۰۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۸
کد خبر: ۴۴۰۳۳۹

بررسي خدمات امام ششم شيعيان در عرصه انديشه‌ورزي

در دوران امام صادق(ع) پناه شرايط فضايي ايجاد شد كه شيعيان بتوانند تنفسي در فضاي جامعه داشته باشند و به بازپروري و بازنگري آموخته‌هاي خود بپردازند. امام صادق(ع) اين امر مهم را از طريق توسعه «سازمان وكالت» به انجام رساند.
شهادت امام صادق(ع)

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه جوان، امام صادق(ع) كه مذهب شيعه دوازده امامي مفتخر به انتساب به نام ايشان بوده است را اگر بخواهيم غير از وجه امامت جامعه و صرفاً با نگاه يك استاد و انديشمند بنگريم – چنانچه اهل سنت چنين نگاهي به حضرت دارد- اين شخصيت بزرگوار همچنان آنقدر عظمت و ظرفيت‌هاي فكري و قابل افتخار دارد كه با كمتر شخصيتي علمي در صدر اسلام قابل مقايسه است. در اين نوشتار و متناسب با نزديكي ايام شهادت حضرت، مي‌كوشيم تا به بخشي از تلاش‌ها و نتايج زحمات امام صادق (ع) در تدوين يك نظام جامع علمي كه تا هم اكنون نظامات فكري شيعه را از آبشخور خود تغذيه مي‌كند بپردازيم.

         

توسعه گستره تشيع و ايجاد تشكيلات ايدئولوژيك

يكي از مهم‌ترين بركات ايام امامت امام جعفر صادق‌(ع) را مي‌توان، افزايش گستره شيعيان و خروج نسبي آنان از انزواي مطلقي دانست كه بعد از شهادت اميرالمومنين (ع) در حدود 200 سال، اين مكتب را به مظلوميت كشيده بود. در پناه شرايط نسبتاً آزاد سياسي حاصله از فروپاشي خلافت بني‌اميه و قدرت يافتن بني‌عباس، فضايي ايجاد شد كه شيعيان بتوانند تنفسي در فضاي جامعه داشته باشند و به بازپروري و بازنگري آموخته‌هاي خود بپردازند. امام صادق(ع) اين امر مهم را از طريق توسعه «سازمان وكالت» به انجام رساند.

 

امام صادق (ع) در اواخر دوره بني‌اميه، يك شبكه ‌تبليغي گسترده كه وظيفه تبيين و اشاعه امامت اولاد علي(ع) را برعهده داشت هدايت مي‌كرد و در نقاط مختلف تحت سيطره اسلام از عراق عرب تا خراسان ايران را در بر مي‌گرفت. اين تشكيلات رازآلود البته بسيار مخفيانه و آرام به پيشبرد اهداف خود مي‌پرداخت و بررسي اين تشكيلات پنهان اما در صحنه در تاريخ  يك سرفصل پرهيجان و ابهام را نويد دهد.

 

تشكيلاتي كه حتي گاهي خودِ امام، مجبور به انكار آن و نيز انكار وكالتِ وكلاي خود مي‌شد تا از آزار خلفاي جور به دور بمانند.  براي اثبات اين سازمان نمي‌توان مدارك صريحي را طلب كرد. نبايد توقع داشت امام يا ياران نزديكشان صريح و بي‌پرده به وجود تشكيلات سياسي - فكري شيعي اعتراف كرده باشند؛ اين چيزي نيست كه بتوان به آن اعتراف كرد. انتظار معقول آن است كه اگر روزي هم دشمن به وجود تشكل پنهاني امام پي برد و از خود آن حضرت يا يكي از يارانش چيزي پرسيد، او به‌كلي وجود چنين چيزي را انكار كند و گمان آن را يك سوءظن يا تهمت بخواند. اين، خاصيت هميشگي كار مخفي است.  بايد در پي قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهراً ساده‌اي بود كه اگرچه نظر بيننده‌ عادي را جلب نمي‌كند، ولي با دقت و تأمل، خبر از جريان‌هاي پنهاني بسياري مي‌دهد. اگر با چنين نگرشي به سراسر دوران دو قرن و نيمي زندگي ائمه (ع) نظر شود، وجود يك تشكيلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه (ع) تقريباً مسلم مي‌گردد.

 

سازمان وكالت تشكيلاتي سياسي- مذهبي محسوب مي‌شد كه بازوان قدرتمند ائمه اطهار در سراسر جهان به شمار مي‌رفت. اين تشكيلات در واقع تنظيم‌كننده رابطه «امت- امامت» تا زمان غيبت كبري محسوب مي‌شد.

 

اين كانال علاوه بر اينكه به عنوان نقطه اتكاي شيعيان در جامعه در امور فكري، سياسي و اجتماعي بوده است تا به اين واسطه از نظرات امام جامعه بهره‌مند شوند، در امور شرعيه همچون پرداخت خمس و زكات نيز داراي تشكيلاتي براي جمع‌آوري «سهم امام» بود و اين شبكه مالي، به امام جامعه قدرت مالي لازم براي پشتيباني از امورات جامعه را اعطا كرده بود.

 

توسعه كمي و كيفي علوم شيعي

در عصر امام صادق(ع)، علوم اسلامي خاصه علوم شيعي به درجه غيرقابل تصوري از شكوفايي رسيد. دانشگاه بزرگ امام صادق با حضور حدود 4هزار شاگرد در علوم مختلف، سهم بي‌بديلي در نشر آثار اسلامي ايفا نموده است. از علوم قرآني و تفسير گرفته تا علوم طبيعي همه تحت نظر امام جعفر صادق(ع) و شاگردان ايشان به مناطق مختلف جامعه گسترش و تعميم مي‌يابد. تاريخ حتي از شاگردي كيمياگران و منجمين در ميان شاگردان آن حضرت خبر مي‌دهد. عقل‌گرايي امامان شيعه، مبدأ تحولاتي بود كه در قرن‌هاي بعد با ظهور دانشمندان مختلف علوم كه بسياري از آنان شيعه و پيرو مسلك امام صادق(ع) بودند ادامه يافت. 

 

نكته مهم در اين ميان سبك برگزاري كلاس‌هاي امام صادق(ع) است كه مي‌تواند به عنوان مدلي قابل الگوبرداري حتي در عصر حاضر به شمار رود. سبكي كه بيشتر به كرسي‌هاي آزاد انديشي شباهت داشت و برپايه «استدلال» و «اقناع» برپا مي‌شد. در كلاس‌هاي عام حضرت، افراد مختلف و حتي مخالف منش يا امامت ايشان حق حضور داشتند و همه اعم از شاگردان و غيرشاگردان امكان اعتراض به مباحث علمي يادشده توسط امام (ع) را دارا بودند.  نظام تعليم و تربيت امام صادق(ع) منحصر به شيعيان نيست و يك دانشگاه مترقي فرامليتي، فرامذهبي و حتي فراديني به حساب مي‌آيد. نمونه‌هاي مجادله حضرت با كفار و صاحبان ساير اديان و مذاهب را مي‌توان شاهدي بر آزادفكري حلقه تعليم ايشان دانست. اعتقاد امام صادق(ع) بر آن است كه «حكمت گم‌شده مؤمن است؛ پس هرجا كه يكي از شما گم‌شده‌اش را يافت، آن را فراگيرد.»

 

لذا بسياري از شاگردان حضرت به نقاط مختلف جهت كسب علم گسيل مي‌شوند تا به بهره‌گيري از آموخته‌هاي بشري بپردازند. اين در حالي است كه امام خود عالم به ظاهر و غيب است، اما ايشان در حقيقت با اين كار مي‌خواهند مدلي جامع و فراگير در نظام آموزشي ارائه نمايند.  تقويت روحيه پژوهش در شاگردان از ديگر ويژگي‌هاي مكتب جعفري است.

 

امام صادق(ع) شاگردان خويش را تشويق و دعوت به گردآوري و تأليف آثار علمي مي‌نمود و پس از آماده‌سازي كتاب‌هاي مختلف ايشان بعضاً شخصاً اين آثار را بررسي، تصحيح يا تأييد مي‌نمودند. به عنوان نمونه نقل شده است كه عبيدالله بن علي حلبي كتاب خود را بر امام عرضه كرد و حضرت نيز آن را صحيح دانست.

 

قطعاً اين قدرت در تربيت شاگردان و راه‌اندازي مكتبي بزرگ، ممكن نيست جز آن كه استاد چنين مكتبي خود از نظر علمي در مقامي فوق‌العاده بالا قرار داشته باشد. استادي كه شاگردان بزرگي از اهل سنت و شيعه خود را مفتخر به تلمذ در مكتب وي مي‌دانند و علماي اصلي اهل سنت، مستقيم يا غير مستقيم در محضر وي تلمذ نموده‌اند.

 اين علم نيز نه از طريق حصول بلكه از ميراث حضرت رسول (ص) در فرزندان خويش است كه به صورت «لدني» در امامان انتقال يافته و در زمان امام صادق(ع) مجال بروز و ظهور مي‌يابد. نويسنده كتاب الامام الصادق(ع) كما عرفه علماء الغرب مي‌گويد:

«وقتي انسان آثار امام صادق(ع) را مورد بازبيني قرار مي‌دهد، خواننده گاه گمان مي‌كند كه در برابر يك دانشمند شيمي قرار دارد و گاه خود را در برابر يك عالم فلكي مي‌انگارد و گاه در برابر طبيبي حاذق كه بدن انسان را تشريح و امراض و اسقام و علل و طرق معالجه آن را بيان مي‌كند و وقتي به علوم انساني و معنوي بازمي‌گردد، در برابر خويش عالمي رباني و چهره ملكوتي مشاهده مي‌كند.»

 

فقه جعفري

اما مهم‌ترين قسمي از علوم كه امام ششم شيعيان با بنيان‌گذاري آن تحولي در فهم شيعي به وجود آورد، علم «فقه» بود. چارچوب فقه شيعي كه امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به عنوان دو امام ساطع‌كننده و شكافنده علم و دانش اساس آن را پي‌ريزي كرده و قوام بخشيدند يك نظام گسترده و با پيوند واثق با امامت را منجر شد كه تا هم اكنون نيز شيعه را به عنوان «پويايي» و تحرك مزين مي‌سازد. خلفاي بني‌اميه و بني‌عباس بسيار كوشيدند تا با تربيت علماي درباري و گسيل آنان به مناطق تحت حاكميت مسلمين، حق فتوا را صرفاً به خليفه منتسب كنند اما شبكه فقيهان امام با مقابله با جمود فكري امتياز فقه را به صاحبان مكتب ائمه اعطا مي‌نمود.

 

اما امتياز مهمي كه فقه شيعي را متفاوت از ساير منابع غيرشيعي متمايز مي‌نمود؛ «استنباط احكام» و معرفت‌شناسي در اين زمينه است. توصيه امام صادق به شاگردان خويش این بود كه در نبود امام، بي‌آن كه به مشقات دسترسي به امام در مسائل جزئي و تلاش براي پاسخ به سؤالات كوچك و درشت تن دهند، خود به استنباط احكام پرداخته و بر مبناي آن عمل كنند. ايشان حتي عموم شيعيان را دعوت به عمل به احكام استنباط شده توسط اين وكلا مي‌كرد و افرادي را كه با وجود نمايندگان امام، خود را به محضر امام مي‌رساندند تا مستقيماً جزئي‌ترين مسائل احكام را از زبان حضرت بشنوند مورد نهيب قرار مي‌داد.

 

در فقه جعفري، استنباط احكام داراي اصولي مترقي بود كه به نمايندگان حضرت امكان تحليل مسائل فقهي را مي‌داد. به عنوان مثال قواعد اصولي قابل استخراج از قرآن و سنت يكي از پايه‌هاي استنباط احكام بود. به عنوان مثال زماني كه نزد حضرت از سوي فردي سؤال مي‌شود كه «لغزيدم و در اثر آن ناخنم جدا شد.

 

مرهم و دارويي بر انگشتم قرار دادم؛ با اين حالت چگونه وضو بسازم؟» و حضرت مي‌فرمايد: «يعرف هذا و اشباهه من كتاب اللّه عزّوجلّ، قال اللّه تعالى: و ما جعل عليكم فى الدّين من حرج امسح عليه؛ حكم اين مسئله و امثال آن را مي‌توان از قرآن كريم دريافت. خداوند فرموده: در دين براي شما حرجي قرار داده نشده است.»مشخص است كه در اينجا حضرت صادق مي‌كوشد تا قاعده «لاحرج» را در اختيار اين فرد قرار دهد تا علاوه بر پاسخ به سؤال وي، به او قدرت استنباط احكام را نيز بياموزد.

 

و اينچنين است كه در كتب شيعه همانطور كه استاد شهيد مرتضي مطهري بيان مي‌كنند، بيشتر به مباحث عقلي پرداخته شده است و باب‌هايي نظير «العقل و الجهل» در صدر روايات نقل شده از حضرات قرار مي‌گيرد، در حالي كه در صحيحين اهل سنت بيشترين حجم خود را به مسائل و احكام فرعي و جزئي اسلام اختصاص داده‌اند.

 

فرجام سخن

سبك مهندسي فكري و فرهنگي امام ششم شيعيان، ثمراتي ارزنده و برجسته براي اسلام و خاصه شيعيان در پي داشت. بسياري از مفاهيم شيعي در سازمان انديشه حضرت و دستگاه فكري ايشان نضج يافت و دامنه فعاليت علمي شيعيان را كه تا پيش از اين در انزواي مطلق بودند با گسترشي وصف‌ناپذير مواجه ساخت.

 

مرزهاي علم توسط حضرت شكافته شد و زحمات علمي پدر ايشان حضرت امام باقر(ع) در زمان فرزندشان به ثمر نشست. نتيجه اين زحمات يكپارچگي شيعيان پس از امام صادق بود، به گونه‌اي كه فرقه‌هاي انشقاق يافته در مذهب تشيع پس از حضرت ديگر وجود ندارد، به اين معني كه شيعه پس از ايشان در انتخاب امام دچار بحران و شبهه نشد و هركس امام صادق(ع) را به عنوان امام و پيشوا برگزيد و شيعه جعفري شد، ولايت ائمه پس از ايشان را نيز پذيرفت و تحت عنوان «شيعه اثني عشري» سامان يافت. اصول و فروع دين و شيوه استنباط احكام از اصول و عقلي دين در زمان حضرت به يك نظام منطقي رسيد و شاگردان ايشان در نقاط مختلف جهان، هر يك به سفيران اسلام ناب تبديل شدند و خود دستگاه علمي و شاگردان زيادي تربيت نمودند. ازاين‌رو امام صادق(ع) را حتي فارغ از جايگاه امامت ايشان، مي‌توان به‌عنوان يكي از شاخص‌ترين رهبران فكري جهان اسلام به حساب آورد كه نقش شايسته و بي‌بديلي در پويايي فرهنگ و تمدن اسلامي ايفا كرد./998/102/ب3

  

ارسال نظرات