۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۰
کد خبر: ۴۵۶۰۷۸
از سوی استاد تاریخ حوزه علمیه بررسی شد:

تحلیل ماجرای قتل عثمان و ارتباط آن با شهادت امام حسین

حجت الاسلام طائب بسته شدن آب در روز عاشورا را نتیجه سوء استفاده بنی امیه از قتل خلیفه سوم دانست و گفت: امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا نمایشی از مظلومیت حقیقی در مقابل دیگران از خود ارائه کردند که باعث شد مظلومیت ساخته شده توسط معاویه از یادها برود.
طائب

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) که در حسینیه شهدای زنجان برگزار شد، به علل و زمینه های وقوع حادثه عاشورا پرداخت که مشروح آن در ادامه می آید.

چرا امام حسین(ع) قتیل العبره است؟

ما در مباحث گذشته به این مسئله پرداختیم که چه عواملی باعث شد که امت پیامبر(ص) بعد از وفات ایشان به درجه‌ای از انحراف از اسلام برسد که فرزند پیامبر(ص) را به این شکل به شهادت برسانند.

کسانی که در قضیه کربلا بر امام حسین(ع) شمشیر کشیدند، به چهار دسته تقسیم می‌شدند. خوارج، عثمانی‌ها، کسانی که به طمع مال دنیا آمده بودند و دسته چهارم هم کسانی بودند که از روی نادانی بر روی امام حسین(ع) شمشیر کشیدند.

ما در جلسات گذشته به این مطلب پرداختیم که جامعه اسلامی توسط چه عواملی تخریب شد که افرادی برای پول حاضر شدند، امام حسین(ع) را به شهادت برسانند. بعد از وفات پیامبر(ص)، میل به زندگی اشرافی و توسعه غیرضروری زندگی باعث به وجود آمدن یک روحیه مادی در بسیاری از اقشار مردم شد.

ما امروز قصد داریم که به آن دسته از کسانی بپردازیم که عثمانی بودند و بر علیه امام حسین(ع) شمشیر کشیدند و ببینیم که اینها چه کسانی بوده‌اند. امام حسین(ع) فرمود: «أنا قتيل العبرة قتلت مكروبا و حقيق على أن لا يأتيني مكروب إلا رده الله أو أقلبه إلى أهله مسرورا»(بحار/ج44/ص279)، یعنی من کشته اشک هستم و در اوج غم و اندوه کشته می‌شوم و هیچ صاحب حزنی بر من وارد نمی‌شود الا اینکه خدای متعال حزن او را برطرف می‌کند.

در این روایت حضرت می‌فرماید که هر کس با هر حزنی به سراغ من بیاید، خدای متعال حزن او را برطرف می‌کند. در روایت دیگری اینگونه وارد شده است: «أنا قتيل العبرة لا يذكر مؤمن إلا بكى»(بحار/ج44/ص279) من کشته اشک‌ها هستم و هیچ مومنی نیست مگر اینکه هر زمان در نزد او یادی از امام حسین(ع) بشود، اشکش جاری می‌شود. امام صادق(ع) قله ایمان است. لذا در روایت وارد شده است هر زمانی که در حضور ایشان یادی از امام حسین(ع) می‌شد، حضرت تا پایان روز لبخند نمی‌زد.

امام حسین(ع) به چند دلیل قتیل العبره است. یکی از دلالیل این مسئله این است که حضرت کشته شدن عزیزان خود را دید. دومین مطلب برای حزن و اندوه امام حسین(ع) این بود که می‌دید دین و ارزش‌های الهی در حال از دست رفتن است. اولین مسئله‌ای که باعث می‌شود یک مومن در این عالم دچار حزن و اندوه بشود، این است که ببیند دین مورد هجوم قرار می‌گیرد. امام حسین(ع) در زمان خود می‌دید که دین در حال از دست رفتن است و این مطلب را در گفت‌وگویی که حضرت با مروان دارد بیان می‌کند و می‌فرماید که اگر کسی مانند یزید خلیفه حکومت اسلامی بشود، باید با اسلام خداحافظی کرد.

یک معنای دیگر قتیل العبره این است که من کشته اشک‌هایی هستم که قبلا ریخته شده است. یعنی یک سری از اشک‌هایی که قبل ریخته شد، باعث شد که من را بکشند. برای توضیح این مطلب ناگریز هستیم که قبل از آن چند مطلب تاریخی را بررسی کنیم. یک مسئله‌ای که بعضی مطرح می‌کنند این است که شیعیان، امام حسین(ع) را دعوت کردند و بعد همان‌ها او را در کربلا یه شهادت رساندند. ما باید صحت این ادعا را بررسی کنیم. دومین مطلب را که باید بررسی کنیم این است که آن اشک‌هایی که باعث شد امام حسین(ع) به شهادت برسد، کدام اشک‌ها بود؟

امام حسین(ع) آب را بر خانواده عثمان باز کرد

برای توضیح این مطلب باید کمی تاریخ را از قبل از امام حسین(ع) بررسی کنیم. شما می‌دانید که امیرالمومنین(ع) به خاطر مسائلی که بعد از شهادت پیامبر(ص) اتفاق افتاد، به خلافت نرسید و قبل از ایشان ابوبکر و عمر و عثمان به خلافت رسیدند و حضرت بعد از بیست و پنج سال به خلافت رسید. اهل سنت چهار خلیفه اول را خلفای راشدین می‌نامند و به آنها احترام می‌گذارند. مردم مدینه در زمان بعد از پیامبر(ص) هم عموما چنین دیدگاهی داشتند.

اما همین مردم مدینه با این نگرش فکری در زمان عثمان، نسبت به شیوه حکومت‌داری عثمان اعتراض کردند. این اعتراض مردم در زمان عثمان به مردم مدینه ختم نشد و مردم سایر بلاد بر علیه حاکمین و کارگزاران عثمان شورش کردند و شهرها یکی پس از دیگری سقوط کرد. تنها نقطه‌ای که از این شورش‌ها در امان ماند، شام بود که در اختیار معاویه قرار داشت. به تدریج همه مخالفین عثمان از سایر نقاط در مدینه جمع شدند و از او خواستند که خود را خلع کند و عثمان هم این مسئله را نمی پذیرفت.

مخالفین از عثمان خواستند که حداقل حاکم مصر را که مردم آنجا از او ناراضی بودند، عوض کند و عثمان این مسئله را هم نمی‌پذیرفت. این مسائل کم‌کم موجب شد که مخالفین تصمیم بگیرند به خانه عثمان حمله کنند که علی(ع) به عنوان واسطه از طرف مخالفین به نزد عثمان رفت و به او فرمود که مخالفین می‌گویند که حاکم تو در مصر فاسق است و درخواست عوض کردن او را دارند. عثمان هم بعد از اینکه علی(ع) واسطه شد، پذیرفت که والی خود را در مصر عوض کند و نامه عزل او را نوشت و به محمد بن ابی‌بکر داد که او به مصر برود و والی را عزل کند.

زمانی که مخالفین به همراه نامه عزل والی مصر در حال بازگشت به مصر بودند، در راه به صورت اتفاقی با فرستاده عثمان مواجه شدند و به او مشکوک شده و او را تفتیش کردند و نامه‌ای در نزد او یافتند که به والی مصر می‌گوید همه این مخالفینی که به نزد تو می‌آیند را گردن بزن. زمانی که مخالفین این مسئله را متوجه شدند به مدینه بازگشتند و به خانه علی(ع) رفتند و قضیه را برای ایشان تعریف کردند. به این نکته دقت داشته باشید که این مسئله که مخالفین عثمان به نزد علی(ع) رفتند به این علت نبود که آنها شیعه علی(ع) بودند، بلکه آنها در این مسئله علی(ع) را به عنوان واسطه خود و عثمان در نظر گرفته بودند.

حضرت که داستان را از مخالفین عثمان شنید به نزد عثمان رفت و از او سوال کرد که آیا تو این نامه را نوشته و مهر کرده‌ای؟ عثمان هم پاسخ داد که من نامه را ننوشته‌ام، ولی تنها کسی که به مهر من دسترسی دارد، مروان است. حضرت به عثمان فرمود: پس تو باید مروان را از خانه خود بیرون کنی، چون او دارد فتنه به پا می‌کند. عثمان هم این مسئله را نپذیرفت و حضرت هم از نزد او رفت.

بعد از این جریان، شورش مخالفین شدت گرفت تا جایی که به امیرالمومنین(ع) اطلاع دادند که مخالفین آب را بر روی عثمان و خانواده او بسته‌اند و قصد دارند به خانه او حمله کرده و او را بکشند. حضرت هم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فرستاد تا آب را بر روی عثمان و خانواده‌اش باز کنند و در ضمن اجازه حمله به خانه عثمان را هم ندهند. این قضایا در جریان بود و مخالفین هم در بیرون قصر عثمان بودند که مروان بالای پشت بام دارالعماره آمد و گفت که عثمان کشته شد.

بعد از قتل عثمان جامعه اسلامی با مسئله انتخاب جانشین برای او مواجه شد. من این مطالب را برای شما بیان می‌کنم که بدانید کسانی که بعد از عثمان، علی(ع) را به خلافت رسانیدند، شیعه آن حضرت نبودند و امیرالمومنین(ع) را جانشین بلافصل پیامبر(ص) نمی‌دانستند؛ بلکه علت اینکه مردم بعد از قتل عثمان به سراغ علی(ع) رفتند این بود که عمر، علی(ع) را در شورای شش نفره بعد از خودش قرار داده بود و به همین دلیل علی(ع) بین آنها اعتبار داشت و از طرفی در آن زمان از اعضای شورای شش نفره، عثمان و عبدالرحمن بن عوف مرده بودند و مردم هم از میان سعد بن ابی وقاص و طلحه و زبیر و علی(ع)، حضرت را ترجیح دادند. نگاه مردم آن زمان به امیرالمومنین(ع) با نگاه ما که شیعه ایشان هستیم کاملا متفاوت است.

سوءاستفاده معاویه از قتل عثمان

بعد از کشته شدن عثمان، مردم به علی(ع) روی آوردند و ایشان را به خلافت رسانیدند. اما کسانی مانند طلحه و زبیر و عایشه که خود از روسای مخالفین عثمان بودند و پیش‌بینی به خلافت رسیدن حضرت را نمی‌کردند، در مکه ستادی تشکیل دادند و این شعار را مطرح کردند که عثمان مظلوم کشته شد و ما باید انتقام خون او را از قاتل او که علی(ع) باشد بگیریم. از اینجا بود که یک دوگانگی در میان مردم به وجود آمد و یک عده به نام شیعه علی(ع) و گروه دیگر به نام شیعه عثمان معروف شدند. شیعه علی(ع) کسی بود که می‌گفت که حضرت در کشتن عثمان بی‌تقصیر است. اما شیعه عثمان اعتقاد داشت که علی(ع) قاتل عثمان است.

از آن طرف معاویه هم برای اینکه از وضعیت موجود به نفع خود استفاده کند، پیراهن خونی عثمان را به شام برد و بر نیزه زد و مردم را فراخوان کرد. گفته می‌شود که شصت هزار نفر در این فراخوان حضور داشتند. معاویه به منبر رفت و گفت این پیراهن خونی خلیفه پیامبر(ص) است که مظلوم کشته شده است. مردمی هم که در شام و تحت تربیت معاویه بودند و هر آنچه او می‌گفت، قبول می‌کردند، با شنیدن این سخن معاویه به شدت گریه کردند. این قضیه مدت طولانی به طول انجامید و هر روز در شام، مجلسی برقرار می‌کردند و برای کشته شدن عثمان مردم را می‌گریاندند.

بعد از مدتی معاویه به مردم شام اعلام کرد که قصد دارد از قاتلین عثمان خون‌خواهی کند و اعلام کرد که برای تحقیق در این موضوع قصد دارد به علی(ع) نامه بنویسد. قصد معاویه از نگارش این نامه‌ها ایجاد یک جو روانی بر علیه حضرت بود. معاویه اولین نامه را نوشت و در آن به امیرالمومنین(ع) گفت عثمان مظلوم کشته شد و ما از تو می‌خواهیم که قاتلین عثمان را دستگیر کرده و به نزد ما بفرستی. حضرت در جواب نامه معاویه فرمود: تو خود قاتل عثمان هستی. معاویه جواب نامه حضرت را برای مردم شام قرائت نکرد. بعد معاویه نامه دوم را نوشت و در نامه دوم اطرافیان حضرت را قاتلین عثمان معرفی کرد و به حضرت گفت که تو باید آنها را به ما تحویل بدهی. حضرت هم جوابی مشابه جواب نامه اول به او داد. بعد معاویه نامه سوم را نوشت و در آن خود علی(ع) را متهم به قتل عثمان کرد.

بعد از این نامه‌نگاری‌ها بود که معاویه به همه مردم شام اعلام کرد که قاتل عثمان، علی(ع) است و برای جنگ با ایشان در حدود چهار صد و پنجاه هزار نیرو گردآوری کرد. این مسائل منجر به ایجاد جنگ صفین شد و گفته می‌شود که حدود نود هزار نفر از سپاهیان معاویه و سی و پنج هزار نفر از سپاهیان امیرالمومنین(ع) در این جنگ کشته شدند. بعد جریان جنگ به داستان حکمیت انجامید و بعد از مدتی هم حضرت در محراب به شهادت رسید و بالاخره معاویه حاکم کل بلاد اسلامی شد!

معاویه در طول این مدت، دستگاه‌های تبلیغاتی و جعل روایت خود را بسیج کرده بود که برای عثمان فضیلت‌تراشی کرده و روایاتی را در مدح عثمان از طرف پیامبر(ص) نقل کنند. معاویه همه سخنران‌های خود را موظف کرده بود که بعد از هر سخنرانی برای عثمان روضه‌خوانی کنند. سخنران‌ها هم برای عثمان روضه‌‌های ساختگی از جمله روضه عطش و روضه قطع شدن پای عثمان و روضه قطع شدن بینی عثمان و غیره می‌خواندند و در هر روضه‌ای هم علی(ع) را به خاطر کشتن عثمان لعن می‌کردند. معاویه توانست با استفاده از همین روضه‌ها و مظلوم‌نمایی کشته شدن عثمان، هر نوع جنایتی را در نزد عوام‌الناس توجیه کند.

زیاد بن ابیه در زمان معاویه حاکم کوفه شد و دستور داد که شیعیان علی(ع) را گردن بزنند. شیعه علی(ع) در آن زمان به معنای کسانی بود که قائل بودند علی(ع) عثمان را نکشته است. اکثر کوفیان معتقد بودند که علی(ع) عثمان را نکشته است. بنابراین نباید تصور بشود که منظور شیعه علی(ع) در آن زمان همین شیعه موجود است. شیعیان علی(ع) در آن زمان اول و دومی را هم مانند علی(ع) قبول داشتند.

روز عاشورا نمایش مظلومیت واقعی امام حسین(ع) بود

این قضایا ادامه پیدا کرد تا سال 61 آمد. بنی‌امیه در طول این سال‌ها با حربه مظلمومیت کشته شدن عثمان به دست علی(ع) هر جنایتی را مرتکب می‌شد و یکی از اهداف امام حسین(ع) در کربلا این بود که این حربه را از دست آنها بیرون بیاورد. جریان بنی‌امیه، امام حسین(ع) را هم از قاتلین عثمان معرفی کرده بودند. زمانی که حضرت از مدینه خارج شد و به کربلا آمد، اولین اقدام حضرت این بود که حر را برگرداند. حر هم از کسانی بود که در ابتدا تحت تاثیر تبلیغات بنی‌امیه قرار گرفته بود؛ ولی زمانی که در کربلا به امام حسین(ع) برخورد کرد و حضرت به او و سپاهیانش آب داد، به این مسئله تامل کرد که من قصد کشتن حسین(ع) را داشتم، ولی او به من آب داد. پس چطور امکان دارد که او آب را بر عثمانی که در آن زمان پیرمرد هم بود بسته باشد؟! بنابراین حر با دیدن این صحنه متوجه دروغ بودن ادعاهای بنی‌امیه شد.

بنی‌امیه در قضیه کربلا هم از داستان مظلومیت عثمان استفاده کردند و این مسئله را در نامه عبیدالله بن زیاد به عمر سعد می‌توان دید. در آن نامه ابن زیاد به عمر بن سعد نوشت که آب را بر روی حسین بن علی ببند، همان‌طوری که اینها آب را بر روی عثمان بستند. بنی‌امیه با این توجیه توانستند آب را بر روی خاندان پیامبر(ص) ببندند. امام حسین(ع) توانست در روز عاشورا مظلومیت دروغین عثمان که به حربه‌ای در دست بنی‌امیه در جهت نابودی حق تبدیل شده بود را نابود کند. امام حسین(ع) و یارانش در روز عاشورا نمایشی از مظلومیت حقیقی در مقابل دیگران از خود ارائه کردند که باعث شد مظلومیت دروغین عثمان از یادها برود.

975/.../ر

ارسال نظرات