۲۶ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۳
کد خبر: ۵۵۵۱۶۴
سرمقاله؛

بیایید قدری بازنشسته شویم

امواج بحران جهانی اشتغال به سواحل بیست اقتصاد برتر جهان رسیده است، و ایران نیز در مقام هجدهم اقتصاد جهان، دستخوش آن گردیده است.
یادداشت

به گزارش خبرگزاری رسا، روزنامه رسالت در شماره امروز خود به بحران اقتصاد جهانی اشاره دارد، نویسنده این سرمقاله آورده است:

* قضیه

- کودتای نافرجام و به طرز عجیبی بی‌فرجام ترکیه، حتماً خیلی چیزها را به هم ریخت؛ خصوصاً که هر چه وابسته به گروه فتح ا... گولن بود را از بیخ درو کرد و این خرمن‌چینی همچنان ادامه دارد. حتماً کسانی که از کار بیکار شدند یا از اساس هستی ساقط گردیدند، مردان آموزش دیده و رده بالایی بودند، چرا که ذات و جوهر گروه گولن، یک گروه آموزشی و فرهنگی است. اما، ...

- ولی،یکی از مواهب شاید ناخواسته کودتای ترکیه، بی‌گمان این بود که جایگاه‌های شغلی زیادی برای ورود جوانان ترکیه به دم و دستگاه‌های اداری و کارگری این کشور باز شد. فقط تا سپتامبر، دو ماه پس از کودتا، 43 هزار موقعیت شغلی که تنها 28 هزار تای آن مربوط به آموزش و پرورش بود، خالی، و آماده پذیرش جوان‌ترها شد. در واقع، هر چند که این کودتا، بی‌فرجام بود، ولی از این بابت توانست یک ضرورت و جبر ساختار شغلی جدید را در ترکیه محقق سازد؛ البته من گمان نمی‌کنم که در مجموع، این رویداد برای ترکیه میمنتی داشته باشد، ولی برای ما درسی دارد؛ این که ما باید تغییر ساختار اشتغال را به رسمیت بشناسیم، و نیروهای جوان را سریع‌تر به بدنه اشتغال کشور راه بدهیم.

* پند وعبرت

- امواج بحران جهانی اشتغال به سواحل بیست اقتصاد برتر جهان رسیده است، و ایران نیز در مقام هجدهم اقتصاد جهان، دستخوش آن گردیده است. دو دهه قبل، دهه 1990، آغاز گسترش انفجار آمیز فناوری رایانه و اینترنت بود که بسیاری از مشاغل را به ماشین‌های هوشمند سپرد؛ این،آغازی بود که همه را غافلگیر کرد. همه ما با خواندن داستان‌های علمی-تخیلی می‌دانستیم که ماشین‌ها جایگزین انسان‌ها خواهند شد، ولی گمان نمی‌کردیم که این حدس‌ها، به این زودی محقق شود.

- به موازات این تحول شتابان، و بویژه، از سال 1997، بحران بزرگ اشتغال در نظام سرمایه‌داری جهانی آغاز شد و همچنان ادامه دارد، و دم و دنباله آن نیز امروز به ایران ما هم رسیده است. از سویی، ظرفیت‌های معقول اشتغال در اثر حضور ماشین‌ها برای انسان‌ها تضعیف شده است، و از سوی دیگر، در هرم‌های جمعیتی، به تناوب، امواج جدید جمعیت جوان به سن مطالبه اشتغال رسیده‌اند. ملهم از رویدادهای خشونت‌بار در ترکیه که منجر به خالی شدن عمده‌ای از جایگاه‌های شغلی شد و نیروی جوانی را به دم و دستگاه‌های این کشور تزریق کرد، ما نیاز داریم تا این تغییرات مثبت را به نحو آرام و سنجیده، خودمان به دست خودمان در بوروکراسی میان‌سال و کهن‌سال خود انجام دهیم.

* سندرم «فرورفتن مشاغل به اتوپایلوت»:

- بی‌گمان، یکی از دشواری‌های اصلی در موقعیت‌های شغلی استخدامی امروز ما، حضور کم‌اثر نیروی انسانی میان‌سال و «جاافتاده‌ای» است که خارج از موقعیت‌های شغلی استخدامی راه خود را پیدا می‌کنند، ولی در حال حاضر، صندلی‌های بی‌حرکتی را اشغال کرده‌اند و صرفاً «گزارش کار رد می‌کنند».

- توضیح این که، خصلت مشاغل استخدامی روال‌مند این است که پس از مدتی حضور در این مشاغل، راه و چاه آسودگی بدون انجام کار جدی در آن‌ها پیدا می‌شود، و فرد می‌تواند آن‌ها را در حالت «اتوپایلوت» قرار دهد، و به استراحت یا کار دیگری مشغول شود؛ نتیجه این است که بدون آن که در ضوابط حقوقی ایفای نقش شغلی خللی ایجاد شود، سازمان، از کارگشایی‌های هوشمندانه انسانی در آن موقعیت‌های شغلی محروم می‌شود، حال آن که گماردن انسان‌ها به جای ماشین‌ها، اصولاً به دلیل خصلت هوشمندتر بودن انسان‌ها برای عمل کردن در ورای ضوابط ماشینی و حقوقی بوروکراسی است.

- این، وضع و حال میان‌سالان و کهن‌سالان مستقر در موقعیت‌های شغلی ماست؛ مشاغلی که عمیقاً نیاز به خلاقیت انسانی دارند؛ و اگر ما بخواهیم در یک افق وسیع‌تر، برتری انسانی خود را بر ماشین‌ها حفظ کنیم، به این خلاقیت‌های نیاز داریم.

ما در پایگاه‌های شغلی خود که هنوز قابل واگذاری به ماشین‌ها نیستند، نیاز به انسان‌هایی داریم که قادر به تصمیم‌سازی و ابتکار به مراتب هوشمندانه‌تر از ماشین‌ها باشند؛ ولی با توجه به بروز «سندرم فرو رفتن مشاغل به اتوپایلوت» این هدف محقق نمی‌گردد و سازمان‌های ما، رفته رفته به ماشین‌های درک‌ناپذیر تبدیل می‌شوند که به درد تعاملات انسانی نمی‌خورند.

چه باید کرد؟

- هدف هر طرح پیشنهادی باید این باشد که هم ما را از بروز «سندرم فرو رفتن مشاغل به اتوپایلوت» در سازمان‌ها رهایی بخشد، و هم صندلی‌ها را برای استقبال از جوانان خلاق مهیا کند. باید ضمن حفظ اهتمام محوری به موضوع کار و شغل، مفهوم «اشتغال» را تنوع بخشید تا پاسخگوی تحول عظیم روی داده در عرضه نیروی کار انسانی و ماشینی گردد. با روند فعلی، پنجره جمعیتی مهمی که نیروی کار انسانی جوان و بزرگی را به بازار کار ایران گسیل داشته است، از یک فرصت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی تاریخی به یک مصیبت تبدیل خواهد شد.

- یک طرح مقدماتی برای غنا بخشیدن به مفهوم «اشتغال»، این است که در سه گانه کهنه‌شده و ناکارآمد «تحصیلات← اشتغال 25 تا 65 سال← بازنشستگی» تجدید نظر کنیم. باید طول دوره زندگی‌یک شهروند را، به پنج دوره‌ «تحصیلات عمومی و اختصاصی»، «اشتغال غیرخویش فرما»، «اشتغال خویش فرما»، «دوره کارآفرینی و آنتروپورنری»، و «دوره فعالیت مسئولانه برای اجتماع» مرحله بندی کنیم. طبق این طرح مقدماتی، دوره بازنشستگی در این چهار مرحله هضم می‌شود، به این ترتیب، که همه اعضای جامعه، پس از 10 تا 15 سال اشتغال غیرخویش فرما، به اصطلاح امروز بازنشسته یا مرخص از کار تحت امر کارفرما می‌شوند، و از یک امکان پایه تأمین اجتماعی معادل بازنشستگی فعلی بهره‌مند خواهند شد، و این چتر تأمین اجتماعی، به مرور، بر حسب نیاز و بر حسب فعالیت اجتماعی فرد گسترده و گسترده‌تر خواهد گردید. پس، مرحله اول، یا «اشتغال غیرخویش فرما»، مصادف با ورود تازه‌ متقاضی اشتغال از حیطه «تحصیلات عمومی و اختصاصی» به بازار عرضه نیروی کار است. در این دوره، ابتکار و طراحی شغل از آن کارفرماست، و عرضه‌کننده نیروی کار می‌پذیرد که با قواعد و طراحی کارفرما، به کار بپردازد، و به این ترتیب، بخشی از ارزش نیروی کار خود را که اغلب هم قابل ملاحظه است، به کارفرما واگذار می‌نماید؛ به مصلحت جامعه و شخص است که هر چه زودتر از این مرحله عبور کند؛ ولی، عموماً، افراد، 10 تا 15 سال در این مرحله می‌مانند و پس از انقضاء این دوره، از یک سطح پایه تأمین بازنشستگی برخوردار خواهند شد.

- بعدازاین مرحله، فرد به اتکاء حداقل تأمین اجتماعی، و تجربه‌ای که اندوخته است، می‌تواند روندهای کارآفرینی که توسط سازمان‌های خدمات حرفه‌ای کارآفرینی پشتیبانی می‌شوند را آغاز کند، و در این دوره این امکان را دارد تا در مسیر اشتغال‌های کوچک خویش فرما (SMEs) و تبدیل شدن به کارفرما پیش برود. در این دوره فرد می‌تواند با استفاده از انواع بیمه‌های تأمین اجتماعی، پوشش حمایتی و مستمری خود را گسترش دهد. در نهایت، چیزی به نام بازنشستگی به مفهوم بیکاری به افراد توصیه نمی‌شود، هر چند که میسر است و پیش از موعد هم میسر خواهد بود؛ اشخاص می‌توانند در حدود 30 سال پس از ورود به بازار کار، دوره‌ای مرفه‌تر از بازنشستگی فعلی را آغاز کنند، ولی، همان طور که امروز عملاً چنین است، در این دوره که افراد از مشغله‌های تأمین مایحتاج زندگی امنیت‌یافته‌اند، از ظرفیت‌های تجربی و ارتباطی خوبی برخوردار خواهند بود و می‌توانند درگیر «فعالیت‌های مولد و مسئولانه برای اجتماع» شوند. این، سلامت روحی و روانی افراد را تا فرجام زندگی تضمین خواهد کرد./۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: رسالت

ارسال نظرات