۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۹:۱۶
کد خبر: ۳۱۰۵۱۰
بخش نخست/ رییس دانشکده مذاهب اسلامی قم در گفت‌وگو با رسا:

واکاوی صدر تا ذیل جریان‌های تکفیری/ شبکه‌های ماهواره‌ای فرقه‌ای، طبل‌های جنگ مذهبی میان امت اسلام‌ هستند

خبرگزاری رسا ـ شبکه‌های ماهواره‌ای فرقه‌ای ـ چه شبکه‌های منتسب به اهل‌سنت و چه شبکه‌هایی که از سوی عالم‌نماهای شیعه اداره می‌شوند ـ درواقع طبل‌های جنگ مذهبی و اختلاف‌های فرقه‌ای در بین مسلمانان هستند.
حجت الاسلام فرمانيان فرمانيان

 

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، دانشیار و رییس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب قم، دبیر کمیته علمی کنگره بین‌‌المللی خطر جریان‌های افراطی و تکفیری و معاون پژوهشی دبیرخانه این کنگره است که تألیف‌های متعددی نیز در زمینه فرقه‌ها و مکاتب اسلامی دارد.

 

وی یکی از متخصصان موضوع سلفیت در کشور به شمار می‌رود و کتاب‌های «سلفیه گذشته و حال»، «درآمدی بر پراکندگی سلفی‌گری و وهابیت در جهان اسلام»، «درس‌نامه نقد وهابیت» و مقالاتی چون «جریان‌شناسی تقریبی و تکفیری سلفیه در جهان اسلام» از جمله آثار این محقق دینی درزمینه اندیشه سلفی‌گری و وهابیت هستند.

 

حجت‌الاسلام فرمانیان همچنین سردبیر مجله علمی ‌ترویجی سراج منیر در نقد وهابیت، جریده علمی‌ پژوهشی سلفی ‌پژوهی و مجله علمی‌ تخصصی امت واحده بوده که در زمینه سلفی‌گرایی و وهابیت منتشر می‌شوند.

 

آن‌چه در پی می‌آید حاصل گفت‌وگو با این استاد حوزه و دانشگاه است که در آن از صدر تا ذیل تفکر جریان‌های تکفیری و نتایج عملی این اندیشه‌های تند بررسی شده است.

 

رسا ـ جریان‌های تندرو و تکفیری مرجع اعمال و افکار خود را آرای ابن تیمیه ذکر می‌کنند؛ این موضوع از منظر تاریخی و سیر تطور گروه‌های سلفی جهادی تا چه اندازه واقعیت دارد؟

 

با پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی و به‌ تبع آن ورود فرهنگ غرب به جهان اسلام، خاورمیانه دچار تحولات شگرفی شد. حدود یک قرن است که موضوع خلافت به یکی از مسائل اصلی دنیای اسلام به ویژه اهل‌سنت بدل شده است. خلافت اسلامی از بین رفته و جهان اسلام گرفتار فرهنگ غرب شده بود. در چنین شرایطی مسلمانان حیران از سرنوشت خود به دنبال کورسوی امید می‌گشتند و از خود می‌پرسیدند چه باید کرد؟

 

در پاسخ به این سؤال بسیاری از اندیشمندان اهل‌سنت، چاره کار را بازگشت به سلف خود و احیای مدینه فاضله صدر اسلام می‌دانستند. این افراد که درد دین داشتند، چاره رهایی از این وضعیت را بازگشت به سلف دانسته و خود را سلفی نامیدند.

 

این بحث نخست در مصر و از سوی افرادی نظیر سید جمال‌الدین اسدآبادی، محمد عبده، عبدالرحمان کواکبی، محب‌الدین خطیب و سید محمد رشید رضا مطرح شد و در ظاهر جذاب می‌نمود، ولی بعدها از سوی وهابیت مورد سو استفاده قرار گرفت.

 

 

رسا ـ یعنی مکتب وهابیت مولود سلفیه است؟

 

مکتب وهابیت در شبه‌ جزیره عربستان در واقع محصول انعقاد پیمان بین محمد بن عبدالوهاب، عالم سطحی‌ اندیش و تندرو مذهب سنی حنبلی و محمد بن سعود، جد آل سعود با نقش‌ آفرینی استعمار پیر بود. پیروان وهابیت در ظاهر خود را سلفی می‌دانستند، ولی آرا و نظریات ابن تیمیه حرانی را به عنوان افکار سلف صالح ترویج دادند و این‌گونه بود که گروهی از مسلمانان به دام افکار تندروانه ابن تیمیه افتاده و خشونت و تکفیر برگرفته از افکار این عالم تندرو در منطقه رشد و گسترش یافت.

 

گروه‌های وهابی تشکیل شده بر اساس آرا و نظریات ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب برای تأسیس حکومت دینی، فتواهای ابن تیمیه را مرجع اعمال و افکار خود قرار می‌دادند و در این راه با حکم جهاد علیه گروه دیگری از مسلمانان موضوع تکفیر را در جهان اسلام نهادینه کردند.

 

بر این اساس بدون کمترین شک و شبهه‌ای باید گفت: تمامی گروه‌های تکفیری از دل گرایش‌های فکری سلفی بیرون آمده‌اند؛ سلفیونی که برخلاف نظریه و برداشت اولیه سلفی‌گری متأثر از افکار و نظریات ابن تیمیه هستند. این‌گونه است که امروز گروه‌هایی به اسم سلف و سلفی‌گری مرام و مکتب خشونت‌آمیز و تکفیری ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب را دنبال کرده و جهان اسلام را گرفتار مصائب و مشکلات متعددی کرده‌اند.

 

رسا ـ آن‌گونه که حضرت‌عالی می‌فرمایید همه جریان‌های تکفیری فعلی از دل سلفیه نشأت گرفته‌اند و از طرف دیگر تمام افکار سلفیون امروزی نیز به آرا و نظریات ابن تیمیه وابسته است، افشره تفکرات ابن تیمیه چیست؟

 

ابن تیمیه رهبر همه جریان‌های تکفیری است. او در سال 664 قمری در خانواده‌ای حنبلی و اهل حدیث به دنیا آمد. خاندان وی از قدیم مخالف فلاسفه، عرفا و صوفیان بودند و همان‌گونه که تاریخ اهل حدیث سرشار از مواجه و کشمکش آن‌ها با اشاعره و صوفیان است، بر این اساس مواجهه و مبارزه ابن تیمیه با اشاعره و صوفیان نیز طبیعی بود. ولی آن‌چه که عجیب، بدیع و غیر طبیعی بود اجتهادهای جدید ابن تیمیه بود که با تنگ کردن دایره و مفهوم سلف و تفسیر جدید از حدیث خیرالقرون حضرت رسول(ص) مکتب سلفیه را بنا نهاد.

 

ابن تیمیه در تفسیر عبادت، بسیاری از اعمال و عقاید مسلمانان از جمله احترام به قبور را از مصادیق شرک دانست. فاعلان این اعمال را از مسلمانی خارج و به شرک و کفر و ارتداد متهم کرد. به گونه‌ای که الفاظ مرتبط با تکفیر از جمله کافر، یقتل، مرتد، یستتاب، حلال‌الدم، «وجب توبته والا قتل» و سایر کلمات تداعی‌ کننده تکفیر هزاران بار در آثار ابن تیمیه به کار رفته‌اند.

 

وی تقلید از ائمه اربعه را حرام دانست و با انفتاح باب اجتهاد در حالی ‌که خود را مجتهد مطلق می‌دانست فتوا داد که تقلید از ائمه اربعه کفر و ارتداد است. به همین دلیل است که سلفیون امروزی تقلید را حرام می‌دانند و از میان آن‌ها مجتهد نماهایی چون اسامه بن لادن و ابومصعب زرقاوی ظهور کرده‌اند. در حالی ‌که از اسلام اطلاعات اندکی دارند و به راحتی فتوای کفر و حکم قتل افراد را می‌دهند.

 

البته افزون بر حرام کردن تقلید و تکفیر دیگر مسلمانان، ابن تیمیه فتاوای دیگری نیز دارد که امروز سبب تفرقه و درگیری در جهان اسلام شده است. یکی از این فتواها اجازه مبارزه با غازان خان، حاکم مغول مسلمان شده بود که با اندیشه سیاسی اهل‌سنت سازگار نیست. ولی همین فتوا امروز به مرجع گروه‌های جهادی برای مبارزه و جهاد با حکام کشورهای اسلامی و ترور مخالفان تبدیل شده است.

 

در واقع نخستین کسی که جواز جهاد علیه حاکم مسلمان را صادر کرد، ابن تیمیه بود. امروز نیز گروه‌های جهادی با رجوع به فتواهای جهادی ابن تیمیه، فعالیت‌های تروریستی و کشتار مسلمانان را توجیه می‌کنند.

 

رسا ـ بگذارید اندکی به عقب بازگردیم. اصلاً چه شد و در چه بستر و شرایط تاریخی و اجتماعی بود که ابن تیمیه ظهور کرد و این‌گونه افکار تند خود را به خورد جامعه اسلام داد؟

 

در قرون دوم و سوم هجری پیرامون اصول اعتقادی و جهان ‌بینی دینی، در میان مسلمانان اهل‌سنت جریان کلامی به نام معتزله تشکیل شد که در عقل‌گرایی افراط داشت و در مقابل این افراط در عقل‌گرایی، جریان تفریطی دیگری به نام اصحاب حدیث تشکیل شد که به عقل بها نمی‌داد.

 

اما در قرن چهارم دو عالم اهل‌سنت پدیدار شدند که اعتقاد داشتند در علم کلام باید بین عقل و نقل جمع صورت گیرد و نمی‌شود عده‌ای چون معتزله تنها دنبال عقل رفته و به نقل توجه نکنند و عده‌ای نیز مثل اصحاب حدیث تنها دنبال نقل رفته و به عقل توجهی نداشته باشند؛ بلکه بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌ بینی دینی باید بر مبنای استدلال عقلی و نقلی انجام شود.

 

در واقع پس از سال‌ها کشمکش و جدل بین دو فرقه معتزله و اهل حدیث، در نهایت دو عالم اهل سنت به اندیشه ساخت مکتبی میانه افتادند. نخست، ابوالحسن اشعری مکتب اشاعره را در عراق و شام بنیان گذاشت. دوم، ابومنصور ماتریدی که در ماترید از نواحی سمرقند با انجام اصلاحاتی در مذهب ابوحنیفه، فرقه کلامی ماتریدی را بنیان گذاشت.

 

ابومنصور همانند ابوالحسن جمع بین عقل و نقل را تأسیس کردد. او هم افراط‌گرایی معتزله در عقل و هم افراط‌گرایی اهل حدیث در نقل را زیر سؤال برد و گفت: «باید این دو با هم جمع شوند؛ چرا که هر دوی آن‌ها در فهم دین مهم هستند.»

 

با تلاش این دو عالم اهل‌سنت، اندک ‌اندک دو مکتب اشعریه و ماتریدیه به مهم‌ترین تفکرات اسلامی بدل شدند. اشاعره در کشورهای عربی اسلامی رشد کرد و ماتریدیه در کشورهای غیر عربی اسلامی گسترش یافت. الازهر مصر تفکر اشاعره را تدریس می‌کرد و در خراسان، سمرقند و بخارا تفکر ماتریدی تبلیغ می‌شد. اکثر حنفی‌ها در تفکر ماتریدی بودند و غالب شافعی‌ها و مالکی‌ها در تفکر اشاعره تقسیم‌بندی می‌شدند.

 

 

رسا ـ یعنی سلفیه حداقل تا قرن هفت و هشت هجری اصلاً وجود نداشته است؟

 

بله. روند گسترش تفکر اشاعره و ماتریدی چند قرن ادامه داشت تا این‌که در قرن هفتم ابن تیمیه حرانی در میان اصحاب حدیث ظهور و تلاش کرد تا بار دیگر تفکر اهل حدیث را بر تفکر اشاعره و ماتریدیه ترجیح دهد. به همین دلیل نیز بیش‌ترین کتاب‌های ابن تیمیه در نقد اشاعره و صوفیه نوشته شده است.

 

ابن تیمیه برای این‌که تفکر اصحاب حدیث را بر تفکر اشاعره غلبه داده و آن را تفکر درست در برابر تفکر باطل اشاعره معرفی کند، تلاش زیادی کرد. او برای زدن اشاعره می‌گفت: تفکر اصحاب حدیث همان تفکر سلف صالح است. این‌گونه شد که مکتب سلفیه به عنوان نسخه جدیدی از اصحاب حدیث در قرن هشتم هجری به وجود آمد.

 

این مکتب به دنبال غلبه اصحاب حدیث بر ماتریدیه، اشاعره و فلاسفه و متکلمان بود. به همین دلیل به نظر ابن تیمیه هر کس فهم ظاهرگرای اصحاب حدیث را بر فهم تأویل‌گرای اشاعره مقدم بدارد، سلفی به شمار می‌رود. این‌چنین بود که مکتب سلفیه ظهور کرد.

 

هر کس می‌خواهد برود و تمام کتاب‌های ملل، نحل، فرق و مذاهب را بگردد تا قرن هشتم هجری هیچ مکتبی به نام مکتب سلفیه پیدا نمی‌شود؛ زیرا قبل از ابن تیمیه اصلاً مکتبی به اسم سلفیه وجود نداشت.

 

رسا ـ خوب مکتب سلفیه در حیطه نظری چه مفاهیم خطرناکی داشت که منجر به بروز تندروی‌ها و گرفتاری‌ها در جهان اسلام شد؟

 

متأسفانه این مکتب دو برداشت اشتباه خود را به عنوان عمل سلف صالح مطرح کرد که اکنون به مشکل و گرفتاری جهان اسلام بدل شده‌اند. نخست، این‌که گفت عبادت نهایت محبت و نهایت ذلت بوده و هر کس نهایت محبت و نهایت ذلت را برای غیر خدا انجام بدهد، مشرک و کافر است.

 

بعد این اصل خود را به رفتار صوفیان و شیعیان تعمیم داد و این‌گونه توجیه کرد که چون شیعیان و صوفیان نهایت محبت و نهایت ذلت را نسبت به اولیای الله انجام می‌دهند، پس مشرک و کافر هستند.

 

البته امام عبده جواب ابن تیمیه را داده و گفته این تعریف از عبادت بر اساس کدام آیه و روایت است؟ اگر برداشت شخصی است، یعنی تو برداشت خود در مورد عبادت را به اندازه‌ای بالا برده‌ای که دیگر مسلمانانی که تفکر تو را قبول ندارند، مشرک حساب شوند؟ آیا این‌که یک مجتهد بخواهد نظرش را بر دیگر مجتهدان تحمیل کند و آن‌ها را مشرک و کافر بداند، درست است؟

 

امام عبده به ابن تیمیه می‌گوید: تعریف از عبادت باید جامع افراد و مانع اغیار باشد، در صورتی که تعریف تو از عبادت این‌چنین نیست. مجنون هم نسبت به لیلی نهایت محبت و ذلت را داشت، اما کسی نمی‌گوید رفتار مجنون نسبت به لیلی عبادت است. لذا این تعریف مانع اغیار و جامع افراد نیست.

 

اگر فردی نسبت به خداوند محبت و ذلت نداشته باشد، اما به نماز بایستد مطابق عمق تعریف شما عبادت خداوند را نکرده است. اما شما این رفتار را عبادت می‌دانید. کسی که نماز می‌خواند و در نماز نه نهایت محبت و نه نهایت ذلت را دارد، همه معتقدند او در حال عبادت است. پس این تعریف از عبادت جامع افراد هم نیست. این تعریف و مصادیق آن اشتباه است.

 

امام عبده می‌گوید: عبادت به معنای این است که کسی به طرف محبت کرده و بداند که او قدرت مطلق است و وقتی که نسبت به فرد دیگری به غیر از خداوند این نگاه را داشته باشد شرک می‌شود و اگر همین محبت با نگاه قدرت مطلق را برای خداوند انجام دهد، عبادت می‌شود. در عبادت مهم این است که نگاه ما نسبت به قدرت مطلق و همه‌کاره عالم باشد.

 

هیچ شیعه‌ای هم معتقد نیست که اولیای الهی همه‌کاره عالم بوده و در جهان تصرف می‌کنند. بلکه قائل به این است که تصرف اولیای الهی تنها به اذن الهی و به نحو جزئی است، نه آن‌ که آسمان و زمین را آفریده باشند و احیا و موت دست آن‌ها باشد. اگر یک ولی به اذن خداوند مرده‌ای را زنده کند، موردی و جزئی بوده و سبب نمی‌شود بگوییم قدرت مطلق در دست آن‌ها است.

 

 

رسا ـ محمد عبده در قرن سیزدهم این نظریات را در رد تحلیل ابن تیمیه مطرح کرده است. آیا پیش‌تر و در زمان ابن تیمیه نیز علما به مخالفت با او برخاستند؟

 

البته در همان زمان ابن تیمیه، علمای اهل‌سنت نگاه و استدلال وی را نفی کرده و آن را مهجور کردند. اما متأسفانه در دوره کنونی بار دیگر این تفکر و دیدگاه از سوی وهابیت ظهور کرده و قائل به قتل همه صوفیان و معتقدان به احترام به قبور به دلیل شرک و کفر هستند.

 

نتیجه این دیدگاه تشکیل داعش است که همه مسلمانان را جمع کرده و می‌گوید: باید دوباره مسلمان شوید. این اشتباهی بود که ابن تیمیه انجام داد و باعث بروز این بلاها در جهان اسلام شد. مشکل ابن تیمیه این بود که می‌گفت: اگر کسی بگوید من از امام شافعی تقلید می‌کنم، مرتد و واجب‌القتل است.

 

در مجموع از قرن هشتم هجری تاکنون بسیاری از علمای اهل‌سنت و شیعه در رد نظریات تندروانه ابن تیمیه، ابن عبدالوهاب و دیگر علمای وهابیت کتاب و مقاله نوشته‌اند. به عنوان نمونه در حالی ‌که جریان‌های تکفیری جهاد و مبارزه مسلحانه را فریضه غائبه اسلام می‌دانند، شیخ محمد غزالی کتابی با عنوان «جهاد دعوت» نوشت و در آن مطرح کرد که اسلام به معنای جهاد دعوت است نه جهاد اسلحه به دست گرفتن.

 

وی در این کتاب به 120 آیه قرآن که جریان‌های تکفیری قائل به نسخ شدن آن‌ها بودند، پرداخت. شیخ محمد غزالی در این کتاب تصریح کرد که تمام قرآن قابل اجرا و عمل بوده و نمی‌توان یک آیه را گرفت و 100 آیه دیگر را به کناری نهاد.

 

رسا ـ به غیر از تغییر در مفهوم عبادت، بدعت دیگر ابن تیمیه چه بود؟

 

کار دیگر ابن تیمیه تغییر در مفهوم اجتهاد بود. اهل سنت معتقد بودند، پس از چهار مذهب فقهی شافعی، مالکی، حنبلی و حنفی مجتهد مطلق در جهان اسلام وجود ندارد؛ اما ابن تیمیه با نقد این تفکر، تقلید از این چهار فرقه را حرام اعلام کرد. او معتقد بود هر کس خود باید سراغ کتاب قرآن و سنت رفته و اجتهاد کند. بر اساس همین تفکر نیز افرادی در جهان اسلام پیدا شدند که با کمترین درک و صلاحیت خود را مجتهد دانسته و فتوا صادر می‌کردند.

 

اکنون جوانانی بر اساس دیدگاه ابن تیمیه با اندکی قرائت قرآن می‌گویند: ما مجتهد شدیم. فتوا به قتل انسان‌ها می‌دهند. به همین دلیل هم می‌بینیم مفتی‌های داعش بین 20 تا 30 سال سن دارند و اصلی‌ترین مفتی این گروه تروریستی نیز 25 سال سن دارد. حال یک جوان 25 ساله چقدر می‌تواند اسلام را شناخته باشد که فتوای قتل مسلمانان دیگری را به جرم شرک و کفر بدهد؟ این‌گونه می‌شود که این خشونت و مسلمان‌کشی عجیب و غریب در سرزمین‌های اسلامی به نام اسلام روی می‌دهد.

 

 

رسا ـ آن‌گونه که فرمودید علمای اهل سنت در قرون هفتم و هشتم هجری افکار و آرای ابن تیمیه را نقد و آن را مهجور کردند. چه شد که این افکار و نظریات بار دیگر در جامعه اسلامی رشد و گسترش یافت؟

 

اما اتفاقی که در سیر تطور جریان سلفی‌گرایی روی داد، این است که چهار قرن بعد از ابن تیمیه و در حالی ‌که دیگر افکار و نظریات وی طرفداران چندانی نداشت، محمد بن عبدالوهاب ظهور کرد و آرا و نظریات ابن تیمیه را با تندروی و خشونت بیشتری در شبه ‌جزیره عربستان مطرح کرد.

 

از طرف دیگر بین محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود پیمانی بسته شد که بر اساس آن امیر سعودی و اعقاب وی اطاعت از ابن عبدالوهاب و اعقاب وی و سایر علمای وهابی را پذیرفته و ابن عبدالوهاب نیز پذیرفت که خود، اولاد و پیروانش همیشه راهنما و مدافع امیر سعودی بوده و همه نیرو و نفوذ خود را برای حمایت این خاندان به کار گیرند.

 

وهابیت رشد می‌کرد و دولت عثمانی نیز طرفداران آن را به هلاکت می‌رساند، اما در این هنگام دولت انگلستان وارد شد و عبدالعزیز، جوان 19 ساله‌ای از آل سعود را با دادن اسلحه و پول تهییج کرد که در برابر امپراطوری رو به زوال عثمانی اعلام استقلال کند.

 

به این ترتیب عربستان بر پایه آل سعود و حمایت ابن عبدالوهاب و پیروان او بالا آمد و اعلام استقلال کرد. بعد از جنگ جهانی دوم نیز نفت کشف شد و این نفت سبب پیشرفت تفکر تکفیری در جهان اسلام شد.

 

از آن پس در طول چندین دهه، این تفکر با حمایت آمریکا و پول نفت بیت‌المال مسلمان گسترش پیدا کرد و جوانان با دریافت تعلیمات علما و مفتیان، وهابی و تکفیری شده و به القاعده و پس از آن به داعش پیوستند. بلایی که اکنون می‌بینیم بر سر امت اسلام آمد.

 

رسا ـ جریان‌ها و گروه‌های تکفیری فعال در زمان فعلی به چند دسته تقسیم می‌شوند؟ آیا اساساً از نظر افکار و اعمال قابل تقسیم هستند؟

 

در سه دهه اخیر گروه‌های متعددی از جریان‌های تکفیری در منطقه تشکیل شده‌اند که تعداد آن‌ها به صدها گروه می‌رسد. اما تقریباً همه این گروه‌ها را می‌توان در قالب سه جریان اصلی تفکر تکفیری شامل وهابیت، سپاه صحابه و طالبان و سلفیه جهادی(القاعده) تقسیم‌بندی کرد. اگر چه که اغلب این گروه‌های تکفیری بر اساس شرایط و مقتضیات زمان به سلفیون جهادی پیوسته و جهاد را واجب می‌دانند، اما مهم‌ترین گروه از جریان‌های تکفیری سلفیون جهادی هستند که صدها گروه تندرو در زیر مجموعه این جریان تعریف می‌شوند.

 

رسا ـ خوب ابتدا به وهابیت پرداخته و بعد سراغ دو جریان دیگر تکفیری برویم.

 

وهابیت که منشأ آن شبه‌ جزیره عربستان است، متأثر از آرا و نظریات ابن تیمیه، مسلمانان را به دلیل توسل به ارواح بزرگان و احترام قبور اولیای الهی، مشرک به شرک جلی و کافر به کفر اکبر دانسته و حتی این شرک را بزرگ‌تر و بیشتر از شرک مشرکان در زمان رسول خدا(ص) می‌داند.

 

به همین دلیل هم از مسلمانان می‌خواهد دوباره اسلام آورده، شهادتین را به زبان جاری کرده و از نیاکان خود تبری جویند. در صورتی که از انجام این اعمال سر باز زنند مهدورالدم بوده، قتل آن‌ها واجب می‌شود و اموال، فرزندان و زنان آن‌ها به عنوان غنیمت جنگی تصاحب می‌شود.

 

بر اساس دیدگاه وهابیت حدود یک میلیارد و 500 میلیون نفر مسلمان موجود در دنیا البته به غیر از معتقدان به وهابیت، کافر و مشرک و واجب‌القتل هستند و در این میان حتی سلفیونی چون طالبان و اخوان‌‌ المسلمین نیز اگر چه کافر و مشرک نیستند، ولی بدعت‌گذار بوده و باید از بدعت خود توبه کنند.

 

از همین منظر است که وهابیت در طول تاریخ خود حتی به هم مکتبان اعتقادی و فقهی خود نیز رحم نکرده و غالب کشته ‌شدگان دوره نخست این فرقه که با فتاوی محمد بن عبدالوهاب کشته شده‌اند، اهل‌سنت حنبلی مذهب با رویکرد اصحاب حدیث هستند.

 

محمد بن عبدالوهاب دایره تکفیر مسلمانان را بسیار گسترده‌تر کرد. به گونه‌ای که در رساله «نواقض الاسلام» خود 10 مورد را ناقض اسلام معرفی کرد و مرتکبان این اعمال را کافر و مهدورالدم دانست.

 

 

رسا ـ عوامل نقض اسلام از دیدگاه ابن عبدالوهاب کدام‌ها هستند؟

 

محمد بن عبدالوهاب شرک در عبادت خداوند از جمله نذر برای غیر خدا را عامل کفر و شرک معرفی کرد. به این ترتیب بسیاری از مسلمانان را به دلیل نذر برای غیر اولیای الله کافر دانست. در حالی ‌که همه مسلمانان نذر را مخصوص خداوند دانسته و ثواب آن را به ائمه اطهار(ع) و بزرگان دین اسلام هدیه می‌کنند.

 

وی همچنین قرار دادن واسطه‌ای میان خود و خداوند و طلب شفاعت از او ـ توسل به رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) ـ را مایه شرک دانست. حتی اعلام کرد افرادی که مشرکان را تکفیر نکرده و یا در کفر آن‌ها تردید داشته باشند، نیز کافر هستند. بر این اساس افرادی که در کفر توسل‌ کنندگان به حضرت محمد(ص) شک داشته باشند، هم کافر و واجب‌القتل هستند.

 

ابن عبدالوهاب یاری رساندن به مشرکان علیه مسلمانان را نیز عامل کفر می‌دانست که البته در این‌جا مراد وی از مشرکان، مسلمانان غیر وهابی به ویژه شیعیان و صوفیان است که توسل و زیارت دارند.

 

رسا ـ اکنون و در دوره فعلی نیز آیا وهابیت حاکم بر عربستان به شیوه و آرای ابن عبدالوهاب رفتار می‌کنند یا آن‌که در گذر زمان و تغییر مقتضیات دچار دگرگونی در آرا و اعمال شده‌اند؟

 

واقعیت آن است که فتاوای ابن عبدالوهاب و عملکرد آل سعود در دوره نخست فرقه وهابیت، همچنان روش وهابیت در دوره فعلی نیز هست که در آثار عبدالعزیز بن باز، ابن عثیمین و عبدالله بن جبرین از علمای وهابیت در دوره فعلی هم وجود دارد؛ ولی به دلیل شرایط زمانی و مکانی، امکان اجرای این روش‌ها را در عربستان ندارند. به همین دلیل تکفیر و خشونت را به خارج از مرزهای عربستان سعودی برده و تفکر تکفیری را در بین دیگر ملت‌های مسلمان ترویج داده و از آن بهره می‌برند.

 

رسا ـ اجازه بدهید از وهابیت عبور کرده و به جریان دوم تفکر تکفیری در جهان بپردازیم. سپاه صحابه از کجا نشأت گرفت و افکار و اعمال پیروان این فرقه چیست؟

 

عقبه اندیشه سپاه صحابه به جریان فکری دیوبندیه برمی‌گردد. در قرن دوازدهم هجری شاه ولی‌الله دهلوی در هند ظهور کرد که به برخی از افکار ابن تیمیه اعتقاد داشت. او با ترکیب تصوف، ماتریدیه و سلفی‌گرایی مکتب جدیدی به نام دیوبندیه بنیاد نهاد. البته هیچ وقت نمی‌توان مکتب دیوبندیه را یکی از جریان‌های سلفی دانست؛ چرا که این مکتب برخلاف سلفی‌گری هیچ‌گاه به برتر بودن فهم سلف بر فهم خلف اعتقاد ندارد. ولی به دلیل آن‌که مکتب دیوبندیه برخی از آرا و نظریات ابن تیمیه را در زمینه توحید و شرک و تعریف عبادت می‌پذیرد، با تساهل به عنوان یکی از جریان‌های سلفی تلقی می‌شود.

 

در نیمه دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی بود که از منشأ تفکرات دیوبندیه، جریان تکفیری سپاه صحابه در پاکستان ایجاد شد که شیعیان را تکفیر کرده و در عین حال به غیر شیعیان کاری ندارد. چرا که بزرگان مکتب دیوبندی به تکفیر مسلمانان اعتقاد نداشتند و شاه ولی‌الله دهلوی اگر چه برخی از اعمال مسلمانان را مصداق شرک می‌دانست، ولی برخلاف وهابیت آن‌ها را به دلیل انجام این اعمال کافر نمی‌دانست.

 

با این وجود به هر روی برخی از فتاوای بزرگان مکتب دیوبندیه در مورد کفر شیعه موجب شده تا سپاه صحابه شیعیان را تکفیر کرده و واجب‌القتل بداند. به همین دلیل نیز سپاه صحابه در بیانیه‌های خود تأکید می‌کند که پاکستانی بدون تشیع را می‌خواهد و با همین هدف نیز به ویژه در ایام عزاداری امام حسین(ع) به هیأت‌های عزاداری حمله کرده و شیعیان را به شهادت می‌رسانند.

 

در 30 سال اخیر افزون بر سپاه صحابه، چند گروه افراطی و تکفیری دیگر نیز از جمله لشکر جهنگوی، لشکر طیبه و جیش محمد در پاکستان به وجود آمده‌اند که در بین آن‌ها لشکر جهنگوی تقابل بیشتر و تندتری نسبت به شیعیان دارد./9314/403/ر

 

ادامه دارد...

 

گفت‌وگو: هادی رحیمی کوهستان

ارسال نظرات