خاطرات گفته نشده و شنیدنی از بسیجی حاضر در فتنه 88
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سال 88 و دهمین انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ایران در خود حوادث و اتفاقاتی را رقم زد که اگر نبود، توان پیشرفت حرکت کشور خیلی سریع تر از جایگاه فعلی می بود. حضور 85 درصدی مردم در انتخابات نشان گر مقبولیت جمهوری اسلامی و حمایت از تمامی افکار برای حضور در انتخابات بود؛ اما به یک باره تمامی شیرینی ها و حرارت های داغ رقابت انتخاباتی به گرمی سوزان آتش فتنه ای بدل شد که مهار آن 9 ماه به طول انجامید و سرانجام صبر مردم لبریز گشت و تمامی آتش آنان را با آب زلال ولایت مداری ایران اسلامی خاموش نمود.
به بهانه سالروز بصیرت و یادآوری گام های خدایی امت شهید پرور ایران اسلامی در روز نهم دی ماه 1388 می خواهیم به 7 سال قبل برگردیم و اتفاقاتی را با هم مرور کنیم. درباره این موضوع نیز رهبرمعظم انقلاب اسلامی فرمودند: «چند سالی که بگذرد، آن وقت قلمهای بسته شدهی آگاهان بینالمللی روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئهی بزرگی پشت فتنهی سال 88 بود.»
در آخرین ساعات رأی گیری انتخابات پرشور و حرارت 1388، یکی از نامزدهای مطرح طی مصاحبه ای اعلام کرد که برنده قطعی آراء است. صبح روز 23 خرداد از مراجع رسمی اعلام شد که آراء با اختلاف زیادی در حال شمارش است و سرانجام رئیس جمهور دوره نهم برای بار دیگر منتخب مردم شد. اما در گوشه ای از تهران اتفاقاتی شروع به رخ دادن کرد که داغی آن روز 25 خرداد حد فاصل خیابان انقلاب تا میدان آزادی بود. در این روز به دلیل دعوت عمومی کاندیدای معترض به رأی گیری و با کلید واژه تقلب جمعیت قابل توجهی در این روز تجمع کردند که البته راهپیمایی آرام بود اما ناگهان پس از نماز مغرب و عشا و تاریکی هوا درگیری شد و با آتش زدن بانک ها این اتفاقات رنگ و بوی خشونت به خود گرفت.
این حاشیه ها با بیانیه های مختلف نامزد معترض ادامه پیدا کرد و هر روز شهر، شاهد رعب و وحشت و درگیری در قسمت های مختلف خود بود. اعلام شد که امامت جمعه این هفته رهبر معظم انقلاب اسلامی است. همه منتظر صحبت های ایشان بودند. تصور می شد که با فرمایشات رهبر انقلاب سران مرعوب و بی اختیار فتنه دست از لجاجت بردارند و صراط انقلاب و ملت را در پیش گیرند اما ناگهان روز شنبه 30 خرداد دقیقا یک روز پس از سخنرانی رهبری، اغتشاشات رنگ دیگری به خود گرفت به حدی که به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از هموطنان انجامید.
خاطره زیر از آقا هادی یکی از بسیجیانی است که در روز 30 خرداد در تهران بود. وی روایت زیر را در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا مطرح کرده است.
اوج درگیری ما روز سی ام خرداد بود. پس سخنرانی حضرت آقا و اتمام حجت ایشان و تعیین مهلت اعتراض قانونی برای نامزد معترض، همه تقریبا به این رسیده بودند که این حوادث از بین می رود چون نه تنها حرف های رهبر فصل الخطاب است بلکه مکانیزم انتخابات در ایران اجازه تقلب گسترده نمی دهد. ما آن روز اعزام شدیم، چون گفته شد که احتمال درگیری وجود دارد؛ چرا که چند روز قبل از طرف جنبش سبز اعلام تجمع در روز شنبه 30 خرداد شده بود. از طرفی نیز خیلی دیر و معنادار اعلام کردند راهپیمایی ملغی است اما دیگر دیر شده بود. ظهر نماز را خواندیم و حدود ساعت 2 ظهر، قرار بود ما خیابان منتهی به انقلاب در چهارراه انقلاب ـ جمال زاده را مسدود کنیم که جمعیت یک جا تجمع نکنند و اتفاقات روزهای قبل تکرار نشود.
هیچ وقت انتظار جنگ شهری در ذهن ما نبود و این گونه مبارزه را حس نکرده بودیم چون ما نسل سوم انقلابیم و حوادث دهه 60 را تجربه نکردیم و استرس داشتیم که خدا نکند اتفاق بدی بیفتد. اتوبوس ها پشت سرهم می آمدند تا از این تقاطع وارد خیابان انقلاب شوند و وقتی میدیدند خیابان بسته شده از راه های جایگزین حرکت می کردند. این مسیر های جایگزین، جمعیت در اتوبوس ها را به پشت سر ما انتقال داد و ما تقریبا در چهارراه میان معترضین رو به روی خود و جمعیتی که از پشت سر ما متاسفانه از طریق متروی تهران وارد خیابان شده بودند گیرافتاده بودیم.
یک صدای تحرکی از پشت سرمان حس کردیم و دیدیم یک دفعه جمعیت قابل توجه در خیابان انقلاب که به وسیله ناجا متفرق می شدند پشت سر ما رسیدند و پراکنده می شدند. جمعیت مقابل نیز شروع به شعار دادن کردند. خدا رحمت کند شهید محمود هاشمی که سال گذشته در سوریه به شهادت رسید ایشان هم سابقه جبهه داشتند و هم در اغتشاشات زحمات زیادی کشیدند و در جمع مدافعان حرم حضور داشتند. ایشان هماهنگی خوبی بین بچه ها در مناطق دیگر ایجاد کرد. به دلیل درگیری و حملات فتنه گران به بچه ها که اتفاقا یکی از بسیجیان را با آجر زدند و او به کما رفت، باعث شد همه در خیابان جمهوری در کنار هم جلوی اغتشاشگران بایستیم. جمعیت خیلی زیاد بود و واقعا تشخیص اغتشاشگر از معترضین قابل شناسایی نبود.
من به چند مورد برخورد کردم که می خواستند از خیابان عبور کنند که اجازه ندادم. اقدام دو نفرشان خیلی جالب بود که بازگو می کنم. اولی جوانی بود که لباسی آستین کوتاه پوشیده بود و با التماس می گفت که اجازه عبور به او بدهیم ولی به دلیل بسته بودن خیابان این اجازه را ندادم. بعد از اینکه درگیری شدید شد و سطل زباله را آتش زدند دقیقا با چشمان خودم دیدم همان جوان لباس خود را درآورد و زیر آن یک لباس سبز بود. این نکته مهم را هم ذکر کنم که واقعا نقش رسانه و شانتاژ آن ها بسیار در روحیه مردم اثرگذاشته بود و واقعا عده ای نمی توانستند صحیح و غلط را تشخیص دهند و الحق و الانصاف فضای فکری خیلی غبار آلود شده بود.
فرد دیگری که او هم می خواست عبور کند و میگفت که می خواهم نان بخرم و برای خانواده ام ببرم آمد و چون ما نمی توانستیم اجازه عبور بدهیم او را هم رد کردیم. نکته اینجا بود که پس از شدت درگیری که حدود ساعت چهار میشد او را دیدم که با لباسی ساده و بدون تجهیزات دفاعی مانند سپر و کلاه در کنار بسیجیان ایستاده است. به او گفتم اینجا چه می کنی؟ حرف تکان دهنده ای زد و گفت: دو برادر شهید ندادم که اجازه بدهم این آدم ها از سر شکم سیری و غرض های سیاسی مملکت را به هم بریزند.
خاطره دیگری از منافقین و افرادی که خود را در لباس مردم عادی جا زده بودند در خاطرم است؛ بعضی از مردم واقعا نمی دانستند دشمن پشت سر این قضیه است، مانند خانمی که آمده بود و میگفت که تو را به خدا مردم را نکشید؛ این را از ته دل می گفت و فکر می کرد ما دقیقا همان چیزی هستیم که در بی بی سی فارسی و تحلیل های شبکه وی او ای می گویند. واقعا رسانه های معاند حق بزرگی به گردن سردمداران فتنه 88 دارند. این کشته سازی ها، این دروغ های رسانه ای که در شبکه های اینترنتی منتشر میشد نمونه بارز آن است.
در زیر ساختمان بلند نیمه کاره ای مستقر بودیم و البته برای مدت خیلی کوتاه که بعدا فرمان حرکت به ما دادند و از آنجا دور شدیم. پس از اینکه ما رفتیم، بچه های اطلاعات به این مکان شک کردند و کاشف به عمل آمد که این مکان توسط منافقین محل نگه داری مواد منفجره بوده است و اگر ما کمی با تاخیر از آن جا دور شده بودیم ممکن بود تمام بچه ها شهید شوند. جالب تر اینجاست که پس از اتفاقات در سایت ها رصد می کردم و دیدم که عکس مرا همراه با دوستانم در بین جمعیت در اینترنت گذاشته اند و دور سرم یک دایره قرمز کشیده اند و نوشته اند این قاتلان را شناسایی کنید! یادش بخیر کلی به آن عکس ها خندیدیم.
آری! غلام کبیری ها، ذوالعلی ها و دیگر شهدای هشت ماه فتنه، مردانی بودند که به قول رهبر معظم انقلاب افضل شهدای انقلاب شدند و سرانجام مردم ایران پس از نه ماه تحمل در برابر بی احترامی ها و توهین های اغتشاشگران، روز نهم دی در سراسر کشور نشان دادند که ولایت تنها نمی ماند و قرار نیست حسین بن علی ها دوباره به قتلگاه بروند./840/پ200/ج