۱۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۶:۴۵
کد خبر: ۵۰۲۴۱۸
آیت الله مکارم شیرازی مطرح کرد؛

دعا و استغفار؛ عامل کلیدی در رفع عذاب و بلای الهی

حضرت ‌آیت الله مکارم گفت: بی تردید وقتی گناه‏ و آلودگى همچون بيمارى خوره به جان انسان می ‏افتد، و روح ايمان را می ‏خورد و از بين می برد، و كار به جايى مى‏ رسد كه سر از تكذيب آيات الهى در می آورد و به مرحله ‏اى مى‏ رسد كه ديگر هيچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نيست.
آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، شرح دعای روز ششم ماه مبارک رمضان از دیدگاه حضرت آیت الله مکارم شیرازی به شرح زیر است:

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان ‏: اللهُمَّ لا تَخْذُلْنى‏ فيهِ لِتَعَرُّضِ‏ مَعْصِيَتِكَ، وَلاتَضْرِبْنى‏ بِسِياطِ نَقِمَتِكَ، وَزَحْزِحْنى‏ فيهِ مِنْ مُوجِباتِ‏سَخَطِكَ، بِمَنِّكَ وَاياديكَ، يا مُنْتَهى‏ رَغْبَةِ الرَّاغِبين‏؛[1] خدايا در اين ماه مرا به خاطر نافرمانيت خوار مكن،و با تازيانه انتقامت عذاب مكن، و از موجبات خشمت دور كن، به حقّ نعمت‏ هاى ظاهرى‏ و باطنيت، اى نهايت ميل مشتاقان.‏[2]

راز عزت و سربلندی در گرو طلب مغفرت و اجتناب از معصیت

در فراز آغازین دعای روز ششم ماه مبارک رمضان می خوانیم:«اللهُمَّ لا تَخْذُلْنى‏ فيهِ لِتَعَرُّضِ‏ مَعْصِيَتِكَ؛ خدايا در اين ماه مرا به خاطر نافرمانيت خوار مكن»،[3]که نشان می دهد پیروی از رذائل نفسانى علاوه بر ایجاد مفاسد عظيم، موجبات ذلّت‏ و استخفاف را نیز فراهم خواهد کرد؛[4] از آن جهت که  خدا دست از يارى چنين كسى بر مى‏دارد (چرا كه خذلان‏ به معنى ترك نصرت و يارى است)[5] .

بدین ترتیب شخص گناهكار، با ارتكاب گناه، در حقيقت به خداوند پشت مى ‏كند و از او دور مى‏ شود،[6] و  بايد با ذلت‏ و حقارت تمام كيفر بيند.[7]

لیکن اگر انسان عاقل و هوشيار باشد اطاعت خدا را غنيمت مى ‏شمرد كه هم سبب آبرومندى و عزت و پيروزى در دنياست و هم موجب نجات در آخرت. به عكس، افراد نادان معصيت‏ و فجور را ترجيح مى‏دهند كه هم مايه ذلت‏ در دنيا و هم خسارت در آخرت است،[8]زیرا هيچ كس بر اثر طاعت، كوچك نشده و هيچ كس بر اثر معصيت بزرگ نشده است.[9]

از این رو يكى از مهم‏ترين راه ‏هاى به دست آوردن عزت، دورى از گناه و نافرمانى خداست. امام حسن عليه السلام در اين زمينه مى‏ فرمايند:[10]«اذا أَرَدْتَ عِزّاً بِلا عَشيرةٍ، وَهَيْبَةً بِلا سُلطانٍ، فَاخْرُجْ منْ ذُلِّ مَعْصِيةِ اللَّهِ الى‏ عزِّ طاعَةِ اللَّهِ‏؛ هرگاه خواستى عزّت داشته باشى بدون اين كه فاميل  داشته باشى، و عظمت بدون سلطنت داشته باشى، از ذلت‏ معصيت‏ خداوند به سوى عزّت طاعت او خارج شو».[11]،[12]

آری هر كسى كه در مسير طاعت خداست عزيز مى ‏شود و هر كسى كه در مسير معصيت خدا قرار دارد ذليل‏ خواهد شد.[13] با این تفاسیر باید زمینه  بازگشت به سوى خدا و ترك عصيان و گناه‏ و فساد را فراهم کرد تا مهر ذلت‏ از پيشانى فرد گنه کار پاک شود.[14]

لیکن نکتۀ جالب اين است كه خداوند متعال نیز نه تنها توبه توبه كارانى كه توبه مى‏ كنند و ايمان مى‏ آورند و با اعمال صالح، گذشته را جبران مى ‏نمايند، مى‏ پذيرد و عذاب و مجازات را از آنها بر طرف مى‏ كند و آنها را از خوارى و ذلّتِ‏ آلودگى به گناه‏ نجات مى ‏دهد، بلكه لطف ويژه و عنايت خاصّ خويش را نيز شامل آنها مى‏ كند و پرونده اعمال زشت آنها را تبديل به اعمال نيك و خوب مى‏ كند؛ چرا كه اين كار مقتضى غفران و رحمت پروردگار است!.[15]

دعا و استغفار؛ عامل کلیدی در رفع  عذاب و بلای الهی

بی تردید وقتی گناه‏ و آلودگى همچون بيمارى خوره به جان انسان مى‏افتد، و روح ايمان را مى‏خورد و از بين مى‏برد، و كار به جايى مى‏ رسد كه سر از تكذيب آيات الهى در مى‏آورد و به مرحله ‏اى مى‏ رسد كه ديگر هيچ وعظ و اندرز و انذارى مؤثر نيست، در این حالت جز تازيانه‏ عذاب دردناك الهى راهى باقى نمى ‏ماند!؛[16] لذا به درگاه خدا عرضه می داریم: «وَلاتَضْرِبْنى‏ بِسِياطِ نَقِمَتِكَ، و با تازيانه انتقامت مرا عذاب مكن».[17]

حال هنگامى كه انسان گناه‏ مى‏ كند از سه حال بيرون نيست، يا خودش متوجه مى‏ شود و باز مى ‏گردد، و يا خداوند تازيانه‏ «بلا» بر او مى‏نوازد تا بيدار شود، و يا شايستگى هيچ يك از اين دو را ندارد، خدا به جاى بلا نعمت به او مى‏بخشد و اين همان «عذاب استدراج» است.[18]لذا به دفعات باید دعا كرد تا طوفان بلاها فرونشيند و عذاب‏ بر طرف شود [19].

در منابع شيعه از حضرت على(علیه السلام) و در منابع اهل تسنن از شاگرد آن حضرت، ابن عباس نقل شده است:«كان فى الارض امانان من عذاب اللَّه و قد رفع احدهما فدونكم الآخر فتمسكوا به و قرأ هذه الاية؛ در روى زمين دو وسيله امنيت از عذاب‏ الهى بود يكى از آنها (كه وجود پيامبر بود) برداشته شد. هم اكنون به دومى (يعنى استغفار) تمسك جوييد.[20]

 در این میان می توان گفت وجود پيامبران وسيله مؤثرى براى امنيت مردم در برابر بلاهاى سخت و سنگين، و پس از آن استغفار و توبه و روى آوردن به درگاه حق عامل ديگرى است.[21]

اما اگر عامل دوم نيز بر چيده شود جوامع بشرى هيچگونه مصونيتى در برابر مجازات‏هاى دردناكى كه به خاطر گناهانشان در انتظار آنهاست نخواهند داشت، اين مجازاتها در شكل حوادث دردناك طبيعى، و يا جنگ‏هاى خانمان­سوز و ويرانگر يا اشكال ديگر آشكار مى‏ شوند، همانگونه كه انواع مختلف آن را را تا كنون ديده يا شنيده ‏ايم.[22]

علائم خشم خدا؛ چگونه می توان از غضب الهی در امان ماند

بی شک باید از هر آنچه موجب خشم‏ خداوند مى ‏شود اجتناب نمود؛[23]لذا در دعای روز ششم به درگاه خداوند عرضه می داریم:«وَزَحْزِحْنى‏ فيهِ مِنْ مُوجِباتِ‏سَخَطِكَ؛ و مرا از موجبات خشمت دور كن».[24]

با این تفاسیر باید به برخی عوامل خشم خداوند اشاره کرد؛ به عنوان نمونه دنيا گرایی نزديك‏ترين منزلگاه به خشم‏ خدا، و دورترين آن‏ها از رضا و خشنودى اوست‏؛[25] دليل آن هم روشن است؛ چرا كه دنيا مجموعه‏اى است از هوا و هوس‏ هاى سركش كه از هر سو انسان را به طرف گناه مى ‏راند و موجب خشم خدا و ناخشنودى او مى‏ شود.[26]

و یا غضب که كه خرمن ايمان و سعادت و هستى انسان را می سوزاند و آثار ويرانگرى روى اعصاب انسان مى ‏گذارد، عمر او را كم مى‏كند و سلامتى او رابه خطر مى‏اندازد. و از رسيدن به مقامات معنوى و مادى باز مى‏ دارد و از همه مهمتر غضب آتش خشم‏ خدا را در دنيا و آخرت مى ‏افروزد.[27]

به عكس، حلم و بردبارى رمز موفقيت و پيشرفت و سلامت روح و جسم و سبب محبوبيت در جامعه و موجب رضاى خدا و دورى شيطان است. [28]

هم چنین خلف وعده ، موجب خشم‏ خدا و خلق است؛ خداوند متعال مى‏فرمايد: « كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لَاتَفْعَلُونَ؛[29]نزد خدا بسيار خشم‏آور است كه چيزى را بگوييد كه انجام نمى‏ دهيد.[30]

از سوی دیگر در حديثى آمده است: «انفاق نهانى خشم‏ خدا را فرو مى ‏نشاند، و همان‏گونه كه آب آتش را خاموش‏ مى ‏كند، گناه انسان را از بين مى ‏برد!»[31]

هم چنین در حديثى حضرت علىعليه السلام فرمود: «بِالبُكاءِ مِن خَشيَةِ اللّهِ يُطفِئُ بِحاراً مِن غَضَبِ اللّهِ‏؛ گريه از ترس خدا، درياهايى از خشم‏ خدا را خاموش‏ مى ‏كند».[32]،[33]

بنا بر این باید از گناهانى كه انسان را در ورطه هلاكت مى‏ افكند و از عيب ­هايى كه باعث خشم‏ خدا مى‏ شود برحذر بود[34] و هرگز رضاى مردم را به بهاى خشم‏ خدا، و اطاعت مخلوق را به قيمت معصيت خالق به جان نخرید  چرا كه آن شعبه ‏اى از شرك است.[35]

معرفت نعمت های خدا؛ طریق  معرفه الله و بهترین راه شکرگزاری

در خاتمه به درگاه الهی عرضه می داریم:«ِبمَنِّكَ وَاياديكَ، يا مُنْتَهى‏ رَغْبَةِ الرَّاغِبين؛ به حقّ نعمت‏هاى ظاهرى‏ و باطنيت، اى نهايت ميل مشتاقان»؛‏[36] که از یک سو اشاره به تلاش و كوشش‏ هايى است كه در طريق معرفة اللّه و شناخت ذات و صفات پروردگار، از سوى مشتاقان‏ و عاشقان، انجام مى‏ گيرد.[37]

هم چنین از تقویت روح شكرگزارى در انسان حکایت می کند که معرفت به نعمت ‏ها خود از جمله راه های تحقق شکرگذاری واقعی به در گاه الهی است، زیرا نعمت‏ هاى خداوند سر تا پاى وجود انسان را در بر مى‏ گيرد، نعمت ‏هاى مادى و معنوى، نعمت‏ هاى ظاهرى‏ و باطنى‏ و نعمهاى فردى و اجتماعى كه هر كدام نعمت بزرگى محسوب مى‏ شود.[38]

بنابراين نباید تهديدهاى الهى را به جهت جهل و سبك شمردن خشم‏ پروردگار و ايمنى از كيفر او دور شمرد.[39]

[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.

[2] همان.

[3] همان.

[4] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج‏2 ؛ ص225.

[5] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص133.

[6] والاترين بندگان ؛ ص152.

[7] تفسير نمونه ؛ ج‏21 ؛ ص347.

[8] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏14 ؛ ص665.

[9] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏2 ؛ ص36.

[10] همان.

[11]  بحارالانوار، ج 44، ص 139.

[12] گفتار معصومين(ع) ؛ ج‏2 ؛ ص36.

[13] همان.

[14] پيام قرآن ؛ ج‏8 ؛ ص335.

[15] والاترين بندگان ؛ ص151.

[16] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏3 ؛ ص524

[17] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.

[18] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج‏5 ؛ ص254.

[19] تفسير نمونه ؛ ج‏21 ؛ ص81.

[20]  نهج البلاغه كلمات قصار.

[21] تفسير نمونه ؛ ج‏7 ؛ ص155.

[22] همان.

[23] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏13 ؛ ص532.

[24] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.

[25] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص274.

[26] همان ؛ ص277.

[27] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص393.

[28] همان.

[29] سورۀ صف، آيه 3.

[30] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏11 ؛ ص133.

[31] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص91.

[32]  ارشاد القلوب، ج 1، ص 96.

[33] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص48.

[34] نهج البلاغه با ترجمه فارسى روان ؛ ترجمه ؛ ص159.

[35] پيام قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص441.

[36] كليات مفاتيح نوين ؛ ص813.

[37] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏4 ؛ ص47.

[38] اخلاق در قرآن ؛ ج‏3 ؛ ص91.

[39] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج‏6 ؛ ص274.

/۱۳۲۳/د۱۰۲/ج۱

ارسال نظرات