گزارش هایی از سفرنامه حج آیت الله صافی گلپایگانی(۶)
به گزارش خبرگزاری رسا، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیتالله لطف الله صافی گلپایگانی به مناسبت نزدیک شدن انجام مناسک حج، سلسله گزارش از سفرنامه حج این مرجع تقلید را منتشر کرد.
متن ششمین گزارش این پایگاه به شرح زیر است:
تشرف به مسجد و حرم رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم
سزاوار است در اينجا به دو شعر از مطلع قصيدهاي كه قاآني در وصف حرم مطهر حضرت ثامن الائمه علي بن موسي الرضا عليهماالسلام سروده است مترنم شويم چون همه نور واحدند و رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم مجمع كمالات همه و همه مظهر فضايل و كمالات آن حضرت ميباشند:
زهي به منزلت از عرش برده فرش تو رونق
که زمين زيمن تو محسود نه رواق مطبق
كدام گوهر پاك است در زمين تو مدفون
كه از رواق تو خيزد همه خروش اناالحق
و اين چند بيت را نيز از خودم كه در مدح آن حضرت سرودهام با اينكه ميدانم قابل تقديم به محضر ارباب معرفت و ذوق و ادب نيست و مقدار بصيرت و بينش گوينده كه نسبت به درياي بيكران علوم و كمالات و فضايل و مقامات محمدي قطرهاي هم بشمار نميآيد با كمال شرمندگي عرض مينمايم:
زهي در رفعت از كيهان گذشته
ز مهر و انجم تابان گذشته
ز ابراهيم و عيسي و ز آدم
ز نوح و موسي عمران گذشته
زهي پيغمبري كز غايت جود
يم احسانش از عمان گذشته
زهي پيغمبري كز شأن و رتبت
ز هر ذيشأن و عاليشان گذشته
گرفته ز امر حق ملك بقا را
ز خضر و چشمه حيوان گذشته
چنان با واجب اندر اتصال است
كه آيد در گمان ز امكان گذشته
محمد فيض اول سرور كل
كه صيت فضلش از كيوان گذشته
ز يمن بعثت فرخنده او
جهان از دوره خسران گذشته
بهمدحش منطق(لطفي) كليل است
وگر از قيس و از سبحان گذشته
مسجد پيغمبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم و حجره منوره آن حضرت و مسجد الحرام و كعبه معظمه مشهورترين و ممتازترين مشهد و مسجد در جهان اسلام ميباشند بيان و قلم از توصيف اين مسجد، و حجره مقدسه عاجز و ناتوان است اگر شخص، اندكي چشم بصيرت بگشايد رحمتها و بركات الهيه را در اهتزاز و درخشندگي نور نبوت را كه از در ديوار مسجد ساطع و لامع است ميبيند، هر كس بياختيار در پيشگاه جلالت و عظمت حضرت خاتم الانبياء صليالله عليه وآله وسلم و عتبه حجره مطهر آن حضرت خاضع و فروتن ميگردد.
اينجا مزار كسي است كه نزديك به هزار ميليون انسان گرونده و مؤمن دارد كه برنامههاي گوناگون زندگي را از مكتب تعليم و ارشاد او ميگيرند.
اينجا ضريح شخصيتي است كه صدها ميليون بشر موحد هر روز چندين مرتبه در هنگام نمازهاي پنجگانه و در مناسبات ديگر نام او را به عظمت ياد كرده و با صلوات و درود بر آن حضرت خود را غرق افتخار مباهات مينمايند.
آري اينجا قبر رسول خدا پيغمبر رحمت، و منادي حريت و عدالت و اعلان كننده حقوق بشر، و مبلغ مساوات است.
اينجا مرقد آوردنده قرآن و پيامآور توحيد است، مرقد معلم اعلاي انسانيت و بزرگ مردي است كه تمام فضايل و كمالات انساني را عملاً و قولاً به بشريت آموخت، و اكمل اديان و جامعترين شرايع و قوانين را از سوي خدا به جهانيان رسانيد.
اينجا روضة مطهرة خاتم الانبياء رسول عظيم الشأن خدا است كه مطاف فرشتگان و محل نزول بركات ايزد منان است و دوست و دشمن و مسلمان و غير مسلمان او را نادره عالم خلقت و انسان برجسته و ممتاز و مصلح بزرگ جهان ميدانند.
مزار صاحب خلق عظيم و مخاطب به اين خطاب است: وَ ما اَرْسَلْناكَ اِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ[1]
اين مسجد و اين حرم داراي تاريخي پر نشيب و فراز و پر از حوادث مسرتبخش و اندوه بار است داستانها و جريانهاي بزرگ را ديده است.
روزي در اين مسجد پيامبر اكرم صليالله عليه وآله وسلم ابلاغ رسالت ميفرمود و آيات قرآن كريم را كه بر او وحي ميشد بر مردم تلاوت مينمود، و پس از اذان دلنشين بلال اقامه نماز جماعت ميكرد و تا براي آن حضرت منبر ترتيب نداده بودند بر ستوني تكيه ميفرمود و مردم را موعظه مينمود و خطبه ميخواند و اين مسجد مركز عبادت و مدرسه هدايت بود.
وفود را در اين مسجد پذيرائي ميكرد و طرحهاي جنگي و سياسي را در اينجا به اطلاع مردم ميرساند.
پيرامون اين مسجد، حجرات همسران پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و حجره داماد و پسر عموي عزيزش بطل اسلام علي بن ابيطالب عليهالسلام و تني چند از اصحاب قرار داشت كه از همه (حجرات) درهايي به سوي مسجد باز ميشد. تا به امر خدا پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم جز در خانه علي عليهالسلام را كه همچنان بازگذارد در حجرههاي ديگران را بست. اين حجرهها در نهايت سادگي و تواضع بود.
در اين مسجد در عصر شخص پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم حوادث مهمي اتفاق افتاد كه در تواريخ ضبط است.
اصحاب صُفه در قسمتي از اين مسجد (كه در شمال محراب موسوم به محراب تهجد است و در حال حاضر مكاني است به ارتفاع حدود نيم متر از زمين و دوازده متر طول و هشت متر عرض) ساكن بودند، و پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم از آنها پذيرائي مينمود، و آنها را بر خود و زهراي عزيز و فرزندانش در خوراك و پوشاك مقدم ميداشت، و همين فقراي صفه كه در كمال فقر بودند افرادي هستند كه اسلام علاوه بر عزت واقعي در ظاهر نيز چنان آنها را با عزت و اعتبار قرار داد كه برخي از آنها در شهرهاي مهم والي و حاكم شدند يا فرماندهي لشگر يا عضويت سپاهياني را يافتند كه با لشگر ايران روم جهاد كردند و بر آنها پيروز شدند.
قسمت عمده احكام و قوانين سياسي و نظامي و مالي اسلام در اين مسجد ابلاغ ميشد.
در واقع عصر طلائي و درخشان اين مسجد همين عصر رسول اكرم صليالله عليه وآله وسلم بود و پس از آن عصر بيشتر عصرها و دورانهايش تأسف انگيز و ملال آور و محزن بوده است.
خطبه تاريخي خانم خانمهاي جهان
پس از عصر رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم جريان خلافت را از مسير خود خارج كردند. داغترين و نافذترين و پرمحتواترين خطبهاي كه براي اولين بار در اين مسجد خوانده شد خطبه تاريخي حضرت زهرا عليهاالسلام بود.
تا آن روز سابقه نداشت كه در مسجد پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم در جمع و محضر مهاجر و انصار بانوئي سخنراني كرده باشد، و اين براي اولين بار و آخرين بار بود كه زني مانند فاطمه زهرا سيده نساء عالميان عليهاالسلام در اين مسجد در نهايت فصاحت و بلاغت و بينش و درايت اين چنين سياسي و انقلابي و متضمن نقاط اساسي دعوت اسلام سخنراني نمايد و فلسفه و حكمتهاي احكام را بيان فرمايد.
و البته و صد البته اهميت مقصد، و حفظ نظام سياسي اسلام و امتداد هدايت حضرت خيرالانام و پاسداري از احكام دين و ولايت يعني آن چيزي كه به موجب قرآن ترك ابلاغش مساوي با عدم ابلاغ تمام رسالتهاي پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم بود و عملي از كسي بدون آن مقبول نخواهد شد زهرا عليهاالسلام را ناچار به اين سخنراني كرد تا آيندگان از اوضاعي كه بر عالم اسلام مسلط شد و نقشههايي كه عشاق رياست و جاه مطرح كرده بودند آگاه باشند، و حداقل بدانند كه مثل زهرا عليهاالسلام كه به موجب آيه تطهير از هر رجس پاك و مطهره است و به موجب تصريح رسول خدا صليالله عليه وآله وسلم سيده زنان جهان و سيدة زنان بهشت است با وضعي كه بر خلاف دستور خدا و رسول او جلو آوردند مخالف بود و آن را شرعي ندانست.
آري مسأله از نظر اسلام بسيار مهم بود كه زهراي بتول عليهاالسلام با آن همه حجب و حيا كه ميگفت بهترين حالات زن اين است كه مردي (بيگانه) او را نبيند و او هم مردي (بيگانه) را نبيند به مسجد بيايد و سخنراني كند و حجت و دليل بياورد و اعمال رژيم حاكم و حكومت آنها را محكوم فرمايد.
و اگر اين همه اهميت و اين ناچاري نبود( هر چند سخنراني را از پشت پرده در حالي كه سراسر مسجد از حزن و اندوه گرفته بود و همه از شنيدن صداي زهرا متألم و گريان شدند ايراد كرد) هرگز زهرا عليهاالسلام به اين صورت عام بيگانگان را به طور حضوري مخاطب قرار نميداد و صداي مباركش را به گوش آنها نميرساند.
چنانكه دختر عزيزش عقيلة القريش زينب خاتون عليهاالسلام نيز كه آن خطبه سياسي كوبنده و فصيح و بليغ را ايراد كرد براي همين ملاحظات اساسي و بنيادي بود كه هر شخص آگاهي تأثير آن خطبه را در به ثمر رساندن اهداف نهضت و شهادت حضرت سيد الشهداء عليهالسلام و معرفي جهت اين قيام تاريخي و الهي در آن فرصت تاريخي بسيار حساس درك مينمايد.
با اين خطبه و خطبه حضرت زين العابدين عليهالسلام در مسجد دمشق محكوميت بني اميه و يزيد و حقانيت اهل بيت عليهمالسلام چنان آشكار شد كه براي احدي محلي براي انكار از آن باقي نماند و برتمام تبليغات دروغين و اشتباه كاريهاي عمال معاويه براي هميشه خط بطلان كشيد و مقام بلند حضرت زينب اين دختر عزيز زهرا و علي و نوه رسول خدا در صبر و بلاغت و تملك نفس آشكار گرديد.
براي برخي كه زينب و تربيت شدگان دامن زهراي عزيز و دست پروردگان مكتب رسالت و ولايت را نميشناختند بسيار عجيب و شگفت انگيز بود كه بانوئي اسير، بانوئي كه به داغ فرزندان جوان خود و به داغ برادران و برادر زادگان و برادري مثل سيد جوانان اهل بهشت، آنهم به آن وضع جانكاه مبتلا شده باشد در چنان مجلسي كه ديكتاتور جباري مثل يزيد با تمام جاه و جلال ظاهري حكومت طاغوتي خود را تشكيل داده و اسراي اهل بيت عليهمالسلام را به حضور آورده و مست باده غرور و غلبه ظاهري و قدرت نظامي باشد چنان دليرانه و بدون ترس و بيم زبان به آن خطبه اعجاز آميز و اعجاب انگيز گشايد و يزيد را با آن منطق شيوا محكوم و رسوا سازد و به هيچ وجه از آن مجلس و از آن ديكتاتور خون آشام مطلق العنان ( كه با يك صداي جلاد سر هر كس را از بدن جدا ميساخت) رعبي و هراسي و انديشهاي نداشته باشد.
اگر او يك زن عادي بلكه يك مرد شجاع و فرمانده لشگر بود، در چنان حالتي هرگز اينگونه دشمني را كه به خونش تشنه است نميكوبيد و لااقل در آن مجلس خاموشي را بر سخن و اعتراض بر ميگزيد.
تهمتنان و شجاعان در اينگونه مجالس جرأت سخن گفتن ندارند تا چه رسد اينگونه سخن و بيان كه در تاريخ به عنوان يك خطبه فوق العاده و بليغ باقي بماند و مباني و مضامينش اينهمه بلند و مستدل باشد.
اما از دختر علي و زهرا اين منطق و اين شجاعت و اين همه دليري و بلاغت و اين همه حوصله و شكيبائي و خويشتن داري عجيب نيست او همانطور كه بثربن خزيم يا خذيمة بن ستير در هنگام ايراد خطبه ديگرش در كوفه گفت زبان علي را در دهان داشت و كلمات علي از زبانش فرو ميريخت.
براي غرض ما در اينجا اشارهاي به عظمت مقام والاي اين دو بانوي بزرگ جهان بود كه نخستين سيده زنان عالميان و دومين همراه و همكار سالار شهيدان است و اينكه اين مقالات و مقامات را از مثل اين دو خاتون دنيا و آخرت نبايد مستند جواز مطلق ايراد سخنرانيهاي بانوان در مواقع عادي و در جمع مردان قرار داد و هر كس را با اين دو بانوي عظيم الشأن و هر مناسبت را با مناسبتهايي كه ايشان در آن خطبه خواندند قياس كرد و بر خلاف سيرة خود زهرا سلام الله عليها و تعاليم اسلام زنها را به سخنراني براي مردها تشويق كرد و صداي آنها را كه در بسياري از موارد بلكه بيشتر و به حسب نوع در دل آنها كه بيماري دارند اثر ميگذارد و دلشان را ميبرد با معاذير و مستندات نادرست در مجالس مردها برد كه با آنها محاوره و مباحثه نمايند و در مجمع صدها مرد در حضور تماشاچيان سخنراني نمايند.
اي مسلمان مگر اين پيغمبر بزرگوار تو نيست كه با اينكه معصوم است و از هر رجس و انديشه گناهي پاك و معصوم و مطهر است براي اينكه امت را راهنمايي فرمايد، دريافت مرد را از صداي زن به آنها ميفهماند، ميفرمايد به زن جوان سلام نميكنم كه ميترسم وقتي جواب بدهد از صدايش خوشم بيايد، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
باري خطبه زهرا در مسجد مدينه ديگر نظير و همتا پيدا نكرد و پس از اين هم نظيري پيدا نخواهد نمود.
پس از آن هم حوادث در اين مسجد پي در پي بود كه يكي از اسفناكترين آنها كه نمونه وحشت و فساد رژيم حاكم بود قتل عام مردم مدينه در واقعه حره در مدينه و در اين مسجد است كه به امر يزيدبن معاويه و به دست سپاه شام و جلادان بنياميّه به سركردگي مسلم يا مسرف بن عقبه انجام شد.
و عجيبترين و خبيثترين وقايع خبيثهاي كه در اين مسجد واقع شد سبّ و ناسزا گوئي به نفس رسول و همسر زهراي بتول و سيف الله المسلول اميرالمؤمنين علي عليهالسلام بود كه دشمنان اسلام چون ديدند نميتوانند يا مصلحت سياسي خود كه نميتوانستند صريحاً و مستقيماً به پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم توهين و جسارت نموده و ناسزا بگويند، علي را كه سوابقش در ياري و همكاري در غرس نهال اسلام و به ثمر رساندن آن و پاسداري از آن بر همه معلوم بوده و هست هدف قرار دادند و در واقع و بدون شك از سبّ علي سبّ پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و هتك مقام رفيع آن حضرت و از انكار فضائل او انكار نبوت پيغمبر صليالله عليه وآله وسلم و نفي اسلام را ميخواستند.
ادامه دارد ...
/۱۳۲۳/ ۱۰۳/ص