جشنوارهای که به ماهیت انقلاب اسلامی رنگ نمیدهد
![فيلم فجر](/Original/1391/11/15/IMAGE634954862135312500.jpg)
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، جشنواره بینالمللی فیلم فجر، بیش از 33 سال پیش با هدف بزرگداشت آرمانهای مقدس و دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران، تاکید و ترویج و اجرای سیاستهای کلان فرهنگی نظام مقدس جمهوری اسلامی، گام نهادن در مسیر ایجاد و تداوم بقای سینمای طراز جامعه دینی و نیز شناسایی و طرح هنرمندان انقلابی و متعهد، طراحی و تا به امروز، در قالب 33 دوره، برگزارشده است.
اما در عمل چه روی داد؟
آیا جشنواره بینالمللی فیلم فجربه اهداف روشن و گرانمایه و گرامی خود، دست یافت؟ آیا این بزرگترین رویداد سینمایی کشورمان، با طرح و الگوپروری ،جریان سینمایی متعهدانهای ایجاد کرده است؟
آیا هنرمندان ارزشمند انقلابی، در سایه التفات جشنواره فجر، شناسایی، حمایت و نام و اعتبار به دست آوردند؟
آیا به واسطه پافشاری رخداد فیلم فجر، سینمای خنثی و سترون و بیدرد، یا سینمای سکولار، در سرزمین ما دچار انزوا و سرخوردگی شدند؟
متأسفانه که باید گفت؛ کارنامه 33 سال اخیر آیین فیلم فجر نشان میدهد و تاکید میکند؛ این طیف لیبرال جامعه سینمایی کشور، بزرگترین رویداد سینمایی ایران را به نفع خود مصادره کرد و عرصه را بر سینماگر ارزشی و آثار متعهدانه تنگ نمود!
مثال بزنیم:
آیا مگر میتوان از یاد برد که جشنواره سیودوم فیلم فجر، فیلم «شیار 143» ساخته «نرگس آبیار» این فیلمساز نسل انقلاب را علیرغم ارزشهای سینمایی، برنتافت و تنها با فشار رسانههای اصولگرا از جمله « کیهان»، به بخش سودای سیمرغ راه داده شد و پذیرفته گردید؟ در همان دوره، فیلم «چ» ساخته ابراهیم حاتمیکیا نیز در سایه اعتنای داوران قرار نگرفت و بدان بیمهری شد!
باید تاکید کرد؛ جشنوارهای که اغلب «برترین»هایش و برخی آیینهایش مانند مراسم گشایش و پایانی آن، از حیث محتوایی قابل نمایش از رسانه ملی نیست، یعنی؛ به «سهم» خود در برپایی سینمای دینی جدی، استوار و موفق، نبوده است!
مضحک این است و بهتر بگویم دردآور این است؛ در جشنوارهای که به نام انقلاب اسلامی و به پاس بزرگداشت این رویداد بزرگ و تاریخساز، برگزار میشود، فیلمهای پذیرفته و به نمایش درآمده که کاملا علیه ماهیت و گفتمان انقلاب اسلامی است! چیزی و واقعیتی که در هیچ کجای دنیا نمونه ندارد و متصور نیست!
آیینی مانند اسکار در پی طرح و الگوسازی از سینماگران صهیونیستی مانند «استیون اسپیلبرگ» منطبق با اهداف و القائات منحوس ضد انسانی صهیونیستی است!
مگر در پروژه تحسین اسکار از فیلم «فهرست شیندلر» مقاصد برشمرده، قابل مشاهده نبود؟
اما جشنواره فیلم فجر، عکس آیینهای دیگر رفتار میکند!
در جشنواره سی و دوم فیلم سیاه «قصهها»ی رخشان بنی اعتماد و «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان، به نمایش درآمد فیلمهایی که؛ هیچ نسبتی با چرایی برگزاری آیین فجر نشان نمیدهند.
وقتی هم کسی اعتراض کند «چرا در جشنواره ویژه انقلاب و به نام انقلاب ،آثار مخالف و مغایر با آرمانها و ذات انقلاب مردم ایران پذیرفته میشوند» برپادارندگان پرچم چند صدایی بهدست میگیرند و از ضرورت تحمل مخالف میگویند.
گویی دنیا با ما سر جنگ ندارد و عرصه جهانی واقعیت آزادپروری و احترام به صداهای مخالف و متنوع است و ما هم نباید از قافله آیینهای چندصدا، وابمانیم! گویی به مقدسات و نفی انقلاب و نظام دینی، مصداق چند صدایی است! این استدلال مرعوبانه غالب بر رویدادهای نه تنها سینمایی که، هنری - فرهنگی سرزمین ماست.
مگر یادمان میرود که در جشنواره شعر فجر به بهانه احترام به «اندیشه» و «مخالف» زشتترین توهمات و الفاظ، علیه انقلاب و نظام دینی، علیه دفاع مقدس و جایگاه رزمندگان شهید، به جشنواره راه یافت و با افتخاری ابلهانه، در سایت جشنواره منتشر شد؟ مگر همین آیین نبود که با ابله فرض کردن مخاطب، در پی باز کردن پای شاعری ملحد به ایران بود تا به عنوان الگو در پیش روی شاعرکهای جویای نام و مفتون سکرات لیبرالیستی و اومانیستی قرار گیرد؟!
باید گفت:
میزان گسست فیلم فجر از اهداف خود چنان است که سال پیش، در مراسم پایانی جشن سینمای انقلاب، ابراهیم حاتمیکیا با عصبانیت اعتراض خود را نسبت به محتوای جشنواره فیلم فجر علنا اعلام کرد. موضعی که البته با واکنش سخیف مدعیان «چند صدایی بودن عرصه فرهنگ و رسانه» روبرو شد.
اینک ...اما گویا برخی عناصر سیاسی شبهفرهنگی در پی زدودن تدریجی نامهای ارزشمدارانه بر تارک آیینهای فرهنگی بزرگ هستند. با این گمان که حذف «نامهای ارزشی» راه تداعی ارزشهای الهی و انقلابی به اذهان را سد میکند!
طیف انقلابی نمای مستقر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با مشاوره سکولارهای بیرون از وزارت، فرصت و هیاهوی کودکانه تبلیغاتی دولت یازدهم بر سر توافق پرابهام هستهای میان ایران و 5+1 را مغتنم شمردند و به بهانه استقلال بخش بینالملل جشنواره و ظهورش در قالب یک آیین بزرگتر جهانی (!) نام «فجر» را از بخش سابق آیین فجرحذف کردند!
چرا؟
مگر بخش بینالمللی جزئی از جشنواره فیلم فجرنبود؟ مگر بزرگترین جشن سینمای ایران به نام «فجر» برای دنیا و مجامع داخلی و خارجی فرهنگی، شناخته نشده است؟
مگر هر نامی گویا و ترسیمکننده و موید ماهیت و سیاست و نقشه راه هر آیین نیست!
وقتی جشنواره، جشنواره بود و بخشهایش سر جا، آنچه بر پرده سینماهای جشنواره به نمایش درمیآمد آثار مغایر با ارزشهای جامعه بود و هست، حالا تصور کنید با فاصلهگیری از افتخارات و واژگان انقلابی ،آیین بینالملل به کجا میرسد؟ اصلا؛ در بخش بین الملل قرار است چه اتفاقی بیفتد که نام فجر مزاحم است؟
یکی از تاکتیکهای جنگ نرم، زدودن نشانهها و عناصر ذهنی فرهنگ است. حذف نام فجر هم بیتردید در زیر همین قاعده، قابل تحلیل است و بس!
حالا، باید منتظر بود و دید که مجلس شورای اسلامی در جهت وظیفه نظارت خود ورود میکند یا خیر!
متأسفانه سازمان سینمایی و وزارت ارشاد، به شدت مرعوب و بازیخورنده طیف سکولار و ضدانقلاب نفوذ کرده در عرصه سینمای ایران است! اگر جز این بود، انزوای کنونی هنرمندان متعهد روی نمیداد، علیه انقلاب فیلمی ساخته نمیشد و عناصر بینسبت با باور و هویت ایرانی فرصت طرح نام و تحسینهای گوناگون قرار نمیگرفتند.
اگر مجلسیان از چگونگی برپایی شعر فجر که در واقع مراسم هتاکی علیه انقلاب مردم ایران بود، به سادگی گذشتند، از حذف نامی که یادآور ارزش و هویت کنونی جامعه ایرانی و بلکه همه آزادیخواهان دوستدار انقلاب 57 است، نباید شانه بالا بیندازند و عبور کنند./998/د102/س
منبع : روزنامه کیهان