قسمتی از سیاست خارجی ما راهبرد ندارد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از سیاست روز، بعد از نابودی داعش و نقش تاثیرگذار جبهه مقاومت با محوریت ایران و متحدانش در این دستاورد بزرگ امریکا و متحدانش که صحنه جهانی را باختهاند هر روز یک سناریو میچینند، یک روز تجزیه عراق و بیان همهپرسی اقلیم کردستان، روز دیگر ربودن سعد حریری نخستوزیر لبنان، روزی دیگر به رسمیت شناختن اشغال قدس شریف و حالا نمایشی برای مقصر جلوه دادن ایران تجاوز سعودی به یمن، برای تحلیل این اتفاقات به سراغ نصرت الله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن رفتیم او که به خوبی با منطقه و حربههای امریکایی آشنایی دارد و بر همین اساس ضمن اشاره به این نکته که اخبار منطقه و تحولات ژلهای و ثانیهای شده است، برایمان از دستهای پشت پرده که از عربستان و رژیم صهیونیستی به عنوان عروسک خیمه شببازی سناریوهای امریکایی بهره میبرد، پرده برداشته است، او البته بعد از این تحلیل گریزی هم به سیاست خارجی ایران زده و معتقد است که با وجود توان کشور در ایجاد امنیت در منطقه هنوز مولفههای بهره بردن از این توان به درستی منطبق با شرایط نشده و همین است که باعث میشود بعد از کمک به کشورهایی مانند سوریه و عراق برای بازیابی ثباتشان نتوانیم از ثبات ایجاد شده برای بهبود اوضاع اقتصادی و کمک به بازسازی این کشورها بهرهای اندازه نیرویی که برای تامین امنیت گذاشتیم ببریم. بخوانید ماحصل این گفتوگو را:
ترامپ ادعا کرده است کاری که روسای جمهور قبلی آمریکا نتوانستهاند انجام دهند انجام داده است و آن اعلام قدس به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی است. آیا اینگونه رفتارهای آمریکا را که از پشتوانه جهانی نیز برخوردار نیست میتوان نشانه افول هژمونی آمریکایی دانست و گفت برای پنهانسازی این ضعف به چنین رفتارهایی روی آورده است؟
اینکه ۵ رئیسجمهور قبلی آمریکا از سال ۱۹۹۵ که مصوبه کنگره درباره تغییر محل سفارت آمریکا به قدس تصویب شده است، اجرا نکردهاند به معنای بیعرضگی آنها نبوده بلکه آنها واقعگرا بوده و به مخاطرات چنین اقدامی توجه داشتند. به ویژه اینکه چنین مصوبهای میتواند تمام زیرساختهای همکاریهای بینالمللی را بر هم بزند. نظام بینالمللی یک سیستم آنارشیست است و پلیسی وجود ندارد که خاطیان را جریمه کند و لذا خود کشورها باید با همکاریهای متقابل اقدامی نکنند که سازه و شاکله این نظام فرو بریزد. این اقدام ترامپ حتی آرائی که آمریکا در مجمع عمومی و شورای امنیت برای تصویب قطعنامههایی که مغایر این اقدام ترامپ است، میتواند زیر سوال ببرد.
ضمناً باید توجه داشته باشیم دستورالعملی که ترامپ امضا کرده دارای ابهاماتی درباره اشاره وی به بیتالمقدس است. بیتالمقدس که رژیم صهیونیستی آن را در سال ۱۹۴۸ اشغال کرده است به مفهوم ظاهری شاید صرفاً نام یک شهر اشغال شده باشد اما در نزد سازمان ملل و حقوق بینالملل داری سه بخش متمایز است و در اعلامیه ترامپ مشخص نیست منظورش کدام بخش است؟ یک قسمت غربی است که رژیم صهیونیستی در صدد آن است که آن را پایتخت خود کند و هماکنون نیز بعضی از مؤسسات خود را در آن مستقر کرده است.
یک بخش شرقی است که بخش عمدهای از جمعیت آن عربنشین هستند و قسمت سوم که هسته مرکزی بیتالمقدس است و عبادتگاهها در آن قرار دارد. از زمان تصویب قطعنامه ۱۸۱ شورای امنیت در نوامبر سال ۱۹۴۷ که مبنای تشکیل رژیم صهیونیستی است در آنجا وضعیت بیتالمقدس، یک وضعیت بینالمللی عنوان شده که هیچ کدام از طرفین به تنهایی نمیتوانند درباره آن تصمیم بگیرند.
آنچه که در عرف بوده در حقیقت فلسطینیها به دنبال پایتختی قدس شرقی هستند و صهیونیستها بخش غربی را اشغال کردهاند و گوشه چشمی نیز به بخش عبادتگاهها داشتند و آن را نیز در تصرف خود میدانند ولی هیچگونه تصمیم قطعی و الزامآور هنوز وجود ندارد و این شهر کلاً اشغال شده و اشغالکننده نیز وظایف و الزامات حقوقی و سیاسی دارد که انجام نداده است و این مبنای صدور تعدادی قطعنامه از سوی سازمان ملل شده است. لذا این اقدام ترامپ یک اقدام ساختارشکنانه و یکجانبهگرا است که این امر منطقه و صحنه بینالمللی را به تنش میکشاند. چون این اقدام دقیقا ۱۵ قطعنامه قبلی سازمان ملل را نقض میکند که میتواند تنشهای منطقهای ایجاد کرده و حتی آن را به فرامنطقه گسترش دهد. لذا این اقدام ترامپ یک اقدام غیرمسئولانه است نه شجاعانه.
خب با این تفاسیر ترامپ چه هدفی را از چنین اقدام غیرعقلایی دنبال میکند؟
در واقع هدف اصلی ترامپ حفظ آن ۲۵ درصد آرائی است که از تندروهای نئومحافظهکار و یا مسیحیهای صهیونیست که او را حمایت میکنند که هم امکانات مالی و هم لابیهای قوی میان صهیونیستها دارند، بوده است. در اصل ترامپ به دنبال اجرای وعدههای انتخاباتی خود برای جلب نظر این قشر از طرفدارانش است چنانکه ترامپ خود نیز گفته است که به دنبال تحقق وعدههای انتخاباتی است. بنابراین برای رسیدن به اهداف و مطامع شخصی خود در حال برهم زدن صحنه منطقه و بینالملل است. این امر نه تنها از منظر سیاست خارجی و روابط بینالمللی وجاهت و مشروعیتی برای ترامپ ایجاد نمیکند، بلکه با توجه به حجم وسیع مخالفتهای بینالمللی یک برگ یکجانبهگرایانه دیگر ترامپ بر کارنامه نه چندان موفقش افزوده است.
با توجه به واکنشهای جهانی به اقدام ترامپ نظیر اینکه ۱۴ عضو از ۱۵ عضو شورای امنیت سازمان ملل علیه او موضعگیری میکنند، حتی پاپفرانسیس نیز چنین اقدامی را محکوم میکند و همچنین اعتراضاتی که در منطقه و حتی عرصه جهانی صورت میگیرد، در بسیاری از کشورها تظاهرات ضد آمریکایی برگزار میشود، یا نشست فوقالعاده سازمان همکاری اسلامی برگزار میشود به نظر شما وضعیت ترامپ در این شرایط چگونه خواهد بود و گذر زمان آیا به نفع اوست و یا اینکه بر مشکلات آمریکا خواهد افزود؟
همانطور که گفتم ترامپ با اهداف داخلی این اقدام را علیرغم حتی مخالفت وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون و شورای امنیت ملی انجام میدهد انجام داد، اما باید بگویم که زمان مناسبی را برای این اقدامش انتخاب کرد. چراکه اقدام او درست در دورانی است که جهان وضعیت نامنسجمی را در حال تجربه است و کشورهای تأثیرگذار نظیر ایران، عربستان، مصر، ترکیه و... نیز یا درگیر چالشهای داخلی هستند و یا با هم اختلاف و تنش دارند.
بنابراین اقدام وی اولاً هیچ الزامی برای حقوق بینالملل ندارد و ثانیاً با این هجمه مخالفتی که در جهان مقابل او شده در حقیقت یک اقدام یکجانبه است که از سوی ترامپ صورت گرفته و پشتوانهای ندارد. اما درباره تبعاتی که اشاره کردید باید بگویم آن وضعیت میانجیگری آمریکا به عنوان یک کشور بیطرف از بین میرود. با این اقدام به طور قطع دیگر هیچکسی از فلسطین و مسلمانان گرفته تا مسلمانان، آمریکا را یک میانجی و بیطرف نمیشناسد. از سوی دیگر این اقدام ترامپ زمینههای صلح را با مشکل مواجه میکند.
این صلح به واقع صلح واقعی نیست و یک آرمانی است که در حقیقت هر کسی این صلح را یک طور میبیند فلسطین طور دیگری آن را تفسیر کرده و رژیم صهیونیستی هم به نفع خود، آن قسمتی که ترامپ دنبال جلب آرای آنهاست که ابتدا بیان کردم هم اتفاقاً دنبال صلح نیستند و همانند رژیم صهیونیستی دنبال بیرون کردن فلسطین از سرزمین خودشان و تصرف کل فلسطین هستند. هر چند که ترامپ بر این عقیده است که این اقدام را برای وعدههای انتخاباتی و آغاز یک حرکت انجام داده است. اما منظورش این است که میخواهد یک شوک به مذاکرات صلح که طی سالهای گذشته خاموش شده وارد سازد، ولی به دلیل اقدامش در بیتالمقدس و حساسیت افکار عمومی جهان بویژه مسلمانان؛ در حقیقت آن وجاهتی که یک میانجی و یا کسی که بخواهد با شوک مثبت یک روندی را آغاز کند، از دست داده است.
از همه مهمتر آنکه این اقدام یکجانبه امریکا و غلتیدن به سمت رژیم صهیونیستی به صورت واضح نشان میدهد که ایده دو دولتی برای حل مسأله فلسطین منتفی خواهد شد، زیرا اکنون با اقدام ترامپ به وضوح عدم توازن میان دو رژیم به وجود آمده است، یک رژیمی که تحت حمایت آمریکاست و یک مردمی که هیچ در دست ندارند و باید براساس امکانات خودشان که اعتراض است حرکت کنند تا حقوق ملی و مدنی خود را استیفا کنند، در عمل ایجاد دو دولت نامتقارن است که قطعاً در کنار هم قرار نمیگیرند.
البته که تجربه ما از ۱۹۹۴ بعد از مذاکرات اسلو و تشکیل دولت خودگردان این امر را تایید میکند. شما ببینید یک دولت خودگردان در دو سرزمین از هم جدا (کرانه باختری و غزه) و در حقیقت با اقسام مشکلات مالی و رفت و آمدی و... در اصل یک کاریکاتوری از حاکمیت فلسطینی است. بنابراین اگر این مباحث جدید را در کنار این تجربه قرار دهیم فلسطینیها درمییابند که برای رسیدن به حقوق حقه خود گزینهای جز حرکت در مسیر تشکیل یک حاکمیت تمام فلسطینی یعنی همان ایده یک کشور یک دولت نخواهند داشت که از طریق مبارزه به دست میآید نه مذاکره. مذاکره باید از موضع قدرت باشد و نه ذلت، آنگونه که رژیم صهیونیستی و ترامپ میخواهد.
این اقدام ترامپ میتواند با پایان یافتن بحران سوریه و نابودی داعش ارتباط داشته باشد که ترامپ بخواهد با ایجاد بحرانی جدید آن ناکامیهایی که در منطقه داشته است، پوشش دهد؟
من قبل از اینکه پاسخ این سوال را بدهم معتقدم این امر را از طریق دیگری درپیش گرفته و آن عربستان است. عربستان در ۴ زمینه عراق، سوریه، لبنان و یمن، صحنه خاورمیانه را باخته است. اما در این مقطع به دلیل اخباری که در رسانهها درز کرده که در حقیقت ترامپ قبل از اعلام این بیانیه به نوعی با کشورهای عربی نظیر مصر و بویژه عربستان مذاکره کرده است.
به نظر میرسد که توطئهای در کار بوده است هر چند که عربستان و مصر در این مدت بیانیه محکومیت اقدام ترامپ را در حرف داشتند اما حقیقت این است که افکار عمومی دنیای اسلام و کشورهای عربی، عربستان را متهم تلقی میکنند و احساس میکنند که این اقدام امریکا با هماهنگی عربستان صورت گرفته است. این شرایط را اگر ببینیم و این نظریه را بپذیریم در حقیقت عربستان برای اینکه رفتار منطقهای خود را توجیه کند تنها بیانیه داده است ضمن اینکه اخباری که از دو روز گذشته به رسانهها درز پیدا کرده است مبنی بر ارتباط عربستان با رژیم صهیونیستی و دعوت از محمد بنسلمان برای سفر به سرزمینهای اشغالی و احتمالاً میانجی شدن بین رژیم صهیونیستی و فلسطینیها این را نشان داده و میتواند نظریه مطرح شده را تایید کند.
اما با جمیع این شرایط شما چقدر احتمال جنگ جدید یا شروع انتفاضه جدید را در منطقه میدهید؟
ببینید من بعید میدانم جنگی رخ دهد چراکه برآیند اقدامات هفته گذشته این را نشان داده، البته تحولات منطقه آنقدر ژلهای است و سرعت اخبار به قدری زیاد است که پیش بینی مشکل است، ولی به نظر نمیآید جنگی رخ دهد. با توجه به ضعف داخلی و بنیه ناتوان اقتصادی مردم فلسطین و همچنین تفرقه در دنیای اسلام، وضعیت را به سمت و سویی میبرد که نفسی برای انتفاضه جدید وجود نداشته باشد. مگر اینکه تحولات به سمت و سوی جدیدی کشیده شود، ولی در این یک هفته به نظر میآید علیرغم درگیریهای پراکنده در غزه و رامالله چنان ظرفیتی برای درگیری وسیع بین دولتهای منطقه و یا درگیری در فلسطین وجود نداشته باشد.
حتی اجلاس سازمان همکاری اسلامی در استانبول نیز فقط یک نشست و برخاست با صدور بیانیه بود و تأکیدی بر پایتختی بیتالمقدس شرقی برای فلسطینیها که در حقیقت این میزان از برون داد با آنچه که دنیای اسلام و در حقیقت مردم فلسطین انتظار داشتند، تطابق نداشت.
اقدام نیکی هیلی را چطور تفسیر میکنید، او ایران را متهم به کمک به یمن در جنگ عربستان کرده آیا قادر است با این اتهام ما را به چالش جدید و یا درگیری بکشاند؟
این شوی خانم نیکی هیلی یک فرار به جلو است! یعنی در حالی که سه سال است انواع و اقسام بمبهای خوشهای و تسلیحات غربی بر سر مردم یمن میریزد و آنها را به خاک و خون میکشد، اتهام وارد کردن براساس صحبت از موشکی که چون بالدار نبوده و یا جمله نا مفهومی که مربوط به تأسیسات شهید باقری است، استدلالهای خیلی خندهداری است و به عقیده من این بیش از اینکه اشاره به تحولات منطقهای باشد به بلاهت امریکایی مربوط میشود. این خانم میخواهد از مخالفت با ایران از طریق کسب اطلاعات غلط و بزرگنمایی آن علاوه بر اینکه موج علیه ایران راه بیندازد، قضیه بیتالمقدس فراموش شود، خود را نیز به ترامپ نزدیکتر و جای تیلرسون وزیر خارجه آمریکا را بگیرد.
کسی ایشان را جدی نمیگیرد و این بار نیز کسی باورش نکرد. فکر میکرد خیلی اطلاعات محرمانهای را دارد افشا میکند! گویی مردم یمن در طول سه سال گذشته با «لول هنگ» سعودی کشته شدهاند نه بمبهای خوشهای آمریکایی؟! وی جامعه بینالمللی را به سخره گرفته است! نتیجه تحقیقات مؤسسه تحقیقات سلاح در مخاصمات که در زمینه اطلاعات تسلیحاتی و نقل و انتقال آن فعال است، نشان میدهد که عربستان سعودی و آمریکا در انتقال تسلیحات اروپایی به دست داعش و تروریستهای وارداتی در عراق و سوریه نقش دارند.
در این گزارش ۲۰۲ صفحهای آمده بیش از یک سوم از تسلیحات جنگجویان وارداتی داعش، در عراق و سوریه است، از کشورهای اروپایی خریداری و به دست آنها رسیده بود و نام آلمان، بلغارستان، رومانی، مجارستان و روسیه و چین هم آمده است.
هدف از این اقدام خندهدار یا به قول شما شوی بینالمللی چیست؟
با این ادعاها اصل موضوع فجایع جنگ و جنایات امریکا و آلسعود در یمن به حاشیه رانده میشود. همچنین برای یک دوره جدید فشار بر ایران بیان شده که جایگاه اصلی ندارد. جایگاه و زمینه اصلی ما در این قضیه حمله و تجاوز غیرقانونی عربستان به یمن است. اگر این امر مورد توجه قرار گیرد آن وقت باید دید که آمریکاییها چه نقشی دارند و تسلیحات انگلیسی آنجا چه میکند؟ گزارش فوق به طور دقیق به این امر میپردازد. جامعه جهانی هم متأسفانه سکوت کرده و باید پاسخ دهد که آیا سعودی با صنایع داخلی نداشته خود، این بمبارانها را انجام میدهد؟! همه اینها نشان از این دارد که سعودی با پشتوانه آمریکا و غرب به کشتار مردم یمن میپردازد. حال اگر ایران میآید از مردم مظلوم یمن دفاع میکند دخالت تلقی میشود اما چرا جنایتی که سعودی و آمریکا در یمن صورت میدهند هیچ انگاشته میشود؟!
بله اخیراً دو خبرنگار فرانسوی اسنادی دادهاند که بمبهایی که بر سر مردم یمن ریخته میشود بمبهای خوشهای آمریکایی است که نکته قابل توجهی است. صحبتهای خانم هیلی در سازمان ملل را برخی به سخنان آمریکاییها زمان حمله بوش به عراق نسبت میدهند. به نظر شما اقدامات و ادعاهای ضد ایرانی آمریکا به همین شویی که در حال اجراست بسنده میکند یا ابعاد دیگری دارد؟
فشارهای بینالمللی و تحریمهای یکجانبه و فشار بر برجام اقدام نهایی آمریکاست وگرنه آمریکا در شرایطی نیست که بخواهد اقدام نظامی یکجانبه صورت دهد. با مخالفتهایی که جهانیان از جمله اروپاییها در قبال خواست آمریکا در برجام انجام دادند این کشور ضعیف شده است و با توجه به شرایط آمریکا میتوان گفت که بحث نظامی کاملاً منتفی است.
آیا این فشارها برای راضی کردن ایران به مذاکره موشکی هم میتواند باشد؟
مجموع این تحولات میتواند برای آینده باشد. شاید بخواهند با فشارها و اقداماتی که در چارچوب برجام و سایر رفتارهایشان انجام میدهند مذاکرات جدیدی را تحمیل کنند که مثلاً برای موشکها در آینده انجام دهند. اما با همه این تفاسیر مسئله یمن یک لکه ننگی است بر تمدن غرب، اینها حتی اگر با جمهوری اسلامی در زمینه موشکی هم به هر تفاهمی برسند، این امر ربطی به مسئله یمن ندارد. انصارالله به سلاحهای ارتش یمن دستیابی دارد که این ارتش از گذشته دارای ساختار موشکی بوده است در همین حال این موشکها دارای ساختار چندان پیچیدهای نیست که حتما باید در ایران ساخته و به آنجا حمل شود.
هر کشوری که بتواند به این دانش ساده دست یابد میتواند از آن در جهت ساخت چنین موشکهایی استفاده کند. مهم این است که مردم یمن الان تصمیم گرفتهاند که زیر یوغ عربستان نروند. باید تأکید کنم که این هفتمین جنگ یمن و عربستان است که در شش جنگ گذشته هیچکدام پیروز نبودهاند و جنگ با مصالحه سیاسی پایان یافته است. من توصیهام این است که ما برای پایان دادن به درد و رنج ملت یمن در شرایط کنونی که انصارالله در وضعیت مطلوب قدرتی قرار دارد، از طریق سیاسی بحران یمن را حل کنیم تا انصارالله بتواند با دخالت در حاکمیت سیاسی یمن با سرعت مشکلات کشور را به سمت حل شدن پیش ببرد.
اما راهکار شما برای کشور، در مسئله قدس در کنار محکوم کردن و حضور در اجلاس چیست آیا ایران میتواند راهکاری عملیاتی در این زمینه ارائه کند؟
واقعیت این است که ما هم قبول داریم راهکار عملی در دست خود مردم فلسطین است. ما به عنوان پشتیبان صرفاً میتوانیم در مجامع جهانی برای تحقق حقوق ملت فلسطین حق آنها را پیگیری کنیم. سیاست ایران از گذشته این بوده که دو بخش یعنی یهودیانی که به سرزمینهای اشغالی آورده شده و ملت فلسطین نمیتوانند به عنوان دو سرزمین در کنار هم باشند چراکه توازنی میان آنها وجود ندارد. لذا فلسطینیها باید خودشان به این سمت و سو حرکت کنند که با بسیج امکانات درونی و کمکهای حامیان فلسطین برای تشکیل حکومت فلسطینی اقدام کنند. مدل و شکل آن میتواند متفاوت باشد. مثلاً در لبنان نخست وزیر برای یک بخش است، رئیسجمهور برای بخشی دیگر و رئیس مجلس بخش دیگر جامعه. یعنی براساس میثاق ملی تقسیم قدرت خاص خود را دارد. در فلسطین نیز میتواند انتخابات آزاد باشد و مدلهای متفاوت سیاسی را در قبال آن مطرح کرد، اما اینکه اصل دو دولتی را با توجه به خوی جنایت کار و وضعیت ضد بشری که ایجاد کرده قابل اجرا باشد، بعید میدانم و به نظر غیر قابل اجراست.
در صحبتهای گذشته گفتیم که برجام صرفا آمریکا نیست اما اکنون میبینیم که اروپاییها نیز روند دیگری درپیش گرفتهاند و به دنبال مذاکرات آینده هستند، چنانکه خانم موگرینی ادعاهایی را درباره متن برجام مطرح میسازد. به نظر شما در قبال برجام باید چه رفتاری داشته باشیم که هم منافعمان حفظ شود هم در برابر غرب دچار وادادگی نشویم؟
در موضوع برجام نوع رویکرد ما به تحولات جهانی بود ما باید به برجام پایبند بمانیم. برجام فی نفسه برای ما نکته منفی ندارد و حتی آمریکا هم که ادعا دارد برجام تأمینکننده منافعش نیست نمیتواند یک طرفه برجام را نقض کند. اکنون سلسله فشارهایی بر ایران بویژه از سوی آمریکا وارد میشود با توجه به تحولات خاورمیانه این طبیعی است که تحت فشارهایی قرار گیریم. در شرایط کنونی و دوران پساداعش میتوانم بگویم که سیاست خارجی ما تحت فشارهایی قرار خواهد گرفت و ما باید یک طراحی مطلوب برای این دوران پساداعش داشته باشیم و به دنبال یارگیری بینالمللی باشیم.
یارگیری در کدام منطقه همسایگان، غرب یا در کل نظام بینالملل؟
باید ببینیم سیاستهایمان با کدام کشورها نزدیک است، چه در اروپا و چه در آسیا. در حقیقت این دوران ترامپ (که البته اگر بتواند دوره خودش را تمام کند) باید این دوره را پشت سر گذاریم. من قبلاً گفتهام که ما دوران راحتی را در زمان ترامپ و پسا داعش نخواهیم داشت. آمریکاییها نیامدهاند که حکومت را به اسد واگذارند آنها دارای اغراض متعددی در عراق و سوریه هستند. بنابراین من فکر میکنم لازم است کشور مقداری سیاست خارجی منسجمی داشته باشد و از رفتارها و بیانات پراکندهای که میتواند دست دشمنان بهانه دهد و حتی دوستان ما را در یارگیری تحت فشار قرار دهد، پرهیز کنیم.
ما باید بیشتر درباره مسائل امنیت منطقه و مسائلی که احتمال دارد اروپا در حلقه بعدی این وضعیت قرار گیرد کار کنیم. متأسفانه همیشه یک قسمت سیاست خارجی ما متأثر از روزمرگی بوده و راهبردی ندارد، یعنی ما بهترین سرمایهگذاری چه مادی چه معنوی برای تأمین امنیت منطقه میکنیم ولی نمیتوانیم از تبعات آن استفاده کنیم. مثلاً اقدامات ما در سوریه موجب تأمین امنیت اروپا شده ولی ما نمیتوانیم در مرحله بعدی از این امنیتی که ایجاد کردیم برای سرمایهگذاری و کسب سود و درآمد استفاده کنیم.
میخواهید بگویید ما باید آینده پژوهی درباره کارهایی که انجام میدهیم داشته باشیم و یک هماهنگی سراسری در سیاست خارجی وجود داشته باشد؟
بله منظورم همین است که باید همه ارکان سیاسی در سیاست خارجی در این راستا باشد و آیندهنگری و برنامهریزی راهبردی و عملیاتی داشته باشیم و سعی کنیم در همه ابعاد سیاست خارجیمان حاکمیت تفکر سیاسی سایه بیندازد.
آینده این مسیر را چگونه پیشبینی میکنید؟ اول بگویید آیا ترامپ به دور دوم میرسد یا نه و اینکه اگر به دور دوم برسد با توجه به رفتارهایش آینده منطقه و جهان به کجا ختم میشود؟
ترامپ دارای مشکلات عدیدهای است همین تصمیم بیتالمقدس، یک قسمت عمده آن به عرصه داخلی باز میگردد نظیر چالشی که درباره روابطش با روسیه دارد و البته پرونده نزدیکانش مانند دامادش و یا مایکل فلین با روسها دارد. ترامپ به دلیل مشکلات عدیدهای که دارد معلوم نیست که بتواند چهار سالش را هم تمام کند. البته همین هم برای ما جای خوشحالی ندارد چراکه هر چه فشار داخلی بر ترامپ بیشتر میشود او سعی میکند با چالشسازی خارجی افکار عمومی را به آن سمت دیگر منحرف سازد. زمانی کره شمالی چالش میشود زمانی بیتالمقدس و خاورمیانه. لذا ما باید برای پرهیز از روزمرگی و پرهیز از انشعاب و انفعال به دنبال یک راهبرد منسجم بوده و آن را اجرایی کنیم.
نباید به دنبال ترکیه یا کشورهای دیگر دوید و این اقدامات مقطعی واقعاً کارساز نیست. اگر ما توانی داریم باید آن را بررسی و منسجم کرده و امکانات را هزینهسازی کنیم. اگر در داخل نیاز به سرمایه گذاری داریم اما توان این سرمایه گذاری را نداریم مشخص است که باید یک سیاست خارجی مدون و مجزایی را داشته باشیم حال آنکه اگر در داخل توانمندی خاصی داشتیم که روی دستمان مانده که میخواهیم آن را هزینه کنیم، باید سیاست دیگری برایش طراحی کنیم. ما باید، هم ترازنامه هزینه فایده برای سیاستها و اقداماتمان داشته باشیم و هم توازنی میان مؤلفههای داخلی و خارجی ایجاد کنیم و این رفتار مورد توجه تصمیمسازان سیاست خارجی ما باشد.
از صحبتهای ترامپ درباره برجام و اینکه تقریباً در صحبتهایش اینطور ترجیح داده که هر سه ماه برجام را راستیآزمایی کرده و مدام تهدید به خروج از برجام میکند، چه نتیجهای میگیریم و باید چه رفتاری در قبال او داشته باشیم؟
بستگی دارد در چه زمینهای بخواهیم مسأله را ببینیم ولی در کل این صحبتها طنز است و نباید خیلی جدی گرفت. واقعیت این است که ترامپ پدیدهای است که دارای عقبه مردمی و اجتماعی و پوپولیستی و عوامفریبی است که شعارهایش با نقش بینالمللی متفاوت است و مثلاً ابتدا گفت که باید از جهان دست کشیده و داخل را احیا کند اما در عمل مدام در کارهای کشورها دخالت کرد. پاره کردن برجام و خروج از برجام هم همین حالت را دارد و تنها شعار است. ترامپ چهار یا پنج معاهده منطقهای از پاریس تا نفتا را به ضرر منافع امریکا میداند و میخواهد خارج شود اما همانطور که کاراکتر ترامپ را میشناسیم تاجر است و به دنبال حفظ منافع امریکا است این فینفسه بد نیست، بد آن موقع میشود که تأمین منافع کشورش را با ضرر به منافع کشورهای دیگر تأمین کند. اگر دنبال منافع عرفی باشد و اینکه بخواهد به ضرر منافع مردمی کار کند این پسندیده نیست.
اما در برجام چطور میتوانیم با این بدعهدی به طور منطقی برخورد کنیم؟
در برجام تنها نیستیم و ترامپ با قاره اروپا مشکل دارد و مهم این است که چگونه برنامههای خودمان را طراحی کنیم. چون ترامپ وضعیت نامشخص دارد؛ مک کین گفته معلوم نیست دوره ترامپ تمام شود از آنجا که رویکردش تعامل با ما نیست الان بهترین حالت برای ما این است که نه بیش فعال باشیم و نه منفعل باشیم و البته اگر لازم شد با صلابت بایستیم. الان باید اتحاد کشور را حفظ کنیم و خیلی حساس نباشیم. موقعیت ما اکنون در لبه تیغ شمشیر است در دوره ترامپ باید حواسمان جمع باشد. امریکا یک عضو این موافقتنامه چند جانبه است. باید با اروپا و سازمان ملل و سایر کشورهای تأثیر گذار چون چین و روسیه روند برجام را پیش برد. بهترین کار این است که صبوری پیش بگیرم اجازه بدهیم زمان مشکل را حل کند.
یعنی انتقاد از برجام نباید داشته باشیم؟
چرا اما یک مقدار انتقادات را باید معقول و شناسنامهدار کنیم. مشکل کشور ما این است که حزبی اداره نمیشود. ما معتقدیم افراد و افکار شناسنامه دار باشند و دولتها شناسنامهدار باشند و با مسئولیت این حرف را بزنیم. لازم باشد ما هم انتقاد میکنیم. باید مشخص شود که هرکس از چه منظری مخالف است و انتقاد میکند. اتفاقاً انتقاد معقول، منطقی و منصفانه هم مسیر حرکت گذشته و آینده را روشن میکند و هم دست دولت را در مقابل ترامپ پر میکند.
خب اگر بخواهید از دولت انتقادی داشته باشید چه مسایلی را مطرح میکنید؟
دولت در ابتدا به دلیل فشارهایی که روی کشور بود نتوانست یک گزارش مدون از وضعیتی که کشور را تحویل گرفته بود به مردم و نخبگان ارائه کند. عدم شفافیت برای کشور سم مهلک است. دولت یازدهم در سال ۹۲ تصورش این بود که مشکل کشور در سیاست خارجی نهفته است. در حالیکه مشکل اصلی در داخل کشور است قسمتی مدیریتی و قسمتی پخش و عدم توازن قدرت. که نیاز به همکاری تمامی قوا و حتی کمک حاکمیت و بسیج مردم و مخصوصاً نخبگان و دانشگاهیان برای حل چند موضوع اساسی کشور بود. متأسفانه زمان از دست رفت و دولت با توجه بیش از حد بر برجام ایجاد انتظار غیرمعقولی در میان مردم نمود. البته تا حدی ممکن است طبیعی تلقی شود زیرا در ابتدا دست دولت خالی بود بنابراین فکر میکرد با برجام همه مسایل حل میشود.
در حالی که معتقدم قسمتی از مشکلات ربطی به برجام نداشت. البته رابطه برخی از مشکلات با برجام را هم نمیتوان نادیده گرفت زیرا ما تکمحصولی هستیم و تحریم زیرساختهای کشور را متأثر کرده بود و زندگی روزمره مردم را نیز میتوانست تحت تأثیر قرار دهد. معمولاً دولتها در دوره اول باید چند تحول اساسی در کشور ایجاد کنند و در دوره دوم آن راه را ادامه دهند تا نیمه راه رها نشوند. در دور دوم دولتها چون به رای مردم نیاز ندارند لذا بیشتر بدنبال تثبیت شرایط هستند و کمتر ریسکپذیری دارند.
به نظر من کشور در مورد مسایل داخلی، مشکلات سیاسی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و ناهنجاریها و مشکلات خانوادهها و مردم خیلی ضربه پذیرتر از مسائل خارجی است. کافی است در مورد این مشکلات اجماع وجود داشته باشد و سیاستی در داخل و خارج درپیش بگیریم که به کاهش آنها و آلام مردم منجر شود. یکی از مسائل مهمی که مردم را نگران کرده است مسئله فساد و تبعیض است. در مورد مساله اولی تمام کشور باید بسیج شود و با راهکارهای علمی و تجربه شده دنبال حل این مساله خانمانسوز باشیم.
در مورد تبعیض هم دولت باید برای ارائه یک حکومت خوب با استاندارد بینالمللی که در شأن مردم ایران باشد متعهد به شایستهسالاری، جوانگرایی و دوری از قبیلهگرایی باشد. نمیخواهم به مسئله تبعیض جنسیتی دامن بزنم اما وقتی میبینیم ۶۰ درصد دانشگاه زنان هستند و در بخش خصوصی خانمها رشد میکنتد آن وقت در سطح مدیریت میانی و عالی ردپای مشخص و قابل قبولی از آنها دیده نمیشود. این ضعف دولت است و ربطی به قوای دیگر ندارد. یا مسائل اقوام، اقلیتها و مذاهب و از همه مهمتر نظام اداری و بروکراتیک کشور است که نظام سیاسی را هم تهدید میکند. البته نمیخواهم بگویم همه این مسائل باید توسط یک دولت حل شود اما هر دولتی باید چند مشکل اساسی کشور را حل کند تا مشکلات تلنبار نشود و حاکمیت و نظام سیاسی را تحت فشار قرار ندهد. انشاالله! /۹۶۹//۱۰۲/خ