۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۲۰:۵۸
کد خبر: ۴۹۷۴۹۹
آیت الله مکارم شیرازی تبیین کرد؛

بنیان های آینده پژوهی مهدوی

حضرت ‌آیت الله مکارم تأکید کرد: در جهانی که شر از در و دیوارش می بارَد و همه از ظلم و جور و ستم خسته شده اند و رهبر و راهنمایی می جویند انتظار و امید ظهورش نوید بخش امن و امان و صلح و عدالت است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، زادروز بزرگ منجی جهان بشریت و برافرازنده پرچم حق و عدالت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) بشارتی روح پرور برای همه عاشقان و شیفتگان مکتب اوست. [1]

در جهانی که شور و شر از در و دیوارش می بارَد و همه از ظلم و جور و ستم خسته شده اند و رهبر و راهنمایی می جویند انتظار و امید ظهورش نوید بخش امن و امان و صلح و عدالت است، همه،  هر یک به نحوی در انتظار آن نجات دهنده بزرگ به سر می برند و یاد او مایه آرامش دل ها و زدودن زنگار یأس و نومیدی و حرکت به سوی خودسازی و فراهم ساختن زمینه های ظهور او است. [2]

ضرورت و اهمیت آینده پژوهی مهدوی

ممكن است اين پرسش مطرح شودكه سخن از آينده جهان بشريت، چه نتيجه‏اى براى امروز ما مى‏تواند داشته باشد؟امروز با هزاران مشكلات و گرفتارى دست بگريبانيم و بايد براى پيروزى بر اين مشكلات بينديشيم، ما را با فردا چه كار؟[3]

آينده بالاخره خواهد آمد، خوب باشد يا بد، آنها كه تا آن روز زنده‏اند از مواهبش برخوردار مى‏شوند، و آنها كه نيستند خدا رحمتشان كند!.[4]به هر حال، اين مسأله فعلا اثر مثبت و سازنده‏اى در زندگى امروز ما ندارد!.[5]

 اين سخن را كسانى مى‏گويند كه هميشه با ديد سطحى حوادث را مى‏نگرند، و تصور مى‏كنند امروز از ديروز و فردا جدا است؛ و جهان را مركب از واحدهاى پراكنده و از هم گسسته مى‏پندارند.[6]

لیکن باید دانست پيامبر (صلى الله عليه وآله) به آينده‏ مى‏انديشيد، و آينده‏اى درخشان‏ از پشت اين ابرهاى سياه و ظلمانى را ترسیم می کرد، آينده‏اى كه با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسيار دور دست و شايد غير ممكن بود.[7]

لذا  باید آينده را  از امروز  بسازيم، زیرا توجه به يك آينده «تاريك» يا «درخشان‏» انعكاس فورى در زندگى امروز و موضع‏گيرى‏هاى مادر برابر حوادث دارد، بدین ترتیب روشن مى‏شود كه ما به خاطر امروز هم كه باشد بايد آينده‏ را مورد بررسى دقيق قرار دهيم.[8]

تکامل خواهی و ارتقای گفتمان معنایی و ادراکی جوامع از آینده

بی تردید در يك نظر ابتدائى قرائن گواهى مى‏دهد كه دنيا به سوى «فاجعه» پيش مى‏رود؛ فاجعه‏اى كه زاييده: «ترك عواطف»؛ «افزايش فاصله ميان جوامع ثروتمند و فقير»؛ «شدت گرفتن اختلافات و برخوردهاى دولتهاى بزرگ و كوچك»؛ «سير تصاعدى جنايات»؛ «نابسامانيهاى اخلاقى و روحى و فكرى»؛ و «فراورده‏هاى نامطلوب و پيش‏بينى نشده زندگى ماشينى» و مانند آن است.[9]

فاجعه‏اى كه مقايسه وضع موجود با گذشته نزديك، چهره آن را مشخص مى‏سازد؛ و عامل مؤثرى براى نمو جوانه‏هاى بدبينى در اعماق فكر خوشبين‏ترين افراد محسوب مى‏گردد.[10]

ولى در برابر همه عوامل بدبينى ابتدايى، قانون سير تكاملى جوامع نشان مى‏دهد آينده درخشانى‏ در پيش است.[11]

لذا سير تكاملى‏ جوامع، دليل آشکار بر آينده‏ روشن جهان بشريت است، چرا كه ما هرگز نمى‏توانيم اين حقيقت را انكار كنيم كه جامعه بشريت از روزى كه خود را شناخته است، هيچ‏گاه در يك مرحله توقف نكرده، و دائما رو به جلو حركت كرده است.[12]

از سير صعودى در جنبه‏هاى مادى ، از نظر مسكن، لباس، نوع غذا، وسائل نقليه، و وسائل توليدى تا توسعه و پیشرفت در جنبه های علمی و فرهنگی  که خیره کننده و حیرت انگیز است.[13]

اين «قانون تكامل» سرانجام شامل جنبه‏هاى معنوى و اخلاقى و اجتماعى نيز مى‏شود، و انسانيت را به سوى يك قانون عادلانه، و صلح و عدالت پايدار، و فضائل اخلاقى و معنوى، پيش مى‏برد، و اگر مى‏بينيم امروز مفاسد اخلاقى رو به افزايش است اين خود نيز زمينه را براى يك انقلاب تكاملى تدريجا آماده خواهد كرد.[14]

هرگز نمى‏گوييم بايد فساد را تشويق كرد، ولى مى‏گوييم فساد وقتى از حد گذشت، عكس العمل آن، يك انقلاب اخلاقى خواهد بود. هنگامى كه انسان‏ها گرفتار بن‏بست‏ها و عواقب نامطلوب گناهان خويش شدند و سرهاى آنها به سنگ خورد، و جان‏هاى آنها به لب رسيد، حداقل آماده پذيرش چنين اصولى كه از ناحيه يك رهبر الهى ارائه مى‏شود، خواهد شد.[15]

لذا تکامل خواهی اخلاقی و معنوی در کنار تکامل مادی، انسانها را  به سوى جامعه‏اى سوق خواهد داد كه در آن از جنگ و خونريزيهاى ويرانگر و ضد تكامل اثرى نباشد.[16]

از سوی دیگر عشق به تکامل، انسانها را به سوى جامعه ای كه تنها «صلح و عدل» حاكم بر مقدرات انسانها باشد، و روح تجاوزطلبى و استعمار كه مهمترين سد راه «تكامل مادى و معنوى» او است، در آن مرده باشد رهنمون خواهد کرد.[17]

اين چنین است كه نخستين بارقه اميد براى وصول به آينده‏اى روشن و دنيايى پر از صلح و صفا، و برادرى و برابرى- در پرتو «قانون سير تكاملى جامعه‏ها» در نظرها پديدار مى‏شود.[18]

 

تحقق غایت‌مندی هستی در سایۀ تثبیت نظام اجتماعی امت وامامت در آیندۀ جوامع بشری

جهان هستى مجموعه‏اى از نظامها است.وجود قوانين منظم و عمومى در سرتاسر اين جهان دليل بر يكپارچگى و به هم پيوستگى اين نظام است.[19]

مسأله نظم و قانون و حساب در پهنه آفرينش يكى از اساسى‏ترين مسائل اين عالم محسوب مى‏شود.به عنوان نمونه  در عالم موجودات زنده. نظم مفهومی زنده به خود مى‏گيرد و هرج و مرج در آن هيچ محلى ندارد.مثلا، به هم خوردن تنظيم سلولهاى مغزى انسان كافى است كه سازمان زندگى او را به گونه غم‏انگيزى به هم بريزد.[20]

حال آيا در جهانى اينچنين، انسانى كه جزئى از اين كل است مى‏تواند يك وضع استثنائى به خود بگيرد، و به صورت وصله ناهمرنگى در آيد!.[21]

آيا جامعه انسانى مى‏تواند با انتخاب «لانظام»، هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانى و ناهنجارى، خود را از مسير رودخانه عظيم جهان آفرينش كه همه در آن با برنامه و نظم پيش مى‏روند كنار بكشد![22]

آيا مشاهده وضع عمومى جهان ما را به اين فكر نمى‏اندازد كه بشريت نيز خواه ناخواه بايد در برابر نظام عالم هستى سر فرود آرد، و قوانين منظم و عادلانه‏اى را بپذيرد، و به مسير اصلى بازگردد؛ و همرنگ اين نظام شود!.[23]

ما خواهان بقا هستيم و براى آن تلاش مى‏كنيم، منتها هنوز سطح آگاهى  در جوامع بشری به آن حد نرسيده كه بدانيم ادامه راه كنونى منتهى به فنا و نابودى است ولى كم كم به عقل مى‏آئيم، و اين درك و رشد فكرى براى ما حاصل مى‏گردد.[24]

ما خواهان منافع خويشتن هستيم، ولى هنوز نمى‏دانيم كه ادامه وضع فعلى منافع ما را بر باد مى‏دهد، لیکن همزمان با افزايش سطح آگاهى ما، به روشنى مى‏يابيم كه بايد به نظام عمومى عالم هستى بپيونديم، و همانطور كه واقعا جزئى از اين كل هستيم، عملا هم چنين باشيم؛ تا بتوانيم به اهداف خود در تمام زمينه‏هاى سازنده برسيم.[25]

در نتیجه نظام آفرينش دليل روشنى بر پذيرش يك نظام صحيح اجتماعى در آينده‏، در جهان انسانيت خواهد بود، و اين همان چيزى است كه  با تأمل در  آیۀ «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أن الأرض يرثها عبادي الصالحون؛[26]و در زبور بعد از ذكر چنين نوشتيم كه سر انجام‏ بندگان صالح من وارث (حكومت) زمين خواهند شد»[27]می توان به آن پی برد و آن را مرتبط با   قيام «مصلح بزرگ جهانى» حضرت مهدى‏( ارواحنا فداه)دانست.[28]

رویکرد واکنشی‏ جوامع انسانی نسبت به ظلم؛ نوید بخش آینده درخشان در گفتمان جهانی مهدویت

تنها در مباحث فيزيكى نيست كه ما به قانونى با نام «قانون عكس العمل» روبه‏رو مى‏شويم كه اگر فى المثل جسمى با فشار معينى به ديوار برخورد كند با همان نيرو و فشار به عقب رانده مى‏شود، بلكه در مسائل اجتماعى اين قانون را محسوس­تر مى‏يابيم.[29]

آزمونهاى تاريخى به ما نشان مى‏دهد كه همواره تحول­ها، و انقلاب­هاى وسيع، عكس العمل مستقيم فشارهاى قبلى بوده است؛ و شايد هيچ انقلاب گسترده‏اى در جهان رخ نداده مگر اين كه پيش از آن فشار شديدى در جهت مخالف وجود داشته است.[30]

به عنوان نمونه انقلاب علمى اروپا (رنسانس)- واكنشى در برابر يك هزار سال جهل و عقب‏ماندگى قرون وسطا، و فشارهائى كه از طرف متوليان خرافى كليسا در جهت عقب نگاهداشتن مردم اعمال مى‏شد، بود، و یاانقلاب بر ضد استعمار، در جهان معاصر، واكنش مستقيم رفتارهاى ضد انسانى استعمارگران در مستعمرات بوده و هست؛ كه باعث شكفتن شعور اجتماعى مردم استعمار زده گرديد و پرچم مخالفت را با قدرتهاى استعمارى بر افراشتند.[31]

هم چنین  انقلاب بر ضد تبعيضات نژادى واكنش فشارهاى شديد نژاد سفيد بر سياه‏پوستان، و محروميت فوق العاده آنان از حقوق اجتماعى است.[32]

در این زمینه تاريخ پيامبران پر است از يك سلسله تحولها كه زمينه آنها در اثر فشارهاى شديد اجتماعى از پيش فراهم شده بود، و پيامبران با تعليمات آسمانى خود اين انقلابها را رهبرى و بارور ساختند، و در مسير صحيح پيش بردند[33]

 

لذا اين قانون به ما مى‏گويد وضع كنونى جهان، آبستن انقلابى است.فشار جنگها، فشار مظالم و بيدادگري­ها، فشار تبعيض­ها و بى‏عدالتي­ها، توأم با ناكامى و سرخوردگى انسانها از قوانين فعلى براى از بين بردن يا كاستن اين فشارها، سرانجام واكنش شديد خود را آشكار خواهد ساخت.[34]

سرانجام اين خواستهاى واپس‏زده انسانى، در پرتو آگاهى روزافزون ملت­ها، چنان عقده اجتماعى تشكيل مى‏دهد كه از نهانگاه ضمير باطن جامعه، با يك جهش برق‏آسا، خود را ظاهر خواهند ساخت و سازمان نظام كنونى جوامع انسانى را به هم مى‏ريزند؛ و طرح نوينى ايجاد مى‏كنند.[35]

طرحى كه در آن نه از مسابقه كمرشكن تسليحاتى خبرى باشد؛ و نه از اين همه كشمكش­هاى خسته‏كننده و پيكارهاى خونين و استعمار و استبداد و ظلم و فساد و خفقان. و اين بارقه ديگرى است از آينده روشنى كه جامعه جهانى در پيش دارد.[36]

ضرورت تحقق الزام و ضرورت های اجتماعی؛ ارمغان آینده پژوهی مهدوی

منظور از «الزام اجتماعى» اين است كه وضع زندگى اجتماعى انسانها به چنان مرحله‏اى برسد كه احساس نياز به مطلبى كنند و آن را به عنوان يك «ضرورت» بپذيرند.[37]

بی تردید اگر قيد و بندهايى به نام «قانون» در جامعه حاکم نشود ، اجتماع گرفتار هرج و مرج مى‏شود و از هم متلاشى مى‏گردد.[38]اينجاست كه انسان  تن به مقررات و اصول و قوانينى مى‏دهد.حال با پيشرفت جوامع؛ روز به روز بر ميزان اين قيد و بندها افزوده مى‏شود، و باز همه آنها را به عنوان «ضرورت» يا «الزام» اجتماعى مى‏پذيرد.[39]

به عنوان نمونه هنگامى كه وسيله نقليه سريع السيرى در اختيار انسان قرار مى‏گيرد، دلش مى‏خواهد آزادانه به هر جا مى‏خواهد برود؛ در هر جا مايل باشد توقف يا پارك كند؛ با هر سرعتى براند؛ بر سر چهار راهها بدون معطلى به راه خود ادامه دهد؛ ولى بزودى مى‏فهمد اگر اين كار را او بكند، دليلى ندارد كه ديگران نكنند، و نتيجه آن هرج و مرج و انواع خطرهاست.[40]

با این تفاسیر برای تحقق الزام اجتماعی باید آن «نياز واقعى» در جامعه آن قدر آشكار گردد كه ضرورت بودنش را، همه يا حد اقل متفكران و رهبران جامعه بپذيرند؛ و اين در درجه اول به بالا رفتن سطح آگاهى و شعور اجتماعى مردم و سپس به آشكار شدن نتايج نامطلوب تداوم ناهنجاری و قانون گریزی مرتبط است.[41]

اینگونه است که علیرغم  پيشرفت تكنولوژى، عفريت «جنگهاى جهانى» سايه وحشتناك خود را بر كانونهاى ماشين و صنعت، افکنده است؛ اگر در گذشته سخن از جنگهايى در ميان بود كه در آن چند هزار نفر جان خود را از دست مى‏دادند، فعلا سخن از جنگى در ميان است كه بهاى آن نابودى تمدن در كره زمين است.[42]

از این رو می توان دریافت براى حفظ وضع موجود، و پيروزي­هاى بزرگ صنعتى و تمدن؛ مقررات گذشته، هرگز كافى نيستند، و بايد در پی مقررات تازه‏اى بود.[43]

بدین ترتیب تدریجاً زمانى فرا مى‏رسد كه‏ «وجود حكومت واحد جهانى» براى پايان دادن به مسابقه كمرشكن تسليحاتى؛ براى پايان دادن به كشمكشهاى روزافزون قدرتهاى بزرگ، به عنوان يك «ضرورت» و «يك واقعيت اجتناب‏ناپذير» احساس مى‏گردد كه بايد سرانجام اين مرزهاى ساختگى و دردسرساز بر چيده شود و همه مردم جهان زير يك پرچم و با يك قانون زندگى كنند!.[44]

بنابراين، «الزام اجتماعى» عامل مؤثر ديگرى است كه با كاربرد نيرومند خود، مردم جهان را خواه ناخواه، به سوى يك زندگى آميخته با صلح و عدالت؛ پيش مى‏برد، و پايه‏هاى يك حكومت جهانى را بر اساس طرح تازه‏اى مى‏چيند.[45]

فطرت و صلح و عدالت جهانی؛ مولفۀ بنیادین در آینده پژوهی مهدوی

جهان از طريق‏ «عقل و خرد» و از طريق‏ «عاطفه و فطرت(الهام و درک درونی)» در راهى طولانى به سوى مقصدی واحد در حرکت است.[46]

لیکن بعضاً الهامات باطنى گاهى امواجش از داوريهاى خرد نيرومندتر، و اصالتش بيشتر است، كه اينها ادراكات ذاتى است و آنها معلومات اكتسابى.[47]

حال آيا در تحقق حكومت صلح و عدالت و امنيت، الهام­هاى فطرى مى‏تواند به ما كمكى كند يا نه؟[48]

پاسخ اين سؤال مثبت است؛ عشق به صلح و عدالت در درون جان هر كسى هست؛ همه از صلح و عدل لذت مى‏برند؛ و با تمام وجود خود خواهان جهانى مملو از اين دو هستند.[49]

فطرت و نهاد آدمى به وضوح صدا مى‏زند كه سرانجام، صلح و عدالت، جهان را فرا خواهد گرفت؛ و بساط ستم برچيده مى‏شود؛ چرا كه اين خواست عمومى انسانها است.[50]

اینچنین است که  كه تمام اقوام جهان در انتظار يك رهبر بزرگ انقلابى به سر مى‏برند كه هر كدام او را به نامى مى‏نامند، ولى همگى در اوصاف كلى و اصول برنامه‏هاى انقلابى او اتفاق دارند.[51]

سخن آخر

در خاتمه باید گفت؛ اين ابرهاى تيره و تار با غرش تندرهاى وحشت‏انگيز سرانجام كنار خواهد رفت.[52]

اين شام سياه قيرگون را صبح سپيد اميدى به دنبال است.[53]

اين سرماى سوزان زمستان جهل و فساد و زور گويى و ستم، بهار شكوفان عدالتى در پى دارد.[54]

اين اندوه كشنده، اين طوفان مرگبار، و اين سيل ويرانگر، سرانجام، پايان مى‏گيرد، و اگر خوب بنگريم در افقهاى دور دست نشانه‏هاى ساحل نجات به چشم مى‏خورد!.[55]

آری آينده‏ بسيار روشن بعد از بروز تاريكى‏ها و آشكار شدن ظلمتها در انتظار جوامع بشری است، آينده‏اى كه به دست تواناى حضرت مهدى‏ (عج) رقم مى‏خورد، و با طلوع خورشيد جمالش، تاريكی­ها و ظلمت­ها رخت بر مى‏بندد.[56]

[1]متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛27/6/1384.

[2]همان.

[3]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص89.

[4]همان.

[5]همان.

[6]همان.

[7]زهرا (ع) برترين بانوى جهان ؛ ص19.

[8]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص89.

[9]همان ؛ ص14.

[10]همان.

[11]همان.

[12]پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان ؛ ص317.

[13]همان.

[14]همان.

[15]همان؛ ص318.

[16]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص19.

[17]همان.

[18]همان؛ص20.

[19]همان ؛ ص21.

[20]تفسير نمونه ؛ ج‏13 ؛ ص522.

[21]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص23.

[22]تفسير نمونه ؛ ج‏13 ؛ ص523.

[23]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص23.

[24]تفسير نمونه ؛ ج‏13 ؛ ص523.

[25]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص23.

[26]سورۀ انبیاء؛آیۀ105.

[27]برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏3 ؛ ص193.

[28]همان.

[29]حكومت جهانى مهدى (عج) ؛ ص25.

[30]همان؛ص26.

[31]همان.

[32]همان؛ص27.

[33]همان.

[34]همان؛ص30.

[35]همان.

[36]همان؛ص31.

[37]همان ؛ ص33.

[38]همان.

[39]همان.

[40]همان؛ص34.

[41]همان.

[42]همان؛ص36.

[43]همان.

[44]همان؛ص37.

[45]همان.

[46]همان ؛ ص45.

[47]همان؛ص47.

[48]همان؛ص49.

[49]همان.

[50]همان؛ص51.

[51]همان.

[52]همان ؛ ص16.

[53]همان.

[54]همان.

[55]همان.

[56]پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏5 ؛ ص726.

ارسال نظرات