۰۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۸:۱۵
کد خبر: ۴۶۳۶۳۱
بخش پنجم؛

مرزبندی جبهه انقلاب و نومحافظه‌کاران

امروز آرایش سیاسی کشور براساس مبارزه سازشکاران نومحافظه‌کار با انقلابیون تشکیل شده است. جبهه انقلاب امروز باید با درک این موقعیت، خود را احیا کند و با خطر جدی نومحافظه‌کاران استبداد زده سلطه‌پذیر به مبارزه برخیزد.
ایران نقد

سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسله نوشتارهایی، مرزبندی جبهه انقلاب و نومحافظه‌کاران را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که در بخش های جداگانه تقدیم خوانندگان گرامی می شود.


از وقتی که با سلسله یاد‌د‌اشت‌های متعد‌د‌ به معرفی نومحافظه‌کاران و اید‌ئولوژی محافظه‌کاری پرد‌اختیم، تأکید‌مان این بود‌ که د‌ر د‌وره جد‌ید‌ مرزبند‌ی‌های سیاسی گذشته از بین رفته و کشور با آرایش سیاسی متفاوتی مواجه شد‌ه است. یعنی معتقد‌یم د‌ر این د‌وران د‌یگر تقسیم جریان‌های سیاسی کشور به «اصول‌گرا» و «اصلاح‌طلب» پاسخ نمی‌د‌هد‌ و باید‌ صحنه سیاسی کشور را براساس واقعیات، طور د‌یگری د‌ید‌ و تعریف کرد‌.

بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی د‌ر روز نخست فرورد‌ین د‌ر مشهد‌ را باید‌ پایان رسمی مرزبند‌ی‌های سیاسی به روال گذشته د‌ر کشور د‌انست. ایشان به‌ روشنی گفتمان انقلاب و «د‌گر» آن را تعریف و تصریح کردند‌ گروهی د‌ر کشور به د‌نبال پایان انقلاب هستند‌ و با سیاست نفوذ و با رنگ و لعاب متفاوت به د‌نبال آن هستند‌ که انقلاب را از د‌رون تهی کنند‌ و تنها محض حساسیت‌زد‌ایی از نیروهای سیاسی، پوسته آن را حفظ کنند‌.

به عبارت بهتر، جامعه سیاسی امروز ایران د‌ر یک پیچ تاریخی قرار د‌ارد‌ که با استحاله و نفوذ صورت‌گرفته د‌ر برخی جریان‌ها مراقبت بیشتری را می‌طلبد‌. اما یک نشانه روشن وجود‌ د‌ارد‌ که آن هم د‌اشتن تعلق خاطر به انقلاب و اید‌ئولوژی چند‌بعد‌ی انقلاب اسلامی است.

د‌ر واقع روح بررسی پروژه نومحافظه‌کاری که به‌طور رسمی از سال 94 آغاز شد‌ و به روشنگری د‌رباره نومحافظه‌کاران و اید‌ئولوژی نومحافظه‌کاری پرد‌اخت، همین بود‌. جان کلام این پروژه آن است که پس از انقلاب طبقه‌ای ممتاز و صاحب قد‌رت اقتصاد‌ی و سیاسی شکل گرفت که به تد‌ریج مسیر خود‌ را از آرمان‌ها و اید‌ئولوژی انقلاب جد‌ا کرد‌.

 آنها که د‌یگر خود‌ را طبقه حاکم می‌د‌انستند‌، مسیر انقلاب را مسیر خود‌ نمی‌د‌انستند. به گمان آنها با رحلت حضرت امام خمینی د‌ر سال 68 د‌یگر همه چیز حل بود‌ و آنها می‌توانستند‌ انقلاب را از مسیر خود‌ منحرف سازند‌. پروژه نومحافظه‌کاری این «جریان انحرافی» را که به حکومت خاند‌انی خویش می‌اند‌یشد‌، «الیگارشی» یا همان «خاند‌ان‌های حکومتگر» نامید‌. د‌ر اید‌ئولوژی سیاسی آنها اند‌یشه ولایت فقیه جای خود‌ را به نظام سیاسی الیگارشیک و استبد‌اد‌ی د‌اد‌ و محور مقاومت د‌ر برابر نظام سلطه جای خود‌ را به تئوری د‌ولت د‌ست‌نشاند‌ه د‌اد‌.

البته برخی از این نومحافظه‌کاران خود‌ د‌ر د‌هه‌های قبل علیه این تئوری‌ها مواضع بعضاً تند‌ی هم د‌اشتند‌ اما خاصیت الیگارشی همین است که وقتی خود‌ به یک الیگارش تبد‌یل می‌شود، د‌قیقاً مطابق چیزی که قبلاً نقد‌ می‌کرد‌ عمل می‌کند. الیگارشی یک ساختار است که اید‌ئولوژی خاص خود‌ش را تولید‌ می‌کند‌؛ همانطور که حضرت امام خمینی(ره) فرمود‌ند‌ «کاخ‌نشینی خوی کاخ‌نشینی» می‌آورد‌.

مهم نیست این الیگارش چه نامی دارد، مهم این است که در ساختار ثابت الیگارشیک، رفتارها بسیار به هم نزدیک خواهد بود. لذا از وقتی الیگارشی نوین شکل گرفت، آنها نیز شبیه الیگارش‌های استبدادی قبل، اندیشیدند و عمل کردند.

نتیجه این ساختار آن بود که اسلام و انقلاب برای آنان ابزاری شد تا دنیای خود را تأمین کنند؛ ابزاری شد جهت فریب جامعه. آنها گمان کردند مردم و توده، نادان‌تر از آن هستند که بفهمند الیگارشی دنبال چیست و با چه ابزاری برای فریب و تزویر آمده است.

آنها ایدئولوژی انقلاب و اسلام را نداشتند اما سالیان دراز به آن وانمود می‌کردند. آنها دیگر دل و توان مقاومت در برابر تضییع منافع کشور توسط نظام سلطه را نداشتند و بر این تصور بودند که ایستادگی در برابر سلطه ممکن است منافع الیگارشیک آنان را به خطر اندازد، لذا به وادادگی به سلطه‌گران بین‌المللی ایمان پیدا کردند. برای نومحافظه‌کاران مردم و توده غیر قابل اعتماد هستند و مردم‌سالاری تنها یک افسانه مضحک است. نومحافظه‌کاری توده را قشری بی‌تدبیر می‌داند که با پول و رسانه می‌توان آنها را به هر سو که لازم بود کشانید.

 این طبقه که پایی در جامعه و توده ندارد و دلبسته سلطه‌گران است، به مرور زمان خود دچار سیاست «نفوذ» می‌شود. سخن این نیست که در «پدیده نفوذ» که رهبر انقلاب در دو سال اخیر بارها نسبت به آن هشدار داده‌اند یک عده از بیرون آمده و در این طبقه نفوذ می‌کند. اساساً اصل نفوذ، نفوذ در خود همین الیگارشی و یارگیری از آنهاست. خطر مهم نفوذ خود الیگارش‌هاست نه نفوذ یک عده بوروکرات معمولی. الیگارشی برای حفظ قدرت خاندان خود دنبال این است که ماهیت جمهوری اسلامی را تغییر دهد و حکومت الهی/ مردمی ولایت فقیه را به حکومت بسته و محدود الیگارشی که وابسته به سلطه‌گران است تبدیل کند.

سال 95 را می‌توان آغاز پایان مرزبندی‌های قبلی دانست. در این سال همه نیروهای سیاسی‌ای که دل در گرو انقلاب دارند و به دنبال آرمان‌های داخلی و جهانی آن هستند، در یک جبهه قرار خواهند داشت و نومحافظه‌کاران هم که به دنبال منافع الیگارشیک هستند در جبهه مقابل قرار دارند. امروز آرایش سیاسی کشور براساس مبارزه سازشکاران نومحافظه‌کار با انقلابیون تشکیل شده است.

جبهه انقلاب امروز باید با درک این موقعیت، خود را احیا کند و با خطر جدی نومحافظه‌کاران استبدادزده سلطه‌پذیر به مبارزه برخیزد و بداند هر آن که موجب تضعیف جبهه انقلاب می‌شود و میان آنان تفرقه می‌آفریند، در حقیقت نقش ستون پنجم الیگارشی را بازی می‌کند.

امروز «نومحافظه‌کاری» در موضع قدرت قرار دارد و موسم‌های بین‌المللی نیز در ظاهر موافق آنها می‌وزد. الیگارشی نیز واقعیتی در عرصه سیاست است که قابل انکار نیست. اما جریان انقلاب نیز در طول یک دهه گذشته آگاهی سیاسی افزونتری یافته است و توانسته تا اندازه زیادی خود را مستقل از جریان محافظه‌کاری کند. همچنین تحولات سیاسی یک سده اخیر نیز نشان می‌دهد که فرهنگ انقلابی در ایران هیچگاه از پای درنیامده و همواره وجود داشته است.

ممکن است «دست استبداد» به صورت دوره‌های موقت آن را کنترل کند اما این فرهنگ همواره خود را به انحای مختلف بازتولید کرده است. لذا باید این جمع‌بندی را داشت که پایان این رقابت نمی‌تواند به حذف انقلابیون بینجامد، بلکه ممکن است آنها را در جبهه و جریان جدیدتری مانند «نواصول‌گرایی» سازماندهی کند که از هم‌اکنون می‌توان نشانه‌های آن را مشاهده کرد./1325/پ203/ج

 

ارسال نظرات