معنا و مصادیق «وحی» در قرآن
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، متن زیر جلسه هفتم از شرح دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه حجت الاسلام حاج علی اکبری است که در ادامه می خوانید؛
«وَ کانَ مِن دُعائِه علیه السلام عِندَ خَتْم القرآن: اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَهُ نُوراً، وَ جَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کُلِّ کِتَابٍ أَنْزَلْتَهُ، وَ فَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَ حَرَامِکَ، وَ قُرْآناً أَعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائِعِ أَحْکَامِکَ وَ کِتَاباً فَصَّلْتَهُ لِعِبَادِکَ تَفْصِیلًا، وَ وَحْیاً أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَنْزِیلاً».
نقشه بهرهبرداری از قرآن کریم
خدای متعال روزی ما کرد تا به دعای چهل و دوم صحیفهی مبارکهی سجادیه رسیدیم و مضامین عالی این دعای نورانی را گزارش کردیم که نقشهی بهرهبرداری شایسته از قرآن کریم و راه ارتباط با آن و مسیر بهرهمندی ویژه از معارف قرآنی است. با هدایت ولیّ خدا، این راه، راه نزدیک برای شکرگزاری نعمت قرآن و با راهنمایی قرآن ناطق، راه رعایت ادب در حضور قرآن صامت است.
دعای چهل و دوم، دعای بسیار ارجمندی است و خوشوقتیم که بحمدالله سال ۱۳۹۵ با این دعا به پایان میرسد و به توفیق الهی، سال ۱۳۹۶ با این دعا و در ادامهی این دعای نورانی آغاز میشود. در حال توجه به نعمت عظمای قرآن کریم، این سال را به پایان میبریم. فرصت مناسبی برای محاسبهی رابطهی خودمان با قرآن کریم داریم و سال خود را با قرآن کریم آغاز میکنیم و از خدای متعال توفیق میخواهیم تا بتوانیم در سال ۱۳۹۶، ارتباط بهتر و بیشتری با قرآن کریم داشته باشیم. این شروع را به فال نیک میگیریم.
البته فضای این آغاز و انجام، در پرتو انوار حضرت صدیقهی طاهره (سلام الله علیها) است که این هم برای این خاتمه و آن فاتحه بسیار شوقانگیز است. هم خاتمه و هم فاتحه به نور ولادت حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) منور و مزیّن است.
من فرصت را غنیمت میشمارم و در مورد بخش اخیری که از این دعای نورانی خواندیم، نکاتی را عرض میکنم. سپس دربارهی پایان و آغاز سال، به نکاتی اشاره خواهیم کرد و این جلسهی پایان سال را به توفیق الهی به پایان میبریم.
معنا و مصادیق «وحی» در قرآن
موضوع سخن در شناخت قرآن کریم، از بیان امام سجاد (علیه السلام) به کلمهی وحی رسید: «وَ وَحْیاً أَنْزَلْتَهُ عَلَی نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَنْزِیلاً».
حضرت، قرآن کریم را با واژهی بسیار فوق العادهی وحی معرفی مینمایند و میفرمایند این قرآن وحیای است که تو بر پیامرسان خود (محمد)، با کیفیت خاصی از تنزیل، نازل کردی.
کلمهی وحی جزء واژههای فوقالعادهی قرآنی است که در مباحث واژهشناسی که از دانشهای بسیار رفیع و استوار و دشوار و دقیق قرآنی است، جایگاه خاص و ویژگیهای خاص خود را دارد.
ابتدا چند کلمهای در مورد این لغت و بعد از آن در مورد کاربرد آن در قرآن کریم و سپس دربارهی معنای خاص اصطلاحیاش سخن میگوییم. پس از آن، اندکی در مورد کیفیت وحی و مراتبش، توضیحاتی را به لطف حضرت حق تقدیم خواهیم کرد. به یک پرسش هم پاسخ میدهیم و آن اینکه به کار بردن کلمهی وحی در مورد قرآن کریم، چه پیامی برای ما دارد.
۱. وحی به معنای اشاره و پیام
کلمهی وحی که یک تعبیر روان است، در لغت، به معانی گوناگونی از جمله نوشتن، اشاره، پیام و الهام آمده است. منتها کاربرد این کلمه معمولاً در جایی است که مطلبی از جایگاهی به درون دیگری القاء میشود و این اتفاق، بهصورت سریع، پنهانی و رمزآلود رخ میدهد. در کتاب شریف التحقیق که جزء معتبرترین کتابها در واژهشناسی قرآن کریم است، این مطلب به تفصیل آمده است.
در قرآن کریم، این واژه موارد استعمالی دارد؛ ازجمله آنجا که خدای متعال، زنبور عسل را در خط سیر زندگی و مأموریتش راهنمایی میکند: «وَأَوحی رَبُّکَ إِلَی النَّحلِ؛[۱] و پروردگار تو به زنبور عسل وحی نمود». این وحی یعنی خدای متعال، مطلبی را در وجود او قرار داده و آن مطلب این است: «أَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمّا یَعرِشونَ؛[۲] از کوهها و درختان و داربستهایی که مردم میسازند، خانههایی برگزین». جالب است که این راهنمایی طبیعی و غریزی و تکوینی، با نام وحی نامیده شده است.
سورهی مبارکهی نحل، جزء سورههایی است که در تربیت انسان نقش فوقالعادهای دارد؛ چراکه در این سوره از عنایات ویژهی حضرت حق در ساحتهای گوناگون ـ از عالیترین مراتب که نزول کتاب باشد تا پایینترین مراتب که همین نعمتها است ـ پردهبرداری شده است. من اکیداً انس با سورهی مبارکهی نحل را به شما توصیه میکنم.
اما در مورد زنبور عسل؛ در زندگی این موجود فوقالعاده ممتاز و جذاب و مفید و الهامبخش، علاوه بر اینکه یک وجود پرکار، دقیق، تمیز و مهندسیشده دیده میشود، دست لطف حضرت حق برای شیرین کردن کام انسانها و شفابخشی آلام آنها در جریان زندگی نیز مشاهده میشود. کلمهی شفا دو جا استفاده شده که یکی در مورد قرآن کریم و دیگری در مورد عسل است.
مطالعهی زندگی زنبور عسل برای ما درسهای فراوان دارد. با برخی دوستان آن موارد را فهرست کردیم، از بیست درس گذشت! حضرت علی (علیه السلام) در یک روایت زیبا زندگی مؤمن را به زندگی زنبور عسل تشبیه کرده و فرمودند: «کُنْ کَالنَّحْلَة اِذا اَکَلَتْ اَکَلَتْ طَیِّباً وَ اِذا وَضَعَتْ وَضَعَتْ طَیِّباً»؛[۳] مؤمن مانند زنبور عسل، هم بهترینها را دریافت و بهگزینی میکند و هم بهترینها را ارائه میدهد. مؤمن مانند زنبور عسل، واردات و صادرات تمیز دارد. سخن، قدم، قلم و معاشرت او، طیّب و تمیز، و وجود او شفابخش و شیرین است. زنبور در تمام دریافتها و پرداختهای خود، ظریف کار است و شاخهای را نمیشکند. مؤمن نیز همینگونه است. این روایت و تشبیه آن، برای ما الهامبخش است.
آیهی حیات طیّبه هم در سورهی مبارکهی نحل آمده است: «مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَکَرٍ أَو أُنثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً؛[۴] هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزهای حیات [حقیقی] بخشیم». زندگی زنبور عسل نمونهای از حیات طیّبه است که میتوان از زندگی آن برداشت کرد.
۲. وحی به معنای الهامهای ویژهی الهی به بندگان خاص
مورد دیگر از موارد استعمال واژهی وحی در قرآن کریم، الهامهای ویژهای است که خدای تعالی نسبت به بندگان خاص خود دارد. برای مثال قرآن کریم میفرماید: «وَأَوحَینا إِلی أُمِّ موسی أَن أَرضِعیهِ فَإِذا خِفتِ عَلَیهِ فَأَلقیهِ فِی الیَمِّ وَلا تَخافی وَلا تَحزَنی إِنّا رادّوهُ إِلَیکِ وَجاعِلوهُ مِنَ المُرسَلینَ؛[۵] و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی، او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار میدهیم». مادر موسی پیامبر نبود، اما از بندگان صالح خدای متعال بود و به همین جهت مورد الهامبخشی خدای متعال قرار گرفت.
یک مورد دیگر از این قبیل استعمال، در آیهی ۱۱۱ سورهی مبارکهی مائده آمده است: «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی؛ و [یاد کن] هنگامی را که به حواریون وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید. گفتند: ایمان آوردیم و گواه باش که ما مسلمانیم». حواریون، حلقهی اول یاران حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) هستند که انسانهای فوقالعاده و دارای درک و فهم بالا و همتهای بلند بودند. برخی از اینان تا پایان کار بر سر پیمان ماندند و برخی از خط خارج شدند. جالب آنکه اینجا خدای متعال میفرماید: حواریون از الهام مخصوص خودِ من بهرهمند بودند: «و إذ اوحیتُ...».
در جای دیگری حضرت عیسی (علیه السلام) به حواریون گفت: «مَنْ أَنْصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ؛[۶] یاران من در راه خدا چه کسانند؟ حواریون گفتند: ما یاران [دین] خداییم». این نشاندهندهی ارتفاع همت آنان است. خدای متعال، با استفاده از همین تعبیر زیبا و همت بلند حواریون، خطاب به من و شما میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصارَ اللَّهِ کَما قالَ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوارِیِّینَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللَّهِ قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ؛[۷] ای کسانی که ایمان آوردهاید، یاران خدا باشید؛ همانگونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: یاران من در راه خدا چه کسانیاند؟ حواریون گفتند: ما یاران خداییم». این از آیات باحلاوت، انرژیبخش و پیشبرنده است. خدای متعال، در این آیه، حواریون را بهعنوان ضرب المثل برای مؤمنان مطرح میکند.
از این آیات استفاده میشود که وحی حاوی هدایتها و اشارات باطنی برای بعضی مؤمنان است که از آن به الهام تعبیر میشود. این بندگان مؤمن، به خاطر ظرفیتی که از خود نشان میدهند، در معرض هدایتهای خاص الهی قرار میگیرند. این الهام هیچ اختصاصی به حواریون نداشته است و مادر موسی هم بهرهمند شده است و هر کس دیگری در مسیر ایمان، موفق به این ارتباط نزدیک با حضرت حق شود، در موقعیتهای خاص زندگی خود، از هدایتهای ویژهی الهی بهرهمند میشود.
از خدای متعال توقع کنید و بخواهید که از این الهامهای باطنی در زندگی شما هم باشد. گاهی انسان سر دو راهی میخواهد تصمیم خاصی بگیرد، در آن لحظه، محیط برای او به لطف حضرت حق روشن میشود و میتواند تصمیم مناسب را بگیرد.
الهام، نوعی هدایت خاص برای گروههای ویژهای از مؤمنان است که در باطن آنان القاء میشود. این هدایت، سریع و پنهانی و رمزآلود است و از قبیل تدریس و تدرّس نیست؛ بلکه در باطن آنان، در وقت نیاز، القاء میشود و آنان را راهنمایی میکند. این قسم هدایت را از حضرت حق، تمنا کنیم و خودمان را در معرض آن قرار دهیم. البته هدایتهای عمومی و راهنمایی بهوسیلهی عقل، برای همه است و به اشخاص خاصی اختصاص ندارد.
۳. وحی به معنای القای شیطان به دوستان خود
سومین مورد استعمال واژهی وحی، القائات شیطان برای دوستان و اولیا و نزدیکانش است. نفثات شیطان و وسوسهانگیزی او در سورهی مبارکهی انعام با تعبیر وحی آمده است: «إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَوْلِیَائِهِمْ؛[۸] در خفا شیطانها به دوستان خود وسوسه میکنند». از ساختار این آیه، دوام و تأکید هم استفادهی میشود. آنچه باعث میشود اینها دائم در معرض القائات و وسوسههای شیطانی باشند، این است که خود را تحت ولایت شیطان قرار دادهاند و به همین دلیل از کلمهی اولیاء استفاده شده است. در اینجا نیز سرعت، پنهانی و رمزگونه بودن، ذیل کلمهی وحی وجود دارد.
۴. وحی به معنای سخن گفتن غیرصریح
از دیگر موارد استعمال کلمهی وحی در قرآن کریم، آنجایی است که کسی با طریقی غیر از بیان صریح، با دیگران ارتباط برقرار میکند. در مورد حضرت زکریا (علیه السلام)، در جریان ولادت حضرت یحیی (علیه السلام) استفاده شده است. حضرت یحیی (سلام الله علیه)، خاص و ویژه است. جناب زکریا جامعهی خود را برای ولادت آن حضرت با کیفیتی خاص آماده ساخت. وقتی که جناب زکریا (علیه السلام) با مردم صحبت میکند، از طرز صحبت او با مردم، تعبیر به وحی شده است. سورهی مبارکهی مریم جزء شیرینترین سورههای قرآن کریم است که این مطلب در آن بیان شده است: «ذِکْرُ رَحْمَةِ رَبِّکَ عَبْدَهُ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَی رَبَّهُ نِدَاء خَفِیّاً؛[۹] [این] یادی از رحمت پروردگار تو [درباره] بندهاش زکریا است؛ آنگاه که [زکریا] پروردگارش را آهسته ندا کرد».
آغاز این سوره با نام زکریا و پایان آن با مسئلهی مودت وعدهدادهشده برای مؤمنان است. اسم حضرت یحیی (علیه السلام) در قرآن زیاد نیامده و بین نام او و مقام شهادت در راه خدای متعال، ارتباط ویژهای برقرار است و کیفیت شهادت این بندهی برگزیده خاص است. قرآن در مورد او فرموده است: «وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً؛[۱۰] و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود». در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) نیز در همین سوره آمده است: «وَ السّلامُ عَلَیّ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً؛[۱۱] و درود بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که زنده برانگیخته میشوم».
دربارهی حضرت یحیی بیان شده است: «و السلام علیه...» قرآنشناسان میگویند سلام مربوط به حضرت یحیی، یک مرتبه بالاتر است. ما نمیخواهیم در مورد مقام حضرت یحیی یا حضرت عیسی (علیهما السلام) صحبت کنیم؛ چون از مبانی استفاده میشود که به نظر، مقام حضرت عیسی (علیه السلام)، رفیعتر و بلندتر است؛ اما سلامِ حضرت عیسی، سلام خودش است، ولی سلامِ حضرت یحیی، سلام خدا بر او است.
حضرت علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) از همین بیان زیبای قرآنی استفاده کرده و فرموده است: «سه جا سختترین اوقات زندگی انسانها است: یکی وقت ولادت و دیگری وقت مرگ و دیگری وقت بعث و حشر». خوش به حال کسی که سالم متولد شود و سالم بمیرد و سالم محشور شود. در دعای هشتم صحیفهی سجادیه، به مناسبت، در مورد مرگ سالم، بحثی مفصل و مبسوط داشتیم.
در هر حال، ماجرای حضرت یحیی (علیه السلام) خیلی عجیب است و شباهت خاصی با سیدالشهدا (علیه السلام) دارد. گفتهاند که «کهیعص»،[۱۲] رمزگشایی از حوادث کربلا است. در جریان سفر کربلا هم به هر مناسبت، حضرت امامحسین (علیه السلام) از جناب یحیی (علیه السلام) یاد میکنند!
بگذریم... زکریا (علیه السلام) میخواهد جامعه را برای ولادت چنین بندهی برگزیدهای آماده کند: «فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَی إِلَیْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُکْرَةً وَعَشِیّاً؛[۱۳] پس از محراب بر قوم خویش درآمد و ایشان را آگاه گردانید که روز و شب به نیایش بپردازید». زکریا از مقام بندگی به سوی مردم خارج شد و مردم را به صورت رمزگونه متوجه کرد که باید به مقام بندگی و تسبیح بروند و شب و صبح مشغول تسبیح باشند و مهیای این کلمهی طیّبهی مبارکهی الهیه شوند. اینجا از کلمهی وحی استفاده شده که به معنای لغویاش، یعنی انتقال مطلب به گونهی رمزآلود است. به زکریا (علیه السلام) گفته شده بود باید سکوت کنی؛ لذا باید از کیفیت دیگری برای انتقال پیامش استفاده میکرد.
۵. وحی به معنای ارتباط ویژهی پروردگار متعال با بندگان خاص
کاربرد دیگر واژهی وحی در قرآن کریم، ارتباط ویژهی پروردگار متعال با بندگان خاص و برگزیدهی خود است که در آن ارتباط، به گونهای متفاوت و بهصورت پنهانی و رمزآلود و با کیفیت خاص، احکام، حکمتها، معارف و دستورالعملهای الهی، در اختیار بندهی خاص قرار میگیرد تا بندگان حضرت حق بهرهمند و هدایت شوند. این همان وحی به معنای اصطلاحی خاص خودش است. عمدهی استعمال این واژه در قرآن کریم، مربوط به همین قسم است که دیگر ناظر به وحی لغوی نیست و وحی اصطلاحی را شامل میشود. خداوند بر بشریت منت میگذارد و نعمت هدایت خاص خود را از طریق بندگان برگزیدهاش به انسان منتقل میکند.
در مورد پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله)، همین تعبیر در ارتباط با قرآن کریم استفاده میشود و در واقع، قرآن کریم، مصداق اتمّ و اکمل وحی و تجلی اعظم بر قلب رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) است.
میتوانم بگویم مزیت ویژهی پیامبر، وحی است. وقتی پیامبر مأموریت پیدا میکند که خود را معرفی کند، چنین بیان میدارد: «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ یوحی إلَی أَنَّما إلهُکُمْ إِله واحِد فَمَن کانَ یرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یشْرِکْ بِعِبادةِ رَبِّهِ أَحَداً؛[۱۴] بگو من هم مثل شما بشری هستم و[لی] به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد، باید به کار شایسته بپردازد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد». تفاوت من با شما این است که به من وحی میشود. این مماثلت و برابری، شرف و افتخاری برای ما است. شخص اول و خلق اول و نور اول و تجلی اعظم وقتی میخواهد با شما صحبت کند، میگوید: «أنا بَشَرٌ مِثْلُکُم»؛ آیا تعریف و تمجیدی برای بشر، بالاتر از این، در قرآن کریم آمده است؟!
بحث انسانشناسی، جزء بحثهای مهم قرآنی است و آیاتی نظیر «نَفَختُ فِیهِ مِن رُوحِی؛[۱۵] از روح خویش در آن دمیدم» یا «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً؛[۱۶] من در زمین جانشینی قرار میدهم» یا «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛[۱۷] همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است»، ذیل همین بحث قرار میگیرند. هر یک از این آیات خیلی عالی هستند و پای هر یک از این آیات، انسان هویت، تشخّص، اعتلا، اهتزاز و اعتزاز پیدا میکند.
زمانی فکر میکردم در کدامیک از این آیات، انسان خیلی بزرگ شده و خیلی تعریف شده است؟! یک مورد آیاتی است که نسبت خاصی بین ما و پیامبر عظیمالشأن (صلی الله علیه و آله) برقرار میکند، که ازجمله همین آیهی «قل انّما أنا بشرٌ مثلُکُم» است.
همانندی پیامبر با سایر انسانها
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میخواهد به من و شما بگوید که از فطرت محمدیه در وجود شما هست. این مقام مماثلت، اهل معرفت را سرمست و از خود بیخود میکند. بعد به شما بیان میکند که یادتان باشد من یک اختصاص و مزیت دارم و آن عبارت از وحی است. پس چیزی که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) را متشخّص و متفاوت میکند، وحی است.
در مورد نعمت رسالت و نبوت قرآن میفرماید: «لَقَد مَنَّ اللَّهُ عَلَی المُؤمِنینَ إِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا مِن أَنفُسِهِم؛[۱۸]به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت». ضمایر «کُم» و «هُم» شرح همین مماثلت است.
یک آیهی دیگر هم هست که بین ما و شخص اول، نسبت خاصی برقرار میکند که یک نوع توصیف است و حالت خطابی ندارد. آیه این است: «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن کانَ یَرجُو اللَّهَ وَالیَومَ الآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثیرًا؛[۱۹] قطعاً برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکو است؛ برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند». با خواندن این آیه به این نکته میرسید که در وجود شما ظرفیت فوقالعادهای قرار داده شده و شما میتوانید شخصیت شخص اول عالم خلقت، یعنی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) را بهعنوان نقطهی پایانی همهی آرزوها و آرمانهای شخصیتی و شخصی خودتان قرار دهید و او الگویی باشد تا بر اساس آن، خودتان را بسازید.
مسیر زندگی شما میتواند مسیر شبیه شدن و مثل شدن و نزدیک شدن به شخص اول باشد. از این آیه استفاده میشود که در وجود پیامبر، برای شما الگویی قرار داده شده و معنای این آن است که بین شما و شخص اول، نوعی نسبت است که با فهم و کشف این نسبت و استحصال آن و استفادهی از آن، میتوانید مدارج کمال را گامبهگام طی کنید. این مسیر باز است و تا هر میزان از خودتان ظرفیت نشان دهید، این مسیر ادامه دارد. شما میتوانید لحظهلحظهی زندگی و امکانات عقلی، جوانحی، جوارحی و روحانی خود را به میدان آورده و بسیج کنید تا شبیه او شوید. این تکاپو از من و شما خواسته شده و البته تلاش و مجاهدت و تحمل سختی میخواهد.
کسانی که آیهی لقاء، یعنی «إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ؛[۲۰] حقا که تو به سوی پروردگار خود بهسختی در تلاشی» را معنا میکنند، ذیل همین آیه آن را قرار میدهند. این کدح عبارت از همین مجاهدت است. آنچه این مسیر را آسان میکند، آن است که حضرت دست شما را میگیرد و به محض ورود به این مسیر، شما را یاری میکند.
تصمیمی قرآنی برای سال جدید
ما در سال ۱۳۹۵، با سفینهای که نامش کرهی زمین است، یک دور به دور خورشید چرخ زدیم. کاش این یک دور که گشتیم، یک قدم به حضرت نزدیک میشدیم و این عمر و سرمایهای که رفت، در مسیر این تأسی و شبیه و نزدیک شدن خرج میشد. اگر چنین بود، خیال ما راحت میشد و میگفتیم اگر یک سال از عمر ما رفته، حداقل قدمی به اخلاق و معرفت حضرت نزدیک شدهایم. چنانچه در مقام محاسبه دیدیم که در نماز، دعا، آرزو، فهم، معرفت، ارتباط قرآنی، کسب و کار، طهارت فکری و اخلاقی و عملی و روحانی، به حضرت نزدیکتر شدهایم، خوش به حال ما.
اگر میخواهیم در این حسابرسی موفق عمل کنیم، بنا بر فرمودهی امام صادق (علیه السلام)، باید خودمان را به قرآن کریم عرضه کنیم و از قرآن نمره بگیریم.
به دوستان پیشنهاد میکنم از الان تا شروع سال جدید، تصمیم بگیرید وقتی را برای عرضهی خودتان به محضر قرآن کریم قرار دهید. در این صورت، هم این فرجام و هم آن آغاز، مبارک و خجسته خواهد بود و إنشاءالله سال آیندهی ما، سال خوبی خواهد شد.
تا ماه مبارک رمضان، حدود سه ماه وقت داریم. چنانچه همت و برنامهریزی کنیم، قبل از ماه مبارک رمضان، میتوانیم یک ختم متفاوت قرآن داشته باشیم و در قالب آن، در جستجوی ارزیابی خودمان در محضر قرآن کریم باشیم.
جلسهی آیندهی ما، روز چهاردهم فروردین خواهد بود. إنشاءالله در همین فرصت، یک ختم قرآن داشته باشید و خود را محاسبه کنید.
اما اگر چنین نشد، باز هم به جانِ کسی که دوستش دارید، تا اول ماه مبارک رمضان این کار را بکنید و از الان یک ختم را با همین نیت شروع کنید. قبل از ماه مبارک رمضان خواهیم خواند: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ... ». در ماه مبارک رمضان، یک ختم ویژهی قرآن خواهیم داشت و نقشهی درست ختم قرآن را بر اساس این دعا تقدیم خواهیم کرد.
از این به بعد، ما وارد بیان نقشهی اقدام و ختم قرآن خواهیم شد که کمک خواهد کرد ختم ماه مبارک رمضان امسال، ختمی متفاوت باشد.
إنشاءالله آغاز و پایان همهی روزها و ماهها و سالهای ما، قرآنی و محمدی و علوی و فاطمی و حسنی و حسینی و مهدوی باشد. این را برای خودم و شما و همهی دوستان محمد و آل محمد در سراسر عالم تمنّا میکنیم.
آیهی سلام را در سورهی مبارکهی مریم مدّنظر داشته باشید: «وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیّاً؛[۲۱] و درود بر او روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و روزی که زنده برانگیخته میشود».
ما خیلی جفاکار هستیم و سورهی مریم را برای اوقات ختم گذاشتهایم؛ نه کسی به آن گوش میدهد و نه... هر کس این سوره را گوش میدهد، یاد مرگ عزیزان میافتد! آنهم نه به نحو یاد مرگ که قبلاً گفتیم؛ بلکه به نحو غمآلود و...
خدا را به حق امام سجاد و به حقیقت سید الساجدین قسم میدهیم که بدیها و خطاها و کمیها و کاستیهای ما را در سالی که گذشت و در تمام سالهای دیگر، به خاطر دردانهی اهلبیت (علیهم السلام)، یعنی حضرت سید الساجدین(علیه السلام) بر ما ببخشد و ما را تمیز و مطهر و آمرزیده، وارد سال ۱۳۹۶۶ نماید. این سال را سال انس ویژهی ما با قرآن و عترت و همچنین سال فرج قرار دهد و برکات خود را بر مملکت و رهبر و همهی ما نازل فرماید.
[۱]. نحل: ۶۸.
[۲]. همان.
[۳]. آمدی، غرر الحکم، حدیث۷۱۸۶.
[۴]. نحل: ۹۷.
[۵]. قصص: ۷.
[۶]. آل عمران: ۵۲.
[۷]. صف: ۱۴.
[۸]. انعام: ۱۲۱.
[۹]. مریم: ۲ـ۳.
[۱۰]. همان: ۱۵.
[۱۱]. همان: ۳۳.
[۱۲]. همان: ۱.
[۱۳]. همان: ۱۱.
[۱۴]. کهف: ۱۱۰.
[۱۵]. ص: ۷۲.
[۱۶]. بقره: ۳۰.
[۱۷]. روم: ۳۰.
[۱۸]. آل عمران: ۱۶۴.
[۱۹]. احزاب: ۲۱.
[۲۰]. انشقاق: ۶.
[۲۱]. مریم: ۱۵.
/1325//102/خ