آثار و کارکردهای توکل بر خداوند
به گزارش خبرگزاری رسا، شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان از دیدگاه حضرت آیت الله مکارم شیرازی به شرح زیر است:
دعای روز دهم ماه مبارک رمضان: اللهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ، وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْفآئِزينَ لَدَيْكَ، وَاجْعَلْنى فيهِمِنَ الْمُقَرَّبينَ الَيْكَ، بِاحْسانِكَ يا غايَةَ الطَّالِبينَ؛ خدايا در اين ماه مرا از توكّل كنندگان بر خودت و از رستگاران در نزدت و از مقرّبان درگاهت قرار ده، به نيكى و احسانت اى نهايت آرزوى طلب كنندگان.[1]
توکل در آیینه قرآن و روایات
در فراز آغازین دعای روز دهم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «اللهُمَّ اجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ؛ خدايا در اين ماه مرا از توكّل كنندگان بر خودت قرار ده».[2]
در بسيارى از آيات قرآن مجيد و روايات اسلامى و سرگذشت انبيا و اوليا و صالحان و در كتب علماى اخلاق و ارباب سير و سلوك روى مسئله توكّل به عنوان يك فضيلت مهمّ اخلاقى كه بدون آن نمى توان به مقام قرب الهى رسيد، ياد شده است.[3]
از آيات قرآن[4] به خوبى استفاده مى شود كه از شئون توحيد آن است كه مؤمنان تنها بر خدا توكل كنند، چرا كه همه چيز و همه كار به دست او است.[5]
به عنوان نمونه قرآن تأكيد دارد كه انسان ها روزى دهنده خود را تنها خداوند بدانند و از غير او تقاضا نكنند و به دنبال اين ايمان و توكّل، بر نيرو و تلاش و سعى خود متّكى باشند .[6]،[7] لذا قرآن مى فرمايد: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»، آن كس كه بر خدا توكّل كند، خدا كفايت امرش را مى كند».[8]،[9] و... .
در روايات اسلامى نیز اهمّيّت فوق العاده اى به اين ارزش اخلاقى داده شده تا آنجا كه آثار و بركاتى براى آن بيان گرديده كه براى كمتر صفتى مىتوان يافت؛ حال به نمونه هایی از آن فضیلت مهم در آموزه های روایی اشاره می شود:[10]
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «مَنْ سَرَّهُ انْ يَكُونَ اقْوَى النَّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ؛ كسى كه دوست دارد قوىترين مردم باشد بر خدا توكّل كند»![11]،[12]
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على عليه السلام آمده است: «فِى التَّوَكُّلِ حَقِيقَةُ الْايقَانِ؛ حقيقت يقين در توكّل است»![13]،[14]
امام صادق عليه السلام نیز در تعبير ديگرى مى فرمايد: «انَّ الْغِنَى وَ الْعِزَّ يَجُولَانِ فَاذَا ظَفَرَا بِمَوْضِعِ التَّوَكُّلِ اوْطَنَاهُ؛ توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى كنند».[15]،[16]
يعنى قلبى كه كانون توكّل بر خداست هم احساس بى نيازى از ماسوى اللَّه مى كند و هم احساس عزت و قدرت، چرا كه تكيه بر قدرتى كرده كه بالاتر از همه چيز است، تكيه گاهى بى نياز از همه كس و همه چيز و قدرتى شكست ناپذير.[17]
شكوه و عظمت اين فضيلت بزرگ انسانى يعنى توكّل بر خدا در احاديث و روایات آنچنان گسترده و به قدرى آشكار است كه ما را از هرگونه توضيح بيشترى بى نياز مى سازد.[18]
بازتاب توکل در زندگی پیامبران
در آيات قرآن مجيد، به ويژه در تاريخ انبيا، صفت «توكّل» به عنوان يكى از بارزترين صفات آنها در طول تاريخ مشاهده مى شود كه همواره در برابر حوادث سخت، مشكلات طاقت فرسا و دشمنان بى رحم اعتمادشان بر خدا و تكيه گاهشان ذات پاك او بوده است، و از وابستگى و اعتماد بر ما سوى اللَّه مبرّى بوده اند.[19]
به عنوان نمونه هنگامى كه حضرت نوح عليه السلام در برابر دشمنان نيرومند و لجوج و متعصّب قرار گرفت، با اعتماد به خداوند و توكّل بر ذات پاكش در برابر همه آنان مقاومت كرد،[20] و یا هود پيامبر عليه السلام است كه بعد از دوران نوح عليه السلام مى زيسته است، [21] هم چنین سرگذشت حضرت ابراهيم عليه السلام و توكّل او بر خدا در يكى از مشكل ترين ساعات زندگانيش ، آنجا که مى فرمايد: «پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانه اى كه حرم توست (به فرمان تو و با توكّل برتو) ساكن ساختم تا نماز را بر پا دارند.[22]،[23]
هم چنین سخن از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و مقام توكّل آن حضرت، در آن هنگام كه در برابر مشكلات سخت قرار داشت و خداوند به او تعليم داد چگونه بر مشكلات پيروز گردد، لذا خداوند در قرآن مى فرمايد: «اگر آنها (كافران) از حق روى بگردانند (نگران مباش) بگو: خداوند مرا كفايت مى كند، هيچ معبودى جز او نيست، بر او توكّل كردم، او پروردگار عرش عظيم است)[24]
با این تفاسیر به خوبی می توان دریافت توسّل به ابزار توكّل بر خدا در برابر انبوه مشكلات طاقت فرسا كار همه انبياء در طول تاريخ بوده است و در واقع آنها با نيروى توكّل بر انبوه دشمنان سرسخت پيروز مى شدند، و از اينجا نقش توكّل در زندگى انسان ها به خصوص رهبران و پيشوايان آشكار مى شود.[25]
حقیقت توکل چیست؟
توكّل از مادّه وكالت به معنى سپردن كارها به خدا و اعتماد بر لطف اوست، نه به اين معنى كه دست از تلاش و كوشش بردارد بلكه تا آنجا در توان دارد تلاش كند و منزلگاه ها را يكى بعد از ديگرى با تمام توان بپيمايد، امّا آنچه از توان او بيرون است به خدا واگذارد و از الطاف جليّه و خفيّه او مدد بطلبد![26]
حقيقت توكّل كه در شرع اسلامى آمده همان اعتماد قلبى در تمام[27] كارها بر خدا، و صرف نظر كردن از ماسوى اللَّه است و اين منافات با تحصيل اسباب ندارد مشروط بر اينكه اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسى نشمرد.[28]
در روایتی از امام معصوم پرسيدند: توكّل چيست؟ فرمود:«لَاتَخَافُ سِوَاهُ؛ توكّل اين است كه از غير خدا نترسى».[29]
از اين تعبيرات به خوبى استفاده مىشود كه روح توكّل انقطاع الى اللَّه يعنى بريدن از مخلوق و پيوستن به خالق است، و آن كس كه داراى اين روحيّه نباشد به حقيقت توكّل نايل نشده است.[30]
حقيقت «توكل» واگذارى كار به ديگرى و انتخاب او به وكالت است،[31]لذا مفهوم توكل اين نيست كه انسان دست از تلاش و كوشش بردارد. بلكه مفهوم آن اين است كه هرگاه نهايت تلاش و كوشش خود را به كار زد و نتوانست مشكل را حل كند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتكاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاك و قدرت بىپايان او، ايستادگى به خرج دهد، و به جهاد پىگير خود همچنان ادامه دهد.[32]
آثار و کارکردهای توکل بر خداوند
بدیهی است توكّل، بسيارى از صفات زشت و رذيله را مانند حرص، حسد، دنياپرستى، بخل و تنگ نظرى را از انسان دور مى سازد، چرا كه وقتى تكيه گاه انسان خداوند قادر على الاطلاق باشد جايى براى اين اوصاف رذيله وجود ندارد.[33]
هم چنین توكّل بر خداوند نور اميد بر دل مى پاشد و به خاطر آن توان و استعداد انسان شكوفا مى گردد، خستگى راه بر او چيره نمى شود، و در همه حال احساس آرامش مى كند.[34]
از سوی دیگر توكّل بر خدا، هوش و قدرت تفكّر را مى افزايد و روشن بينى خاصّى به انسان مى دهد، زيرا قطع نظر از بركات معنوى اين فضيلت اخلاقى، توكّل، سبب مى شود كه انسان در برابر مشكلات دستپاچه و وحشت زده نشود و قدرت بر تصميم گيرى را حفظ كند و نزديكترين راه درمان و حلّ مشكل را بيابد.[35]
فائزین چه کسانی هستند؟
در فراز دوم دعای روز دهم ماه مبارک رمضان می خوانیم: «وَاجْعَلْنى فيهِ مِنَ الْفآئِزينَ لَدَيْكَ؛ خدایا در این ماه مرا از رستگاران و سعادتمندان در نزدت قرار ده»[36] .
در این زمینه در قران کریم می خوانیم: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَخْشَ اللَّهَ وَ يَتَّقْهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ؛[37] كسانى كه اطاعت خدا و پيامبر(صلی الله علیه و آله) كنند و از خدا بترسند و تقوى پيشه نمايند آنها نجات يافتگان و پيروزمندانند»؛ در اين فراز قرآنی، مطيعان و پرهيزگاران عنوان«فائز» توصيف شده اند.[38]
در این آيه شریفه، براى« فائزون»، سه وصف ذكر شده است: اطاعت خدا و پيامبر، خشيت، و تقوى، بعضى از مفسران گفته اند كه اطاعت يك معنى كلى است و خشيت شاخه درونى آن، و تقوى شاخه بيرونى آن است، و به اين ترتيب نخست از اطاعت به طور كلى سخن گفته شده، سپس از شاخه درونى و بعد برونيش.[39]
هم چنین از احكام اساسى اسلام كه با مساله توحيد و ايمان، شروع مى شود، سخن از سعادتمندان و برنامه سه گانه آنها يعنى« ايمان» و« سعى و تلاش» و« اراده سراى آخرت» به میان آمده است.[40]
فقط این افراد مقرّب درگاه خدایند
در فراز دیگر از دعای روز دهم آمده است: «وَاجْعَلْنى فيهِمِنَ الْمُقَرَّبينَ الَيْكَ، مرا از مقرّبان درگاهت قرار ده».[41]
بدیهی است گروه مقربين دسته اى خاص از مؤمنانند كه برنامه اعمال نيكان و ابرار شاهد و ناظرند.[42] و جمله معروف هم شاهد اين مطلب است كه«حسنات الأبرار سيئات المقرّبين؛كارهاى نيك ابرار سيئه (كارهاى غيرنيك) مقربين است». يعنى مقربين به چنان مقامى رسيده اند كه اگر اعمال نيك ابرار را انجام دهند، گوئى سيئه اى مرتكب شده و بايد استغفار كنند، يعنى اعمال آنها خالص تر و پرقيمت تر از اعمال ابرار بايد باشد.[43]
اینگونه است که حضرت على عليه السلام اخلاص را عبادت مقرّبان درگاه خدا مى شمرد، و مى گويد: «الْاخُلاصُ عِبادَةُ الْمُقَرَّبينَ.»[44]،[45]
سخن آخر
در فراز پایانی دعا به درگاه الهی عرضه می داریم: «بِاحْسانِكَ يا غايَةَ الطَّالِبينَ؛ به نيكى و احسانت اى نهايت آرزوى طلبكنندگان».[46]
بی تردید اگر ياد خدا از زندگى حذف شود و مهر و عشق الهى يعنى ايمان از وجود بشر حذف گردد، چه مى ماند؟ موجودى با يك سلسله احساسات خشن و وحشى، بشرى ناآرام، مضطرب، خائف، محزون و نااميد.[47]
اين همان چيزى است كه در دعاى پرمحتواى افتتاح در ماه مبارك رمضان مى خوانيم: «يا ربّ، إنّك تدعونى فأولّى عنك، ... فلم يمنعك ذلك من الرّحمة لى و الإحسان الىّ...؛پروردگارا! تو مرا فرامى خوانى ولى من از تو روى مى گردانم، تو به من محبّت مى كنى؛ ولى من با تو دشمنى مى ورزم، تو به من دوستى مى كنى؛ ولى من پذيرا نمى شوم، گويا منّتى بر تو دارم؛ ولى اين احوال تو را از رحمت و احسان و تفضّل به جود و كرمت نسبت به من باز نمى دارد».[48]
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[2] همان.
[3] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص249.
[4] سوره هود؛آیۀ123/ سوره ابراهيم؛ آيه 12 / سوره شعرا؛ آيه 207.
[5] پيام قرآن ؛ ج4 ؛ ص382.
[6] سوره فاطر؛ آيه 3 / سوره عنكبوت؛ آيه 17.
[7] انوار هدايت، مجموعه مباحث اخلاقى ؛ ص377.
[8] سوره طلاق، آيه 3.
[9] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج3 ؛ ص648.
[10] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص262.
[11] كنزالعمّال، ج 3، ص 101، ح5686.
[12] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص262.
[13] غررالحكم.
[14] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص262.
[15] اصول كافى، ج 2، ص 65.
[16] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص263.
[17] همان.
[18] همان ؛ ص265.
[19] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص252.
[20] سورۀ يونس، آیۀ 71.
[21] سورۀ هود، آیات 54 – 56.
[22] سورۀ ابراهيم، آیۀ37.
[23] اخلاق در قرآن، ج2، ص: 255.
[24] سورۀ توبه، آیۀ129.
[25] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص260.
[26] همان؛ ص265.
[27] همان.
[28] همان؛ص 266.
[29] بحارالانوار، ج 68، ص 143، ح 42.
[30] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص267.
[31] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص309.
[32] همان.
[33] اخلاق در قرآن، ج2، ص: 270.
[34] همان.
[35] همان.
[36] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[37]سورۀ نور؛آیۀ52.
[38] تفسير نمونه ؛ ج14 ؛ ص522.
[39] همان.
[40] تفسير نمونه ؛ ج12 ؛ ص72.
[41] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[42] تفسير نمونه، جلد 26، صفحه 273.
[43] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص79.
[44] غرر الحكم، ج 1، ص 25.
[45] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص275.
[46] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[47] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص401.
[48] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج8 ؛ ص379.
/۱۳۲۳/د۱۰۲/ج۱