لوازم مدیریت فرهنگی در ترویج ارزشهای انقلاب
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل پایگاه اطلاعرسانی برهان، فرهنگ در گفتمان انقلاب اسلامی جایگاه خطیری دارد. زیرا اساسا انقلاب اسلامی، بیش از اینکه صبغهی سیاسی، امنیتی یا حتی اقتصادی داشته باشد؛ انقلابی اجتماعی و فرهنگی بر پایهی مفاهیم کلیدی فرهنگ ناب دینی بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در سخنان مختلف بر اهمیت فرهنگ تاکید کردهاند. امام راحل عظیم الشان نیز بر وابستگی فرهنگ انقلاب اسلامی ایران به فرهنگ دینی تاکید داشتند. زیرا در دوره تثبیت حکومت جدید، ممکن بود عمدا یا سهوا هرگونه برداشت انحرافی و التقاطی درباره سیاستهای حکومت تازه تاسیس صورت گیرد.
مهمترین نهاد کشور بعد از ولی فقیه، قوه مجریه است. نهادی که اداره جامعه، نگارش بودجه و اجرای قوانین برعهده اش است. طبق مبانی انقلاب اسلامی و نیز اسناد بالادستی نظام جمهوری اسلامی همچون قانون اساسی، این نهاد باید فرهنگ کشور را در مسیر تعالی جامعه هدایت کند. وظیفه خطیری که گاهی دستخوش سیاست زدگی و منافع قدرت دوستان قرار گرفته و به حاشیه میرود. و اینجاست که مظلومیت فرهنگ کلید میخورد. زیرا مدیریت ناصحیح و غیر متعالی ابزاری برای رسیدن به قدرت و یا تداوم تکیه بر آن میشود. یک علت به حاشیه رفتن فرهنگ، ماهیت اثرگذاری بلند مدت آن است. یعنی آثار تصمیمات اشتباه و یا درست فرهنگی، مثل تصمیمات مدیریتی روزمره بصورت مستقیم بر معاش و حیات جامعه تاثیر نمیگذارد.
لذا بعضا دیده میشود که با سوءاستفاده از مفاهیمی جذاب مثل آزادی، برابری، تساهل و رحمانیت؛ علیرغم اینکه این دالها البته با تعریفی صحیح در گفتمان انقلاب اسلامی نیز موجود است، قرائتی انحرافی برای فراموشی کم کاری در سایر حوزهها و نیز مسخ جامعه در لذتها برای عدم مطالبه سایر حوزهها، ارائه میشود. همچنین گاهی برای مدیریت فرهنگ در جهت لجام گسیخته، از ضرورت آزاد سازی فرهنگی، واگذاری فرهنگ به اهالی آن و عدم نظارت بر فرهنگ جامعه سخن به میان میآید.
درباره لزوم دخالت حاکمیت در مسائل فرهنگی، از نگاه گفتمان انقلاب اسلامی شکی نیست. شواهد این مسئله در ادامه ذکر میشود. اما در این باره ابتدا باید به یک مقدمه اشاره شود:
مدیریت فرهنگی در جهت تعالی انسان، توجه به اصول و تقویت ارزشها
برخلاف شعار اعلامی سکولارها، گفتمان انقلاب اسلامی به مدیریت فرهنگی در جهت ارزشها و اصول تاکید دارد. این در حالیست که سکولارها، غربگرایان و جریانات غیر انقلابی در حوزه فرهنگ، به نوعی ولنگاری ناشی از عدم مدیریت فرهنگ تاکید میورزند. هر چند که این جریانات خودشان هم میدانند که در صورت عدم مدیریت فرهنگ از سوی نهادهای دولتی، گروههای مردمی و ... و ولنگاری در این حوزه، باز هم این شعار پرطمطراق عدم مدیریت فرهنگ لافی بیش نبوده و فرهنگ کشور و جامعه توسط جریانات ضد ارزشی مدیریت و برنامه ریزی میشود. حتی جریاناتی که بعضا منافقانه شعار عدم مدیریت فرهنگ توسط حاکمیت اسلامی سر میدهند، خود بعضا در جهتدهی و مدیریت فرهنگ در جهت خلاف ارزشهای انقلابی نقش بارز دارند.
از غربگرایان و خودباختگان فرهنگی اگر آکادمی اسکار، سازمانهایی چون یونسکو، یونیسف، دیده بان حقوق بشر و .... به مدیریت و هدایت فرهنگی کشور و محصولات صوتی و تصویری ما با انواع حمایتهای کلان مبادرت بورزند؛ مدیریت فرهنگ مضموم مد نظر ایشان به وقوع نپیوسته است!
فقط نکته بارز خیمه شببازی جریانات غیر انقلابیِ فرهنگی در اینست که در اعمال مدیریت ایشان، بعضا بازیگرانی غیر از دولت اسلامی نقش اسپانسر و حامی را ایفا مینمایند. مثلا از دید ایشان اگر آکادمی اسکار، سازمانهایی چون یونسکو، یونیسف، دیده بان حقوق بشر و .... به مدیریت و هدایت فرهنگی کشور و محصولات صوتی و تصویری ما با انواع حمایتهای کلان مبادرت بورزند؛ مدیریت فرهنگ مضموم مد نظر ایشان به وقوع نپیوسته است! اینجاست که یک مدیر انقلابی باید بتواند با دیدی وسیع و فارغ از شعارهای فضای مجازی، هوچیگریهای روشنفکری و ... بر مبنای اصول و قواعد گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی، سره را از ناسره در مدیریت فرهنگی تشخیص داده و مدیریتی انقلابی اِعمال نماید.
یکی از نهادهای اصلی مدیریت حوزه فرهنگ در کشور، شورای عالی انقلاب فرهنگی است که به ابتکار امام راحل ایجاد گردید. بخش زیادی از بیانات رهبر انقلاب و امام پیرامون مسئولیت دولت و سایر مسئولین در حوزه فرهنگ، در دیدار و پیام به این شورای عالی صادر گردیده است: «مدیریت راهبردی چالشهای این حوزه با «استفاده کامل و کارآمد و همافزا از همه فرصتها و ظرفیتها» و نیز «مهار تهدیدها و آسیبها با نگاه حکیمانه و معقول» و «مواجههی هوشمندانه با معارضات مهاجمان و ستیزهگران» از جمله تکالیف اصلی این شورا است. عرصههای کلیدی و اساسی همچون تولید علم، سبک زندگی، آموزش و پژوهش، فرهنگ عمومی، مهندسی فرهنگی، حوزههای مهمی هستند که ساماندهی آن در جمهوری اسلامی به شورای عالی انقلاب فرهنگی سپرده شده است». این بیانات و نکات مهم، بخشهایی از یکی از پیامهای رهبر انقلاب پیرامون شروع به کار دور جدیدی از این شورا در سال 93 است.
یکی دیگر از مسائلی که از سوی جریانات غربگرا در حوزه فرهنگ بخصوص در سالهای اخیر مطرح میشود، واگذاری فرهنگ به اهالی آن است. باید توجه کرد که این شعار توسط کسانی که در حوزه اقتصادی، نتیجهای جز اقتصاد رانتی به بار نیاوردند و نیز در دورهای دیگر طبل اقتصاد دولتی و چپگرایانه مطرح میکردند، طرح میشود. لذا این رویکرد ایشان نه از روی مردم داری که بعلت بی مسئولیتی مطرح میشود. چون دقیقا در حوزهای که در همه کشورهای صاحب تمدن و هویت دنیا توسط حاکمیت مدیریت، حمایت و هدایت میشود دم از خصوصی سازی زده میشود!. این جریان در بهترین حالت اگر قصد خیانت فرهنگی ندارد، میخواهد کم کاری خود در عرصهی فرهنگ را به دوش مردم بیندازد.
با پیش فرضهای مطرح شده و با توجه به اینکه دولت باید در مدیریت و تاثیرگذاری در فرهنگ نقش ایفا کند، برخی از ویژگیهای یک دولت انقلابی در حوزه فرهنگ به شرح زیر است:
مقابله با تساهل و تسامح
تساهل و تسامح بخصوص در حوزه مسائل فرهنگی، از جمله مشخصههای گفتمان لیبرال و غربی است. این جریان فکری که در اثر غفلت مسئولین، در کشور ما و در بین نخبگان فکری - مدیریتی جایگاهی برای خود ایجاد کرده است؛ در عمل به سهل گیری در حوزههای فرهنگی رهنمون میشود. تساهل و تسامح علاوه بر معنی لغوی و اصطلاحی، در کنار یکدیگر نیز معنی مشخصی دارند. بطوریکه به معنی آسان گیری از سر بزرگواری و عدم برخورد خشونت بار با اندیشه و فکر مخالف است[2]. معادل تساهل و تسامح در غرب نیز تولرانس میباشد. اما این مفهوم در مصداق مسائل فرهنگی، به عدم نظارت بر محصولات فرهنگی از سوی دولت، عدم برخورد با ناهنجاریها، نداشتن تعصب دینی، نداشتن غیرت فردی و اجتماعی، پلورالیسم فرهنگی و نیز ولنگاری فرهنگی منتج میشود.
این مفهوم در مصداق مسائل فرهنگی، به عدم نظارت بر محصولات فرهنگی از سوی دولت، عدم برخورد با ناهنجاریها، نداشتن تعصب دینی، نداشتن غیرت فردی و اجتماعی، پلورالیسم فرهنگی و نیز ولنگاری فرهنگی منتج میشود.
از دیدگاه شهید مطهری، تساهل و تسامح غربی(یا تولرانس) را اولین بار غربگرایان در دوران مشروطه وارد کردند و آنرا زمینه غربی شدن اعلام کردند. حال آنکه تساهل و تسامح غربی با معادل اسلامی تفاوت فاحشی در راهبردها و اهداف دارند. «تـولرانس مطرح در ادبیات سیاسی اجتماعی غرب و در نزد دانشمندان غـربی بیش تر بار سیاسی اقتصادی دارد تا دینی و ویژگیهایی دارد کـه آشکارا آن را از تساهل و تسامح به کار رفته در منابع اسلامی و سـخـنـان بزرگان دین جدا می سازد و پیامدهایی دارد که به هیچ روی,یک فرد باورمند به دین نمی تواند آنها را بپذیرد». این تفاوتی است که بسیاری از روشنفکران غربزده و البته دین گرا، آنرا عمدا نادیده میگیرند.
اما بطور خلاصه و برگرفته از منابع دینی، تساهل و تسامح مد نظر اسلام که یک مدیر انقلابی نیز باید آنرا درست بداند در چه مواردی است:
1- داشتن ماهیتی مبتنی بر عدم رهبانیت و گوشه گیری، ریاضت بیجا و .... در اسلام.
2- سماحت با اهل کتاب و دستگیری از آنها
3- مهربانی حاکم با مردم
4- عدالت ورزی با مردم
و در ساحت فردی زندگی مسلمین: مدارای افراد جامعه با همدیگر و فراگیری از دانش(مفید و سالم) از سایر اقوام و ادیان
رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحبوحه دوران اصلاحات و طرح مفهوم غربی «تساهل و تسامح»، این رویکرد منافقانه را رسوا نموده و میفرمایند: «البته آنها در بلندگوها از بحث آزاد و گفتگو و دمکراسی سخن میگویند؛ اما این شعاری دروغین است. آنها اهل گفتگو، دمکراسی و بحث آزاد نیستند. در داخل ایران، پلورالیسم، شکّاکیت، شک در مسلّمات و اوّلیات اعتقادی و تسامح و تساهل را ترویج میکنند؛ میگویند از عقایدتان بگذرید و نسبت به آنها تساهل و تسامح داشته باشید. اما این مربوط به داخل جامعهی ایران و جوامع اسلامی است. وقتی بحث به جایی میرسد که خودشان آن را ارزشهای امریکایی و غربی خطاب میکنند، دیگر جای گفتگو نیست».
ایشان نیز منطبق بر گفتمان اسلام ناب، با ذکر مقدمهای از محدودهی سختگیری با ذکر مفهوم جهاد در اسلام، حدود تساهل و تسامح اسلامی را نیز مشخص میکنند: «ایجاد فرهنگ و اندیشهی صحیح در جامعه نیز جهاد است. اینها، همه جهاد در راه خدا و جهاد فیسبیلاللَّه است. طرف این جهاد، مستکبران، دشمنان و کسانی هستند که با اسلام، ایران، هویّت، ملیّت، اسلامیّت و صفتهای اسلامی عناد و دشمنی دارند. قرآن میگوید: «اشدّاء علی الکفّار»؛ مسلمانان بایستی نسبت به کفّار سختگیر باشند. این کفّار کجا هستند؟ هر غیر معتقد به اسلام کسی نیست که باید نسبت به او سختگیر بود و شدّت گرفت. قرآن میگوید: «لا ینهاکم اللَّه عن الّذین لم یقاتلوکم فی الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبرّوهم و تقسطوا الیهم انّ اللَّه یحبّ المقسطین».
در ادامه و با تفسیر آیات مذکور، لازمه برخورد خوب و از سر مسامحه اسلامی با افراد متفاوت ولی غیر متخاصم را چنین مورد تاکید قرار میدهند: «کسانی که با شما سر ستیزه ندارند و علیه شما توطئه نمیکنند و کمر به نابودی نسل و ملت شما نبستهاند، ولو از دین دیگری باشند، با آنها نیکی کنید و رفتار خوب داشته باشید؛ کافری که با او باید شدید بود، این نیست. «انّما ینهاکم اللَّه عن الّذین قاتلوکم فی الدّین و اخرجوکم من دیارکم». باید با کسانی شدید بود که با هویّت، اسلام، ملیّت، کشور، تمامیت ارضی، استقلال، شرف، عزّت، ناموس، سنّتها، فرهنگ و ارزشهای شما مبارزه میکنند. این فرهنگی است که باید بر جامعهی ما حاکم باشد. تساهل و تسامح باید بین خود مسلمانان برقرار باشد».
بعد از سپری شدن دوره انقضای این لفظ در نگاه غربگرایان، این رویکرد و هدف با ادبیات و واژگانی دیگر بازتولید شد.
اسلام رحمانی، لبه دیگر قیچی تحریف اسلام؛ تساهلی متناسب با عصر اعتدال
قرائتی نوین و تغییر چهره داده از تساهل و تسامح را میتوان در مفهوم انحرافیِ «اسلام رحمانی» پیدا کرد. مفهومی که هرچند در نگاه اول، اشاره به یکی از صدها ویژگی برجسته اسلام بعنوان دینی کامل یعنی رحمانیت و تاکید بر مهربانی و محبت دارد، ولی برخی مطرح کنندگان آن در سالهای اخیر، بیشتر اهداف دیگری را دنبال میکنند. منشا مطرح شدن این گفتمان، هر چند از دو دهه پیش بوده است ولی در نیم دههی اخیر و بعد از درگیری فراگیر منطقه با تروریسم تکفیری، بعنوان رقیبی برای جریانات به اصطلاح افراطگرا را دارد. این رقیب کاذب است و لذا به هدف مسخ اسلام ناب و به بهانهی تروریسم تکفیری ایجاد شده است. «اسلام رحمانی را اسلام دموکراتیک نیز میخوانند که بنا بر نظر قائلان آن، در نقطهی مقابل اسلام خشونتطلب و تندرو و افراطی قرار میگیرد».
کم کم این گفتمان از عرصه سیاسی، به عرصه فرهنگی نیز رسوخ داده شده است. بطوریکه در دولت یازدهم تلاش شده است با نشان دادن چهرهای غیر ارزشی، غیر جهادگر و مسامحهگر از اسلام ناب محمدی؛ آنرا با شعار فریبنده اسلام رحمانی زینت دهند.
رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به ترویج این گفتمان انحرافی چنین موضع میگیرند: «گاهی یک شعارهایی داده میشود، شعارهای بهظاهر اسلامی که باطناً اسلامی نیست؛ از جملهی چیزهایی که اخیراً خیلی رایج شده و انسان میشنود در نوشتهها و در گفتهها، «اسلام رحمانی» [است]؛ خب، کلمهی قشنگی است، هم اسلامش قشنگ است، هم رحمانیاش قشنگ است؛ امّا یعنی چه؟ تعریف اسلام رحمانی چیست؟ خب، خدای متعال، هم رحمان و رحیم است، هم «اشدّالمعاقبین» است؛ هم دارای بهشت است، هم دارای جهنّم است. خدای متعال، مؤمنین و غیر مؤمنین را یکجور به حساب نیاورده؛ اَفَمَن کانَ مُؤمِنًا کَمَن کانَ فاسِقًا لا یَستَوون. اسلام رحمانی که گفته میشود، قضاوتش در مورد مؤمن، در مورد غیر مؤمن، در مورد کافر، در مورد دشمن، در مورد کافرِ غیر دشمن چیست؟ همینطور پرتاب کردن یک کلمه بدون عمقیابی، کاری است غلط و احیاناً گمراهکننده»..
رهبر انقلاب به حق، این کلید واژه انحرافی را نشات گرفته از فرهنگ و معارف لیبرالیسم معرفی میکنند: «... این اسلام رحمانی یک کلیدواژهای است برای معارف نشئتگرفتهی از لیبرالیسم، یعنی آن چیزی که در غرب به آن لیبرالیسم گفته میشود. البتّه تعبیر لیبرالیسم و عنوان لیبرالیسم برای تمدّن غربی و فرهنگ غربی و ایدئولوژی غربی هم تعبیر غلطی است؛ چون واقعاً آنها نه لیبرالند، نه اعتقاد به لیبرالیسم به معنای واقعی کلمه دارند؛ ولی خب حالا یک اصطلاحی است لیبرالیسم. اگر اسلام رحمانی اشارهی به این است، این، نه اسلام است، نه رحمانی است؛ مطلقا».
در ادامه رهبر انقلاب به نقدی کوتاه از مبانی تفکر لیبرالیسم که ریشه در اومانیسم دارد میپردازند. این تصویر ارائه شده از اسلام رحمانی، با تصویر ارائه شده از سوی پیروان این گفتمان نیز سازگاری دارد: «روشن فکران شبه دینیِ لیبرال معتقدند که در اسلام خشونت طلب، زور، قهر، غلبه و غلظت تعیین کننده است؛ اما اسلام رحمانی از گفت وگو، تکثر، آزادی و تحمل مخالفت دفاع می کند و انحصارگرایی و تنگ نظری و تحجر را برنمیتابد»./998/د۱۰۱/س