یادداشت؛
سناریوی جنگ ایران و عربستان با میانجی گری آمریکای مهربان
خبرگزاری رسا ـ آیا سرزنشکردن عربستان وهابی از سوی غرب کمی عجیب نیست؟ شک نداریم که شاهان موروثی منطقه منافع غرب را تأمین میکنند. اما آیا این بهتنهایی کافی است؟ تحمل عربهای تروریستپرور و حمایت از توحش آنها، برای دوستان غربیشان پرهزینه بوده و هست. آیا نباید قبل از رسیدن بیداری اسلامی به این سرزمینهای طلای سیاه، فکری کرد؟
آیا نزاع لفظی و دیپلماتیک میان ایران و عربستان ممکن است به جنگ بینجامد؟
تنش بین ایران و عربستان که به سال ها قبل برمی گردد، این روزها وارد شدیدترین مراحل خود شده است. ماجراجویی های اخیر سعودی ها در منطقه و حمله به کشورهای مظلوم و بی دفاع و همچنین جنایاتی که به دلیل قصور دولت سعودی برای زائران ایرانی رخ داده، این کشمکش را وارد فاز جدیدی کرده است.
اعدام شیخ نمر روحانی بیگناه، شجاع و مظلوم عربستانی از سوی دولت این کشور و اتفاقاتی که مقابل سفارت سعودی در تهران رخ داد، تنش را به اوج رساند و رژیم سعودی کاردار خود را از تهران فرا خواند و اعلام قطع روابط دیپلماتیک کرد.
در پی قتل مظلومانه رهبر شیعیان عربستان خون مسلمانان ایرانی به جوش آمد، این فوران احساسات پاک، محملی شد برای بازیگردانی برخی عناصر مشکوک. حمله اینان به سفارت عربستان، بهانه خوبی شد تا وهابیان نانجیب حجازی، ژست طلبکاری بگیرند.
اینها اما ظاهر قضایاست. حرف ما این است که آیا این حوادث میتواند مقدمه یک جنگ نظامی شود میان ایران و عربستان؟
برای تحلیل این سناریوی فرضی بایدچند سؤال مطرح کرد.
1. در قدم اول باید پرسید پختن این سودای جنگ بیشتر برای کدام نام وکام شیرین است؟
همه میدانند امروز آسیای میانه (خاومیانه غربیها)، مبدل شده به درگیریهای سخت و تلخ نظامی. جنگ هفتادو دو ملت مسلمان گردآمده به نام داعش با مسلمانان مظلوم منطقه اعم از سنی و شیعه.
در میان این طوفان وحشیگری اما ایران شده جزیره ثبات و امنیت. کشوری که جز شمال، در جنوب و شرق و غربش همه چیز ملتهب است. آیا نمی شود گفت این همه سرمایه گذاری برای ایجاد خاورمیانه جدید (که طرحش را کاندولیزا رایس یک دهه قبل رونمایی کرد) همه و همه برای خلاصی از وجود ایران انقلابی است؟ گمان ندارم کسی اهل تأمل راهبردی باشد و پاسخ منفی بدهد.
گرگ داعشی به همت چوپانی اردوغان و سلمان، برای دریدن امنیت ایران تا نزدیکی مرزهای غربی پیش آمد. خواب آنها اما تعبیر نشد و اقتدار نظامی ایران فراریشان داد. خب پس چگونه باید ابّهت امنیتی ایران را و لو برای کوتاهمدت فروریخت؟
اسرائیلیان کودککش اگرچه، گاهگاهی سر کوچه غصبیشان دادی میزنند اما خودشان بهتر میفهمند معنای لاف در غریبیرا. پس تکلیف چیست؟
جواب غرب اینکه، باید علیه ایران جنگی نیابتی ساخت؛ جنگی که هم ابّهت ایران امن را بشکند و هم دستاندازی کند به برخی مراکز خاصش. مراکزی که اسرائیل آرزوی حمله به آنها را دارد؛ نیروگاه بوشهر، هستهای اصفهان و اراک و نطنز و کمی هم فردو و تهران.
در این جنگ احتمالی، هم توانمندی ایران را تست میکنند و هم آتش یک تفرقه بزرگ شیعه سنی را جرقه میزنند.
هنوز خیلی نگذشته از آن روزی که مسؤولان آمریکایی از کلمه سنی و شیعه استفاده کردند. اما جز ولیّ بیدار، دیگر چه کسی نگران شد؟ مضحک نیست که مستر جانکری، با دکتر ظریف ما تماس بگیرد که جان برادر خویشتنداری کنید! یا سوئیس و انگلیس و دیگرانی که هوای تنفس داعش به آنها بستگی دارد، در حمایت از ما برآیند و صریح و غیرصریح عربستان را ملامت کنند که ای بیادب چرا مردم را گردن میزنی؟ قدری اگر چشمهایمان را بشوئیم شاید بهتر ببینیم!
در این سناریوی چندمرحلهای، حتی اگر جنگ هم نشود، صورتی مهربان از غرب برای ایران در رسانهها کشیده میشود که لابد از برکات برجام خواهد بود. دقت کنید که بیهیچ واهمهای، وزیر خارجه ما دوباره با جانکری مؤدب شده، گفتوگو میکند! مگر بنا نبود گفتوگوها فقط منوط باشد به بحث مذاکرات هستهای و آن هم به زغم پدرخواندهها، فتحالفتوح بود و تمام. پس این بازیهای ادامهدار برای چیست؟ این تماس و اتفاق کوچولوی نادیدنی، تنها یکی از ثمرات سناریوی درگیری با عربستان بوده. اندکی صبر که تا سحر هنوز وقتها هست.
2. چقدر و چگونه این جنگ محتمل میتواند در انتخابات 94 اثر بگذارد؟
دو قطبی افراطیان جنگطلب و معتدلان صلح جو با همه، نیاز به محرک و مقوم خارجی ندارد؟ خصوصا اگر بانی کتابت برجام، طرف ایران هم درآید؟!
آیا نمیشود اگر میان فتنه 78 تا 88، ده سال فاصله بود، اینبار تا سال 98 صبر نکرد و قدری زودتر دستبهکار شد؟ اصلا عجیب نیست که به نحو معناداری میان انتخابات ایران، با فتنهها، ملازمه درست کردهاند؟ تقابل با جمهوری اسلامی به مدد جمهوری. کدام جمهور؟ نه جمهور 22بهمن و قدس و 9دی؛ جمهوری که پای صندوق رأی حاضر می شوند را باید ابتدا شَقه نمود و بعد مدیریت فکری و رسانهای کرد.
پروژه نفوذ در خبرگان و مجلس به شعار نیاز دارد. واژه « رفراندوم » را در حافظه تان نگهدارید. مطمئن باشید « شعار رفراندوم » از زبان و قلم ایشان خواهد تراوید. تصور میکنید پیشنهاد و برگزاری رفراندوم از سوی مجلس شورای اسلامی، میتواند شامل چه موضوعاتی شود؟ یا نه، اصل شکستن تابوی برگزاری رفراندوم، میتواند منافع چه کسانی را تأمین کند و چقدر؟ نفوذی مثل موریانه از داخل میخورد یعنی چه؟ شاید این تنها یکی از مصادیقش باشد.
در یک فضای رعبآلود نظامی بهتر میتوان غبار فتنه افراشت. در اینکه تردیدی نیست. فتنهای برای حملهای گازانبری! سویی در مجلس شورای اسلامی و سویی درخبرگان رهبری! به میانجیگری موطلاییهای چشمآبی هم اگر فکر کنیم، تأثیر جنگ نیابتی عربستان با ایران را میتوانیم بهتر در نتایج انتخابات لمس کنیم. یادمان نرود تعرض عربستان به ما یعنی کاری که اسرائیل آرزویش را دارد اما نمیتواند و عربستان آرزویش را ندارد اما باید بتواند. حرف و تحلیل در حوزه داخل بسیار است که بماند.
3. اما تأثیر این نبرد نظامی احتمالی در منطقه چیست؟
آیا سرزنشکردن عربستان وهابی از سوی غرب کمی عجیب نیست؟ شک نداریم که شاهان موروثی منطقه منافع غرب را تأمین میکنند. اما آیا این بهتنهایی کافی است؟ تحمل عربهای تروریستپرور و حمایت از توحش آنها، برای دوستان غربیشان پرهزینه بوده و هست. آیا نباید قبل از رسیدن بیداری اسلامی به این سرزمینهای طلای سیاه، فکری کرد؟ حمایت از حکومتهای موروثی وهابیان، با شعار دموکراسی غربی، جور در نمی آید. از طرفی چرا نتوان در نظم نوین جهانی و خاورمیانه جدید کشورهایی قشنگ تر فراهم کرد!
جنگ نظامی عربستان با ایران، یعنی هجوم باورنکردنی ایران به همه داشتههای وهابیت حجاز. بعد از آن غرب میداند که شاید جز زمین سوخته، چیزی در عربستان نماند. خب این نعمت خوبی است برای آنها؛ چون حجاز ویرانه را اضافه میکنند به سرزمین یمن جنگزده و بعد هر طور بخواهند شروع میکنند به نقاشی و طراحی و خطکشی. مناطق نفتخیز و استراتژیک را به دندان میگیرند و مابقی را میسپرند دست اختلافات قومی و قبیلهای تا نزاع مسلمانی و شیعه و سنی همچنان باقی بماند برای روز مبادای بعدی.
والسلام
محمد مهدی زارع
/921/ی703/ج
ارسال نظرات