شهید زمانی از «بی تفاوت بودن» میترسید
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه8 و فرهنگسرای گلستان، شهید حمیدرضا زمانی پس از حضور در صفوف مدافعان حریم آلالله(س) در ۴ آبان ماه ۱۳۹۳ مصادف با اول ماه محرم و همزمان با ایام عزاداری سالار شهیدان در عملیات عاشورا آزاد سازی شهر «جرف الصخر» که گلوگاه مهم در تأمین امنیت کربلا بود، بر اثر اصابت گلوله راکت به درجه رفیع شهادت رسید و تنها سر خونین و دست قطع شده او برای فرزند سه ساله و پسری که ۱۱۰ روز پس از شهادت پدر به دنیا آمد به میهن بازگشت.
بر اساس این گزارش، همسر شهید مدافع حرم حمیدرضا زمانی در ویژه برنامه «در كوي نيكنامان» با بیان این مطلب گفت: شهید «حمیدرضا زمانی» همزمان با نخستین روز از ماه محرم و ایام شهادت سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در سال 1393 به شهادت رسید.
وی با با تأکید بر اعتقادات عمیق و علاقمندی شهید به اهل بیت علیهم السلام افزود: تقریبا هر وقت با هم صححبت می کردیم همسرم خیلی از ائمه اطهار و اهلبیت صحبت می کرد برای من ارادت خاص او به اهل بیت اثبات شده بود و او دقیقا همان کسی بود که من در ذهنم تصور می کردم چون همیشه می خواستم همسر آینده ام معقتد و مذهبی باشد.
این همسر شهید با بیان اینکه با خانوادهه شهید همسایه بودیم و قبل از خواستگاری و صحبت های مربوط به ازدواج شناختمان در حد دو همسایه بود، اظهار داشت: رفت و آمدهایمان با خانواده شهید به همسایه بودنمان محدود نبود اما آنقدرها هم جدی نبود مثلا با هم هیأت می رفتیم تا اینکه پدر حمید با پدرم درباره ازدواج پسرش صحبت میکند و یک روز را برای آمدن به خانه ما تعیین میکنند.
وی تصریح کرد: برخلاف تصور همه نه تنها نظامی و سپاهی نبود بلکه کارمند هم نبود همسر شهیدم شغلش آزاد بود و تراشکاری میکرد.
همسر شهید زمانی با اشاره به اینکه یک روز خیلی جدی به من گفت «دیگه نمیتونم بیتفاوت زندگی کنم نمی تونم نسبت به اتفاقی که توی سوریه می افته سکوت کنم و برای حفظ حرم اهل بیت(س) به عراق یا سوریه نروم»، ادامه داد: خاطرم هست تلویزیون اخبار مربوط به عراق و سوریه را پخش می کرد و حمید با حساسیت کامل همه اخبار را دنبال می کرد و درست زمانی که خبر تهدید حرمین پیش آمد؛ وقتی گفتند ممکن است تروریستها آسیبی به حرم اهلبیت بزنند حمید خیلی ناراحت شد.
وی با تأکید بر اینکه پذیرفتن اینکه همسرت در آن شرایط برود وسط غائله جنگ خیلی سخت است، ادامه داد: دخترم کوچک بود ما مستأجر بودیم و شرایط مالی خوبی نداشتیم حتی پدر و مادر حمید هم وقتی از تصمیمش باخبر شدند گفتند در نبودنت همسر و دختر اذیت می شوند نرو اما انگار حرف هایم تغییری در تصمیمش ایجاد نمی کرد من هم در نهایت رضایت دادم که برود.
همسر شهید زمانی عنوان کرد: سه دوره45 روزه به جبهه مقاومت اسلامی اعزام شد برای اینکه ما را نگران نکند مدام می گفت من در خط جنگ نیستم و در آشپزخانه کار می کنم اما من و خانواده اش هیچوقت باور نکردیم.
وی با بیان اینکه هشت سالی از ازدواجمان می گذشت حلنا بزرگتر می شد و فرزند دوم مان هم در راه بود، گفت: شش ماهه باردار بودم خبر شهادت همسرمم را آوردند اصلا هیچوقت انتظار شهید شدنش را نداشتم و حتی به لحظه شنیدن خبر شهادتش فکر هم نمی کردم.
همسر شهید حمیدرضا زمانی با بیان اینکه شهید در خواب از مادرش خواسته بود پسرمان هم نام خودش باشد، افزود: 4 ماه بعد وقتی قرار بود فرزندم به دنیا بیاید مادرشهید زمانی در خواب دیده بود که حمیدرضا با لباس نظامی وارد منزل شده بود، نوزادی که نورانی بوده را به او سپرده و گفته بود «فرزندم را به شما می سپارم مواظبش باشید» همین خواب باعث شد مادرشهید اصرار کنند که نام حمیدرضا را برای فرزندش انتخاب کنیم.
وی با اشاره به اینکه حمید فرزند دومش را ندید، اظهار داشت: حمیدرضا 4 ماه بعد از شهادت پدرش بدنیا آمد هربار که اسمش را صدا میزنم احساس می کنم قرار است این حمیدرضا راه حمیدرضای شهید مدافع حرم که پدرش بود را ادامه دهد.
همسر شهید زمانی در پایان با بیان اینکه حلنا هنوز چشم انتظار هدیه پدرش است، عنوان کرد: آخرین بار که از منطقه زنگ زد به حلنا گفته بود برایت عروسک می آورم بعد از خبر شهادتش خیلی ها برای حلنا عروسک هدیه آوردند اما دخترم هنوز می گوید «من عروسک نمی خوام بابام قول داده وقتی برگرده برام عروسک میاره».۸۴۱/د۱۰۳/س