۲۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۲۴۶۵۳۲

حق محور الگوی پیشرفت

خبرگزاری رسا ـ هیچ وقت علوم انسانی در این کشور جایگاه خوب و درخوری نداشته است، هر وقت کشور دچار مشکل شده، آمدند علوم انسانی را هدف و هجمه قرار داده‌اند.
علوم انساني

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بایست «آینده‌سازی» کرد. من به واژه آینده‌نگری چندان روی خوش نشان نمی‌دهم. باید آینده را ساخت؛ چون به تغییر معتقدم؛ چون به شدن باور دارم؛ چون به قابلیت‌ها و تلاش‌های انسانی برای برون‌رفت از انواع و اقسام بن‌بست‌های معرفتی و ساختاری اعتقاد دارم. آینده اتفاق نخواهد افتاد مگر اینکه آن را با یک تفکر معرفت‌شناختی قوی رقم بزنیم.

 

در آینده‌سازی: 1. باید بدانیم آن‌جا کجاست و کجا قرار است برویم؟ 2. باید ببینیم در این بین مردم چه‌کاره هستند؟ آیا مردم نقشی در تعریف «کجا باید برویم» دارند؟ 3. باید رسالت انقلاب اسلامی خوب فهم شود.

 

همیشه نگران این هستم در تعیین اهداف بلندمدتی که قرار است به آن برسیم و از مرحله‌ای هم عبور می‌کنیم، وجوه نرم‌افزاری مباحث دیده نشود و فقط وجه سخت‌افزاری و تمدنی دیده شود، در نتیجه فرهنگ ذبح شود. در بهترین حالت به آزادی و عدالت بپردازیم و از اخلاق و معنویت محروم شویم. نقش ابزاری قدرت اقتصادی و سیاسی نباید فراموش شود.

 

 آسیب محتمل

 من در اصل این موضوع هیچ تردید ندارم، بلکه تردیدم در این است که آیا می‌توان (با این شناختی که از اتفاقاتی که دارد به نام تدوین الگو رخ می‌دهد، دارم) دل خوش کرد به اینکه به یک الگوی تمام‌عیار برسیم که هم مبانی را خوب ببیند و هم غایات را. با ظرف به‌جای مانده از رژیم پهلوی هیچ سندی جواب نمی‌دهد. آن ظرف تمرکزگراست و متکی به اقتصاد نفتی است.

 

احساس می‌کنم کار دارد از ابتدا آغاز می‌شود. کسانی که دست‌اندرکار اجرای این سند هستند،‌ اصلاً نمی‌دانند باید از کجا شروع کنند. ما در سند نوشتن حرفه‌ای شده‌ایم؛ یعنی سندنویسان حرفه‌ای هستیم اما متأسفانه توجه نمی‌کنیم که این سندها بالاخره بایستی اجرا شود. اگر خوشبینانه بخواهم بگویم، ما همیشه دل‌مشغولی مظروف را داریم تا ظرف! به نظر من اصلاً تفکر ساختاری و تفکر ظرف‌نگر در جامعه مغفول است؛ یعنی ما نسبت به تمام مباحث‌مان، اسیر نوعی ذره‌نگری و جزیی‌نگری شده‌ایم. توجه نمی‌کنیم چیزی به عنوان فرای جمع جبری وجود دارد. این یکی از مشکلات عدیده ما در مواجهه با هر پدیده‌ای است.

 

حتی در فقه اسلامی، فقه ما به شدت فردگراست؛ یعنی اگر مقداری توجه به دیدگاه‌های شهید صدر می‌کردیم (که یک نگرش سیستماتیک و توجه به همان حاصل فراجمع جمع جبری صفر داشت)، شاید بانک‌داری‌مان بهتر می‌شد، شاید توجه‌مان به ظرف هم بهتر می‌شد و از این طرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی خارج می‌شدیم، یک نگرش دیگری به خمس می‌کردیم. فکر می‌کنم در جاهایی توجه به محتویات و مضامین قابل قبول نداریم و در یک‌جایی توجه به ظرف تحقق نداریم.

 

اکثر آن‌ها مشکلات رفتاری است. این فضای سیاست‌زده ما باعث شده که افراد به محض تظاهر به هم‌نوایی، قدرت مانور پیدا کنند. این خود یک بیماری است. متأسفانه جامعه ما دچار پدیده نفاق است و هرکس که وانمود می‌کند هم‌نواتر است، مطمئن‌تر است، و متأسفانه در بسیاری مواقع فرصت‌ها و تسهیلات در اختیار شایسته‌ها نیست.

 

جایگاه علوم انسانی در کشور ما

متأسفانه هیچ وقت علوم انسانی در این کشور جایگاه خوب و درخوری نداشته است. هر وقت کشور دچار مشکل شده، آمدند علوم انسانی را هدف و هجمه قرار داده‌اند اما قبل از مشکلش چه؟ آیا اقبالی نشان می‌دهند؟ آیا دست نیازی دراز می‌کنند؟ آن زمانی که هیچ مشکلی نیست، سراغ پزشکان و مهندسان می‌روند اما وقتی با مشکل روبه‌رو می‌شوند، سراغ علوم انسانی می‌آیند و آن را متهم می‌کنند! در حالی که مشکل ناشی از سپردن همان کارها به مهندسان و پزشکان است. شما مگر قدرت دادید که حالا مسئولیت می‌خواهید؟! شما مگر علوم انسانی را به عالمان علوم انسانی سپردید که حالا بگویید پاسخگوی مسئولیتتان باشید؟!

 

نیروی انتظامی باید پادگانی اداره شود اما دانشگاه به نیروی عاملیت و خلاقیتش تعریف می‌شود. وقتی دانشگاه‌ها قدرت انتخاب رئیس‌شان را نداشته باشند،‌ قدرت این را نداشته باشند دانشجو ثبت‌‌نام کنند و رشته متناسب با نیازها و شرایط اقلیمی‌ و استانی‌شان انتخاب کنند، چه توقعی دارید؟ رشته‌هایی را توسعه می‌دهند که هیچ ربطی به موقعیت و شرایط اقلیمی و محیطی آن‌ها ندارد! این‌ها همه مقولات علوم انسانی است.‌

 

اصلاً متولیان دانشگاه‌ها و اگر نگویم همه دانشگاه‌ها، متولیان وزارت علوم بایستی متخصصان علوم انسانی باشند. چون بحث در علم نیست، بحث در فناوری نیست، بحث درباره علم و فناوری است. کنکور ما را نگاه کنید. بچه‌ها فقط مسلط می‌شوند تست بزنند. فقط آموزشِ تست‌ است. آیا این علم است؟‌ علمی که باید بامحتوا باشد. من در انگلیس درس خواندم. اصلاً سؤال تستی نبود، سؤال تشریحی بود. می‌خواهند قدرت فکر شخص را ارزیابی کنند، بعد فرمول هم می‌دهند. مشت نمونه خروار است. این داستان تست‌زنی خودش را در ارتقای اساتید، سرقت علمی و دَک و پُزهای فرمالیستی هم نشان می‌دهد.

 

بایدها و نبایدهای سند پیشرفت

به هر حال تنها با مکتوب کردن، مسأله ما حل نمی‌شود. خود این سند باید دیالکتیکی تنظیم شود. یک کلام: انقلاب اسلامی انقلاب دیالکتیکی است؛ یعنی در تنظیم سند، باید تعامل قابل قبولی بین آنچه می‌نویسیم و واقعیت جامعه وجود داشته باشد. قرار نیست چیزی بنویسند و بعد به جامعه تزریق کنند. اصلاً انقلاب اسلامی این خصلت دیالکتیک را داشته است. مردم‌سالاری دینی ترجمان این دیالکتیک در عرصه فلسفه سیاسی است. توجه به زمان و مکان که امام اشاره کرده‌اند، ترجمانی از یک دیالکتیک است؛ یعنی دیالکتیک دین و جامعه. باید در حین تنظیم سند شاهد این دیالکتیک بین نوشته و جامعه هم بود. تفکر دیالکتیک، تفکر متعالی رو به رشد است؛ یعنی باید الان تجارب‌مان را پیش روی‌مان بگذاریم و بگوییم بازتاب سیاست‌های گذشته چه بوده است؟

 

نکته دیگر اینکه دنیا دارِ تضاد و درگیری و اختلاف است. باید توجه به این اختلافات هم داشت؛ یعنی فکر نکنیم اگر عده‌‌ای روی یک سند وفاق کردند، یعنی مردم هم وفاق می‌کنند. اولاً در فرآیند تدوین سند حتماً باید توجه به حضور مردم داشت تا آن ضریب اطمینان وفاق را بالا ببرد؛ ثانیاً حتی اگر این کار را هم کردیم، دنیا، دنیای وفاق نیست. اگر در ظاهر وفاق داده شود، بدانید اختلاف رفته در زیر و نفاق شده است.

 

حول و حوش کدام محور کلیدی این سند قرار است تنظیم بشود؟ بعد از مدت‌ها دغدغه دیدم آن مفهوم ارگانیکی را که باید اساس قرار دهیم و حول و حوش آن، سند را تنظیم کنیم، «مفهوم حق» است؛ «حق شهروندی». به هر حال من سال‌ها فکر کردم و رسیدم به مبنایی به نام «حق» که همه‌چیز دارد؛ شاخه‌ها و شقوقی دارد. حتی در مفهوم حق توجه به فرصت‌ها و موانع و نیز به ظرف هم داشته‌ام؛ معیار حق است.

 

نکته بعدی اینکه متأسفانه به منابع مالی و اقتصادی دینی خودمان توجهی نداریم. از انگیزه‌های دینی ملت مسلمان باید استفاده کرد. خمسش را خرج تولید کرد و یا اصلش را صرف سرمایه‌گذاری نمود و از سودش مخارج دینی را سامان داد. آن وقت یک انسان متدین، هرقدر کم، خمسی را داده که با آن یک کارخانه کوچک تأسیس شده است و از آن لذت می‌برد. می‌گوید من هم در ارتقاء و سازندگی کشور نقش داشته‌ام.

 

امام علی(ع) چگونه کشور را اداره می‌کرد، همان‌طور پیاده کنیم اما با زمان و مکان پیوندش دهیم. عدالتش را ببینیم. نگاه کنید امام علی(ع) چه برخوردی با مردم می‌کند: مالک! اگر گناهی از مردم سر زد، تو جدی نگیر اما از کوچک‌ترین خطای اُمرای خود نمی‌گذرد. اما ما به مردم گیر می‌دهیم اما به خودمان گیر نمی‌دهیم. بعد می‌گوییم دولت‌مان خط قرمز است. مصلحت‌اندیشی است که می‌بارد.

 

آیا اگر تمرکزگرایی و رانت اطلاعاتی نبود، اگر اقتصاد نفتی نبود، این فرصت‌های بادآورده نفتی شکل می‌گرفت؟ کشور ما آمایش سرزمینی ندارد. سند پیشرفت هم اگر توجه به این تحول ظرف و ساختار نداشته باشد، به جایی نخواهد رسید./998/د101/ب6

 

منبع: ماهنامه معارف

ارسال نظرات