امشب ماه دوباره متولد می شود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ماه امشب رخ عیان می کند؛ قمر قدم بر خاک می گذارد و خورشید عشق، پشت و پناه می یابد، عشق از آسمانها می بارد، عاطفه دوباره پا می گیرد و ماه دوباره متولد می شود.
محراب عشق لبریز از عطر رازقی ها می شود؛ عشق سینه به سینه تا قیامت می رود و بهاری دوباره می شکفد در بوستان مرتضی.
درخت ها به مقدمش سر خم می کنند و آینه ها تمام قد شرح جمالش را به تصویر می کشند و عطر دل انگیز قدومش در کائنات می پیچد و دل از ملائک می رباید.
امشب زمزمه عاشقانه بهار عشق در گوش تاریخ می پیچد و زمین آغوش باز می کند تا قدم های تو را به پیشواز بنشیند.
هوای شهر بوی عاطفه می گیرد و خیل ملائک به طواف رویش می شتابند و مردمان بر ضریح رویش دخیل عشق می بندند.
ام البنین؛ این بانوی بی مثل صبر و ایثار، گلخند عشق بر لبانش می نشیند و بر آیه های رخ فرزند، هلهله ی تکبیر سر می دهد.
آسمان بر دستان نوزادی تکیه می زند که ماه رخش روشنی بخش اقالیم هفت گانه عشق است و «عباس» این دردانه معرفت، در باغ مرتضی می شکفد.
هَزاران نغمه عاشقانه سر می دهند و شاپرکان بر گرد وجودش به طواف بر می خیزند و چلچله ها سرود عشق زمزمه می کنند.
آسمانها بر زمین رشک می برند و کهکشان ها از نور رخش روشنی می یابند و رودها از عشقش، خروشان تا اقیانوس دلدادگی راه می پیمایند.
صدای جان نواز گام های اسطوره غیرت در گوش شهر می پیچد؛ آسمان عشق شکاف بر می دارد و «ابوالفضائل» زمین را به قدومش منور می کند.
شورِ شیرین عشق در رگ های زمین جریان می یابد و نبض تپینده شیدایی قرار از کف می دهد و به هیجان می افتد.
غزال تیزپای عشق، در جاده دلدادگی، آمدن فرزندی را نوید می دهد؛ فرزندی از جنس شقایق، از عطر یاس، از طایفه عشق.
عاشقان در طواف رخش سینه عشق چاک می کنند و عارفان بر گرد رویش در خمخانه عشق، شراب معرفت می نوشند.
امشب عشق در خانه علی(ع) پلک می زند و تمام کائنات به نظاره بزم عشق زمینیان می نشیند و ماه بر پشت پرچین عاطفه قیام می کند.
امشب ماه بنی هاشم طلوع می کند تا بر شب های تاریک بتابد و از عشاق دل ببرد و ستارگان از لبخندش روشنی یابند.
«عباس» رخ می نماید تا خیمه جوانمردی برپا شود و هُرم نفس های معرفت در کوچه پس کوچه های تاریخ حرارتی دوباره یابد.
«عباس» می آید تا تمام رودها به مقدمش برخیزند و تمام باران ها، عاطفه را در جغرافیای عشق ببارند.
ثانیه های بی قراری، به پیشواز مقدم او، قرار می گیرند و ماه و انجم آیه خوان جمال و جلال امیر پاک سیرتان می شوند.
لبخند آسمانی اش، رایحه عشق در افلاک می پراکند و ماهِ جبینش تلألؤ نور بر کائنات می افکند و چشمان آسمانی اش دل از کف عاشقان می رباید.
امشب شاه بیت منظومه عاشقی سروده می شود و هوا از هُرم نفس های او لبریز از عاطفه و محبت می شود.
ثانیه ها مژده آمدنش را انتظار می کشند و ترانه های ناپیدای باران، در عشق او بر گوش شبنم، نجوای دلدادگی سر می دهند.
بشارت مقدمش ساکنان کوی عشق را تا مرز جنون می کشاند و لحظه ها به یُمن ظهورش، آذین عشق می بندند تا موسم عشق سر رسد و ماه وجود«عباس» طلوع کند.
امشب عارفان مأموم عشق «عباس» می شوند و دلها به اقلیم عشقش پر می کشند و جانها به کرانه اقیانوس عشقش در می آیند.
امشب افلاکیان، همگام با زمینیان ظهور دوباره ماه را انتظار می کشند و پرنده ها بر شاخسار عشقش نغمه سر می دهند.
من نیز دلتنگم؛ دلتنگ ظهور ماه بنی هاشم، مثل همه ماهیانی که از دریای عشق دور شده و در گلوی تُنگ، گیر کرده اند؛ بسان ابرهایی که منتظرند تا بغض شادی شان ترک بخورد، مانند رودهایی که منتظرند تا مسیر رسیدن به کرانه اقیانوس معرفت را بازیابند.
امشب من نیز به پیشواز ماه می روم و دل به دریای محبت «عباس» می سپارم تا در کران معرفتش آرام گیرم/872/ت۳۰۰/ج