سند ۲۰۳۰ گامی در مسیر تحقق سلطه جهانی استکبار
به گزارش سرویس فرهنگی خبرگزاری رسا، اندیشههای استکبار در قالب توسعه پایدار، با حمایت و پوشش سازمان ملل در حال مطرح شدن است و به جوامع اسلامی و دینی تزریق میشود. بدیهی است که کشورهای اصلی عضو سازمان ملل که بر این سازمان حکومت میکنند کشورهایی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان هستند که به تعبیر بهتر میتوان گفت؛ این کشورها برای رسیدن به اهداف شوم سلطه بر جهان، این سازمان را ایجاد کردهاند. آنان در عرصه فرهنگ، اقتصاد و دیگر عرصههای مهم طرحهایی دارند و به دنبال اجرای آن هستند.
بر آگاهان پوشیده نیست که تمدن مادیگرای غرب نیز توسط همین کشورها با ترویج فراماسونری، نطفهاش منعقد شد و اکنون شاهد ناکارآمدی لیبرالیسم سرمایهداری و فروپاشی آن هستیم. یونسکو که ذیل همین سازمان هویت خود را به دست آورده و بخش مهمی از این سازمان است به دنبال جامه عمل پوشانیدن به اهداف راهبردی فرهنگ و آموزش است.
با یک نگاه دقیق، میتوان ردّ پای جریان شیطانی فراموسونری را در این سازمان مشاهده کرد که چگونه تشکیلات به راه انداختهاند و در پی بیهویّت کردن جوامع بشری، و در تخیلات خود به دنبال تشکیل حکومت جهانی شیطانی هستند.
سند توسعه پایدار
روسای دولتها، نمایندگان بلندپایۀ نهادهای تخصصی سازمان ملل متحد و جامعه مدنی در سپتامبر 2015 گرد هم آمدند و در مجمع عمومی ملل متحد، دستورکار توسعه پایدار 2030 را تصویب کردند. این دستورکار که جایگزین اهداف توسعه هزاره شد، شامل 17 هدف اصلی و 169 هدف ویژه است که نقشه راه جامعۀ بین المللی را در زمینه توسعۀ پایدار برای پانزده سال آینده ترسیم میکند.
آقای بانکیمون، دبیر کل سازمان ملل متحد میگوید: «این دستور کار وعدههای است که توسط رهبران کشورها به مردم سراسر جهان داده شده است. این سند دستورکاری برای مردم، پایان بخشیدن به فقر در همه اشکال آن و برای کرۀ زمین، خانه مشترک ماست. اهداف این دستور کار باید از اول ژانویه 2016 در کشورها عملیاتی شوند و راهنمای تصمیمات ما برای پانزده سال آینده قرار گیرند.
همۀ ما باید برای اجرای این دستورکار با توجه به ظرفیتها و واقعیتهای ملی و سطوح توسعه در کشورهای خود و احترام به سیاستها و اولویتهای ملی، منطقهای و جهانی کار کنیم».
پرسش اساسی این است که رهبران کدام کشورها چنین تصمیماتی گرفتهاند؟ حال اگر رهبران برخی از کشورها نخواهند بپذیرند چه الزامی برای پذیرش تئوریپردازیهای روسای جمهور چند کشور استعمارگر است؟ شعارهای زیبایی که در این سند آمده است اهل فکر را به یاد شعارهای زیبا و شگفت ماسونها میاندازد. شعارهایی مانند«آزادی، برابری و برادری». اما آزادی برای چه کسانی؟ کدام برادری و برابری؟
همان آزادی که از دل آن لیبرالیسم سرمایهداری بیرون آمد برای مکیدن خون مستضعفین! آزادی و سبک زندگی آن چنانی که خوکهای سرمایهداری، برادرانه اموال ضعیفان جامعه را حیف و میل کنند! همان برابری که از شکم آن فمینیسم زاده شد تا به اسم دفاع از حقوق زنان، زن را به کابارهها بکشاند و بتواند با این سیاست و حیله، چرخ صنعت پورنوگرافی را بچرخاند و به جنس زن به عنوان ابزار تجارت و سکس بنگرد!
نتیجه آن تفکرات غلط این شد که در غرب خانواده ای وجود ندارد که میراث خواران فراموسونری یعنی پرچمداران تمدن مادیگرای غرب اکنون سنگ دفاع از حقوق خانواده و زن را به سینه بزنند! میبایست به آنان گفت در سازمان ملل چه چیزی را طرح کردهاید؟! شما بر بالای قبری اشک میریزید که مردهای در آن نیست!
سرویسهای جاسوسی انگلستان (اینتلیجنس سرویس) و نفوذ استکبار
از هنگامی که تشکیلات جاسوسی در انگلستان آغاز شد حدود 700 سال می گذرد. چنین تشکیلاتی با این همه سابقه ممتد و طولانی توانسته است در کشورها به مرور ایام رسوخ و نفوذ کند و در هر کشوری جریانهایی به راه انداخته است. یکی از جریانهایی که امروزه به نفع این سازمان جاسوسی کار میکند جریان ماسونری میباشد.
ریانی که بازیچه سرویسهای جاسوسی انگلستان است. انگلستان که متوجه شده در پناه کلمات زیبای آزادی، برابری، برادری می تواند استفادههای زیادی ببرد بنابراین کوشید تحت این شعار، تشکیلات و سازمان وسیعی در جهان به راه اندازد. به موجب اسناد تاریخی موجود انگلستان از سال 1717 سازمان فراماسونری را به راه انداخت و لژ عالی را در لندن بر پا کرد(رائین، 1357، صص604- 614).
در هر کجا این سازمان به کاشتن تخم آزادی و برابری و برادری شروع کرد، آتش فتنه برپا شد در نتیجه برای مردم کشورها زهر جانکاهی به بار آورد. در سال 1733 لُژ ویرجینیا در آمریکا تأسیس شد جرج واشنگتن مؤسس این لُژ بود. بنیامین فرانکلین به موجب نوشته (هوتن وبستر) در تاریخ جهان نه تنها کشت کننده تخم آزادی و برابری و برادری در آمریکا بود بلکه فرانسویان نیز از افکارش بهره مند شدند (همان، ص615).
مأموریت اینها در این زمینهها بوده که آداب و رسوم آئین و مذهب و اصول حکومت آنها را به عناوینی که فقط خود این داعیان به آنها آشنا هستند، در انظار مردم حقیر و بیاعتبار جلوه داده با عبارات دلفریب آنها را نسبت به اصول زندگانی و حکومت ملی خودشان بدبین و ناراضی کنند(همان، صص 585- 586).
این سازمان با ترویج مباحثی چون اومانیسم، سکولاریسم و دئیسم، در جوامع بشری انحراف به وجود آورد. به عقیده بسیاری از محققان، با نفوذ این تفکرات در نظام آموزشی بسیاری از کشورها، مرام ماسونی، بدون هزینه زیادی برای این سازمان، در سراسر جهان با پول مردم، گسترش مییابد بنابراین بسیاری از دانشمندان دلسوز، به دنبال تحقق جنبش نرم افزاری و تولید علم و آزاد شدن از بندِ مادهگرایی و سکولاریسم در نظام آموزشی هستند (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سند شماره 17 ـ 220417 نقل شده از: نجفی/حقانی، 1384، ص610).
استراتژی استکبار برای تحقق حکومت جهانی شیطانی
جریانهای سرّی تلاش میکند کسی را به حریم خود راه ندهد امّا افرادی توانستند بر رأس هِرَم استکبار و جریان های مخفی نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمّی دست یابند و موفق به کشف اسرار آنان شوند. هدف مهم استکبار تشکیل حکومت شیطانی است. دکتر «جان کولمن» در کتاب «کمیته 300 کانون توطئه جهانی» مینویسد؛ در کمیته 300 با سابقۀ یکصد و پنجاه سالۀ خویش، برخی از برجسته ترین اندیشمندان ]نیرنگ بازان[ گرد آمده اند تا یک استبداد مطلق سلطه جویانه را زیر پوشش «جامعۀ نوین» که چندان نوین هم نیست، به وجود آورند. بیشتر این پندارها از باشگاه های فرقه گرایی شیطان گونه دیابولیکس (1) گرفته شده است. کوشش آنان در جهت تحقق جهان تک حکومتی است (اسناد موسسه تاریخ معاصر ایران، گزارش کمیته نشریه شورای عالی شماره 2، ص 9 نقل شده از: وبر. اژن، 1390، ص7).
تقدس زدایی دین در حکومت جهانی استکبار
اصل تقدّس زدايي از دين و انكار وجود خداوند، از اركان و اصول مهم جریانهای سرّی است که استکبار آن را مدیریت می کند. ويژگيهاي جهانبيني ماسون ها عبارت است از: 1 – اصالت عقل و فهم بشري در برابر وحي الهي 2– روش شناسي تجربي 3 – اصل پيشرفت 4- قرار دادن مفهوم طبیعت به جای خدا (نجفی/حقانی، 1384، ص546).
حاكم شدن اين جهانبيني در غرب، موجب به حاشیه رانده شدن دين از صحنة اجتماع و بروز انديشة اومانيستي و انسانمدارانه شد. بر اساس اين نگرش، انسان همه كارة جهان است.
آری در منطق مستکبران برای اثبات وفاداری به همکشیان خود، باید به یک «اصل» احترام گذاشت آن «اصل» چیزی نیست جز «ستیز با حقیقت»! از هر حلقومی که ندای «حقیقت» برخیزد و بر زبان جاری شود، باید بر آن حلقوم، تیغ عداوت آویخت و آن دهان را شکست. (2) منادیان «حقیقت» باید در آتش نمرودیان بسوزند یا به دست شیاطین به صلیب کشیده شوند، آن گاه با خاطری آسوده می توان به آرزوی دیرینۀ خود یعنی؛ «حکومت جهانی استکبار»، جامۀ عمل پوشاند!
- Clubs of Cultus Diabolicus
- پیامبر اکرم (ص) فرمودند؛ هیچ پیامبری همانند من اذیت نشد، یک گروه از دشمنان آن حضرت، یهودیان بودند. آتش افروزان جنگ های خندق، بنی النّضیر و بنی قینقاع، همین قوم لجوج بودند. کسانی که با مشرکین، هم پیمان می شدند ریشۀ خداپرستی را بَرکَنند! در جنگ اُحد دندان مبارک حضرت رسول (ص) شکسته شد./۸۸۱/ت۳۰۳/س
نویسنده: مهدی میرزایی
Clubs of Cultus Diabolicus