از آموزش و پرورش وارداتی تا ۲۰۳۰ خیانتبار
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، وقتی «الفبا» را شروع کردیم تنها هفت سالمان بود. سال های ابتدایی و راهنمایی گذشت. به دبیرستان که رسیدیم انتخاب رشته شد دغدغه تحصیلیمان. بعد از خواندن درس در رشته مورد علاقه نوبت رسید به غول بی یال و کوپال کنکور! تا همین جای داستان حدود 10 سال از عمرمان رفته. حال باید با یک حساب دو دو تا چهار تا چقدر در این ده سال توانستیم علاوه بر فهم خوب درس هایی که خواندیم، چقدر توانستیم ده سال رشد روحی و معنوی داشته باشیم. اصلا یک فارغ التحصیل دیپلمه ای مثل من می تواند درک درستی از خداشناسی و انسان شناسی داشته باشد؟
بگذریم از دروسی که بعضا با حجم چاق اما محتوای لاغر و برخی دیگر نه چندان ضروری اما مفصل خواندیم. در این برهه ده ساله چه معلم ها که آمدند و رفتند و گفتند و تربیت کردند. از آن سال ها، سال ها می گذرد؛ اما با گذشت چهار نسل از انقلاب اسلامی چقدر معلمان و دانش آموزان توانستند مولد و مبلغ و مروج تربیت کنند و تربیت شوند
وظیفه ساخت الگوی کامل تربیتی هر نسل یعنی معلمان فداکار و دلسوز و اثرگذار و مولد را به دوش چه کسانی است و حوزه های علمیه و مدیران و مسئولان چه نقش و وظایفی در این میان دارند؟
تعهد آموزش و پرورش
اصلا خود واژه آموزش و پرورش قابل بحث است. اصلا چرا آموزش بر پرورش مقدم شده است؟ از اینکه بگذریم عده ای می خواهند در بخش آموزش به نسل جدید و پرورش آنان به خدمت مشغول باشند. این گروه باید از کانال دوره های آموزشی پیرامون نقش مهم معلمی عبور کنند. کانالی که در آن باید ها و نباید ها معلوم و مشخص و گفته می شود. اما در محتویات این قسمت نهادهایی دخیل هستند که بعضا به وظیفه خود به طور کامل عمل نمیکنند. البته بماند از معضل کتب درسی و سیستم آموزشی ای که در طول این مدت چند بار دچار تغییر و تحول شده است. کانال تربیت معلمان نسل ساز، یکی از مهمترین و اصلی ترین کارهایی است که در نظام اسلامی باید بدان توجه شود. این کانال کشی عظیم تربیتی که در مدارس در سنین مختلف تحصیلی در حال اجرا است بهترین فرصت برای آموختن واژه هایی است که انسان را به رشد و کمال و سعادت می رساند. در این گذر نقش حوزه های علمیه به عنوان کلیدی ترین بخش نظام یعنی مادر مجموعه نظام، بایستی خود را به منصه ظهور برساند. حوزه علمیه منفعل هیچ گاه نمی تواند مولدِ معلمِ انسان ساز شود. تربیت معلمان نسل ساز به عهده معلمان دینی یا همان حوزه های علمیه است.
رهبرمعظم انقلاب اسلامی درباره این نوع آموزش و اهمیت آن و تاثیرپذیری فرهنگ آموزشی کشور از غرب می گویند: آموزش و پرورش کنونی ما ساخته و پرداخته فکر و فلسفه ما و مبتنی بر تربیت و فلسفه اسلامی نیست؛ بلکه وارداتی از سوی غرب است در این زمینه غرب بارها برای تحول در نظامی که بنیانگذاری کرده بود دست به تلاش می زد اما در ایران این تحول حتی در ابعاد آموزشی تحقق نیافته بود.
و ماهنوز بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی و حدود سی سال از پایان دفاع مقدس هنوز نتوانسته ایم این تحول را پیاده سازی کنیم.
متاسفانه در سال گذشته و امسال طرح شدن سند 2030 و روند اجرای آن خطر عقب گرد مضاعف را تشدید می کرد؛ اما با درایت و دستور رهبر معظم انقلاب اسلامی اجرای آن ملغی گشت. آیا دولت محترم با داشتن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد نیازی به اجرای سند 2030 داشت؟ از معایب فاحش این طرح که بگذریم، ما هدفمان بومی سازی فرهنگ آموزش و تربیت است و می خواهیم بر اساس دین و آیین خود تربیت فرزندانمان را رقم بزنیم. نقش حوزه در ابلاغ و اجرای سند تحول بنیادین کجاست؟ حوزه باید در صدر اجرا باشد نه تحسین کننده صرف.
در سند تحول آمده است که همه دستگاهها و نهادها باید به کمک آموزش و پرورش بیایند که در این میان یکی از نهادهای مهم حوزه های علمیه و حضور روحانی در مدارس است. بحمدلله این قضیه اتفاق افتاده و البته با فراز و نشیب هایی نیز همراه بوده است اما کارهای خوبی در این زمینه انجام شده و در حال انجام است.
پرهیز از خشونت
خط کش آقای ناظم و دست سرخ بچه ها یکی از نوستالژیک های بچه های قدیمی است. تنبیه با چوب و کتک زدن معلمین امری عادی می نمود. اما با گذشت زمان و تصحیح در روند برخی قوانین در مدارس این نوع تنبیه های غلط تربیتی برچیده شد.
معلمی که آب بابا یاد می دهد بیش از همه به پدری مهربان شبیه است. اصلا معلم ابتدایی است که خاطرات زیبای دوران مدرسه را برای ما می سازد. تخته سیاه و گچ که با مهربانی مخلوط شده است حاصل عمر معلم عزیز این مقطع هست. حال باید دید دولت تدبیر و امید که این همه نگران اجرای سند 2030 بود و البته هنوز هم متاسفانه رگه هایی هرچند کوچک در برخی مدارس کشور از این سند در حال اجرا است چقدر می تواند سازنده سازندگان آینده کشور را تربیت کند.
سنین 7 تا 14 سال گل سر سبد شروع تربیت فرزندان در سیره اهل بیت علیهم السلام انتخاب شده است. در این سنین که دقیقا با شش سال ابتدایی همراه است اگر معلم به عنوان مربی نتواند متربی اش را ربوبی بار بیاورد دو دوره هفت سال بعدی او هم دچار ضعف می گردد. اگرچه دوره اول دبیرستان نیز از نظر رویکرد تربیتی دوره مهمی به شمار می رود اما پایه آن شش سال ابتدایی است. حوزه علمیه ای که داعیه دار نشر علوم اهل بیت علیهم السلام و پیاده ساز آن در جامعه است چه مقدار توانسته روحیه مهربانی و همدلی را به معلمین دوران ابتدایی که فصل مهم آموزش و تربیت است منتقل نماید؟
آینده جامعه ایران به دست یک میلیون و 13 هزار و 655 معلم در مقاطع مختلف است و دولت محترم و بالطبع وزارت آموزش و پرورش چه تدابیری پیرامون سلامت روحی و جسمی معلمین خود به خصوص دوران مهم و البته سخت ابتدایی از نظر آموزشی، اندیشیده است تا معلم را هم از حیث آموزش و هم حیث روحیه پولادین کند؟
پاسخگویی دینی
هدف سند تحول بنیادین حذف نگاه صرفا علمی به مدرسه و دانش آموز است . بر اساس سند تحول بنیادین باید انسان تربیت و وارد جامعه شود و دانش آموز تمامی زوایای انسانی و اجتماعی را به طور کامل آموزش ببیند. حال با این وضعیت دولت نقدپذیر جمهوری اسلامی باید تربیت را وارد زوایای آموزشی صِرفِ مدارس کند و باید پاسخگوی این مساله باشد که از منظر دین باید معلمان توانایی پاسخگویی به مسائل دینی را داشته باشند چرا و بر چه مبنایی معلم قرآن کریم را از مدارس ابتدایی حذف کرده است؟ آیا اگر این اتفاق برای علوم ریاضی و یا تجربی بیفتد همین برخورد را دارد؟ چرا باید کاهش سی درصدی ساعت درس قرآن کریم در مقطع متوسطه اتفاق بیفتد؟
حوزه علمیه قم که پرچمدار آموزش قرآن کریم در انحای عالم است چرا هنوز نتوانسته است جایگاه مناسبی در آموزش و پرورش پیرامون آموزش های قرآنی ارائه دهد و چرا برخی معلمان این درس که باید مسلط بر مباحث قرآنی و دینی باشند، هنوز در برخی موارد خود دچار شبهه هستند. آیا دفتر همکاری های حوزه علمیه و آموزش و پرورش کاری در این زمینه انجام داده است؟
موقعیت سنجی
وقتی معلم لباس فرم معلمی اش را پوشید دیگر او در قامت یک پدر همه چیزدان برای دانش آموز تداعی می شود. خط گچ روی تخته سیاهش، دست مهربانی بر صفحه نمره دیکته دانش آموزش، لبخند رضایت مُهر صد آفرینش همه و همه می شود قامت یک معلم ابتدایی که دانش آموز او را به عنوان دومین پدر پذیرفته است.
حال این پدر مهربان دلسوز همه چیزدان، باید بداند چه حرفی را چه مقدار و چه موقع و در چه اندازه ای بیان کند تا کودکش با جان و دل او را بپذیرد.
هنوز یادم نمی رود سخنان معلم کلاس پنجم ابتدایی ام را. هنوز یادم نرفته خنده معلم مهربان کلاس چهارمم را، مانده است در ذهنم ادب معلم کلاس های سوم و دوم و اولم را که هر سه سال را او رهبری می کرد. لوح ماندگاری ذهن کودک تا آخر عمر با او می ماند. الان برای پر کردن این لوح در انگاره دانش آموز ابتدایی چقدر موقعیت سنجی را چاشنی آموزش قرار داده ایم؟
آیا سند موهوم 2030 که جولان تفکری سکولاری را یاد بچه هایمان می دهد می تواند فهم بصیرت و شناخت خوب و بد را بیاموزد؟ مگر کشوری که در حال جنگ فرهنگی است می تواند موقعیت سنجی معلمش را آموزش ندهد؟ آیا شناساندن حق و باطل و رشد تفکر جهاد و مقاومت از همان اوان کودکی نباید اتفاق بیفتد؟ چرا حکومت خودخوانده ملعون و متوحش داعش در کتب درسی کودکان بیچاره خود، فرهنگ وحشی گری را با زبانی نرم آموزش می دهد تا به اصطلاح خودشان آن ها را جهادی باربیاورند اما در کشور جمهوری اسلامی که رئیس دولتش درس خوانده حوزه و دانشگاه است بر سند 2030 پافشاری می کند؟
دولت محترم تدبیر و امید بایستی با تدبیر بجا و در زمان خود، فرهنگ موقعیت یابی و سنجش آن را به معلمین خود بیاموزد تا دانش آموز از همان کودکی بصیر بار بیاید تا زمانی که در تنگنای فتنه افتاد، راه نجات را بیابد. حوزه علمیه نیز از این قاعده مستثنی نیست و باید تلاش خود را در بارور کردن اندیشه سیاسی اسلام به معلمین دلسوز آموزش و پرورش نماید تا این زنجیره تربیتی با این دو نهاد مقدس پیوند بخورد.
رعایت آداب آموزشی
رطب خورده منع رطب نمی کند. این حکایت مربی تربیتی و آموزشی دانش آموز است که باید اول خود عمل کند و بعد عمل را به دیگران بیاموزد. رعایت کردن آداب آموزشی هرچه از دانش آموز مهم است، از معلم مهم تر است. حفظ حرمت معلم در گروه حفظ حرمت دانش آموز است.
متربی زمانی تحت تأثیر حرف مربی قرار می گیرد که مراعات حرف های خود را اول خود انجام دهد. این قدر بحث اخلاق و رعایت آداب، خصوصا در مکان آموزشی مهم است که وزارت آموزش و پرورش ژاپن دستور داده تا ماده درسی جدیدی به نام اخلاق از سال 2018 در مدارس تدریس شود.
حوزه های علمیه درس ثابتی به نام اخلاق دارد، آداب الطلاب نیز نام مبحث درسی است که طلبه های مبتدی به عنوان یادگیری آداب آموزشی به آن می پردازد.
آموزش در دوران ابتدایی مانند «کالنقش فی الحجر» است. بهترین فرصت برای حوزه های علمیه است که فضلای خود را به سوی مدارس بفرستند تا این دوران حیاتی تربیتی را در کنار دلسوزان فرهنگی به بهترین وجه به انجام برسانند.
چرا آموزش و پرورش اخیرا با قرار دادن شرایط عجیب برای جذب معلمان این وزارتخانه کار را برای آموزش سخت تر کرده است؟ لیست بلندبالای بیماری هایی که افراد را از معلم شدن منع می کند قابل توجه و تعجب آور است. یکی از این قوانین که منهای بیماری ها لحاظ می گردد داشتن لهجه غلیظ است. البته ناگفته نماند برخی شرایطی که ذکر شده است – البته نه همه آن ها – برای خصوصیات ظاهری یک معلم مهم است اما نه به این شکل. چون اینقدر که تاکید روی ظاهر معلم شده است تاکیدی روی اخلاق و زی معلمی و دیانت وی نشده است. ممکن است فردی مثلا دارای یکی از بیماری های ذکر شده وزارت آموزش و پرورش باشد اما از لحاظ تدریس و مبادی آداب بودن در سطح یک مربی واقعی است. آیا نباید در کنار این بایدها و نبایدهای ظاهر معلم، خصوصیات خُلقی معلم نیز لحاظ گردد؟
حرف آخر اینکه تا نهادهای متولی مانند حوزه های علمیه و دانشگاه ها در کنار دولت قرار نگیرند، نمی توان انتظار زیادی از آموزش صحیح و کاملی برای دوران نسبتا طولانی آموزش و پرورش که نقطه عطفی در تربیت نسل بعدی است داشت و تا دولت محترم دستان خود را برای فشردن دست همکاری به طرف حوزه های علمیه و دانشگاه دراز نکند این کانال کشی عظیم تربیتی لنگ خواهد زد و کمک بیگانگان هیچ فایده ای در این زمینه نخواهد داشت که اگر نگاهمان خصوصا در امر تربیت، به داخل باشد آنگاه می توانیم مدعی این باشیم که فرهنگ و اقتصاد با هم در جامعه نهادینه گشته است.
حال شما به روند ساختار آموزشی در ایران و تربیت معلمان نسل ساز چه نمره ای می دهید؟/۸۲۹/ ی۷۰۲/س
حجت الاسلام محمدمهدی مرادی، پژوهشگر حوزه علمیه قم