۳۱ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۴۰
کد خبر: ۵۱۲۹۹۸

یادداشت‌هایی که حدادعادل در ۳۰ تیرماه ۷۳ و ۹۶ نوشت

نوشته سی‌ام تیر هفتاد‌وسه خبر از رویش سبز جوانه‌ای می‌داد پرطراوت و بالنده و نوشته سی‌ام تیر نودوشش آکنده از درد وداع جانکاهی است که خبر درگذشت مریم میرزاخانی بر دل‌ها نشانده است.
حداد عادل

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه اطلاعات، غلامعلی حدادعادل طی یادداشتی در این روزنامه نوشت: قلم به دست گرفته‌ام تا در غروب غمگین جمعه سی‌ام تیرماه نود و شش به یاد مریم میرزاخانی چیزی بنویسم.

به یاد روز سی‌ام تیرماه سال هفتاد و سه یعنی دقیقاً بیست و سه سال پیشتر می‌افتم که به افتخار او و همراهانش «تیم المپیاد ریاضی ایران» مطلبی با عنوان «باور کنیم رویش سبز جوانه را» نوشتم که در همان روز در روزنامه اطلاعات چاپ شد. با این تفاوت که آن نوشته رنگ شادی داشت و سرشار از امید و نوید بود و این نوشته رنگ اندوه و غم دارد.

نوشته سی ام تیر هفتاد و سه خبر از رویش سبز جوانه‌ای می‌داد پر طراوت و بالنده و نوشته سی ام تیر نود و شش آکنده از درد وداع جانکاهی است که خبر درگذشت مریم میرزاخانی بر دل‌ها نشانده است.

مقاله سال هفتاد و سه چنین آغاز می‌شد:

«در تیرماه هفتاد و سه تیم دانش‌آموزان جمهوری اسلامی ایران در المپیاد ریاضی جهان در جمع بیش از هفتاد کشور جهان به مقام چهارم رسید. همچنین تیم‌های فیزیک و شیمی و کامپیوتر کشور ما به مقام‌های پنجم و ششم و سیزدهم رسیدند. از نوزده دانش‌آموزی که امسال به صورت چهار تیم به این چهار المپیاد اعزام شدند پانزده نفر با مدال‌های طلا و نقره و برنز و سه نفر با دیپلم افتخار به میهن خود بازگشتند…»

در بخشی از آن مقاله آمده بود:

«خصوصیت مهمی که در ترکیب تیم‌های امسال جمهوری اسلامی ایران به چشم می‌خورد حضور دختران ایرانی در صحنه مسابقات جهانی است. در سال‌های گذشته ما قلباً علاقه‌مند به عضویت دختران در تیم ایران بودیم اما هیچ گاه نخواستیم برای آن که دختری عضو تیم شود به او ارفاق کنیم، حتی بیست و پنج صدم نمره هم ارفاق نکردیم. امسال، دختران ما با تکیه بر دانش و توانائی خود به طور طبیعی از رقیبان پسر خود پیش افتادند و با پیروزی در مراحل مقدماتی و ماقبل نهایی و نهایی به عضویت تیم درآمدند و نهایتاً با پیروزی در عرصه جهانی بر افتخارات ملت ایران افزودند و زنان ایران را سربلند ساختند. مریم میرزاخانی با کسب ۴۱ نمره از حداکثر ۴۲ نمره مسابقات ریاضی جهان به مدال طلا دست یافت و رویا بهشتی زواره با ۳۵ نمره مدال نقره گرفت… سال گذشته که مریم میرزاخانی و رویا بهشتی در کلاس دوم دبیرستان فرزانگان درس می‌خواندند، دکتر محمودیان، استاد ریاضی دانشگاه صنعتی شریف، ما را از استعداد شگرف آن دو با خبر کرد و به ما گفت مریم میرزاخانی در کلاس دوم دبیرستان توانسته است برای یک مسأله حل نشده جهانی راه حل پیدا کند….»

یادم هست که در آن سالها بر طبق مقرراتی که خود ما تصویب کرده‌ بودیم دانش‌آموزان سال دوم دبیرستان(کلاس دهم) اجازه شرکت در مسابقات داخلی را نداشتند. من با اطلاع از استعداد ریاضی مریم میرزاخانی و دوستش رویا بهشتی‌زواره تصمیم گرفتم آن دو را، که دانش‌آموز سال دوم بودند به رغم مقررات خودمان، در امتحان شرکت دهم تا آنها برای سالهای بعد تجربه بیندوزند. این انعطاف، که در آن زمان مخفیانه صورت گرفت و حکم یک استثنا را داشت، مفید و موثر واقع شد. این هر دو دختر سال بعد در المپیاد داخلی مدال طلا گرفتند و مریم میرزاخانی با کسب ۴۱ نمره از ۴۲ نمره در المپیاد ریاضی جهانی هنگ‌کنگ به مدال طلا دست یافت. وی توانست سال بعد از آن نیز در حالی که دانش آموز سال آخر دبیرستان بود در المپیاد ریاضی کانادا با کسب ۴۲ نمره از حداکثر ۴۲ نمره ممکن، به مدال طلا دست یابد. وی دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد ریاضی را در دانشگاه صنعتی شریف طی کرد و سپس به آمریکا رفت و در دانشگاههای هاروارد و پرینستون و استنفورد به تحصیل و تحقیق و تدریس پرداخت و با پای نهادن بر پله‌های نردبان ترقی، بر افتخارات خود افزود.

در سال ۲۰۰۵ به عنوان یکی از ده ذهن جوان جهان برگزیده شد و در شهریور ۱۳۸۷ در سی و یک سالگی در دانشگاه استنفورد به مقام استادی رسید. وی در سال ۲۰۰۹ به سبب دستاوردهایش در ریاضیات برنده جایزه بلومنتال شد و در سال ۲۰۱۴ برنده مدال فیلدز شد که بالاترین نشان علمی رشته ریاضیات است و هر چهار سال یک بار به دانشمندان برگزیده زیر ۴۰ سال اهدا می‌شود و از آن به نوبل ریاضیات نیز تعبیر می شود. وی نخستین زن (جهان) و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت این جایزه گشت. میرزاخانی در سال ۲۰۱۶ به عضویت در آکادمی ملی علوم آمریکا برگزیده شد.

مریم میرزاخانی پس از دریافت جایزه جهانی فیلدز بود که در ایران شهرت پیدا کرد. اندکی پس از آنکه آن جایزه به او داده شد، از دکتر محمودیان شنیدم که میرزاخانی به سرطان مبتلا شده است و در هفته‌های اخیر خبرها حاکی از وخامت حال او بود. صبح روز شنبه بیست و چهارم تیرماه امسال در جلسه هیئت امنای پژوهشگاه دانشهای بنیادی که در محل دفتر رئیس مجلس تشکیل شد،‌ همه نگران حال او بودند. آقایان علی و جواد لاریجانی، محمدعلی نجفی و دکتر مدقالچی که همه ریاضی خوانده‌اند و ریاضیدان هستند او را، بخوبی می‌شناختند.

با نجفی که در زمان برگزاری المپیادهای هنگ‌کنگ و کانادا وزیر آموزش بود و بعدها در دانشگاه صنعتی شریف استاد میرزاخانی شد، درباره حال او گفتگو کردم. او از اینکه سرطان به کبد زده بود سخت نگران بود. یکی دو ساعت بعد در دفترم در فرهنگستان، خبر درگذشت او را دریافت کردم و در دریائی از غم و اندوه فرو رفتم.

***

حقیقت این است که مریم میرزاخانی بدون هیچ مبالغه و اغراقی و بدور از هرگونه شائبه و شعاری، یک نابغه بود. او تا پایان دوره کارشناسی ارشد، در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دبیرستان تیزهوشان و در دانشگاه صنعتی شریف درس خواند. او هر کجا بود، ایرانی بود و نام و زادگاه و خاستگاهش یادآور ایران امروز بود. اکنون مائیم و غم از دست رفتن او، آن‌هم در آستانه چهل‌سالگی‌اش، درست مثل خورشیدی که در نیمروز غروب کرده باشد.

اندوه از دست رفتن او برای من و همه معلمان و استادان او مانند دکتر نجفی، دکتر محمودیان، دکتر کرم‌زاده، دکتر رضوی، دکتر یحیی تابش، استاد جعفر نیوشا (معلم دبیرستانی میرزاخانی) و بسیاری دیگر شبیه‌ اندوه باغبانی است که نهالی را به دست خود نشانده و برای باروری و بالندگی آن سال‌ها زحمت کشیده تا به درختی پرشاخ و برگ و پر سایه و ثمر مبدل شود، و ناگهان می‌شنود که آن درخت تناور با تبر مرگ ریشه‌کن شده است. پیداست که غم و اندوه خانواده و بستگان او از این هم بیشتر و دردناکتر است. به قول سعدی:

غریبان را دل از بهر تو خونست

دل خویشان که می‌داند که چونست

اما ایران زادگاه نوابغ است. تاریخ علم و فرهنگ و تمدن ما گواهی می‌دهد که ما در این سرزمین همواره در دامان خود نابغه‌هایی مانند خوارزمی و خیام و خواجه نصیرالدین طوسی و غیاث‌الدین جمشید کاشانی و شیخ بهائی را پرورش داده است. اگر آن روز به افتخار مریم میرزاخانی عنوان مقالة خود را مصراح شعری از شهید مجید حداد عادل انتخاب کرده بودم که گفته بود: «باور کنیم رویش سبز جوانه را» این بار پس از بیست و سه‌سال عنوان مقاله خود را از شعری از «ژاله زنده‌رود» انتخاب می‌کنم که می‌گوید:

باور نمی‌کنم که در آن دشت مرد خیز

از بهر یک نبرد دلیرانه مرد نیست

باور نمی‌کنم که فرو مرده شعله‌ها

نوری دگر به خانه دلهای سرد نیست

صدبار اگر بگوئی، باور نمی‌کنم

باور نمی‌کنم که امید و نبرد نیست

***

مناسب می‌دانم به دو نکته نیز اشاره کنم که دغدغه‌ همه کسانی مثل من است که دوست دارند مریم میرزاخانی و امثال او در ایران بمانند و به ایران و ایرانی خدمت کنند. واقعیت این است که شرط ماندن نوابغ جوان ما در کشور این است که برای رشد و شکوفایی آنها، محیط علمی و پژوهشی مناسب وجود داشته باشد. استعدادهای جهانی، محیط‌های علمی در حد استانداردهای جهانی لازم دارند تا بتوانند رشد و پیشرفت کنند والا مثل ماهی محبوس در تنگ آب خواهند بود.

ز آب خرد ماهی خرد خیزد

نهنگ است آنکه با دریا ستیزد

ما باید به جای افسوس و تأسف، به توسعه مراکز علمی و پژوهشی درجه اول کشور خود همت بگماریم تا بتوانیم دانشمندان و نوابع علمی خود را در کشور حفظ کنیم.

در حال حاضر طرح‌هایی نظیر «رصدخانه ملی» و «شتابگر ملی» و «مرکز محاسبات سریع» و چندین طرح علمی در مقیاس جهانی در کشور در دست احداث است که اگر با درک درست مسئولان، از پشتیبانی مالی و مدیریت مناسب برخوردار شود می‌تواند محیط مناسبی برای جذب و پرورش استعدادهای علمی در حد نبوغ جوانان ما باشد.

نکته دیگر این است که شماری از همین استعدادهای برتر (اعم از المپیادی‌ها و دیگران) هم‌اکنون در کشور حضور دارند و در دانشگاه‌ها و موسسات پژوهشی کار و خدمت می‌کنند. توصیه من به همه آنان که از سر غیرت ملی و علاقه به رشد و ترقی ایران، دغدغة ماندن و بازگشتن استعدادهای درخشان به ایران را دارند این است که مراقب باشیم با این‌ها که مانده‌اند درست رفتار کنیم. با تلخکامی باید بگویم در جذب و ترفیع و ارتقاء این قبیل استعدادها، تعصب ورزیدن بر سر ضوابط اداری خشک و بی‌انعطاف و نادیده گرفتن خصوصیات این دانشمندان جوان، آنها را دلسرد و شاید هم ناچار به جلای وطن خواهد کرد. برای جذب استعدادهای برتر کشورمان باید دست و دلباز باشیم در تأسیس مراکز علمی بزرگ و برای حفظ آنها که هم‌اکنون در کنار ما هست./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات