۲۵ اسفند ۱۳۹۶ - ۰۳:۲۵
کد خبر: ۵۵۸۹۳۹
عواقب انقلاب جنسی برای زنان غربی؛

یک فنجان عبرت تلخ!

وقوع انقلاب جنسی در آمریکا و غرب، عواقب وحشتناکی را به دنبال داشت که همچنان نیز گریبانگیر تمدن غرب است. بعد از وقوع انقلاب جنسی بود که سن ازدواج بشدت بالا رفت، فرزندآوری خانواده‌ها نصف شد و یکی از هر دو ازدواج به طلاق انجامید.
انقلاب جنسی

به گزارش خبرگزاری رسا، « سو الین براودر» روزنامه‌نگار آمریکایی درباره عواقب وقوع انقلاب جنسی در آمریکا توصیف جالبی دارد: «بیش از ۵۰ سال از شروع انقلاب جنسی می‌گذرد و اکنون هیچ فرد آمریکایی زیر ۴۰ سال، زمانی را به یاد نمی‌آورد که سکس در تلویزیون تابو محسوب می‌شد، زمانی را که با هم زندگی کردن به معنی ازدواج بود و زمانی که بچه‌ها با هر دو والدین‌شان زندگی می‌کردند. واقعیت این است که این انقلاب یک بلا بوده است. پیش از آنکه در دهه‌ ۱۹۵۰ آداب و رسوم جنسی آمریکاییان ولنگار شود، تنها 2 بیماری‌ مقاربتی در ایالات متحده گزارش می‌شد؛ امروز بیش از ۲۴ گونه بیماری مقاربتی در آمریکا وجود دارد!»

اما چه عواملی سبب وقوع انقلاب جنسی در غرب شد و آیا ممکن بود غرب گرفتار مصیبت انقلاب جنسی نشود؟

از جمله علل زمینه‌سازی انقلاب جنسی، آمارسازی‌های دروغین دانشمندی به نام «آلفرد کینزی» بود. کینزی در 2 کتاب خود با پژوهش‌هایی بی‌پایه و دارای سوگیری، انواع بی‌اخلاقی‌ها و انحرافات جنسی از جمله خیانت و همجنس‌گرایی را شایع کرده و عادی جلوه داد. کینزی که در دروغگویی حد و مرزی نمی‌شناخت، در یکی از سخنرانی‌هایش مدعی شد ۹۵ درصد زنان باردار آمریکایی، مجرد هستند! بر اساس همین تحقیقات بود که قوانین مربوط به جرائم جنسی در آمریکا تغییر کرد و از بسیاری مفاسد اخلاقی جرم‌زدایی شد.

مشخصا اگر نخبگان آن دوره آمریکا دست به دست هم می‌دادند و علیه کینزی اقامه دعوا می‌کردند که چرا آمارهای جعلی منتشر کرده‌ای، کار به اینجا نمی‌کشید! کار به اینجا نمی‌کشید که جنایت سقط جنین در بسیاری از ایالت‌ها، قانونی شود و 60 میلیون انسان، از سال 1973 تاکنون به صورت قانونی، قطعه قطعه شوند!

الغرض! عمده نخبگان، کنج عافیت گزیدند و یک نفر هم نبود که فی‌المثل به نمایندگان مجلس بگوید از کجا می‌گویید آمار طلاق در ازدواج‌های زیر 18 سال بیشتر است؟! چرا آمارهای رسمی دقیقا خلاف این مساله را نشان می‌دهد؟ چه شده که به فکر طرح افزایش سن قانونی ازدواج افتاده‌اید؟ اصلا چرا فکری برای کاهش سن ازدواج نمی‌کنید؟ یک نفر هم نبود که از آن سلبریتی بی‌سواد بپرسد آمار «15 هزار زن مطلقه و بیوه که کمتر از 15 سال دارند!» را از کجا آورده‌ای؟! چرا نتایج سرشماری سال گذشته، این عدد را صرفا 824 نفر نشان می‌دهد؟ یک نفر هم نبود که بگوید چرا وزارت بهداشت با آمارهای ایدز بازی می‌کند و مردم را بازی می‌دهد؟!

نخبگان به کنار؛ البته که مردم هم در باغ نبودند. وقتی راننده تاکسی‌ها در آمریکا رو به مسافران‌شان می‌گفتند: همه جا را فساد اخلاقی فرا گرفته! مسافری در صدد پاسخ بر نمی‌آمد بگوید: حالا اینجوری هم که شما می‌گویید نیست!

وقتی بقالی سر کوچه در منهتن نیویورک می‌گفت: این دوره زمانه همه ماهواره دارند! هیچ یک از مشتری‌ها نبود که سرش را بالا بگیرد و بگوید: من ندارم! وقتی آرایشگری در لس‌آنجلس می‌گفت: خیانت زیاد شده! کسی نبود بپرسد: از کجا می‌گویی؟! همین شد که قبح فساد اخلاقی ریخت و روز به روز فساد بیشتر و بیشتر شد و البته عادی!

همین چند روز پیش بود که در آمریکا یک مرد مواد‌فروش به دختری ۱۸ ساله مواد مخدر صنعتی می‌دهد. دختر، پس از مصرف بیش از حد مواد به اصطلاح اووردوز کرده، به رعشه در می‌آید و بیهوش می‌شود. مرد موادفروش هم به جای کمک کردن به او در همان حال به وی تعرض می‌کند و از او عکس می‌گیرد! بعد هم خیلی راحت به زندگی عادی خودش می‌پردازد تا اینکه دختر بخت‌برگشته بمیرد!

البته که این خبر و امثالهم، دیگر برای آمریکایی‌ها عجیب نیست. صرفا یک خبر عادی است؛ کم‌اهمیت‌تر از خبر کسالت سگ فلان بازیگر هرزه هالیوود! این مسائل برای آمریکایی‌ها حل شده و همه اینها در آمریکا عادی شده، عادی!

اما از علل مهم دیگری که منجر به وقوع انقلاب جنسی شد، جنبش‌های فمینیستی‌ای بود که با پرچم حقوق زنان، فروپاشی خانواده را در آمریکا کلید زد. از مطالبات مهم این جنبش‌ها دسترسی به سقط جنین ایمن و قانونی بود. می‌خواستند هیچ مانعی بر سر راه فساد اخلاقی‌شان نباشد، هر کاری که دلشان ‌خواست، انجام دهند، با هر کسی که عشق‌شان کشید! بدن‌شان، مال خودشان بود و اختیارش را داشتند!

البته که نظام سرمایه‌داری الساعه، این درخواست را اجابت کرد که «هر کار خواستی بکن ولی در خدمت منافع ما باش! اگر دلت خواست عریان باشی، ایرادی ندارد ولی بابت کار مشابه مردان، درآمدی برابر نخواه! اگر خواستی به ورزشگاه بروی، برو ولی از بیمه زنان خانه‌دار چیزی نگو! اصلا بدون اجازه همسرت برو خارج ولی از بیکاری همسر و گرسنگی فرزندانت گله نکن و پیگیر وعده‌های انتخاباتی ما نباش!»

زنان آمریکایی به ورزشگاه می‌روند، بی‌اجازه همسرشان به سفر خارج از کشور می‌روند، حق طلاق دارند و به نظر می‌رسد که کلی خوش به حال‌شان باشد.

البته این زنان دیگر پشتوانه‌ای به نام خانواده ندارند. البته از هر 3 بچه آمریکایی، یک نفر سایه پدر یا مادر را بالای سر خود ندارد. البته اکنون 40 درصد فرزندان متولد‌شده در آمریکا حرامزاده هستند. زنان در آمریکا نه‌تنها امنیت جنسی ندارند که در فضای توحش جنسی غرب، جان‌شان نیز در امان نیست.

شخصیت انسانی، کرامت، مطلوبیت و فضیلت زن هم که هیچ! این مفاهیم 6 دهه پس از انقلاب جنسی، به موضوعاتی ماورایی، موهوم و دوردست بدل شده‌ که باید باستان‌شناسان آنها را از اعماق تاریخ بیرون بکشند و برای تماشا کردن و حسرت خوردن زنان غربی، به موزه بسپارند.

سنت خداوند درباره زنان غربی جاری شد و شد آنچه شد! آن سنت همچنان پابرجاست و خداوند نیز با احدی خویشاوندی ندارد.

در حدیث است که حضرت امام محمدباقر علیه‌السلام به جابر بن یزید جعفی فرمودند: ‌ای جابر! خداوند با هیچ کس خویشاوندی ندارد. محبوب‌ترین بندگان نزد خداوند، باتقواترین و مطیع‌ترین آنهاست... ما برات آزادی از دوزخ نداریم. هیچکس بر خدا حجت ندارد!/۹۶۹//۱۰۲/خ

منبع: وطن امروز

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۸:۴۰
مقتضیات عصر ما ایجاب می‌کند که بسیاری از مسائل مجدداً مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابیهای گذشته بسنده نشود. «نظام حقوق و تکالیف خانوادگی» از جمله این سلسله مسائل است.
در این عصر، به عللی که بعداً به آنها اشاره خواهم کرد، چنین فرض شده که مسأله اساسی در این زمینه «آزادی» زن و «تساوی حقوق» او با مرد است؛ همه مسائل دیگر فرع این دو مسأله است.
ولی از نظر ما اساسی ترین مسأله در مورد «نظام حقوق خانوادگی»- و لا اقل در ردیف مسائل اساسی- این است که آیا نظام خانوادگی نظامی است مستقل از سایر نظامات اجتماعی، و منطق و معیار ویژه‌ای دارد جدا از منطقها و معیارهایی که در سایر تأسیسات اجتماعی به کار می‌رود یا هیچ گونه تفاوتی میان این واحد اجتماعی با سایر واحدها نیست؛ بر این واحد همان منطق و همان فلسفه و همان معیارها حاکم است که بر سایر واحدها و مؤسسات اجتماعی؟.
ریشه این تردید، «دوجنسی» بودن دو رکن اصلی این واحد از یک طرف و توالی نسلی والدین و فرزندان از جانب دیگر است. دستگاه‌ آفرینش، اعضای این واحد را در وضعهای «نامشابه» و ناهمسانی و با کیفیات و چگونگیهای مختلفی قرار داده است. اجتماع خانوادگی اجتماعی است «طبیعی- قراردادی» یعنی حد متوسطی است میان یک اجتماع غریزی (مانند اجتماع زنبور عسل و موریانه که همه حدود و حقوق و مقررات از جانب طبیعت معین شده و امکان سرپیچی نیست) و یک اجتماع قراردادی (مانند اجتماع مدنی انسانها که کمتر جنبه طبیعی و غریزی دارد).

چنانکه می‌دانیم قدمای فلاسفه، فلسفه زندگی خانوادگی را بخش مستقلی از «حکمت عملی» می‌شمردند و معتقد به منطق و معیار جداگانه‌ای برای این بخش از حیات انسانی بودند. افلاطون در رساله جمهوریت و ارسطو در کتاب سیاست و بوعلی در کتاب الشفاء با چنین دیدی و از این زاویه به موضوع نگریسته‌اند.
در مورد حقوق زن در اجتماع نیز طبعاً چنین تردید و پرسشی هست که آیا حقوق طبیعی و انسانی زن و مرد همانند و متشابه است یا ناهمانند و نامتشابه؟ یعنی آیا خلقت و طبیعت که یک سلسله حقوق به انسانها ارزانی داشته است، آن حقوق را دوجنسی آفریده است یا یک جنسی؟ آیا «ذکوریت» و «انوثیت» در حقوق و تکالیف اجتماعی راه یافته است یا از نظر طبیعت و در منطق تکوین و آفرینش، حقوق یک جنسی است؟.
0
0