شورای رهبریِ هاشمی عملی نخواهد شد
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، عالم مجاهد وجلیل، حضرت آیت الله سید علی شفیعی، از روحانیون تراز اول استان خوزستان واز نمایندگان این استان در مجلس خبرگان رهبری است. ایشان در سه دوره اخیر دراین مجلس حضورداشته ودر برخی کمیسیونهای شاخص آن عضویت داشتهاند. درآستانه برگزاری پنجمین دوره مجلس خبرگان ودرباب زمینهها وپیامدهای این رویداد مهم سیاسی، با ایشان گفت وشنودی انجام داده ایم که نتیجه آن پیش روی شماست.
جنابعالی سه دوره است که درمجلس خبرگان رهبری عضویت دارید. از عملکرد وفضای حاکم براین مجلس دراین ادوارچه ارزیابیای دارید؟به علاوه کارنامه برخی افراد ملقب به اصلاحطلب را، چگونه داوری میکنید؟آنها دراین مجلس، چگونه عمل کرده اند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. الان به پایان دوره چهارم خبرگان رسیدهایم وهمانطور که اشاره فرمودید، غیر از دوره اول، در سه دوره بعدی عضو مجلس خبرگان بودم، یعنی الان 25 سال است عضویت مجلس خبرگان را دارم. مجلس خبرگان شش هفت کمیسیون دارد که یکی از آنها، کمیسیون «ولایت فقیه» است. در ده سال اخیر بعضی از اوقات عضو این کمیسیون و گمانم یک دوره رئیس آن بوده ام، یعنی تا حدود زیادی دست اندر کار مسائل کلی مجلس واین کمیسیون هستم. الان هم در دو کمیسیون عضویت دارم. یکی کمیسیون تحقیق است که مهمترین کمیسیون خبرگان است و روزی افعال و اقوال رهبر معظم انقلاب کار میکندکه مثلاً درخلال آن، ابهامی نباشد. اگر زیادی و کمی باشد، یا دچار سؤال واشکال بشویم مطرح میکنیم و رهبری توضیح میدهند. یکی هم کمیسیون شرایط است که به آن کمیسیون اصل 110 و 111 میگویند و کمیسیونی است که مراقب شش شرط رهبری است. مادامی که این شش شرط استمرار داشته باشند، رهبر در رهبری باقی است. بنده در این دو کمیسیون عضویت دارم.
واقعیت این است که مجلس خبرگان، با قوت، قدرت و صلابتی که از اول داشته، تا الان مواضعش را حفظ و از آنها دفاع کرده و در مواردی هم که احتمالاً، کسر و انکساری ایجاد شده، جبران کرده است. شاید چند نفر که عددشان از انگشتان یک دست هم کمتر است، شایعهای کرده باشند که مثلاً اصلاحطلب یا متمایل به اصلاحطلبی هستند! ولی در مجموع در مجلس خبرگان، اشکال خاصی از اینها احساس نکردهایم، یعنی تبعیت از اکثریت از سوی آنها، تا به حال محفوظ بوده است. از باب مثل اگر مشربها و مذاقها در سخنرانیهای خارج از دستور متجلی میشود یا سخنرانی نکردهاند که معلوم شود یا اگر هم سخنرانی کردهاند، آثار بسیار کمی از تمایلات سیاسیشان آشکار شده است و من حیث المجموع، اینکه موضوع مهمی در مجلس مطرح شده باشد و اینهادر مقابلش بایستند، به این شکل احساس نشده است. مثلاً در دوره قبل، از اعضای مجلس خبرگان که قبلاً عضو بود و الان نیست، چیز خاصی ندیدیم که موضعگیری بینی برخلاف اصول وارزشهای نظام داشته باشد. فقط در یک مورد در کمیسیون مربوطه بود که جملهای گفتند که احتمال میرفت در آینده مورد دستاویز دشمنان نظام قرار بگیرد که خودمان جلویش را گرفتیم و آن را رد کردیم.
در دوره فعلی مجلس خبرگان ودر مقطع فتنه88، آقای سید علیمحمد دستغیب، هم عضو خبرگان بود ودر آن روزها هم مواضعی به نفع فرآیند اغتشاش والتهاب، مواضعی داشت. عملکرد اینگونه چهرهها راچگونه ارزیابی میکنید؟
در باره آقای آسید علیمحمد دستغیب، تنها چیزی که میخواهم بگویم این است که: ایشان مثل شیخ ِ کروبی است و افکارش پشتوانه ندارد!درعین حال، اینکه به جایی وابسته باشد، استشمام نمیشود. اگر چه آنهایی که میخواهند از هر فرصتی بر علیه نظام استفاده کنند، از امثال ایشان هم استفاده بهره خواهند برد، ولی مجموع عملکرد ایشان، اطلاعیههایی که دادند، برخوردهایی که در شیراز کردهاند، بیش از هرچیز، حاکی از بیپایگی و بیمایگی است! حتی در آن یکی دو جلسهای که ایشان یک مقدار تند شد ـ قبل از اینکه ایام برگزاری جلسات خبرگان برسد که ایشان اطلاعیهای را از سایت خودشان پخش کردند ـ این را خدمت حضرت آقا عرض کرده بودند، بهترین فرمایش را ایشان کرده بود. آقا فرموده بود: ایشان را آدم سادهای میدانم!
یعنی به جایی وابسته نیست. به یکباره عصبانی میشود و حرفی را میزند. اینطور نیست؟
ندیدیم ودرنیافتیم که به جایی وابسته باشد. اگر بعداً کسانی از ایشان حمایت واستفاده کردند، یک حرف دیگر است. شاید میشود گفت ایشان به صورت ناخودآگاه، داعیه منمیت داشته باشد، چون فضیلت علمی و تألیفاتی دارد. اخوی محترم ایشان جناب آقای آسید علیاصغردستغیب- که در خبرگان در خدمتشان هستیم- میگفت: ما نمیدانیم با این برادرمان چه کار کنیم؟ میرویم و با او صحبت و توجیهش میکنیم. بعد چهار تا از این جوانهایی که آن طرفی هستند میآیند و ذهنش را خراب میکنند!
البته الان هم که دیگر خبرگان نمیآید!
بنابراین کسانی که با جریان موسوم به اصلاحطلب یا فتنه در ارتباط بودند، وزن قابل توجهی در مجلس خبرگان ندارند. اینطور نیست؟
الان نمیدانم اینهایی را که میفرمایید در فتنه دست داشتند، آیا فقط درباره انتخابات خبرگان حرفپراکنی میکنند، یا تصمیماتی هم داشته دارند؟ من خبر ندارم! از باب مثل، آقایی در قزوین هست به نام آقای تاکندی که دوره قبل عضو خبرگان بود. معروف بود که ایشان اصلاحطلب است! اینکه اصلاحطلبی ایشان هم به چه معناست؟ نمیدانم! اکثراً میگفتند:مثلاً حرفشنوی ایشان از آقای خوئینیها، بیشتر از جامعه مدرسین است! اینطور معروف بود. الان هم شنیدهام که آقای قدرتالله علیخانی گفته است: اگر آقای تاکندی روی ویلچر هم باشد، باید او را به خبرگان بیاوریم!البته ایشان در این دوره عضو خبرگان نیست. . .
بله میدانم. رد صلاحیتش کردند؟
بله. ولی انصافاً در خبرگان، هیچ یک از این حالات و اقوال، از او احساس نشد! خیلی هم به مقام معظم رهبری ابراز علاقه میکرد، اما میگفتند: فکرش آن طرفی است! آقایانی هم که اهل قزوین هستند، این مسائل را تأیید میکنند که ایشان وابسته به آن طرف است. شاید اطلاعاتی در خارج از مجلس خبرگان، از ایشان داشتند.
به هرروی از مجموعه اطلاعات آشکار که وجود دارد، برمی آید که جریان فتنه، برای مجلس خبرگان برنامه دارد! چون در سال 88، همه گان فهمیدند که این نظام سر پاست و نمیتوانند آن را براندازند، لذا میخواهند در نهادهای کلان آن نفوذ واز آنجا اهداف خود را پیگیری کنند. در چنین شرایطی دستگاههای مسئول چه وظیفهای دارند؟
پاسخ این پرسش که مشخص است، منتها تصورمن این است که مهمترین تیر ترکشی که دارند، این است که بخواهند شورای رهبری درست کنند. . .
همان آرزویی که آقای هاشمی هم بارها بر زبان آورده است. . .
بله، خطر از اینجا شروع میشود. گویاهمانطور که اشاره کردید، در صحبتهای آقای هاشمی رفسنجانی هم این مسئله بوده است. با اهتمامی که درباره حفظ مجلس خبرگان در مسئولان ومردم هست ـ البته دشمن هم خیلی بیدار است و ما هم باید از حداقل احتمالات هم پرهیز کنیم و حواسمان جمع باشد ـ این حرفها به جایی نمیرسد. قلب خود من روشن است که با وضعی که خبرگان و مردم دارند، موضوع نفوذ به این مجلس، به جایی نمیرسد! ممکن است آنها زحمت بکشند و فعالیت بکنند. البته آقایانی که با ما دوست هستند، از قبیل جناب آقای مصلحی و بعضی از آقایان دیگر، میگفتند: آنها خیلی برنامه دارند و از طریق آقای هاشمی، آسید حسن خمینی، و آقای مجید انصاری تلاشهایی میکنند، ولی این یک آرزوی خام است! چون استحکام مجلس خبرگان فوقالعاده زیاد است. در کمیسیونی که آخرین بار در قم داشتیم، این 86 نفری که اعضای خبرگان هستند، 57 نفرشان از سوی جامعه مدرسین تأیید شدهاند. همین الان در خبرگان دو سه نفر هستند که خبناست به اینها بگویند: باید امتحان بدهید، چون اینها تحت عواملی به خبرگان آورده شدهاند! تا الان آنچه را که دیدهایم، دارند با حواس خیلی جمع کار میکنند، اگر چه شاکله وجودی روحانیون بر حسن ظن و خوشباوری است! ولی بحمدالله افرادی از قبیل آقای یزدی و آقای جنتی، حواسشان خیلی جمع است. الان دو سه نفر را در مجلس خبرگان داریم که هر کدام تحت یک عاملی به مجلس آمدهاند! نباید گذشته را مطرح کرد، اما شنیدهام برای دور آینده یا کاندیدشان نمیکنند یا بایستی امتحان بدهند و لذا خود به خود کنار میروند!
فرمودید که در کمیسیون نظارت و تحقیق حضور دارید. یکی از دستاویزهای جریان موسوم به اصلاحطلب برای حضور در مجلس خبرگان و تحت فشار قرار دادن آن، این است که خبرگان به شأن نظارتی خود عمل نمیکند و سخن گفتن آنان از نظارت، یک امر تشریفاتی است! بر رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری نظارت نمیکند واین ماهستیم که باید برویم و نظارت کنیم! با عنایت به اینکه حضرتعالی در این کمیسیون حضور داشتید، بفرمایید نظارت این کمیسیون چقدر جدی است و از نظارتهای این کمیسیون چه خاطراتی دارید؟
البته برنامه کمیسیون تحقیق محرمانه است! اما، ولی میشود چیزهایی از آن را گفت. در جلساتی که بودیم، ندیدیم نظارت تشریفاتی باشد. یک موردش را عرض میکنم. دریکی از جلساتی که با آقا داشتیم، یکی از آقایان مسئله وحدت شیعه و سنی را که آقا خیلی اهتمام دارند مطرح کردند. . .
از جنبه تنقید؟
از جنبه کارکردها و کاربردها، که چطور میشود قویتر و بهتر شود. یکی از آقایان پیرامون مسئله تکثیر نسل که اخیراً اهتمام رهبری بدان هست، بحث کردند و آقا هم جوابهایی دادند. یکی که خود من باشم، راجع به انرژی هستهای با ایشان صحبت کردم. از قبل خودم را آماده کرده بودم، چون خیلی فنی و مهم است. ایشان هم خیلی تحویل گرفتند و فرمایشهایی کردند که هنوز به احدی نگفتهام! آن پانزده نفری که آنجا بودند اطلاع دارند. این شکل بحث کردن و کاربردها را در نظر گرفتن، به نظارت تشریفاتی هیچ ربط و شباهتی ندارد. مثلاً و انصافا، تصمیمگیری برای تقویت رابطه شیعه و سنی و اینکه دشمن نتواند تفرقه ایجاد کند. ما چه باید بکنیم، آنها چه باید بکنند، تشریفاتاتی نیست، بلکه مشورت در باره امری حیاتی است. بحث در باره فقر و توزیع عادلانه ثروت یا پاسخهایی که راجع به موضوع هستهای به بنده فرمودند، رفتاری تشریفاتی نیست.
این کمیسیون در طول مدت سال چقدر فعال است؟ و چقدر به رفتارنهادهای زیر نظر رهبری دقت میکند؟
همانطور که عرض کردم، این کمیسیون پانزده نفره، بر تمامی امور مربوط به رهبر معظم انقلاب، دست کم در حد کلانِ آن، نظارت دارد. علاوه براین، در بطن خودش کمیتهای مرکب از سه نفر دارد. اینها کسانی هستند که در تمام کشور کار میکنند و کسانی را که شایستگی نسبی برای رهبری دارند در نظر میگیرند و اگر لازم شد فقط به رهبری میگویند! بهقدری کار این کمیته محرمانهاست که آقای یزدی میفرمودن:د در وقتی که آقای رفسنجانی رئیس خبرگان بود، حتی نتیجه کار به ایشان هم نگفتیم! هر چه میگفت: من رئیس خبرگان هستم، نمیشود که نگویید، میگفتیم: اینها محرمانه است، حتی نسبت به شما!. . . بنابراین محرمانه بودن، بسیار کارساز است و نمیشود گفت، البته اگر بلد باشیم. اگر هم بلد نباشیم که نمیدانم چه میشود!(باخنده) من حیث المجموع نسبت به وظیفه اولیه این کمیسیون، که نظارت بر اقوال وافعال ِ آقا و حول و حوش این مسائل است، تاکنون نقطه ضعفی دیده نشده است.
منظورتان از سوی خود خبرگان است؟ چون دیگران که آشکارا نقد میکنند نظارتی وجود ندارد؟
آخر اینهایی که میگویند نظارت نیست، وقتی از کارکرد ما خبر ندارند، از کجا میگویند نظارت نیست؟ وقتی چیزی محرمانه است که نمیشود در باره آن حکم داد. . .
این جواب خوبی است. وقتی محرمانه است از کجا میدانند نظارت نیست؟. . .
محرمانه که هیچ، فوق محرمانه است! کسانی که این مطالب را تکرار میکنند، عضو خبرگان هم که نبودهاند و نیستید، پس از کجا شنیدهاید که نظارت نیست؟؟ ما داریم مورد میگوییم که وحدت شیعه و سنی و فقر و غنا و انرژی هستهای و. . . تو که میگویی نظارت تشریفاتی است، مورد را بگو؟ کلیگویی که به درد نمیخورد!
بسیاری، ازجمله وفاداران به نظام ونیز علاقمندان به رهبری، معتقدند مجلس خبرگان در محرمانه نگهداشتن نقش نظارتی خود و ندادن گزارش و منتشر کردن اطلاعات به گونهای بسیار محدود، در واقع دارد به رهبری ظلم میکند! ایشان شخصیت شناختهشدهای هستند، جنبههای تقوایی ومدیریتی ایشان بسیار شاخص ونمایان است وحتی دشمنان هم به آن اذعان دارند، بنابراین وقتی مجلس خبرگان اطلاعات مربوط به رهبری را منتشر نمیکند، در واقع به ایشان ظلم میکند، چون آنچه که مجلس خبرگان به آنها میرسد معمولاً امور مثبت و خیر است! این پنهانکاری موجب میشود دشمن سوء استفاده کند و بگوید: لابد یک چیزی هست که اینها نمیگویند. دراین باره چه دیدگاهی دارید؟
این فرمایش شما، شعارگونه است و منطقی نیست! اینکه میگویید ظلم است، ظلم مسئلهای است که اصالت و واقعیت دارد و با شعار نمیشود! کجایش ظلم است؟ ظلم را معنا کنید تا ببینیم این چیزها را نگفتن ظلم است؟ یا اینکه در برابر مصالح بسیار مهمی که در سطح جامعه و جهان مطرح است، باز هم میشود گفت ظلم است؟ به شما جسارت نمیکنم، اما حرف زدن معیار دارد، باید بفرماییدکجایش ظلم است؟ مضافاً بر اینکه خود آقا راضی هستند و خودشان میگویند: در کار شما دخالت نمیکنم، دیگر چطور میتوانیم بگوییم ظلم است؟ اگر ظلم بود، بالاخره از یک جایی درز میکرد و معلوم میشد! اینها بهانههایی است برای حرف کشیدن از ما! چیزهایی بگویند که ما بلرزیم و بترسیم و بگوییم مبادا به رهبری ظلم شود! مگر میشود آنها بیشتر از ما علاقمند به رهبری باشند؟ این ظلم چیست که آنها درک کردهاند و ما نکردهایم؟
در آستانه انتخابات خبرگان با عنایت به شرایط موجود چه توصیههایی به مردم دارید؟ اولاً در باره اصل شرکت و ثانیاً راجع به مصادیق انتخاب و اینکه به چه کسانی رأی بدهند؟
البته هنوز کاندیداهای خبرگان مشخص نیستند، ولی بدیهی است حداقل دوسوم اگر نگوییم سهچهارم خبرگان، همان اعضای قبلی هستند. سوابق اینها دال بر عقایدشان است. مردم هم باید بصیرت و آشنایی بیشتری با مفاهیم انقلاب و ولایت فقیه داشته باشند تا بتوانند افراد را بشناسند. نوع مردم، خوشبختانه خوب میفهمند. حالا این یا خاصیت حق است که رایحه خود را پخش میکند، یا فطرت سلیم مردم است که واقعیتها را درک میکنند. سوابق، عملکردها، سخنرانیها و موضعگیریهای اینها که مشخص است. فرض کنید آقای ایمانی که نماینده رهبری در استان فارس است، با عملکردی که قبلاً داشته است و الان دارد، درگیریهایی که با همان سیدی که اسم بردید دارد، مواضعی که در استان فارس دارد، نشان میدهد فرد شناختهشدهای است و نمیشود گفت بر اساس چه معیاری ایشان را انتخاب میکنیم؟ بسیاری اینگونهاند. میماند افراد جدیدی که کاندید میشوند و یک قسمتی از مسئله را شورای نگهبان حل میکند و قسمتی هم که مربوط به مردم است، مردم با همان بصیرت و بینشی که دارند، بایستی وارد عمل شوند. البته در اینجا نکته حساسی هست که باید گفته شود. اگر بنا باشد آقایان اصلاحطلب بخواهند کاندیدا معرفی کنند ـ یا به صورت لیست یا انفرادی ـ در اینجا ممکن است افراد وجیهالملهای را کاندیدا و بلکه مقدم کنند و به خاطر آن دو سه نفر، بقیه هم که افراد خودشان هستند رأی بیاورند. در همین خوزستان خود ما این احتمال هست.
در مقابل این ترفند چه باید کرد؟
مردم میآیند و سؤال میکنند ونهایتا باید این افراد را شناساند. جنابعالی نوعی، وقتی میخواهید رأی بدهید از منِ نوعی سؤال میکنید و باید شما را توجیه کنیم و گفتنیها را بگوییم. باقیش هم با خداست.
در آستانه انتخابات مجلس خبرگان از طرف آقای هاشمی شاهد تحرکاتی هستیم. ایشان موضوعی را تحت عنوان «خبرگان جوان» و «مجتهدین جوان» مطرح میکند، گویا کسانی که الان در خبرگان هستند، پیر و از حیض انتفاع خارج شدهاند! گویا مثلاً مسابقه «دو» یا «کشتی» است که زور و قوت جسمانی جوانی در آن مؤثر باشد! این نوع شعارها را که با محوریت آقای هاشمی مطرح میشوند، چگونه ارزیابی میکنید؟
از باب «اُنْظُرْ اِلی ما قالَ وَ لا تَنْظُرْ اِلی مَنْ قالَ» میگویم اولاً مجتهد جوان نداریم. . .
به آن معنا. . .
پیر غیر مجتهد داریم، ولی مجتهد جوان نداریم! شایعه است. از طرفی، قانون ملاکها را معین کرده است. اگر به قانون درست عمل شود، افرادی که در اجتهاد متجزّی باشند و بتوانند صلاحیتهای ولیفقیه را تشخیص بدهند، شورای نگهبان ازآنها امتحان میگیرد و جواب میدهد. ما باید مردم را توجیه و آنها را ترغیب به انتخاب درست ترغیب کنیم. چند روز پیش قم بودیم و یکی از آقایان حرف جالبی میزد. میگفت: در نظام جمهوری اسلامی به آرای مردم اهتمام داده شده است و این، کار را خیلی مشکل میکند و اصرار داشت اگر ما جلو نیاییم، آنها بهراحتی میآیند و سوء استفاده خودشان را میکنند!
تعبیراتی داریم به نام ثبوت و اثبات. ثبوت واقعیت یک امر و اثبات، نمود بیرونی آن است. صحبتهایی که از طرف اصلاحطلبها مطرح میشود یا خودشان میگویند، بیشتر جنبه اثباتی دارد و جنبه ثبوتی ندارد. یکی از روحانیون میگفت: «خبرگان حتی اگر مجتهدهم باشند، نباید جوان باشند!» و به همین دلیل خودش کاندید نمیشود، چون جوان است. پرسیدم: «چرا؟» جواب داد: «مجلس خبرگان وزنهای است و این وزنه با بچهها که شکل نمیگیرد!» افرادی باید باشند که سن و سالی از آنها گذشته باشد و در تحصیلات اگر نگوییم بر آقا اقدام، حداقل همردیف ایشان و مدارج علمی و نوشتههای فقهی ارزشمندی داشته باشند. به علاوه در انقلاب فعال بوده و انقلاب را دیده باشند.
در همین کمیسیون نظارت، اخیراً این را گفتم. آقای یزدی جواب دادند، رأی هم آوردند و برنده شدند. من هم این را میدانم! معلوم هم نیست خود آقای یزدی هم این حرف را قبول داشته باشد! ولی بالاخره باید یک چیزی گفت. از باب مثل عرض کنم. یکی از اعضای جامعه مدرسین دریکی از اعضای جوان خبرگان، به خود من گفت که: واقعیتش این است که این فرد از دست ما در رفته است! چرا؟ چون به او گفتند: اگر میخواهی وارد مجلس خبرگان شوی، برو از فلان استان کاندید بشو! رفت آنجا و رقیب هم نداشت و خودش تنها بود یا رقیب ضعیفی داشت و انتخاب شد! اینطوری که اخیراً شنیدم به آنجا رفته و صحبت شیعه و سنی را مطرح کرده بود و سنیها آنجا به او رأی دادهاند و رأی او بیشتر از سنیهاست!
عجب!
الان گهگاه که میآید و سخنرانی میکند، میگوید: و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و اصحابه المنتجبین!!چند جلسه پیش، خدمت آقا که بودیم، در روز سوم نمیدانم چه بحثی بود و چه پیش آمد که ایشان در آمد و گفت: مسئله اینطور بود و شما هم تذکر دادید، اما هیچکس به حرف شما گوش نداد!! آن هم بین 75 نفر اعضای خبرگان، آدم با رهبری اینطوری حرف میزند؟ در عالم سیاست حتی دشمنان سیاسی، با هم محترمانه حرف میزنند، در حالی که دشمنترین دشمن همدیگر هم هستند! هیچ کس به حرف شما گوش نداد، در شأن یک نماینده خبرگان است؟ و کسی با رهبر انقلاب اینطور حرف میزند؟ این است که به سهم خودم تجربه شیرینی از خبرگان جوان ندارم!
ظاهرا همان جوانیشان موجب میشود بند را آب بدهند!. . .
همینطور است.
از سخنان شما مشخص بود که نسبت به رفتارهای سیاسی آقای هاشمی، خوشبین نیستید وظاهرا در ماههای گذشته، به ایشان اعتراضاتی هم داشتهاید. ماجرا از چه قراربود؟
در ماه رمضان منبری رفته بودم و حمله نسبتاً تندی به آقای رفسنجانی کردم. برنامه خود من این طور نیست که به این شکل وارد مسائل بشوم، ولی متوجه شدیم که دارد سر و صداهائی در میآید که فلانی(یعنی من)، از طرفداران آقای هاشمی رفسنجانی هستم! چون درآستانه انتخابات مجلس خبرگان است، معمولاً از این نوع شایعات پخش میشود و اگر قرار است تبلیغات برای خبرگان به این شکل پیش برود، حداقل بنده باید به سهم خود جلوی این شایعه را بگیرم! البته در حد شایعه هم نرسیده بود، ولی زمزمههائی شنیده میشد.
از طرف دیگر یکی از آخرین مصاحبههای ایشان که در روزنامه «الوفاق»منتشرشد، جداً جای انتقاد داشت. مثلاً مواردی از این قبیل که: «دشمن از چه میترسد؟ ما نیروی اتمی را تحریم کردهایم!» یکی این بود. یکی دیگر اینکه ایشان برای چندمین بار در این مصاحبه تکرار کرده بود که: « من پنج سال از آقای خامنهای بزرگتر هستم! ما با هم در درس آقای داماد بودهایم. همدیگر را دوست داریم؛ جلساتمان برقرارند و مسائل را با مشورت هم حل میکنیم. یعنی یک جور حالت تساوی با رهبری. بعد هم میگویند رهبری محور وحدت جامعه است و ما باید به ایشان کمک کنیم».
ما در روز 21 رمضان در مسجد منبر رفتیم و این مطلب را مطرح کردیم و گفتیم: اولاً سلاح اتمی را شما تحریم نکردید و آقا تحریم کرد! این فتواست، سیاست نیست که مثلاً بگوئید کل مملکت تحریم کردند! فتوای فقهی است و واجب الاطاعه. شما تحریم نکردید. بنابراین نباید این طور گفت. نکته دیگر اینکه بگوئی:د شما پنج سال از ایشان بزرگتر هستید یا ایشان پنج سال از شما کوچکترند، چه وجهی دارد؟ ما اشخاصی داریم که بیست سال از رهبری بزرگترند! مناط طاعت و اطاعت است، سن و سال اصلاً در این موضوع دخالتی ندارد. شما چه میخواهید بگوئید؟ میخواهید بگوئید من همردیف رهبری و مساوی با ایشان هستم؟ این را هیچ کسی از شما قبول نمیکند!و اینکه گفتهاید: ما باید ایشان را کمک کنیم، از شما هیچ کمکی نمیخواهیم. ما باید اطاعت کنیم!من این حرف را در اثنای حرفهایم گفتم که: مسئله ولایت فقیه، مسئلهای است که در ذات فقه ما وجود دارد. قبل از انقلاب کارمندانی داشتیم که وقتی میخواستند وارد ادارهای بشوند، میآمدند و از ما اجازه میگرفتند یا اگر میخواستند در بانک استخدام بشوند، میآمدند و از ما کسب تکلیف میکردند و ما میگفتیم: در قسمت ربا و سفته و این مسائل وارد نشوید! یا اگر شما چیزی را از روی زمین پیدا میکردند، میآمدند و از ما به عنوان نماینده حاکم شرع سؤال میکردند که: تکلیف چیست؟ اینها مصادیق ولایت فقیه است. همه عمل میکردیم و معتقد بودیم. حالا چه شده که بعضیها در امر ولایت سرگردانند؟ این همان است، منتهی حالا متشکل شده است، هیچ تفاوتی نمیکند. این را گفتیم و تذکر هم دادیم که دشمن خیلی مراقب گفتار و رفتار ماست. . . دراثناء سخن، مردم هم تکبیرهای محکمی گفتند واین منبر گذشت.
آن طوری که رفقا گفتند: فردای آن شب، این حرف در تمام سایتها وحتی درسایت خودآقای رفسنجانی پخش شده بود. متأسفانه طب قروال معمول، بعضی از خبرنگارها حرفهای بنده را جا به جا کرده بودند! مثلاً اینکه ولایت فقیه را به همین شکلی که عرض کردم که در فطرت ماست در آنجا مطرح کردم، اما این طور وانمود شد که من این عبارت را خطاب به آقای هاشمی گفتهام که: شما قبل از انقلاب ولایت فقیه را قبول داشتید، ولی حالا منکر آن هستید! این یک موضوع کلی بود که من مطرح کردم و اصلاً ربطی به آقای رفسنجانی نداشت.
به هرحال ماامیدواریم که آقای هاشمی هم به سابقه خوب خود وفادار باشد وهمچنان در صراط انقلاب حرکت کند. والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته./998/د101/س
منبع : روزنامه جوان