دوری از تعلقات دنیوی؛ برات رهایی از آتش دوزخ
به گزارش خبرگزاری رسا، شرح دعای روز دهم ماه مبارک رمضان از دیدگاه حضرت آیت الله مکارم شیرازی به شرح زیر است:
دعای روز يازدهم ماه مبارک رمضان: اللهُمَّ حَبِّبْ الَىَ فيهِ الْإِحْسانَ، وَكَرِّهْ الَىَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ، وَحَرِّمْ عَلَىَّ فيهِ السَّخَطَ وَالنّيرانَ، بِعَوْنِكَ يا غِياثَالْمُسْتَغيثينَ؛ خدايا در اين ماه شوق احسان و نيكى را در دلم قرار ده، و ميل به فسق و نافرمانى را از من دور كن و خشم و دوزخت را بر من حرام گردان، به ياريت اى فريادرس فريادرس خواهان.[1]
سیری در گسترۀ معنایی «احسان»
احسان معمولا به معنى نيكو كارى تفسير مىشود، ولى گاه معنى وسيعترى براى آن ذكر شده، و آن هر گونه عمل صالح، بلكه انگيزههاى عمل صالح است.[2]
«راغب» در «مفردات» مىگويد: «احسان» چيزى برتر از «عدالت» است؛ زيرا «عدالت» اين است كه انسان آنچه بر عهده اوست بدهد، و آنچه متعلق به او است بگيرد؛ ولى «احسان» اين است كه بيش از آنچه وظيفه اوست انجام دهد، و كمتر از آنچه حق اوست بگيرد.[3]،[4]
مفسّران نیز تعبيرات گوناگونى دارند؛ بعضى از آنها [5]،«احسان» را به معناى «اطاعت پروردگار» و بعضى ديگر [6]آن را به معناى «صبر و شكيبايى» در برابر ايذاء و آزار دشمنان تفسير كرده اند.[7]
اين احتمال نيز وجود دارد، كه هريك از انبياء در يكى از شاخههاى احسان و نيكوكارى ظهور و بروز داشتهاند؛ چرا كه تمام طاعات و اعمال نيك در اين عنوان (احسان) جمع است صبر و شيكبايى و طاعت و عبوديّت و گذشت و عفو و مانند آن.[8]
مروری بر فضیلت احسان و انفاق و رذیلت بخل و امساک
در اسلام و تعليمات آسمانى بخل ضدّ ارزش است؛ خواه از سوى اكثريّت مردم ارزش محسوب شود يا نه؛ و احسان ارزش والایی محسوب می شود؛ خواه از سوى جامعهاى پذيرفته شوند يا نه.[9]
گفتنی است مرحله احسان بالاترين مراحل تكامل انسانى است كه اسلام به آن توجّه دارد.[10] لذا در بعضى از روايات «احسان» به عنوان عبادت و بندگى توأم با يقين كامل، و احساس مراقبت پروردگار در همه حال، تفسير شده است، چنانكه در حديثى از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مىخوانيم که درباره«احسان» فرمود:« انْ تَعْبُدَ اللَّه كَانَّكَ تَراهُ فَانْ لَمْ تَكنْ تَراهُ فِانَّهُ يَراكَ؛ آن گونه خدا را پرستش كن كه گويى او را مىبينى و اگر تو او را نمىبينى او قطعاً تو را مىبيند»![11]،[12]
روشن است آن كس كه احساس چنين مراقبتى مىكند نه تنها عبادتش عبادتى شايسته، و داراى روح و حقيقت است، بلكه آثار اين احساس در تمام اعمال و رفتار و گفتار او ظاهر مىشود.[13]
از سوی دیگر شخص بخيل از نظر روانى به جائى می رسد که نمىتواند نسبت به ديگرى احسان و انفاق داشته باشد[14]به عنوان مثال بعضى نسبت به اموال خود بخيلند؛ يعنى حاضر نيستند كمترين بهرهاى به ديگران برسانند. بعضى از آن هم فراتر رفته، نسبت به اموال مردم بخيلند؛ يعنى اگر ببينند كسى به ديگرى احسان قابل ملاحظهاى مىكند، ناراحت مىشوند. بعضى از آن نيز فراتر[15]رفته، هرگاه ببينند افراد اموالشان را براى خودشان به طور گسترده مصرف مىكنند، ناراحت مىشوند و اين بدترين و عجيبترين نوع بخل است.[16]
در این میان گروهى بخل خود را بدون پوشش و توجيه نشان مىدهند؛ در حالى كه گروه ديگر، پوششهاى ظاهرى براى آن درست مىكنند؛ مانند جلوگيرى از اسراف، تأمين مخارج فرزندان، دورى از ريا و تظاهر و شك و ترديد در استحقاق مستحقّين و مانند اينها.[17]
امام اميرالمؤمنين على عليه السلام با تقبیح این رذیلت مىفرمايند: «الْبُخْلُ بِاخْراجِ مَا افْتَرَضَهُ اللّهُ سُبْحَانَهُ مِن الامْوَالِ اقْبَحُ البُخلِ؛ بخل در مورد پرداختن آنچه را كه خدا بر انسان از اموال واجب كرده است، زشتترين نوع آن است».[18]،[19]
منظور از حبب الی فیه الاحسان چیست؟
همانطور که در قرآن آمده است:«وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد ».[20]،[21] لذا می توان گفت منظور از احسان، آميختن انفاق با حسن رفتار نسبت به نيازمندان است؛ به گونهاى كه همراه با گشادهروئى و مهربانى باشد و از هر نوع منّت و آنچه موجب رنجش و ناراحتى شخص انفاق شونده است، بر كنار باشد،[22] لذا در فراز آغازین دعای روز يازدهم ماه مبارک رمضان می خوانیم:« اللهُمَّ حَبِّبْ الَىَ فيهِ الْإِحْسانَ؛ خدايا در اين ماه شوق احسان و نيكى را در دلم قرار ده».[23]
فسق چیست، فاسق کیست؟
«فسق» از نظر ريشه لغت به معناى خارج شدن هسته از درون خرما است، سپس در اين معنا توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بيرون مىروند اطلاق شده است.[24]؛[25] در حقيقت همان گونه كه هسته خرما به هنگام بيرون آمدن، آن قشر شيرين و مفيد و مغذى را رها مىسازد، آنها نيز با اعمال خود تمام ارزش و شخصيت خويش را از دست مىدهند.[26]
لذا به تمام كسانى كه لباس طاعت پروردگار را از تن در آورده و از راه و رسم بندگى خارج شدهاند «فاسق» گفته شده است.[27]،[28]فاسق معنى وسيعى دارد و هر نوع خروج از رسم عبوديت و بندگى خدا را شامل ميشود لذا در باره شيطان نيز ميخوانيم: «فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ؛در برابر فرمان خدا فاسق گرديد و مخالفت كرد»[29]،[30]
ضرورت بیزاری جستن از گناه
بی تردیدتنفر از گناه مقوله ای ذاتی است[31]، لیکن پس از ارتکاب و تكرار زشتيها و بديها قبح و زشتى آنها از بين مىرود[32]، لذا تنفر قلبى سبب مىشود كه شخص لااقل آلوده گناه نشود كه اگر اين تنفر نباشد او نيز به گناه خو مىگيرد و به صف گنهكاران مىپيوندد.[33]
بدیهی است تكرار گناه، تدريجاً به صورت يك فضيلت در نظر گنهكاران خود نمايى مىكند[34]؛در واقع فسق ، معصيت و نافرمانى خدا، چشم و گوش انسان را بسته و به مصداق حديث نبوى «حبُّك للشَّىء يُعمى و يُصم[35]» آدمى را كور و كر كرده و قدرت درك واقعيتها را از او مىگيرد و در چنين حال، زشتىها در نظر او زيبا و زيبايىها در نظر او زشت و بى رنگ مىشود.[36]
از این رو در دعای روز یازدهم ماه رمضان به درگاه الهی عرضه می داریم:«وَكَرِّهْ الَىَّ فيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ؛ و ميل به فسق و نافرمانى را از من دور كن»[37].که نشان می دهد عصيان و سركشى نكردن به خداوند با اين همه جاذبهها و كششهاى عوامل گناه، آسان نيست، جاذبه زنان زيبا، جاذبه مال حرام و مقام و جاه نامشروع مقاومت لازم دارد، اگر نيروى دافعه و بازدارندهاى در ميان نباشد، انسان جذب اين انسان رباهائى مىشود، كه بايد گفت ميدان و حوزه جاذبه و كشش آنها به قدرى زياد است كه: بسا افراد بسيار مهذّب و عبّاد 70 ساله را هم به دام خود كشيده و جذب مىكند، چنانچه در وقايع تاريخى منعكس است.[38]
نتیجه دوری از فسق و معصیت الهی
پرهيز از هر گونه گناه اعم از ترك واجب و فعل معصيت از جمله مراحل شکل گیری تقوا به شمار می آید؛[39]
لذا دورى از معصيت به مقتضاى «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ»[40] سبب فزونى نعمتهاى مادى و معنوى، دنيوى و اخروى است و مىدانيم شكر حقيقى آن است كه انسان نعمتهاى خدا را در مسير طاعت به كار گيرد و هرگز از آنها در جهت نافرمانى گناه، بهره نبرد.[41]
اینگونه است که هر قدر پاكى قلب و روح و پرهيزگارى انسان و دورى او از ظلم و ستم و گناه بيشتر باشد درجه قبولى عبادات و اعمال آن در پيشگاه خداوند عالی تر مقبول خواهد بود ؛ زيرا ارزش هر عملى به ارزش آورنده آن عمل و روحيّات او بستگى دارد.[42]
دوری از تعلقات دنیوی؛برات رهایی از آتش دوزخ
در فراز سوم از این دعای شریف می خوانیم:«وَحَرِّمْ عَلَىَّ فيهِ السَّخَطَ وَالنّيرانَ؛ و خشم و دوزخت را بر من حرام گردان»[43]. اين عبارت گوياى این حقیقت است که همانا برای نجات و رهائى از آتش دوزخ ، غضب و خشم الهى باید از اسارتهاى دنيوى كه مقدمهاى براى رهائى از اسارتهاى اخروى و در آتش گرفتار شدن است، رهایی یابیم، به عبارت ديگر رهائى از آتش دوزخ نمايانگر رهيدن از چنگال گناه و هوى و هوس و شيطان و خرافات و آداب و رسوم غلط و ظلم و بيداد و استكبار است.[44]
سخن آخر
در فراز پایانی دعا عرضه می داریم:«بعَوْنِكَ يا غِياثَالْمُسْتَغيثينَ؛ به ياريت اى فريادرس فريادرس خواهان»[45]لیکن اين تصور اشتباه است كه وعده پيروزى و يارى خدا خارج از سنت آفرينش و قوانين حيات باشد، چنين نيست، بلکه اين وعده را خداوند تنها به كسانى داده است كه تمام نيروهاى خود را بسيج كنند، و با همه توان به ميدان آيند[46]
لذا با تأسی از پیامبر اکرم(ص)، بايد آنچه در توان داريم در اين عالم اسباب به كار گيريم و در آنجا كه قدرتمان پايان یافت در انتظار يارى خدا باشيم، و اين همان برنامهاى بود كه پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در تمام مبارزاتش به كار مىگرفت و پيروز مىشد.[47]
[1] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[2] تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص39.
[3] سورۀ بقره؛ آيه 195( تفسیر نمونه؛ ج 2، ص 49)؛ سورۀ رحمن؛ آيه 60(تفسیر نمونه؛ ج 23، ص 181- 182)؛ سورۀ مرسلات؛ آيه 44(تفسیر نمونه؛ ج 25، ص 425).
[4] لغات در تفسير نمونه ؛ ص27.
[5] مرحوم طبرسى در مجمعالبيان.
[6] تفسير روح البيان، ذيل آيه 80 سوره صافات.
[7] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص66.
[8] همان.
[9] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص69.
[10] اسلام و كمكهاى مردمى ؛ ص63.
[11] تفسير نورالثقلين؛ ج 1؛ ص 553؛ح 579؛ذيل آيه شريف 125 نساء.
[12] پيام قرآن ؛ ج6 ؛ ص157.
[13] همان.
[14] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص448.
[15] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص379.
[16] همان؛ ص 380.
[17] همان.
[18] غررالحكم، ح 2038.
[19] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص380.
[20] سورۀ بقره؛آیۀ195.
[21] تفسير نمونه ؛ ج2 ؛ ص37.
[22] همان.
[23] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[24] سورۀ بقره؛ آيه 26؛تفسیر نمونه ج 1، ص 191.
[25] لغات در تفسير نمونه ؛ ص411.
[26] تفسير نمونه ؛ ج1 ؛ ص368.
[27] سورۀ بقره؛ آيه 99؛تفسیر نمونه ج 1، ص 423.
[28] لغات در تفسير نمونه ؛ ص410.
[29]سوره كهف؛ آيه 50.
[30] تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص343.
[31] همان ؛ ص351.
[32] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص196.
[33] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج15 ؛ ص115.
[34] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص196.
[35] بحار الانوار ج 74، ص 165.
[36] اخلاق در قرآن ؛ ج2 ؛ ص292.
[37] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[38] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص376.
[39] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج4 ؛ ص510.
[40] سورۀ ابراهيم؛ آيه 7.
[41] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج7 ؛ ص274.
[42] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص392.
[43] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[44] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص23.
[45] كليات مفاتيح نوين ؛ ص814.
[46] تفسير نمونه ؛ ج14 ؛ ص120.
[47] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج3 ؛ ص219.
/۱۳۲۳/د۱۰۲/ج۱