد و جوابگوی هزینه‌های جاری و برنامه‌های این حوزه نیست، برای نمونه ممکن است بودجه یک نهاد فرهنگی طبق آمار رسمی ۲۰ یا ۳۰ درصد افزایش یافته باشد اما وقتی هزینه‌های واقعی و اثر تورم را در نظر بگیریم این افزایش عملاً تأثیری در تقویت و پیشبرد اهداف فرهنگی ندارد.

این مسئله نشان‌دهنده برخی سوءبرداشت‌ها و عدم درک صحیح از نقش نظام فرهنگی در جامعه است؛ در سال‌های اخیر نیز شاهد این بوده‌ایم که بودجه نهادهای فرهنگی هرچند بر اساس ارقام رسمی کاهش نیافته اما با توجه به افزایش هزینه‌ها و فشارهای تورمی قدرت تأثیرگذاری آن عملاً کمتر شده است؛ مادامی که نگاه جدی‌تر و واقع‌بینانه‌تری نسبت به فرهنگ و نقش آن در توسعه جامعه نداشته باشیم نمی‌توان انتظار پیشرفت متوازن را داشت.

رسا ـ پیامدهای منفی کم‌توجهی به بودجه فرهنگی در کوتاه‌مدت و بلندمدت چه تأثیری بر روند توسعه فرهنگی، هویت ملی و ارزش‌های اجتماعی در ایران خواهد داشت؟

اگر بخواهیم مقایسه‌ای بین ایران و کشورهایی مانند کره جنوبی یا حتی رژیم صهیونیستی داشته باشیم، مشاهده می‌کنیم که سرانه فرهنگی این کشورها بسیار بالاتر از ماست، برای مثال در اسرائیل به ازای هر نفر حدود 700 دلار به امور فرهنگی اختصاص می‌یابد در حالی که این رقم در ایران تنها 10 دلار است، این تفاوت به معنای آن است که بودجه فرهنگی اسرائیل بیش از 70 برابر سرانه فرهنگی ایران می‌باشد، منظور از این بودجه هزینه‌هایی است که صرف حوزه‌هایی مانند رسانه‌های عمومی، نظام آموزشی، هنر، سینما و سایر بخش‌های مربوط به فرهنگ می‌شود.

چالش‌ها و پیامدهای کم‌توجهی به بودجه فرهنگی/م

این اختلاف سرانه نشان‌دهنده چیست؟ نشان می‌دهد که آنها از طریق فرهنگ، نظام ارزشی و معرفتی جامعه خود را مهندسی می‌کنند و علاوه بر آن با استفاده از رسانه‌های جمعی به افکار عمومی کشورهای رقیب تهاجم می‌کنند؛ اتفاقی که برای کشور ما نیز برنامه‌ریزی شده است، برای مثال از طرف گروه‌های خارجی با استفاده از حساب‌های جعلی و فعالیت در فضای مجازی تلاش می‌شود تا نظام ارزشی ما تحت تأثیر قرار گیرد، گاهی یک موسیقی تولید می‌شود که با مفاهیم نامناسب در میان نوجوانان و جوانان ما به سرعت پخش و تأثیرش دیده می‌شود.

وقتی نظام ارزشی یک نسل فرو بریزد لازم نیست به اثرات بلندمدت فکر کنیم؛ پیامدهای کوتاه‌مدت آن هم کافی هستند تا مشخص شود چه بحرانی ایجاد می‌شود، نوجوان یا جوانی که دچار بحران هویت شود، خانواده‌ای که با چنین بحرانی روبه‌رو گردد به‌سادگی در معرض آسیب‌های اجتماعی از قبیل فحشا، اعتیاد، طلاق و دیگر مشکلات قرار خواهد گرفت، نتیجه این است که نسلی تحویل می‌دهیم بدون پایبندی به هویت ملی، ارزش‌های نهادینه‌شده ایرانی یا اسلامی؛ هویت نسل ما باید در نهاد آنها تثبیت شود و این وظیفه نظام فرهنگی کشور است.

ما نیازی نداریم خیلی بلندمدت فکر کنیم؛ همین کوتاه‌مدت هم نتایج آشکاری پیش روی ما قرار دارد، به عنوان مثال یکی از اشتباهات عمده‌ای که در دوران کرونا مرتکب شدیم تعطیلی طولانی‌مدت مدارس بود، در حالی که در بسیاری از کشورهای دیگر مدارس به این حد تعطیل نشدند، ما دو سال کامل مدارس را بستیم، دلیل این موضوع هم اغلب ناشی از نگاه تک‌بعدی به کرونا بود؛ تمرکز اصلی بر جنبه پزشکی بود و ابعاد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نادیده گرفته شدند، متأسفانه نتیجه چنین تصمیمی را در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ مشاهده کردیم.

در سال ۱۴۰۱ نوجوانان به‌عنوان بازیگران اصلی اعتراضات و آشوب‌ها نقش داشتند یعنی بیشترِ آنها دانش‌آموز بودند، مدارس در جامعه‌شناسی و نظام آموزش‌وپرورش جایی است که به انضباط اجتماعی و جامعه‌پذیری کودکان و نوجوانان پرداخته می‌شود، وقتی دو سال مدارس تعطیل شدند با نسل جدیدی از نوجوانان روبرو شدیم؛ نسلی که ابتدایی‌ترین هنجارهای اجتماعی را نه می‌دانند و نه رعایت می‌کنند و حتی به‌راحتی علیه مرجعیت خانواده و هنجارهای دینی سرکشی می‌کنند، این موضوع نشان می‌دهد وقتی به فرهنگ و آموزش بی‌توجهی می‌شود پیامدهای آن نه‌فقط در بلندمدت بلکه در کوتاه‌مدت هم با تبعات مخربی همراه است، نمونه بارز این ادعا اتفاقات سال ۱۴۰۱ بود که تعطیلی دوساله مدارس از ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ یکی از عوامل اصلی ایجاد آن به شمار می‌رود.

کودکان و نوجوانان دقیقاً در سنی قرار داشتند که باید در مدرسه هنجارهای اجتماعی را بیاموزند و هویت فرهنگی خود را شکل دهند، اما وقتی مدرسه که نهادی هویت‌ساز در جامعه است تعطیل شود نتیجه آن آسیب‌های متعددی است که انکارناپذیرند، نمونه دیگر آن اتفاقات ناگوار در دانشگاه شریف بود؛ پدیده‌هایی که باورش برای بسیاری سخت بود: دانشجویان نخبۀ دانشگاه که دوسال را در محیط دانشگاه نبوده‌اند و به‌جای کلاس‌های حضوری صرفاً در خانه آموزش دیده‌اند هنجارهای خاص یک محیط آکادمیک را از دست داده‌اند، این موارد آثار مخربی هستند که در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بخصوص بلندمدت خود را نشان می‌دهند.

مثالی دیگر از غفلت نسبت به فرهنگ در حوزه ورزش است، ورزش یکی از حوزه‌های اصلی فرهنگ است که به آن بودجه تعلق می‌گیرد اما نوع نگاه به این حوزه اهمیت ویژه‌ای دارد، ما در سیستم سلامت دو رویکرد داریم: رویکرد درمان‌محور و رویکرد پیشگیری‌محور، اگر به‌جای صرف هزینه‌های کلان در حوزه درمان بیماری‌ها بر تقویت ورزش سرمایه‌گذاری کنیم می‌توانیم سلامت عمومی جامعه را ارتقا دهیم، ورزش نه‌تنها سلامت جسمانی بلکه سلامت روحی و اخلاقی افراد را تقویت می‌کند؛ اگر به ورزش از منظری جامع‌تر نظیر آموزه‌های اسلامی و ملی نگاه کنیم فرصت اخلاقی و معنوی ارزنده‌ای برای جامعه ایجاد می‌شود؛ مثلاً در ورزش‌های سنتی ایران علاوه بر توانمندی جسمی، اخلاق پهلوانی نیز ترویج پیدا می‌کند.

سرمایه‌گذاری در فرهنگ و ورزش هزینه نیست بلکه نوعی صرفه‌جویی است؛ چراکه اگر امروز یک ریال در این حوزه‌ها خرج شود ده ریال از صرف هزینه‌های درمان و اصلاح آسیب‌های اجتماعی کاسته خواهد شد، این اصل مختص ورزش نیست بلکه در تمامی ابعاد فرهنگ صدق می‌کند؛ با رویکرد درست به فرهنگ نه تنها ارزش‌های جامعه تثبیت می‌شوند بلکه سایر حوزه‌ها از جمله اجتماعی و اقتصادی نیز متأثر از این رشد ارتقا پیدا خواهند کرد.

یکی از موضوعات کلیدی در اقتصاد امروز مصرف است ما به‌طور مداوم درباره ناترازی‌های موجود در حوزه‌های انرژی، برق، آب و گاز صحبت می‌کنیم، این موضوع بسیار مورد توجه قرار دارد، با این حال مسئله مصرف و ناترازی‌های انرژی بیش از آنکه یک پدیده اقتصادی باشد یک مسئله فرهنگی است، یعنی ریشه‌های این مشکلات به فرهنگ مصرف ما برمی‌گردد، متأسفانه فرهنگ مصرف در جامعه ما اشتباه است و همین باعث بروز این ناترازی‌ها شده است.

برای رفع این مشکل که اکنون به یک بحران اقتصادی نیز تبدیل شده است باید روی فرهنگ مصرف کار کنیم، این امر نیازمند اقدامات رسانه‌ای و آموزشی برای اصلاح هنجارهای اشتباه در جامعه است، به‌عنوان مثال مفاهیمی مانند اسراف و تبذیر هرچند فرهنگی به نظر می‌رسند تأثیرات مستقیم اقتصادی دارند، میزان اسراف در حوزه‌هایی مثل نان، برنج، مواد غذایی یا آب بسیار بالاست و این کاملاً قابل تأمل است، چنین موضوعاتی تنها از طریق آموزه‌ها و اصلاحات فرهنگی قابل حل هستند.

اگر در جامعه فرهنگ قناعت نهادینه شود مصرف مردم بهینه و متناسب خواهد شد، این به معنای مصارف معقول در حوزه حامل‌های انرژی و مواد غذایی است، متأسفانه امروز در برخی مقایسه‌ها می‌بینیم که مصرف ایران با جمعیتی ۹۰ میلیونی تقریباً برابر با چین با جمعیتی یک میلیارد و چهارصد میلیونی است، این مسئله نشان می‌دهد که فرهنگ مصرف ما هنوز مبتنی بر اصول صحیح اسلامی و قرآنی نیست و نیاز به بازنگری جدی دارد. 

برای روشن شدن اهمیت این موضوع می‌توان به تأکید چندساله رهبر معظم انقلاب بر مصرف کالای داخلی اشاره کرد، در ظاهر ممکن است این موضوع تنها جنبه اقتصادی داشته باشد اما در واقع ریشه آن یک مسئله فرهنگی است، اگر جامعه به مصرف کالاهای داخلی ارزش بدهد افراد به جای خرید یخچال یا جهیزیه از برندهای کره‌ای به تولیدات داخلی روی می‌آورند، چنین رفتارهایی نیازمند تغییر نگاه فرهنگی است تا به یک ارزش در جامعه تبدیل شود.

متأسفانه در حال حاضر وضعیت به گونه‌ای است که اگر خانواده‌ای جهیزیه دخترشان را بدون برندهای خارجی مانند سامسونگ یا ال‌جی تهیه کنند ممکن است مورد تحقیر قرار گیرند، این مسئله ناشی از یک رفتار فرهنگی غلط است و راه‌حل آن اقتصادی نیست بلکه باید از طریق کارهای فرهنگی اصلاح شود.

چالش‌ها و پیامدهای کم‌توجهی به بودجه فرهنگی/م

من اینجا قصد دارم توضیح بدم که مشکلات اصلی ما چه در حوزه‌های اجتماعی و چه در حوزه‌های سیاسی ریشه فرهنگی دارند، به‌خصوص وقتی صحبت از فرهنگ تعامل میان مردم و کارگزاران دولت می‌شود رفتار و الگویی که مسئولان و مدیران باید در ارتباط با مردم در پیش بگیرند بخشی از فرهنگ سیاسی جامعه است، اما متأسفانه فرهنگ سیاسی ما دچار ضعف‌های جدی است؛ همین باعث می‌شود که فردی که به جایگاهی مثل وزارت یا نمایندگی مجلس می‌رسد به جای اینکه نقش خود را بر اساس ارزش‌های اسلامی ایفا کند رفتارهایی از خود نشان دهد که با اصول حکمرانی اسلامی همخوانی ندارد.

به عنوان مثال نامه ۵۳ نهج‌البلاغه از حضرت امیرالمومنین علیه السلام به مالک اشتر یکی از عالی‌ترین درس‌های مدیریتی برای کسانی است که می‌خواهند مدیریت و حکمرانی را بر اساس آموزه‌های اسلامی پیاده کنند این نامه کاملاً نشان‌دهنده جنبه‌های فرهنگی حاکمیت است؛ یعنی فرهنگ سیاسی بر اساس ارزش‌های اسلامی باید طراحی شود؛ تا زمانی که چنین فرهنگ سیاسی‌ای اصلاح نشود الگوی حکمرانی نیز نمی‌تواند الگوی اسلامی باشد.

اقتصاد به‌عنوان نظام تولید و توزیع ثروت، سیاست به‌عنوان نظام تولید و توزیع قدرت و فرهنگ به‌عنوان نظام تولید و توزیع معنا تعریف می‌شوند، بنابراین قدرت و ثروت باید در خدمت معنا باشند؛ اما این معنا می‌تواند دو مسیر متفاوت را پیش روی انسان قرار دهد: یا معنایی متعالی که زمینه‌ساز رشد و کمال انسان است یا معنایی که در هم‌راستایی با سیاست و اقتصاد انسان را به پایین‌ترین درجات اخلاقی و انسانی سوق می‌دهد، به همین دلیل معنا می‌تواند عاملی برای رسیدن به مرتبه‌های والای انسانی باشد یا ابزاری برای سقوط به پایین‌ترین سطوح.

فرهنگ به‌منزله بستری عمل می‌کند که قابلیت ارتقاء یا افول فرد و جامعه در آن نهفته است، اگر فرهنگ بر اساس آموزه‌های حقیقی و الهی شکل بگیرد انسان را به کمال و رستگاری هدایت می‌کند همان‌گونه که " كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا " در بالاترین جایگاه قرار دارد، اما اگر فرهنگ بر پایه باطل و نظام طاغوت بنا شود نتیجه‌ای جز تاریکی، انحطاط و نابودی برای فرد و جامعه به همراه نخواهد داشت.

بنابراین اگر نظام‌های اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی بخواهند به اهداف خود دست یابند باید توجه ویژه‌ای به حوزه فرهنگ داشته باشند؛ خیلی از مشکلات امروز ما در این حوزه‌ها راه‌حل‌های بنیادی‌شان در تغییرات فرهنگی نهفته است، برای مثال رهبر معظم انقلاب در سال‌های اخیر شعار سال را با محوریت اقتصاد معرفی کرده‌اند، اما همان‌طور که خود ایشان یک‌بار اشاره کردند این بدان معنا نیست که فرهنگ اهمیت کمتری دارد؛ بلکه اقتصاد نقطه تمرکز است اما دستیابی به یک اقتصاد سالم نیازمند اصلاحات فرهنگی است.

شعار امسال که بر محور سرمایه‌گذاری در تولید متمرکز است به شکل عمیقی مقوله‌ای فرهنگی به شمار می‌آید، اگر افراد از منظر فرهنگی به این آیه شریفه باور داشته باشند که «لا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ» و به این نتیجه برسند که سرمایه‌گذاری در سفته‌بازی یا بازارهای طلا و سکه هرچند سود کوتاه‌مدت به همراه دارد، اما باعث تضعیف اقتصاد ملی شده و از نظر شرعی نیز شبهه‌انگیز است تأثیرات مثبت بیشتری از این نگرش فرهنگی مشاهده خواهد شد، چنین افرادی تنها در صورتی تصمیم می‌گیرند که سرمایه خود را وارد چرخه تولید کنند که نظام ارزش‌های جامعه آنها را در این مسیر هدایت کرده باشد.

پس تمام این مسائل از نگاه فرهنگی سرچشمه می‌گیرد، اگر ما نتوانیم مفاهیم ارزشی اسلامی را در بطن فرهنگ عمومی جای دهیم حتی سرمایه‌گذاری برای ارتقای تولید هم محقق نمی‌شود.

رسا ـ سازوکار فعلی تخصیص بودجه به نهادهای فرهنگی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا نظام تخصیص شفاف و عادلانه‌ای وجود دارد؟ برای بهبود این روند چه اصلاحاتی در ساختار یا فرآیندهای موجود پیشنهاد می‌کنید؟

در بحث بودجه‌ریزی یکی از موضوعات مهم و اساسی بودجه‌ریزی عملیاتی است، این نوع بودجه‌ریزی بر این اساس است که اگر قرار است منابع مالی تخصیص داده شود این تخصیص باید مبتنی بر برنامه‌ها و اقداماتی باشد که در عمل و در چارچوب وظایف راهبردی یک دستگاه به تحقق اهداف مشخص بپردازد، به عبارت دیگر تعیین بودجه‌ها باید بر اساس اولویت‌های برنامه‌ای و مأموریت‌های واقعی نهادها صورت گیرد نه صرفاً بر پایه عناوین سازمانی یا سهم‌خواهی.

در چارچوب بودجه‌ریزی عملیاتی دیگر موضوعاتی مانند روابط سیاسی، لابی‌گری و نفوذ هر دستگاه در دولت یا مجلس نمی‌توانند مبنای تخصیص منابع باشند، منابع باید صرفاً بر اساس اولویت‌بندی واقعی برنامه‌های تعریف‌شده توزیع شوند، به این معنا که ابتدا مسائل و نیازها شناسایی شده و سپس مشخص شود کدام دستگاه یا ترکیبی از دستگاه‌ها توان اجرای آن برنامه‌ها را دارد، پس از آن بودجه لازم برای تحقق اهداف به آنها اختصاص داده می‌شود، این رویکرد برخلاف نظام فعلی است که تمرکز آن بر سازمان‌هاست و به نوعی در ادبیات سیاست‌گذاری به آن "عقلانیت سازمان" گفته می‌شود نه "عقلانیت برنامه‌".

متأسفانه اکنون بودجه‌ریزی معمولاً به این صورت است که سازمان‌ها هر سال درصد مشخصی افزایش بودجه دریافت می‌کنند؛ سازمان‌هایی که لابی قوی‌تری دارند سهم بیشتری می‌گیرند و آنهایی که نفوذ کمتری دارند سهمشان کاهش پیدا می‌کند، این روش کاملاً غلط است؛ چراکه چنین رویکردی نیازها و اولویت‌های واقعی کشور را نادیده می‌گیرد.

اما اگر بودجه‌ریزی مبتنی بر برنامه انجام شود یک نتیجه مثبت دیگر نیز به دنبال خواهد داشت: امکان نظارت و کنترل بهتر، یعنی نهادهای مرتبط همچون سازمان برنامه‌وبودجه و دیوان محاسبات می‌توانند بررسی کنند که آیا بودجه اختصاص‌یافته دقیقاً صرف اجرای برنامه مدنظر شده است یا خیر، همچنین ارزیابی می‌شود که آیا این برنامه اثربخش بوده و به اهداف تعیین‌شده رسیده است یا خیر، در صورتی که برنامه موفق نبوده است از تکرار تخصیص‌های بیهوده در سال‌های بعد جلوگیری می‌شود.

بنابراین تبدیل نظام بودجه‌ریزی از رویکرد سازمان‌محور به برنامه‌محور به‌ویژه در حوزه فرهنگ حیاتی است و می‌تواند تحول قابل توجهی در مدیریت و تخصیص منابع کشور به وجود آورد.

ارسال نظرات