ولایت فقیه با موافقت مردم تحقق می یابد
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایکاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، در نشستهای علمی با حوزویان و دانشگاهیان به پارهاى از پرسشهاى طرح شده در این محافل پاسخ داده است. از اهم این پرسش ها، مساله حکومت اسلامی و رابطه آن با رای مردم و مواردی از این دست است.
آن چه در ادامه تقدیم علاقمندان به مباحث فقه حکومتی می شود، پاسخ رییس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به پرسشی درباره "ملاک مشروعیت حکومت از دیدگاه اسلام" است که از کتاب پرسش ها و پاسخها، اخذ شده است.
3. ملاک مشروعیت حکومت از دیدگاه اسلام چیست؟
مقدمتاً باید گفت وقتى مىخواهیم مسألهاى را از دیدگاه اسلام بررسى کنیم، از آن رو که اسلام به مذاهب متعدّدى منشعب شده، و مشهورترین آن مذهب شیعه و سنى است، باید حد اقل دیدگاه این دو مذهب ارائه گردد. گاه شیعه و سنى در یک مسألها تفاق نظر دارند، ولى گاه این دو مذهب از هم جدا مىشوند و بالاخره ممکن است حتّى میان علماى شیعى در یک مسأله وحدت نظر وجود نداشته باشد.
در معیار مشروعیت حکومت، شیعه و سنى متّفقند که: اگر خدا کسى را براى حکومت تعیین کند، حکومت او مشروعیت دارد و او داراى حق حاکمیت است؛ زیرا بر اساس بینش اسلامى همه جهان مِلْک طلْق خداست و همه چیز از آن اوست. هیچ کس حق تصرف در چیزى را ندارد مگر با اجازه خدایى که مالک حقیقى همه است. حکومت بر انسانها هم در اصل حق خداست و از شؤون ربوبیّت اوست. هیچ کس حق حاکمیت بر دیگرى را ندارد مگر آنکه از طرف خداى متعال مأذون باشد؛ یعنى حکومت کسى که از طرف خدا نصب شده باشد، مشروع است.
حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بهترین نمونه حکومت دینى
یک مصداق از این حکومت که مورد قبول شیعه و سنى است ـ حکومت رسول الله(صلى الله علیه وآله) است. همه مسلمانان اتّفاق نظر دارند حکومت رسول الله(صلى الله علیه وآله) به دلیل نصب الهى، مشروع بوده است. از نظر اهل تسنن بجز رسول الله کس دیگرى از سوى خداى متعال به حکومت نصب نشده است، ولى شیعیان معتقدند پس از رسول الله(صلى الله علیه وآله) امامان معصوم(علیهم السلام)نیز از سوى خداى متعال به حکومت منصوب شدهاند. باید توجه داشت ولایت و حکومت معصومان پس از رسول خدا ـ به واسطه نصب رسول الله نیست، بلکه اگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، حضرت على(علیه السلام) را به عنوان جانشین خویش معرفى کردهاند، ابلاغ تعیین الهى بوده است. حضرت على(علیه السلام)از طرف خدا براى ولایت و حکومت منصوب شده بود. درباره دیگر امامان نیز همین گونه است. لیکن مطلب دیگرى که مطرح است این است که:
آیا از جانب خدا کسى در زمان غیبت معصوم(علیه السلام) براى حکومت نصب شده است؟
آنچه از روایات موجود در کتابهاى روایى شیعى استفاده مىشود این است که در زمان غیبت، فقیهى که واجد شرایط مذکور در روایات باشد، حق حاکمیت دارد و به تعبیر برخى روایات از طرف معصومان(علیهم السلام) به حکومت نصب شده است. مشروعیت حکومت فقها زاییده نصب عام آنان از سوى معصومان است که آنان نیز منصوب خاص از جانب خداى متعال هستند. از نظر شیعه به همان معیارى که حکومت رسول الله(صلى الله علیه وآله) مشروعیت دارد، حکومت امامان معصوم و نیز ولایت فقیه در زمان غیبت مشروعیت خواهد داشت؛ یعنى مشروعیت حکومت هیچگاه مشروط به رأى انسانها نبوده، بلکه امرى الهى و با نصب او بوده است.
تفاوت نصب امامان معصوم با نصب فقها در این است که معصومان(علیهم السلام) به صورت معین نصب شدهاند، ولى نصب فقها عام بوده و در هر زمانى برخى از آنها مأذون به حکومت هستند.
مشروعیت حکومت از دیدگاه اهل تسنن
از دیدگاه اهل تسنن ـ که بجز رسول الله(صلى الله علیه وآله) هیچ کس از طرف خدا منصوب نشده است ـ حکومت چگونه، مشروعیت مىیابد؟ در جواب باید گفت: سه راه براى مشروعیت حکومت وجود دارد؛ اول: اجماع مسلمانان براى حکومت یک فرد؛ دوم: نصب توسط خلیفه قبلى. سوم: تعیین اهل حلّ و عقد. راه سوّم معروفترین راه حصول مشروعیت از نظر اهل تسنن است و مقصود از آن این است که اگر بزرگان مسلمانان ـ که اهل نظر و رأى هستند ـ اجماع کنند و کسى را براى حکومت معیّن نمایند، حکومت او مشروعیت خواهد داشت.
برخى دیدگاه اهل تسنن در مسأله مشروعیت حکومت را با دموکراسى غربى یکسان دانسته و حتّى از این راه خواستهاند اسلام را پیشتاز دموکراسى بدانند. در جاى دیگر به بررسى دیدگاه اهل تسنن درباره مشروعیت حکومت خواهیم پرداخت و عدم همخوانى نظریه اهل تسنن با دموکراسى را بیان خواهیم کرد.
نقش مردم در حکومت اسلامى چیست؟
نقش مردم در دو جنبه قابل بررسى است: یکى در مشروعیت بخشیدن به حکومت اسلامى و دیگرى در عینیت بخشیدن به آن.
به اتفاق نظر مسلمانان مشروعیت حکومت رسول الله(صلى الله علیه وآله) از سوى خداى متعال بوده است؛ یعنى خدا حق حکومت را به ایشان عطا فرمود و رأى و نظر مردم هیچ نقشى در مشروعیت حکومت آن حضرت نداشت. ولى در تحقق حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقش اساسى از آنِ مردم بوده؛ یعنى آن حضرت با یک نیروى قهرى حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد، بلکه خود مسلمانان از جان و دل با پیامبر بیعت کرده، با رغبت حکومت نبوى را پذیرا شدند. کمکهاى بىدریغ مردم بود که باعث تحکیم پایههاى حکومت پیامبر گشت.
در مورد مشروعیت حکومت امامان معصوم(علیهما السلام) میان اهل تسنّن و شیعیان اختلاف نظر وجود دارد. اهل تسنن بر این عقیدهاند که حکومت هر کس ـ بجز رسول الله(صلى الله علیه وآله) ـ با رأى مردم و بیعت آنان مشروعیت مىیابد. آنها معتقدند اگر مردم با حضرت على(علیه السلام)بیعت نکرده بودند، حکومت آن حضرت نامشروع بود. ولى شیعیان معتقدند مشروعیت حکومت ائمه معصومین(علیهما السلام) با نصب الهى است، یعنى خداى متعال است که حق حکومت را به امامان معصوم(علیهم السلام)واگذار کرده است، و پیامبر اکرم نقش مبلّغ را در این زمینه داشتهاند. ولى در تحقق بخشیدن به حکومت ائمه(علیهم السلام) بیعت و همراهى مردم نقش اساسى داشته است، از این رو على(علیه السلام)با اینکه از سوى خدا به امامت و رهبرى جامعه منصوب شده بود و حکومت ایشان مشروعیت داشت ولى 25 سال از دخالت در امور اجتماعى خوددارى کرد، زیرا مردم با ایشان بیعت نکرده بودند. ایشان با توسل به زور حکومت خویش را بر مردم تحمیل نکرد. در مورد دیگر ائمه نیز همین سخن درست است.
حکومت اسلامى در عصر غیبت
درباره حکومت در زمان غیبت معصوم باید گفت: از آنجا که در نظر اهل تسنن زمان حضور امام معصوم(علیه السلام)با زمان غیبت تفاوتى ندارد ـ زیرا آنها امامت بعد از پیامبر را آنگونه که در شیعه مطرح است قبول ندارند ـ مشروعیت حکومت با رأى مردم است؛ یعنى سنّىها معتقدند با رأى مستقیم مسلمانان یا تعیین خلیفه قبلى و یا با نظر شوراى حلّ و عقد حکومت یک شخص مشروعیت مىیابد. فقهاى شیعه ـ به جز معدودى از فقهاى معاصر ـ بر این باورند که در زمان غیبت، «فقیه» حق حاکمیت دارد و حکومت از سوى خدا به وسیله امامان معصوم(علیهم السلام) به فقها واگذار شده است. پس در زمان غیبت ـ مشروعیت حکومت از سوى خداست نه از سوى آراى مردم. نقش مردم در زمان غیبت فقط عینیت بخشیدن به حکومت است، نه مشروعیت بخشیدن به آن.
برخى خواستهاند نقش مردم در حکومت اسلامى ـ در زمان غیبت ـ را پررنگتر کنند؛ از اینرو گفتهاند آنچه از سوى خدا توسط امامان معصوم(علیهم السلام) به فقها واگذار شده، ولایت عامه است؛ یعنى نصب فقها همانند نصب معصومان براى حکومت و ولایت نیست، زیرا نصب امامان به گونهاى خاص و معیّن بوده است فقها به عنوان کلى به ولایت منصوب شدهاند و براى معیّن شدن یک فقیه و واگذارى حکومت و ولایت به او باید از آراى مردم کمک گرفت؛ پس اصل مشروعیت از خداست، ولى تعیین فقیه براى حاکمیت به دست مردم است. این نقش افزون بر نقشى است که مردم در عینیت بخشیدن به حکومت فقیه دارند.
در مقام نقد و بررسى این نظریه باید گفت: یا مقصود گوینده این است که در زمان غیبت حکومت فقیه مشروعیتى تلفیقى دارد؛ بدین معنا که مشروعیت ولایت فقیه به نصب الهى و نیز رأى مردم است؛ و به تعبیر دیگر: رأى مردم همراه با نصب الهى جزء تعیین کننده براى مشروعیت حکومت فقیه است، و یا اینکه مقصود این است که عامل اصلى مشروعیت حکومت فقیه در زمان غیبت، نصب الهى است، ولى خداوند شرط کرده است تا آراى مردم نباشد فقیه حق حاکمیت ندارد؛ یعنى رأى مردم شرط مشروعیت حکومت فقیه است نه جزء دخیل در آن.
به هر صورت که بخواهیم نظر مردم را در مشروعیت دخالت بدهیم، با این اشکال مواجه مىشویم که آیا حاکمیت حق مردم بود تا به کسى واگذار کنند؟ پیشتر گفتیم حاکمیت فقط حق خداست، و امامان معصوم از سوى خدا حق حاکمیت بر مردم یافتهاند.اگر نظر مردم در مشروعیت حکومت دخالت داشته باشد، باید هر زمان که مردم نخواستند فقیه حاکم باشد، حکومت او نامشروع باشد، ولى گفتیم که فقیه در زمان غیبت حق ولایت دارد این حق با موافقت مردم تحقق عینى مىیابد.افزون بر این، لازم مىآید که در صورت عدم موافقت مردم، جامعه اسلامى بدون حکومت مشروع باشد./836/د102/ل