تضاد فکری حوزه و دانشگاه مانع وحدت جامعه است/ حوزویان ورود به عرصه آموزشوپرورش را جدی بگیرند
اشاره: چه بسیار امام خمینی(ره) بناینگذار انقلاب اسلامی و خلف صالح ایشان رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای بر وحدت حوزه و دانشگاه تأکید کردند تا آنجا که در تاریخ 11 آبان 1373 رهبر معظم انقلاب در این باره میفرمایند: ما دو نهاد اصیل دانشجویی داریم؛ یکی متوجه کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآوری در مباحث دینی و نوآوری در فهم مسایل روز و حادث شونده در زندگی است که این حوزه است و کارش عبارت است از تحقیق در مسایل دینی و فراگرفتن احکام الهی در همه شئون زندگی، آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کُنج محراب یا خانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگی بشر. این گروه این را باید یاد بگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصیها و ناسرهها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب در هر جامعهای و هر زمانی و هر مخاطبی به رساترین شکل ممکن به مخاطبین برسانند. این وظیفه آن نهاد حوزهای است و اسمش حوزه علمیه است.
یک نهاد دانشجویی دیگر داریم که این نهاد ناظر است به اداره امور زندگی مردم منهای مسایل مربوط به دین. مردم معاش دارند، کسب دارند، راه دارند، ساختمان دارند، جسم دارند، شناساییهای گوناگون لازم است. تحقیق در امور زندگی مردم لازم است علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، برای بهتر کردن و راه انداختن زندگی مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیری این دانشهاست که اینها را فرا بگیرد... و آنها را برای پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو، دنیایی را جذب کند و خودش به نوبه خود، تازههایی در این دانشها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم یک نهاد دانشجویی دیگر. حالا اگر هر دوی این نهادهای دانشجویی خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند معنایش این خواهد شد که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهتگیری زندگی او را تصحیح میکنند و اینها حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را آنچنان که از زشتیها و نادرستیها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او میدهند تا حرکت کند.
از سوی دیگر رهبر معظم انقلاب بارها فرمودهاند دانش آموزان آینده سازان کشور هستند و این جمله نشانگر نقش به سزایی است که آموزش و پرورش به عنوان ترسیم کننده افق فکری نوجوانان و جوانان این مرز و بوم در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ایفا میکند؛ بر کسی پوشیده نیست که تربیت صحیح دانش آموزان بر اساس معیارهای نوین آموزشی و اسلامی سرمایه گذاری بزرگی است که نتیجه آن به وضوح در آینده این کشور و انقلاب و حتی جهان اسلام هم قابل مشاهده خواهد بود.
قطعاً حوزه علمیه با برنامهریزیهای دقیق و ورود جدی به عرصه آموزش و پرورش میتواند نقش مؤثری در زمینه تربیت دانشآموزان و به تبع آن در پیشبرد اهداف راهبردی انقلاب اسلامی و درنهایت در پیشرفت انقلاب و کشور ایفا کند.
در تبیین این موارد خبرنگار سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، گفتوگویی با حجتالاسلاموالمسلمین علی ذوعلم، مدیر پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی که از درس بزرگانی چون شهید مفتح و شهید بهشتی بهره برده ترتیب داده است.
وی در این گفتوگو تضاد تفکرات حوزه علمیه و دانشگاه را مانعی بر سر راه وحدت جامعه برمیشمرد و تأکید میکند تا زمانی که این دو مرکز تولید فکر از هم جدا هستند و بهگونهای متفاوت میاندیشند و خروجی متفاوت دارند، این تفاوت در جامعه منتشر و جامعه خود به خود دچار نوعی انشقاق و تعارض خواهد شد و مانع از شکل گیری یک وحدت عمیق در جامعه میشود.
حجتالاسلاموالمسلمین ذوعلم در بخش دیگر این گفتوگو حضور حوزویان در عرصه آموزشوپرورش را ضروری میداند و میگوید: حوزه علمیه باید با نگاه علمی، پژوهشی و عمیق تربیتی و تخصصی وارد عرصه تعلیم و تربیت بشود. برای رسیدن به آموزش و پرورش تراز اسلامی به جزء این راهی نیست.
متن کامل این گفتوگو در ذیل به خوانندگان تقدیم میگردد.
رسا ـ ارتباط حوزه و دانشگاه که همواره مورد تأکید بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای بوده را چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده در این مورد تأملات بسیاری داشتهام. از قبل انقلاب که در خدمت شهید بهشتی و شهید مفتح بودیم این تأملات تا امروز وجود داشته است. بیانات امام خمینی(ره) را در این زمینه سعی کردهام درک کنم. اگر بخواهم تقریباً بگویم، هیچ و شاید بالاتر از هیچ! چرا؟ چون نگاه فلسفی که امام خمینی(ره) به جامعه دارند، یعنی همان دین و اسلام اساساً برای این هست که جامعه را به هم پیوند و یک امت واحده را تشکیل دهد و زمینه رشد را برای جامعه اسلامی و فرد فرد مسلمانان فراهم کند.
این دغدغه امام به عنوان یک دغدغه سیاسی خاص نیست که از خرداد ۱۳۴۲ شروع شده باشد. درکتاب چهل حدیث ایشان نیز این دغدغه وجود دارد. در بحثهایی که در این کتاب مطرح میشود با این عنوان است که آثار اجتماعی این پدیده چیست؟ در آنجا به صراحت ذکر میکنند اساس کار انبیای الهی این بوده که بشر را از تفرقه نجات و به یک وحدت و انسجام در توحید برسانند.
وحدت جامعه در گرو وحدت تفکر و اندیشه است
وحدت جامعه در دیدگاه امام خمینی(ره) یک مبنای فلسفی و الهی عمیق دارد و صرفاً یک تاکتیک یا روش گذرا نیست. اگر قرار باشد جامعه به وحدت برسد این وحدت در گرو وحدت تفکر و اندیشه در جامعه است. چون انسانها از نظر فرهنگ، قومیت یا بعد نژادی نمیتوانند به فرهنگ برسند.
در جامعه نژاد سرخ و سیاه، شرقی و غربی، روستایی و شهری و غیره داریم و آن چیزی که میتواند این اختلافات را در شعاع خودش کمرنگ کند، فکر، اندیشه و فرهنگ است.
اگر این فکر، یک فکر توحیدی ناب شود آن جامعه یک امت واحده خواهد شد و اگر نشود این وحدت شکل نمیگیرد. هر قدر هم بخواهیم آن را با اعتباریات، امور قراردادی و تبلیغات به وجود بیاوریم موفق نمیشویم.
در جامعه ما در حال حاضر دو نهاد وجود دارد که مولد فکر است. دانشگاه و حوزه تولید کننده فکر در جامعه هستند. در حال حاضر نه فکر تولید شده در دانشگاه صددرصد انقلابی و دینی هست و نه فکری که در حوزه تولید میشود منطبق با اسلام ناب محمدی(ص) است. برای مثال از همین حوزه افرادی سر در میآورند که سر در آخور همان شیعه انگلیسی یا سکولاریسم و غربگرایی دارند.
در دانشگاه که بنیان آن با دانش غربی بوده هم روشن است، اگر چه در همین دانشگاه چهرههای روشنفکر دینی و انقلابی رشد و به اسلام و انقلاب خدمت کردند. پس میبینیم که هر دو مجموعه نیاز به اصلاح و تحول دارد، اگر اصلاح هر دو مجموعه بر اساس یک مبنای معرفت شناختی واحدی شکل بگیرد، زمینهساز وحدت بین دو مجموعه و در غیر این صورت وحدتی حاصل نخواهد شد.
تضاد فکری حوزه و دانشگاه سبب انشقاق جامعه خواهد شد
این جا دو مسئله وجود دارد. مسئله اول، تا زمانی که این دو مرکز تولید فکر از هم جدا هستند و بهگونهای متفاوت میاندیشند و خروجی متفاوت دارند، این تفاوت در جامعه منتشر و جامعه خود به خود دچار نوعی انشقاق و تعارض خواهد شد و مانع از شکل گیری یک وحدت عمیق در جامعه میشود.
مسأله دوم هم این است که ایجاد وحدت بین این دو نهاد منوط به وحدت در ساختار و چارچوب معرفت شناسی است.
ضرورت بازنگری و آسیبشناسی حوزه معرفتشناختی دانشگاه و حوزه علمیه
راه درمان این هست که این مسأله خوب شناخته شود. یعنی ما بدون تعصب و موضعگیری غیرمنصفانه به یک آسیب شناسی در دستگاه حاکم بر حوزه معرفت شناختی این دو مجموعه بپردازیم و بعد از آن در پی ارائه راهکار باشیم. امام خمینی(ره) آبان ۱۳۵۷در چندین سخنرانی که در نوفل لوشاتو ایراد نمودند بر این موضوع تأکید کردهاند که حوزه علمیه بیشتر در یک فضای قیاسی، استدلالی و کلگرا مباحث را پیش برده است و دانشگاه هم مباحث را در فضای واقع گرایانه، ملموس و تجربهگرا.
از جهاتی حوزه بیشتر کلگرا، معناگرا و دانشگاه جزءگرا، واقع گرا و با دنیای مادی سر و کار دارد. حوزه به منابع نقلی تکیه داشته و دانشگاه به منابع تجربی تکیه میکند. البته این موارد به طور کامل نیستند؛ اما ساختار قالب در حوزه و دانشگاه هستند.
استاد جوادی آملی مایههای اولیه بحث وحدت در بعد معرفت شناختی را در کتاب «منزلت عقل» در بحث هندسه معرفت دینی مورد اشاره قرار داده است. یعنی اگر دیدگاه ایشان را از این زاویه بررسی کنیم، ایشان عقل و نقل را همتا و هماهنگ با یکدیگر دانسته و برای منابع معرفت شناختی اعتبار و اصالت قائلاند.
اگر این مسئله را بپرورانیم و دیدگاه ایشان را صیقل دهیم میتوانیم به یک دستگاه معرفت شناختی جامع دست پیدا کنیم. این دستگاه جامع و کامل میتواند هم حوزه علمیه را اصلاح کند و هم میتواند دانشگاه را در این راستا متحول کند.
اگر این دستگاه معرفت شناختی به عنوان یک گفتمان معرفتی شکل بگیرد و فرهنگ آموزش، تربیت و پژوهش را در دانشگاه و حوزه علمیه تحت شعاع قرار دهد و این فرهنگ را اصلاح کند، زمینههای وحدت به معنی واقعی فراهم خواهد شد. این راه پر فراز و نشیب و پر پیچ و خمی است با دشواری بسیار زیاد؛ کسانی که در این باب باید نظر بدهند و این راه را طی کنند مجال این تفکر جمعی را هنوز نیافتهاند.
رسا ـ چرا با وجود اینکه یکی از شعارهای انقلاب «روحانی، دانشجو پیوندتان مبارک» بوده است اهمیت این موضوع تا به امروز درک نشده است؟
ما دچار یک روزمرگی شدهایم. در زمینه سیاسی، اداری، فکری و غیره رجال ما دچار روزمرگی هستند. رجال فکری ما برای مباحثه، تفکر، اندیشه ورزی و هم اندیشی مجالی ندارند. گفتوگو، نقد و نظریهپردازی به معنای عمیق و آزاداندیشی که حضرت آقا ۱۵ سال پیش به آن اشاره داشتهاند هنوز در جامعه ما شکل نگرفتهاست.
غالباً بزرگان ما اندیشههای خود را در یک تریبون یک سویه بیان میکنند و هم اندیشی و تفکر جمعی صورت نمیگیرد. برخی اوقات نیز مناظرههایی هست که مانند یک جرقه عمل کرده و سریع خاموش میشوند. باید بستر آزاد اندیشی به صورت کلان توسط دستگاههای سیاستگذار فرهنگی فراهم شود. ما خودمان نیز مسؤول هستیم.
باید در جامعه یک سعه صدری ایجاد شود تا فکر و اندیشه طلبه جوانی که هنوز تازه کار است نیز شنیده شود. اما این بستر هنوز در جامعه ما ایجاد نشده است. همین که امروزه رسانه ملی در مسائل عمیق وارد میشود خود یک روزنه امید است و باید مواظب باشیم این فضاها تقویت شود.
متأسفانه فضای فکری کنونی ما که تحت تأثیر فضای مجازی قرار گرفته به این عدم استقرار کمک کرده است. در فضای مجازی هر روز با پیامهای سرگرم کننده مواجه هستیم که انسان را از تفکر عمیق بازمیدارد و این یک آسیب مخصوصاً برای قشر نخبه ما محسوب میشود.
رسا ـ ارتباط حوزویان با جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
جامعه از اقشار و طیفهای مختلفی تشکیل شده است. ما در بین دانشگاهیان کسانی را داریم که به حوزه بسیار علاقهمند هستند و به نوعی حوزه را مرجع خود قرار میدهند و فراتر از یادگیری، ارادت خاصی نیز به حوزه علمیه دارند. در سطح جامعه نیز به همین صورت است. عدهای به روحانیت علاقه دارند و عشق میورزند و عده ای نیز از آنها متنفرند. اما در باب مبحث وحدت حوزه و دانشگاه این مناسبات و دیدگاههای سطحی در جامعه واقعاً تعیین کننده نیست. باید اندیشه و مبانی آن مورد توجه قرار بگیرد.
وحدت حوزه و دانشگاه در کلام امام خمینی(ره) به معنای یکی شدن این دو نهاد است
ما باید اول تعیین کنیم که چشمانداز وحدت حوزه و دانشگاه که در دیدگاه امام خمینی(ره) مهم بوده است، چیست؟ امام تعبیر وحدت را به کار بردهاند و این به معنای یکی شدن این دو نهاد است. اگر مرادشان همکاری و تعامل صرف بود، تعبیر به وحدت نمیکردند. ایشان در جایی نیز اشاره میکنند که دانشگاه و حوزه باید در هم ذوب شوند. یعنی شما یک آلیاژی به دست میآورید که در آن خمیرمایههای تفکر این دو نهاد با هم وجود دارد.
پس وحدت مد نظر است و ما باید روی این موضوع و شاخصهها و امکان آن بحث کنیم و بعد در مورد چگونگی شکل گیری این وحدت نظر بدهیم. باید مرزها از هم مشخص شود. در مناظرهها و مباحث که در این باب صورت میگیرد هم مباحثهکنندگان میخواهند بحث تمام شود و هم شنوندگان و این باعث میشود گفتوگوی واقعی شکل نگیرد. این کار یک عزم جدی و مباحث نظری را طلب میکند.
رسا ـ عقیده برخی کارشناسان این است که ما در باب تفکرات نظری مشکلی برای این وحدت نداریم و مشکل فقط در کار عملی است! نظرتان در این مورد چیست؟
هیچ عملی نیست که مبتنی بر یک نظر نباشد و اگر ما در جایی مشکل عملی داشته باشیم باید ابتدا به مبنای نظری مراجعه کنیم. ممکن است که مبنای نظری مشکل نداشته و عوامل اجرایی مشکلساز باشند اما اگر این مشکلات مبنایی باشد باید در فهم خودمان از آن مبنای نظری تردید و تجدید نظر کنیم.
ما در باب وحدت حوزه و دانشگاه واقعاً مشکل نظری داریم. ساختار اندیشه در این دو نهاد با یکدیگر تفاوت دارد. برای مثال اگر طلبهای وارد دانشگاه شود و به سبک حوزه بحث کند ایراد میکنند که اینجا دانشگاه است و با حوزه تفاوت دارد.
در حوزه علمیه نیز به همین نحو است و اگر یکی از اساتید دانشگاه بخواهد بحثی را بیان کند، این نوع بحث و بیان آن برای طلاب غریب است. این روشن میکند که ما با دو سیستم فکری و خاستگاه اندیشهای روبهرو هستیم. این یعنی حوزه و دانشگاه از هم جدا هستند و فقط قصد همکاری دارند.
این رویکرد با بیاناتیی که امام خمینی(ره) از وحدت دو نهاد داشتند منطبق نیست. همکاری و تعامل بن این دو نهاد بیشتر شده اما این به معنای وحدت نیست. ما نمیخواهیم این را به عنوان یک مذمت تلقی کنیم. تمام کارهایی که میشود ارزشمند است اما باید حواسمان باشد که خواستهای که امام داشتند هنوز محقق نشده است.
رسا ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی آن در زمینه وحدت حوزه علمیه و دانشگاه به صورت نظری فعالیتهایی داشته است، حوزه علمیه و دانشگاه چگونه میتوانند از آنها بهره گیری کنند؟
خوشبختانه در این موضوع فعالیتهای خوبی انجام شده است. حضور افرادی از پژوهشکده ما در عرصههای تحول در آموزش و پرورش جدی بوده است. بنده در عرصه آموزش و پرورش مطالعاتی داشته و تلاشهایی در این زمینه انجام دادهام. آیتالله رشاد رییس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم در این باب تأملات عمیقی داشته و اخیراً یک اثری منتشر کردهاند که قابلیت طرح در آموزش و پرورش را دارد.
شاید ایشان این ایده را اولین بار در یک همایش که در سال1377 در آموزش و پرورش برگزار شد مطرح کردند و این ایده را پرورش دادند و در قالب یک کتاب برای تحول در حوزه علمیه مطرح کردند.
متأسفانه ما در پژوهشکده گروه علمی آموزش و پرورش نداریم. با اینکه زمانی پپشنهاد مؤکدی هم شد اما به خاطر نداشتن امکانات مالی مناسب این کار انجام نشد. به هر حال ما باید گروههای علمی آموزش و پرورش داشته باشیم. البته این غیر از مقوله تعلیم و تربیت و گروهی است که به صورت عمومی به مقوله آموزشوپرورش بپردازد. اعضای هیئت علمی پژوهشگاه در این زمینه بسیار فعال هستند. بعضی از اعضای محترم در تحول آموزش و پرورش و مباحثات و تألیف کتابهای درسی حضور فعال داشتهاند. اینها همه هست اما کافی نیست.
رسا ـ کم و کیف حضور حوزویان را در آموزش و پرورش با توجه به سرمایهگذاریهای عظیم دشمنان در این نهاد را چگونه ارزیابی میکنید؟
من در مورد همکاری حوزه علمیه و آموزش و پرورش زیاد بحث کردهام. خوشبختانه تشکیل ستاد همکاریهای حوزه علمیه و آموزش و پرورش هم در سال ۱۳۸۵ یک نقطه تحول در همکاری این دو نهاد بود. قبل از آن نیز تلاشهای بسیاری صورت گرفته بود و پایهگذار این تعامل هم شهید بهشتی بودند. ایشان با تألیف کتابهای درسی دینی در دوره قبل از انقلاب اهمیت نهاد آموزش و پرورش را مطرح کرد.
چهرهای که میتوانست در حوزه علمیه به یک مرجع عالیقدر و تأثیرگذار تبدیل شود، به یک شخصیت تأثیرگذار در حوزه آموزش و پرورش تبدیل شد و این گونه اهمیت نهاد آموزش و پرورش را برای حوزویان آشکار ساخت. خوشبختانه این ستاد که امسال در دهمین سال تأسیس خود قرار گرفته است به صورت مستمر فعالیت خود را ادامه میدهد.
نفس حضور حوزه علمیه در آموزش و پرورش باید تعیین بشود. در گام اول باید بدانیم که این حضور یک حضور تربیتی و برای ارتقا و کارآمدی تربیت در آموزش و پرورش است.
در گام دوم این حضور یک حضور عالمانه و در چارچوب تخصصی، علمی و محققانه و نه یک حضور سطحی، تبلیغی و شعاری است.
سومین گام حضور باید همدلانه و نه صرفاً با پشتوانه قانونی باشد. یعنی آموزش و پرورش به این پی ببرد که این حضور یک حضور مفید است.
اکثر قریب به اتفاق مدیران ما به این معتقد هستند که یک روحانی مجرب و کارآمد در مدرسه میتواند برکات زیادی داشته باشد. این حضور امروزه بسیار گستردهتر شده است. در مدیریت حوزههای علمیه نیز فعالیتهایی شده و مدارسی تحت عنوان مدارس امین در آموزش و پرورش زیر نظر معاونت تبلیغات حوزه علمیه ساماندهی میشوند و از لحاظ تأثیرگذاری حضور عمیقتری دارند؛ اما هنوز این وضعیت مطلوب نیست.
کاری که باید در حوزه برای آموزش و پرورش صورت میگرفت در وهله اول نظریه پردازی است که در ده سال اخیر تلاشهای خوبی برای آن صورت گرفته است. کار پژوهشی با عنوان فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی در مؤسسه آموزشی و پژوهشی مام خمینی(ره) با اشراف کامل آیت الله مصباح یزدی صورت گرفته و اثر قابل توجهی است و همچنین کارهای دیگری نیز صورت گرفت و به سرمایه نظری تعلیم و تربیت افزود.
وهله دوم کار مدل سازی است. یک مدل سازی اسلامی در سطح آموزش و پرورش که حوزه علمیه در آن ورود پیدا کند. این کار بسیار ظریف و مهمی است و هنوز من سراغ ندارم که بستری برای آن شکل گرفته باشد. در دورهای ما تلاش زیادی کردیم که این کار صورت بگیرد اما بهدلیل عوامل و موانعی که بود این کار انجام نپذیرفت.
وهله سوم حضور و تقویت مؤلفههای تربیتی در آموزش و پرورش است. یعنی در آموزش و پرورش تربیت معلم، تألیف کتابهای درسی و ضوابط و قواعد آموزشی و تربیتی مؤلفههایی هستند که در تقویت تربیتی آموزش و پرورش مؤثر هستند و حوزه باید به تقویت این موارد بپردازد.
وهله چهارم حضور فیزیکی حوزه علمیه در آموزش و پرورش است. اگر طلبهای از حوزه علمیه به آموزش و پرورش بیاید و معلم شود خوب است اما بهتر این است که حوزه مدل تربیت دینی را طراحی کرده باشد و این مدل بتواند در تربیت معلمان دینی آموزش و پرورش تأثیرگذار واقع شود به نحوی که آموزش معلم در مدرسه همان تفکر ناب اسلامی و مؤلفه تربیتی اسلامی است.
رسا ـ به نظر شما این کار میتواند آموزش و پرورش را به آموزش و پرورش تراز اسلامی برساند؟
نه تنها میتواند برساند و غیر از این نیز راهی نیست. حوزه باید با نگاه علمی، پژوهشی و عمیق تربیتی و تخصصی وارد عرصه تعلیم و تربیت بشود. به جزء این راهی نیست.
اسلام شناسان و آن تفکر عمیق تربیتی و اسلامی در حوزه علمیه وجود دارند و این مطالبه آموزش و پرورش ما از حوزه علمیه است. این یک دغدغه و سؤال در بین مسؤولان، مدیران و دستاندرکاران آموزش و پرورش است که حوزه علمیه چه چیزی در اختیار این نهاد برای بهره برداری قرار میدهد. پس این یک رسالت در حوزه به شمار میرود و نه یک کار مستحبی و چیزی است که از حوزه مطالبه شده است. در یک دورهای حضور حوزویان در آموزش و پرورش یک کار مستحبی قلمداد میشد. زمانی که رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۸۹ به قم سفر کردند لزوم حضور حوزه علمیه در آموزش و پرورش را متذکر شدند.
حوزه علمیه باید این آمادگی را پیدا کند. چون تعلیم و تربیت یک عرصه حساس و پیچیده است و نمیشود با کارهای سطحی و ظاهری به آن پرداخت. تعبیر رهبر معظم انقلاب نیز این بود که اگر طلبه ای صرف برگزاری مراسم و امام جماعت شدن در مدرسه حضور یابد این حضور هیچ است. چون این یک حضور حاشیهای و بدون تاثیر هست. آن چه مهم است این است که بنیانهای فکری آموزش و پرورش ما و الگوهای تربیتی ما یک مدل برخاسته از نظام فکری اسلامی باشد. باید دست اندرکاران و مسئولین و مدیران آموزش و پرورش نیز ب این فکر رسیده باشند تا این توانمندی مجال تحقق پیدا کند. تعلیم تربیت که مسئله پیچیده حساس و هنر عمیقی است و اگر بخواهد ایجاد شود زمینه آن فراهم است؛ این مطالبات و پذیرش وجود دارد.
در حوزه علمیه امیدواریم با مدیریت آیتالله اعرافی که از افراد پیشقدم در عرصه تربیت هستند و روی مباحث آموزش و پرورش حساسیت داشته و کار علمی انجام دادهاند و فقه تربیتی ایشان عرصه جدیدی را باز کرده بتوانند این باب را بگشایند و حضور حوزه علمیه در اموزش و پرورش را نهادینه کنند.
/874/402/ر