۰۳ تير ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۲
کد خبر: ۲۶۹۵۸۲
تبلیغ نوشت(5)

لحن شوخ طبعانه‌ با پوششی مؤدبانه

خبرگزاری رسا ـ به ستون تکیه داده و با تسبیح فیروزه‌ای بازی می‌کند. وسط حرفهایم سرش را بالا می‌آورد و بی‌مقدمه که همه بشنوند، می‌گوید نمشد حاجی آقا. پای کولری، نِمدُنی. نِمِشه. با خنده و شوخی مدیرتش می‌کنم که جلسه را به هم نریزد.
حجت الاسلام سيد احمد بطحايي

به گزارش خبرگزاری رسا، یادداشت‌های روزانه یک روحانی با عنوان «کله قوچی باشه. لطفا!» به قلم حجت الاسلام سید احمد بطحایی از نویسندگان حوزوی منتشر شد.

 

متن این یادداشت بدین شرح است:

 

نماز ظهر که تمام می‌شود، نشسته دو زانو از ردیف عقب نزدیکم می‌شود. سرش را نزدیک گوشم می‌آورد و می‌گوید: حاجی آقا دیشب گفتی خسته‌ای و ما هیچی بشت نگفتم. بعد از نماز عصر ولی مری بالای منبر.

 

«ر» منبر را کشیده و مؤکد می‌گوید و نیاز به هوش بالایی ندارد تا بفهمم لحن شوخ طبعانه‌اش پوششی مؤدبانه برای درخواست یا دستورش است. اسمش حسین است ولی اگر بخواهند به عنوان سوم شخص نامش را بیاورند «حسین علی اکبر محمد» صدایش می‌کنند؛ به سنت شناسامه‌ای چند دهه پیش‌تر. معجونی است از ذکاوت و شوخی و جسارت.

 

نماز عصر که تمام می‌شود صدای گذاشتن هیچ مهری نمی‌آید. از سجاده بلند می‌شوم. نوجوان لاغر، گندمی و قد بلند میکروفون را بالا منبر آماده می‌کند. بلند می‌شوم و پله‌ها منبر را یک به یک بالا می‌روم 2 پله آخر می‌نشینم و میکروفون را پایین‌تر می‌کشم که نزدیک دهانم شود.

 

بعد از خطبه و مقدمات مرسوم، صحبت‌هایم را با روایتی از امیرمؤمنان(ع) شروع می‌کنم که «الصبر صبران؛ صبر علی ما تحبه و علی ما تکرهه». سعی می‌کنم از «ما تحب» و سختی تحمل بر امساک نگهداری از رفتن به سمت خوردنی‌ها و آشامیدینی ها به سمت روزه و فضلیت امساک در این روزها داغ تابستانی برسم.

 

به ستون تکیه داده و با تسبیح فیروزه‌ای بازی می‌کند. وسط حرفهایم سرش را بالا می‌آورد و بی‌مقدمه که همه بشنوند، می‌گوید نمشد حاجی آقا. پای کولری، نِمدُنی. نِمِشه. با خنده و شوخی مدیرتش می‌کنم که جلسه را به هم نریزد.

 

بعد از دعا و سلام‌های انتهایی سخنرانی همه به سمتم می‌آیند و مثل یک مراسم آیینی دست می‌دهند. ولی او  هنوز به ستون تکیه داده. سمتش می‌روم و می‌گویم فردا بعد از نماز صبح می‌رویم سرباغش. کمی دستپاچه می‌شود و متعجب می‌گوید: چی؟ عین جمله را تکرار می‌کنم. می‌گوید: اگه اومدی و تحمل کردی یه کیلو پسته واسه افطار داری. دستم را دراز می‌کنم که با کمکم بلند ‌شود، وقتی می‌ایستد، می‌گویم: کله قوچی باشه. لطفا!/998/ت303/س

 

منبع: روزنامه همشهری

ارسال نظرات