حال هوای زائران ایرانی در آستانه اعزام به حج
به گزارش خبرگزاری رسا، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، این روزها گویی منتظر خبری هستی و در قلب خود شوق عجیبی داری، شوقی که شیرین است ولی دلیلش را نمیدانی.
یک روز در خانه هستی که تلفن زنگ میزند، مثل همیشه به سراغ تلفن میروی تا ببینی که چه کسی تو را میخواند، گوشی را برمیداری ابتدا از تو میپرسند منزل فلانی است میگویی آری و آنوقت است که تازه دلیل تپشهای قلبت و شوق بیمثالت را میفهمی.
پشت خط میگویند که از سازمان حج و زیارت تماس گرفتهاند و پسازاین که مشخصات تو را میپرسند به تو میگویند سفر حج مبارک، انتظار چندسالهات به پایان رسیده و نام تو هم در زمره عازمان کوی یار ثبتشده است.
ابتدا باورت نمیشود اما وقتی مطمئن میشوی به خودت میگویی باروت میشود تو هم عازم خانهای هستی که بارها به شوق زیارت آن با تماشای تلویزیون اشک ریختهای و سالهای به انتظار وصال آن بودهای و میتوانی با این سفر با حضرت رسول در کوچههای مدینه همقدم شده و سختیهای اسلام نوپا را ببینی، میتوانی با هاجر در زیارت کوی دوست همسفر شده و به دنبال چشمه رستگاری برای اسماعیل شدن باشی، میتوانی همراه اسماعیل در کوی یار گناهانت را قربانی کنی و میتوانی همگام با ابراهیم در صحرای عرفات شیطان را رمی کرده تا بتوانی به مقام خلیلالله و حبیبالله برسی و از این هم مهمتر میدانی که همسفر تو در این میهمانی بزرگ مهدی فاطمه است مردی که تمام جهان چشمبهراه اوست میدانی که اگر تاکنون جمال بیمثال یار را ندیدهای ممکن است در هنگام طواف یار یا در صحرای عرفات و منا یا در غار حرا جمال یار را ببینی و به دیدار حبیب کوی یار نائل شوی.
همه این فکرها در یکلحظه از ذهنت میگذرد و وقتی به خودی میآیی میبینی اشک شوق تو همه خانواده را بهسوی خود کشانده و همه با چشمانی نگران به تو خیره شدهاند و تو را صدا میزنند که چه اتفاقی افتاده که تو با صدایی لرزان و چشمانی اشکبار میگویی صبای خوشخبر وعده وصال کوی یار را به تو داده و عازم سرزمین ملائک و انبیا هستی.
همه بهتزده میشوند اما با شادی به تو تبریک میگویند و به شانهات میزنند و میگویند مبارکه بالاخره تو هم حاجی شدهای و انتظار چندسالهات به پایان رسیده است.
ازاینپس حال و هوای خانه تغییر میکنند بهحساب و کتابهای شرعی خود رسیدگی میکنی، همه فامیل برای بدرقهات میآیند و از تو با چشمانی اشکبار التماس دعا دارند بچههای کوچک هم مانند به بزرگترها در شادی تو سهیم هستند و از تو میخواهند که برای آنها ارمغانی زیبا از شهر خدا بیاوری.
این روزها انگار حج نرفته حاجی شدهای، در همه حال محرم هستی حتی دیگر مانند گذشته بیتوجه از کنار جانوران و مورچههای درب خانه و کوچه هم نمیگذری و مراقب هستی به آنها آزار نرسانی، خوشاخلاق شدهای، زود از خطای دیگران میگذری و چون روحت بزرگشده آنها را میبخشی.
حالا دیگر لوازم حج و لباس احرام را خریداری کرده، چمدانت را بستهای و منتظری تا فرصتهای باقیمانده تا مهمانی به پایان برسد.
شبها از شوق نمیتوانی بخوانی و مدام خود را لبیکگویان میبینی همنوا با ملائک عرشی برگرد خانه یار در طواف هستی و ندای «لبیک اللهم لبیک را سر دادهای».
از بعثه رهبر معظم انقلاب که با تو تماس گرفته بودند گفتند برای دوره آموزشی آمادگی حج باید در قم عازم جمکران شده و به مجتمع یاوران مهدی بروی.
ساعت 10 شب است عازم جمکران میشوی از دور گلدستهها و منارههای سفیدرنگ مسجد مقدس جمکران تو را به یاد شهر سپیدپوش مدینه میاندازد شهری که بوی پیامبر را میدهد، شهری که در آن علی(ع) در کنار رسول خدا(ص) جانانه بیستوسه سال رنج را به جان خرید تا نهال اسلام را به ثمر برساند.
در همین فکرها هستی که متوجه میشوی به مجتمع رسیدهای، ابتدا سلامی به یوسف زهرا و عزیز سرزمین دلها میدهی و با گامهای محکم اما قلبی در حال تپش از طاقی مجتمع داخل شده و وارد محوطه میشوی همینکه وارد شدی ناگهان با دیدن جلوه نمادین کعبه متحول و متحیر میشوی اشک در چشمانت حلقه میزند و حال خود را نمیفهمی، نمیدانی که در شهر قمی یا در مکه.
متصدیان جلسه با صدایشان تو را از این حال و هوا خارج کرده و میگویند بفرمایید حاجخانم یا حاجآقا که باز با شنیدن این جمله اشک در چشمانت جمع میشود.
گامهایت را طولانیتر میکنی و میتوانی ندای دلانگیز و آرامبخش «لبیک اللهم لبیک» را بشنوی و قلبت آرام گیرد و میتوانی ندای ملکوتی و قدسی پروردگار را بشنوی که به لبیک تو پاسخ داده و میفرماید «لبیک ای بنده من توهم خوشآمدی، تولد دوبارهات از گناه مبارک، تو حاجی شدی و ازاینپس میتوانی با قلبی استوار در مسیر بندگی عشق گام برداری و حضور مرا در کنار خود استشمام کنی».
داخل سالن میشوی تو را به کلاس راهنمایی میکنند، وارد کلاس میشوی و احکام بندگی در حضور پروردگار را یاد میگیری، پسازآن در جمع سایر عازمان سرزمین وحی در محفل مینشینی و همنوا با مسئولان برکات حج و سعادت بندگی در کعبه خدا را میفهمی.
به اطرافت که خوب نگاه میکنی میبینی همه مثل تو هستند کنجکاو و ذوقزده میشوی و از آنها میپرسی میدانید با دیدن خانه کعبه برای اولین بار سه حاجت حاجی مستجاب میشود اولین حاجت شما چیست، آنها با شوق در پاسخت میگویند که حال عجیب و غیرقابل وصفی دارند که تا عازم حج نشوی نمیفهمی و میگویند دیدن جمال بیمثال مهدی فاطمه، سعادت و عاقبتبهخیری مسلمان، اتصال انقلاب ما به انقلاب جهانی امام زمان(عج) و سلامتی غافله سالار عشق امام خامنهای از مهمترین دعاهای آنهاست.
بیشتر کنجکاو میشوی از دیگران همه میپرسی همه یکصدا همینها را میگویند انگار در سفر حج وحدت در حاجتها هم جزئی از آداب است.
محفل تمام میشود از پلهها پایین میآیی و در فضای باز در کنار تمثال کعبه به تو آموزش میدهند که چگونه برگرد یار طواف کنی و اعمال خود را بجا آوری.
حس عجیبی داری انگار در اینجا هستی و نیستی، فقط این را میدانم که داری ثانیههای مانده به میهمانی را میشماری؛ ماهم در این ثانیهها حاجی، با پای دل همراه تو هستیم و همراه تو به فرودگاه آمده در هواپیما مینشینم و از پنجره هواپیما به شوق دیدن حرم رسول خدا و کعبه یار احرام میبندیم و تو را به خدا میسپاریم و برایت آرزویی حجی مقبول و سعی مشکور داریم و به تو میگوییم حال که حاجی شدهای این نکته از جانب ما تو را بس که «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم، سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور»./1330/د102/ی