۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۹
کد خبر: ۸۰۰۹۵۱
یادداشت اختصاصی؛

آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه؛ از فهم میدان تا طراحی عملیات در نبرد ادراکی

آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه؛ از فهم میدان تا طراحی عملیات در نبرد ادراکی
وقتی رسانه میدان جنگ شناختی نابرابر می‌شود، بی‌نقشه و بی‌آرایش نمی‌توان جنگید؛ این یادداشت نشان می‌دهد چگونه می‌توان با آرایش جنگی و چینش راهبردی رسانه‌ها، اهداف دشمن را خنثی و ابتکار نبرد را در جنگهای رسانه‌ای و تبلیغاتی بازپس گرفت.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، این یادداشت، با الهام از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره لزوم اتخاذ آرایش جنگی در تبلیغات، رسانه را نه صرفاً ابزار اطلاع‌رسانی، بلکه سلاحی تعیین‌کننده در نبرد ادراکی می‌داند؛ نبردی که هدف اصلی دشمن در آن، ضربه‌زدن به معارف دینی، هویت شیعی و سرمایه اجتماعی انقلاب اسلامی است.
 
آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه؛ از فهم میدان تا طراحی عملیات در نبرد ادراکی
محمدحسین پیشاهنگ
 
نویسنده این یادداشت محمدحسین پیشاهنگ، پژوهشگر و کنشگر حوزه رسانه و ارتباطات راهبردی، با بهره‌گیری از مفاهیم استراتژی نظامی، اصول رقابت‌های بزرگ رسانه‌ای و تاکتیک‌های عملیات روانی، از ضرورت شناخت میدان، تعیین اهداف عملیاتی، چینش نیروها، مدیریت روایت و حمله به نقاط ضعف دشمن سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که چگونه می‌توان از حالت واکنشی خارج شد و ابتکار عمل رسانه‌ای را به دست گرفت. این یادداشت، تلاشی است برای تبدیل «آرایش جنگی» از یک شعار کلان، به نقشه‌ای عملیاتی در میدان رسانه.
 
جنگ شناختی هیبریدی یا ترکیبی چیست؟ - خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان |  Mehr News Agency
 
آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه
مقدمه | وقتی رسانه میدان جنگ می‌شود
در روزگاری که مرز میان خبر و نبرد فرو ریخته و رسانه‌ها به یکی از اصلی‌ترین میدان‌های تقابل اراده‌ها بدل شده‌اند، سخن گفتن از رسانه بدون زبان جنگ، یک ساده‌سازی خطرناک از واقعیت است و پرداختن به «آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه» دیگر یک انتخاب نظری نیست، بلکه ضرورتی راهبردی است. رهبر معظم انقلاب اسلامی با تعبیری دقیق و هشداردهنده، سال‌هاست به کنایه و این بار با صراحت بر ضرورت «اتخاذ آرایش جنگی در عرصه تبلیغات و رسانه» تأکید می‌کنند؛ تعبیری که اگر به‌درستی فهم و اجرا نشود، یا به شعار فروکاسته می‌شود یا به واکنش‌های پراکنده و کم‌اثر بسنده خواهد شد. در این یادداشت تحلیلی سعی دارم با اتکا به ادبیات جنگ‌های نوین، روان‌شناسی ارتباطات و تجربه‌های عملیاتهای رسانه‌ای، تصویری روشن از الزامات حضور مؤثر جبهه دینی و انقلابی در میدان جنگ رسانه‌ای ترسیم کند.
 
چیستی | آرایش جنگی معنای خاص خودش را دارد
آرایش جنگی در رسانه، نه به‌معنای هیجان‌زدگی است و نه مترادف با فریاد و تکرار. این مفهوم، ترجمان رسانه‌ای یک اصل بنیادین در علم جنگ است: شناخت میدان، تعیین هدف، چینش نیرو، انتخاب تاکتیک و مدیریت زمان. آنچه امروز با آن مواجه‌ایم، جنگی تمام‌عیار در ساحت ادراک، معنا و هویت است؛ جنگی که دشمن در آن، نه صرفاً به‌دنبال اقناع، بلکه در پی اختلال در نظام باورها، تضعیف سرمایه‌های معنوی و فرسایش اعتماد اجتماعی است.
 
شیوه های نوین جایگزین شیوه های کلاسیک جنگی شده است/ جنگ های هیبریدی و تغییر  اکولوژی
 
تبیین یک خطای راهبردی
نخستین خطای راهبردی در مواجهه با جنگ رسانه‌ای، تقلیل آن به «پاسخ خبری» یا «فعالیت تبلیغاتی مقطعی» است. در ادبیات نظامی، هیچ فرمانده‌ای بدون تعریف دقیق میدان، وارد نبرد نمی‌شود. میدان جنگ رسانه‌ای، «فضای ادراک عمومی» است؛ جایی که باور، احساس، قضاوت و تصمیم مخاطب شکل می‌گیرد.
 
در این میدان:
• سلاح دشمن، روایت است؛
• هدف دشمن، باورهاست؛
• و تلفات اصلی، ایمان، امید و هویت جمعی یک جامعه است.
 
بنابراین آرایش جنگی رسانه‌ای، باید مبتنی بر درک این حقیقت باشد که ما در حال مدیریت یک نبرد طولانی، پیچیده و چندلایه هستیم؛ نه یک بحران خبری کوتاه‌مدت.
 
اصول راهبردی | هفت اصل راهبردی در آرایش جنگی
نظر به آنچه گفته شد، 7 اصل راهبردی برای تحقق آرایش جنگی در میدان رسانه و تبلیغات را ابتدا از سخنان بزرگترین استراتژیست نظامی- فرهنگی دوران معاصر یعنی رهبر معظم انقلاب اسلامی و سپس از مجموعه تجارب رسانه‌ای و مطالعات راهبردی در موضوع آرایش جنگی (در عرصه نظامی) احصا شده است که در ادامه برمی‌شمریم:
 
1. اصل نخست: تعیین هدف عملیاتی | تمرکز بر اثر به جای پیام
رهبر معظم انقلاب به‌درستی بر «شناخت اهداف دشمن و ناکام گذاشتن او در رسیدن به آن اهداف» تأکید دارند. این گزاره، یک قاعده کلاسیک در استراتژی جنگ است: ضربه مؤثر، ضربه به هدف است، نه غلبه ظاهری در میدان.
 
اهداف راهبردی دشمن در جنگ رسانه‌ای علیه جبهه دینی و انقلابی را می‌توان در چند محور کلان خلاصه کرد:
• ضربه به معارف دینی و شیعی از طریق تحریف، تمسخر یا عادی‌سازی انحراف؛
• تضعیف مشروعیت گفتمان انقلاب با روایت‌سازی ناکارآمدی؛
• ایجاد دوگانه‌های کاذب میان دین و عقلانیت، دیانت و پیشرفت؛
• فرسایش سرمایه اجتماعی از طریق القای بی‌اعتمادی و یأس.
 
آرایش جنگی رسانه‌ای زمانی معنا دارد که هر محتوا، هر کمپین و هر عملیات خبری، نسبت خود را با این اهداف دشمن مشخص کند. تولید محتوایی که دشمن را سرگرم کند اما به هدفش لطمه نزند، اتلاف مهمات است.
در نبرد تبلیغاتی - رسانه‌ای نیز صرف تولید پیام و محتوای رسانه‌ای، نتیجه‌ای بدست نمی‌آید. یعنی هر تولید محتوا یا کار رسانه ای شاید نامش کنش رسانه ای باشد ولی نبرد رسانه‌ای و آرایش جنگی در نبرد تبلیغاتی نیست. باید اهداف مشخصی تعیین شود و روی آن تمرکز بشود.

در آرایش جنگی رسانه‌ای مقابل دشمن، باید دشمن را از رسیدن به اهدافش نا امید کنیم. 
 
بدون راهبرد رسانه‌ای در جنگ شناختی مغلوب می‌شویم - ایرنا
 
 
2. اصل دوم: چینش نیرو و تمرکز قوا | از کثرت رسانه‌ای تا قرارگاه‌محوری
در جنگ نظامی، نیروهای پراکنده، حتی اگر شجاع باشند، محکوم به فرسایش‌اند. در جنگ رسانه‌ای نیز تکثر رسانه‌ها بدون هماهنگی راهبردی، نه‌تنها مزیت نیست، بلکه می‌تواند به «آتش به‌روی نیروهای خودی» منجر شود.
 
آرایش جنگی در میدان رسانه‌ای اقتضا می‌کند تمام ظرفیتها و نیروها را در سه سطح زیر تعریف کرده و برای این سه سطح راهبردنگاری صورت بگیرد:
 
1• سطح راهبردی: تعیین خطوط کلان روایت، اولویت‌ها و ممنوعه‌ها؛
2• سطح عملیاتی: تقسیم مأموریت میان رسانه‌ها، جریان‌ها و کنشگران؛
3• سطح تاکتیکی: طراحی قالب‌ها، زمان‌بندی و زبان متناسب با هر مخاطب.
 
در این الگو، همه رسانه‌ها یکسان عمل نمی‌کنند؛ همان‌گونه که در جنگ، همه یگان‌ها مأموریت مشابه ندارند. برخی رسانه‌ها نقش آتش پشتیبان دارند، برخی مأمور نفوذ به عمق افکار عمومی‌اند و برخی مأمور تثبیت مواضع.
نکته مهم در این تقسیم کار این است که همه سطوح باید ضمن انجام مأموریت خاص خود در میدان نبرد رسانه‌ای، در ارتباط مستمر با یکدیگر، روی اهداف واحد متمرکز باشند.
 
3. اصل سوم: تبدیل تهدید به فرصت | استراتژی دفاع فعال یا انتقال میدان نبرد
یکی از خطاهای رایج، فروکاستن آرایش جنگی به «پاسخ‌گویی» است. پاسخ لازم است، اما کافی نیست. در ادبیات نظامی، دفاع موفق، دفاع فعال است؛ یعنی همزمان با دفع حمله، دشمن را فرسوده و ابتکار عمل را از او سلب می‌کند.
 
اما در رسانه دفاع یعنی:
• تبدیل تهدید به فرصت روایی؛
•روایت‌سازی پیش‌دستانه یا مهندسی روایت؛
• طرح مسئله‌ای که دشمن را مجبور به واکنش کند.
 
به‌جای آنکه همواره در زمین دشمن بازی کنیم و به شبهات او پاسخ دهیم، باید زمین بازی را تغییر دهیم. این همان اصل «انتقال میدان نبرد» در استراتژی نظامی است.
انتقال میدان نبرد در جنگهای نظامی و تبلیغاتی گاهی با هدف انحراف دشمن به سمت نقاط قوت نیروهای خودی است. زیرا وقتی دشمن با فریب یا اجبار، در میدانی پا میگذارد که نقطه قوت ما محسوب می‌شود، عملاً از پیش شکست را پذیرفته است. 
اما گاهی انتقال میدان نبرد به زمین بازی دشمن، برای ورود به منطقه ضعف دشمن است. جایی که او از نظر منطق روایی یا ادبیات بیانی یا حتی زیرساختهای رسانه‌ای دچار ضعف و کاستی است. البته حمله به نقاط ضعف دشمن آنقدر مهم و اثر گذار است که از آن به عنوان یک راهبرد مستقل یاد می‌شود.
 
آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه؛ از فهم میدان تا طراحی عملیات در نبرد ادراکی
 
4. اصل چهارم: حمله هوشمندانه | ضربه به نقاط ضعف دشمن
رهبر انقلاب به «حمله به نقاط ضعف دشمن» اشاره کرده‌اند؛ اصلی که در هر جنگی تعیین‌کننده است.
برای حمله به نقاط ضعف دشمن باید شناخت دقیق و درستی از دشمن داشته باشیم و این یعنی دشمن شناسی راهبردی؛ اینکه بتوانیم نقاط ضعف و قوت دشمن را تشخیص بدهیم و برای آن برنامه ریزی کنیم.
در جنگ رسانه‌ای، نقاط ضعف دشمن از جنس ضعف در امور نظامی یا سیاسی نیست؛ بلکه اغلب از جنس تناقض‌های روایی، دوگانگی‌های ارزشی و شکاف‌های هویتی دشمن است و شناخت آن نیازمند تسلط بر مفاهیم و نظام ارزش‌ها، مسئله هویت و سواد روایت است.
 
همچنین لازم است پس از شناسایی و شناخت نقاط ضعف، تاکتیکهای مؤثر در برابر آنها را نیز تعیین و برنامه عملیات رسانه ای متناسب با آن را طراحی کنیم.
برخی از تاکتیک‌های مؤثر در این حوزه عبارت‌اند از:
• افشای استانداردهای دوگانه رسانه‌های معاند؛
• برجسته‌سازی تناقض میان ادعای آزادی و واقعیت سانسور در غرب؛
• روایت‌گری از شکست‌های اخلاقی و اجتماعی نظام لیبرال؛
• استفاده از صدای منتقدان درون‌گفتمانی دشمن (تاکتیک «شاهد از اردوگاه مقابل»).
 
این تاکتیک‌ها، اگر با زبان دقیق و مستند رسانه اجرا شوند، بسیار مؤثرتر از حملات مستقیم یا احساسی به ماهیت وجودی دشمن خواهند بود.
 
5. اصل پنجم: مدیریت زمان | نبرد ریتم و ابتکار عمل
در جنگ، زمان یک سلاح است. در رسانه نیز همین‌گونه است. تأخیر در واکنش، می‌تواند یک دروغ را به «باور عمومی» تبدیل کند؛ و شتاب‌زدگی، می‌تواند حقیقت را بی‌اثر سازد.
 
آرایش جنگی رسانه‌ای نیازمند رعایت سه اصل زمانی است:
• تقسیم کار زمانی (واکنش سریع، تحلیل میان‌مدت، روایت بلندمدت)؛
• تشخیص اینکه کدام رویداد نیازمند سکوت تاکتیکی است و کدام نیازمند حمله فوری؛
• مدیریت ریتم انتشار برای جلوگیری از خستگی مخاطب.
 
از اقدام هماهنگ تا مقابله هوشمند در جنگ شناختی - ایرنا
 
6. اصل ششم:اصل غافلگیری | شوک رسانه‌ای به دشمن و قوای او

غافلگيرى در اصطلاح نظامى عبارت است از وارد ساختن ضربت به دشمن در زمان، مكان و حالتى كه انتظار وآمادگى پذيرش و واكنش لازم عليه آن را نداشته باشد.

اگـر چـه غـافلگيرى تنها يكى از شيوه هاى اجراى تاكتيك هاى نظامى است ، امّا اهميتش آن را تا سـطـح اصلى از اصول جنگ ارتقاء داده است . غافلگيرى را «راه ميان بر پيروزى» ناميده اند، زيـرا نـقـش مـسـتـقـيـم و بـسـيـار اثـرگـذارى در موفقيت هر يگانى دارد. جان كالينز در اهميت اين اصل مى گويد:
غـافـلگـيـرى چـنـانـچه با تركيبهاى مختلفى از پنهانكارى ، سرعت ، فريب ، منحصر به فرد بـودن و جـسارت تقويت گردد، مى تواند تعادل قدرت را قاطعانه جابه جا كند و راه دستيابى به پيروزى را با تلاشى بسيار كمتر از حدّ تصور هموار نمايد.

جان كالينز در توضيح اصل غافلگيرى به يك نكته مهم اشاره كرده و مى گويد:
لزومـى ندارد كه دشمن كاملا از عمليات محتمل الوقوع بى خبر باشد، تنها ضرورى است كه او ديـرتـر از آنـكـه بـتـوانـد واكـنـش مـؤ ثـرى نـشـان دهـد، بـه اهـمـيـّت قـضـيـه پى برد و آگاه شود.
در اجـراى ايـن اصـل بـايـد فضا و زمان را از دشمن سلب كرد، يعنى نه فضا براى گسترش و جـابـه جـايـى و تـغـيـيـر حـالت در اخـتـيـار داشـتـه بـاشـد و نـه زمـان بـراى اجـراى اعمال مذكور.

این اصل در نبردهای تبلیغاتی و رسانه‌ای نیز به همان اندازه نبردهای نظامی اهمیت دارد و عملیاتهای تبلیغاتی و رسانه‌ای باید برای دشمن پنهان باشد. ولی متأسفانه در ساختارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای ما امنیت و محرمانگی رعایت نشده و اغلب تمام برنامه‌ها، سیاستها و تاکتیکهای عملیات روانی و رسانه‌ای ما برای دشمن عیان بوده و دشمن نیز برای خنثی کردن آنها از قبل برنامه ریزی کرده و آماده است. 

 
 
 
7. اصل هفتم: جنگ روانی | مخاطب: نیروهای دشمن؛ هدف: روان‌ستیزی و تخریب روحیه و توان تصمیم و اراده  
نگ روانی در مفهوم حقیقی آن یعنی به‌کارگیری ابزارهای تبلیغی در راستای تکمیل و به نتیجه رسیدن حملات نظامی و تحقق بخشیدن به اهداف حمله است. اصولا یکی از روش های به زانو در آوردن و تسلط بر دشمن جنگ روانی است که کارآیی و تأثیر آن به مراتب از جنگ‌های نظامی و فیزیکی بالاتر است. در جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای نیز وقتی آرایش جنگی می‌گیریم باید با عملیات روانی علیه قوای تبلیغاتی دشمن، آنها را به زانو درآوریم.
 
در این اصل، مخاطب عملیات تبلیغاتی و رسانه‌ای، مردم خودمان نیستند بلکه نیروهای دشمن از رؤسا، فرماندهان تا پیاده نظام و مردم عادی در پشت صحنه جنگ تبلیغاتی هستند. استفاده از عملیات روانی و تکنیکهای جنگ روانی علیه قوای دشمن، می باشند. 
یکی از مهم‌ترین درس‌های جنگ‌های مدرن این است که پیروزی، بیش از آنکه محصول برتری تسلیحاتی باشد، نتیجه برتری روانی است. در جنگ رسانه‌ای نیز مخاطب، موجودی صرفاً عقلانی نیست؛ او می‌ترسد، امیدوار می‌شود، خشمگین می‌شود و دل‌زده می‌گردد.
 
بنابراین:
• پیام درست، اگر با لحن و زمان نادرست ارائه شود، بی‌اثر است؛
• ترساندن بیش از حد، به فلج روانی منجر می‌شود؛
• امید بدون واقع‌گرایی، به بی‌اعتمادی ختم می‌شود.
 
بنابراین آرایش جنگی رسانه‌ای، یعنی مدیریت احساسات جمعی در کنار انتقال پیام‌های راهبردی.
 
۸.
 
 
 
الهام از جنگ‌های دیگر | از میدان نظامی تا بازار رقابت
در صورت کمبود ادبیات بومی، رجوع هوشمندانه به سایر حوزه‌ها یک ضرورت است. استراتژی‌های جنگ نظامی و حتی رقابت‌های بزرگ تجاری، سرشار از درس‌های قابل اقتباس‌اند:
• اصل «تمرکز قوا» در جنگ، معادل تمرکز پیام در رسانه است؛
• اصل «تمایز برند» در بازار، معادل هویت‌سازی رسانه‌ای است؛
• اصل «اشباع بازار» در تبلیغات تجاری، معادل اشباع روایی برای تثبیت یک گفتمان است.
 
در این گرته برداری باید دو اصل زیر را مورد توجه قرار داد:
اول اینکه اصول و تاکتیکهای مورد استفاده از حوزه های دیگر، مربوط به زمان جنگ باشد، زیرا همه تاکتیکهای نظامی یا حتی بازار مربوط به زمان جنگ نیستند. اما چنانچه مقام معظم رهبری فرمودند ما در جنگ معنوی و رسانه ای قرار داریم و تاکتیکهای مورد استفاده باید مربوط به زمان جنگ و قابل استفاده در آرایش جنگی باشد.
دوم آنکه این گرته‌برداری باید با بومی‌سازی ارزشی همراه باشد تا رسانه دینی، به ابزار صرف تکنیک فروکاسته نشود.
 
تفاوت جنگ شناختی با جنگ اطلاعاتی
 
جمع‌بندی: از شعار آرایش جنگی تا تحقق آن
آرایش جنگی در تبلیغات و رسانه، یک فرمان کلی نیست؛ یک فرآیند مستمر است که نیازمند پنج اقدام راهبردی زیر است:
1• فهم عمیق میدان؛
2• طراحی استراتژی؛
2• چینش هوشمند نیرو؛
4• انتخاب تاکتیک‌های متناسب؛
5• ارزیابی دائمی نتایج.
اگر این آرایش به‌درستی شکل بگیرد، رسانه دینی و انقلابی نه‌تنها در موضع دفاعی باقی نمی‌ماند، بلکه می‌تواند ابتکار عمل را به دست گیرد و دشمن را در همان اهدافی که برای ضربه طراحی کرده، ناکام بگذارد. این همان نقطه‌ای است که رسانه، از ابزار اطلاع‌رسانی فراتر می‌رود و به سلاحی راهبردی در خدمت حقیقت بدل می‌شود.
محمدحسین پیشاهنگ
ارسال نظرات