صهیونیسم و شکست راهبرد «اسطورهسازی» و «شکستناپذیری»
به گزارش خبرگزاری رسا، این روزها بحث های زیادی پیرامون تهدیدات رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت به ویژه در فلسطین و لبنان در گوشه و کنارِ رسانه ها شنیده می شود. صهیونیست ها مدعی هستند که از ارتش قدرتمندی برخوردار بوده و به راحتی می توانند گروه های مقاومت اسلامی در فلسطین و یا حزب الله در لبنان را زمین گیر کرده و آنها را به طور کلی ریشه کن کنند. «آویگدور لیبرمن» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از جمله شخصیت هایی است که طی هفته های اخیر اظهارنظرهای زیادی را در این خصوص مطرح کرده است. با مطرح شدن این تهدیدات نظامی علیه محور مقاومت، به ناگاه توجه شماری از رسانه ها به سامانه دفاع موشکی «گنبد آهنین» رژیم صهیونیستی و میزان قدرت آن برای مقاومت در برابر حملات موشکی محور مقاومت، جلب شده است و آنها اخیرا به بررسی ادعای تل آویو مبنی بر کارآمد بودن این سامانه پرداخته اند.
بسیاری از آخرین گزارش ها و تحلیل های میدانی حاکی از آن است که سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین رژیم صهیونیستی دیگر آن کارایی سابق را نداشته و برخلاف آنچه که صهیونیستها مدعی آن هستند، دیگر ابزار مناسبی برای در امان ماندن تل آویو از حملات بی امان مقاومت به شمار نمیرود. همین مسأله موجب ظهور و بروز نوعی هراس در صفوف صهیونیستها نیز شده است؛ صهیونیستهایی که خود بعضا به ناکارآمدی و ضعف آشکار سامانه دفاع موشکیشان در صورت وقوع هرگونه جنگ احتمالی با مقاومت در غزه یا حزب الله در لبنان، واقف هستند. برهمین اساس، آنطور که به نظر میرسد مانور مقامات تل آویو روی ارتش به اصطلاح قدرتمند خود و افسانه ای جلوه دادن قدرت سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین، چیزی فراتر از یک بلوف سیاسی برای منحرف ساختن افکار عمومی از سلسله ضعف های حاکم بر ساختار نظامی صهیونیستها نیست.
پایان راهبرد «اسطوره سازی» و «بزرگنمایی» قدرت نظامی
تبلیغاتی که مقامات رژیم صهیونیستی درباره شکست ناپذیری سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین انجام داده و تلاش کردند تا آن را به عنوان یکی از تجهیزات دفاعی کاملا کارآمد و پیشرفته در نزد افکار عمومی مردم منطقه معرفی کنند، همانند همان بزرگنمایی هایی است که آنها در گذشته در خصوص ارتش خود انجام می دادند. صهیونیستها در گذشته اینطور تبلیغ و القاء می کردند که ارتش رژیم صهیونیستی یک ارتش شکست ناپذیر و اسطوره ای است. این درحالی است که تبلیغات پیرامون این قدرت نظامیِ نداشته بیشتر جنبه روانی دارد تا مسائل دیگر. با اتکاء بر همین سیاست تبلیغات، عملیات های روانی و بزرگنمایی کردن قدرت ارتش، صهیونیستها در طول سه یا چهار دهه توانستند راهبردهای خود در منطقه را در عرصه عمل، اجرایی کنند؛ بدین گونه که اعراب در همین برهه زمانی تسلیم سیاست های توسعه طلبانه تل آویو شدند.
ما شاهد بودیم همین ارتش به اصطلاح شکست ناپذیر اسرائیل که توانست در طول تنها 5 روز و در جریان جنگ با 4 کشور عربی، سرزمین های اشغالی خود را در سال 1967 چهار برابر کند و ارتش های مصر، سوریه، اردن، لبنان و تاحدودی عراق را هم شکست بدهد، در مقابل یک گروه مقاومت یعنی حزب الله در لبنان متحمل شکست شد. رژیم صهیونیستی در حالی چنین تبلیغاتی را در خصوص قدرت نظامی خود صورت می دهد و القاء می کند که تاکنون در جنگ هایی که داشته، در برابر نیروهای حزب الله لبنان در نبردهای نامتقارن کاملا تسلیم شده است.
در خصوص سامانه دفاع موشکی گنبد آهنین نیز همانطور که گفته شد، مسأله تبلیغات و جنگ روانی وجود دارد. صهیونیستها اینطور القاء می کردند که این سامانه قادر از است امنیت هوایی و فضایی صهیونیستها را در برابر حملات موشکی مقاومت پوشش دهد. اما در عمل ما شاهد بودیم که این سامانه دفاع موشکی حتی در برابر ساده ترین موشک های شلیک شده توسط حماس و جهاد اسلامی از نوار غزه هم تاب نیاورد. اخیرا نیز که محور مقاومت در سوریه از جولان ناطق اشغالی فلسطین را مورد حمله موشکی قرار دادند، کاری از دست گنبد آهنین برنیامد. براساس آنچه که گفته شد عملا دیده شد که راهبرد «اسطورهسازی»، «بزرگنمایی» و «شکست ناپذیرسازی» قدرت نیروهای مسلح و همچنین سامانه گنبد آهنین رژیم صهیونیستی با شکست مواجه شده است.
بلوف سیاسی با مبالغه در قدرت نظامی
صهیونیستها با به راه انداختن این جنگ روانی و بلوف های سیاسی پی در پی، خود نیز باورشان شده که قادر هستند با اتکاء بر قدرت نظامیشان، مقاومت در فلسطین و یا لبنان را ریشه کن کنند. طبیعی است که اگر صهیونیستها قادر به ریشه کن کردن مقاومت بودند این کار را در سال 1986 انجام می دادند؛ یعنی زمانی که حزب الله لبنان تازه شکل گرفته بود و از لحاظ نظامی نیز قدرت چندانی نداشت و تنها از تعدادی تجهیزات نظامی بسیار ساده و غیرپیشرفته برخوردار بود. صهیونیستها همچنین می توانستند این کار را در سالهای پس از آن یعنی در سالهای 1991، 1993 و 1996 انجام دهند و به زعم خود تیر خلاص را به مقاومت در لبنان بزنند. اگر آنها براساس ادعای خود قادر به تحقق چنین دستاوردی بودند، مجبور نمی شدند در سال 2000 با کوهی از اشک و آه و ماتم، خاک لبنان را ترک کنند.
صهیونیستها اگر قادر بودند مقاومت در لبنان را نابود کنند می توانستند این کار را در سال 2006 انجام دهند. همه به یاد دارند که در آن سال نیز هدف اصلی و اساسی صهیونیستها نابودی کامل حزب الله لبنان است. در همان زمان خانم رایس وزیر خارجه وقت ایالات متحده به اراضی اشغالی رفت و گفت که جنگ اسرائیل و حزب الله به مثابه درد زایمان خاورمیانه است. اما چه اتفاقی افتاد؟ صهیونیستها باز هم شکست خوردند. ارتش رژیم صهیونستی امروز آنقدر شکست پذیر شده است که باور افسانه ای و اسطوره ای بودن آن غیرممکن گشته و به مسأله ای مضحک تبدیل شده است. آنها حتی در جنگ 22 روزه علیه مقاومت در غزه هم ناتوان بودند. شما نگاه کنید؛ مساحت غزه تنها به 365 کیلومتر مربع می رسد و در منطقه ای واقع شده که عرض آن تنها 6 کیلومتر است، این ارتش به قولِ صهیونیستها شکست ناپذیر نتوانست حتی یک کیلومتر در آنجا پیشروی کند.
تجربه گذشته؛ آیینه تمام نمای صهیونیستها
این تجربه کاملا واضح و گویاست و حاکی از عمق ضعف ارتش رژیم صهیونیستی است. زمانی که به عقب باز می گردیم و به گذشته نگاه می کنیم، به این واقعیت پی می بریم که رژیم صهیونیستی از همان روزهای اشغال خاک لبنان در سال 1982 به دنبال آن بود که تمامی ارتش های منطقه را زیر یوغ اشغال خود ببرد و آنها را تحت اختیار خود قرار دهد اما عملا موفق به تحقق این خواسته نشده است. بنابراین، نگاه به گذشته و تجربیاتی که صهیونیستها پشت سر گذاشته اند ما را به این نتیجه می رساند که ارتش اسرائیل روز به روز مضمحل تر می شود، شکست آن کاملا آشکار و هویداست و حتی برخی از نظریه پردازان آن اذعان کردند که تل آویو توان مقابله با موشک های مقاومت حزب الله را ندارد، چراکه حزب الله دارای یک زرادخانه موشکی بسیار قوی تری نسبت به گذشته دارد. امروز خود نظریه پردازان صهیونیست نیز اذعان می کنند که حزب الله به دلیل تجاربی که در جنگ سوریه کسب کرده دارای یک ارتش قدرتمند، یک ارتش کلاسیک و حتی غیرکلاسیک است.
برهمین اساس، اینکه می بینیم در چنین شرایطی مقامات رژیم صهیونیستی از جمله لیبرمن تهدیدات نظامی را علیه مقاومت مطرح می کنند، این مسأله تنها برای دل خوش نگاه داشتن شهرک نشینان صهیونیست و ممانعت از خروج آنها از اراضی اشغالی است. خیلی از این شهرک نشینان قصد فرار از اراضی اشغالی به دلیل عدم وجود امنیت در آنجا را دارند اما مقامات صهیونیست مانع می شوند. درحال حاضر حدود یک میلیون نفر از کسانی که تابعیت اسرائیلی دارند خارج از اراضی اشغالی زندگی می کنند و با وجود داشتن شناسنامه اسرائیلی به دلیل شرایط امنیتی، حاضر به بازگشت به اراضی اشغالی نیستند. لذا این تهدیدات، تنها برای خودِ صهیونیستها و شهرک نشینان مصرف داخلی دارد.
تسریع فرایند اضمحلال رژیم صهیونیستی
صهیونیستها علاوه بر بزرگنمایی قدرت نظامی خود، یک راهبرد دیگر را نیز همواره مورد توجه قرار داده اند که آن، اشغال اراضی عربی است. آنها مدتهاست که جولان را تحت اشغال دارند. صهیونیستها بارها از آمریکایی ها خواسته اند تا جولان را به عنوان سرزمین های تحت تصرف و مالکیت اسرائیل به رسمیت بشناسند. حتی زمانی که بحران و فتنه تکفیریها در سوریه شروع شد نتانیاهو بازهم طرح انضمام جولان به اراضی اشغالی فلسطین را مطرح کرد اما آمریکایی ها حداقل در ظاهر با این طرح موافقت نکردند. اما در حال حاضر با توجه به اینکه یک فرد فاقد عقل و منطق در رأس امور آمریکا قرار گرفته وضعیت فرق کرده است.
وقتی که صهیونیستها با فردی مواجه هستند که خیلی راحت بدون توجه به تبعات انتقال سفارت واشنگتن به قدس، این اقدام را انجام می دهد، طبیعی است که تصمیم می گیرند از فرصت به دست آمده به منظور تحریک آمریکا جهت مشروعیت زایی برای جولان اشغالی استفاده کنند. واقعیت این است که براساس منشور سازمان ملل متحد و همچنین حقوق بین الملل، به رسمیت شناختن جولان اشغالی به عنوان اراضی اسرائیل اقدامی کاملا غیرقانونی است. این اقدام از سوی آمریکا موجب خواهد شد تا همانند انتقال پایتخت آمریکا به قدس، موج اعتراضات علیه رژیم صهیونیستی افزایش یابد. چه بسا چنین اقدامی اضمحلال رژیم صهیونیستی را تسریع کند چراکه قدرتِ امروز نیروهای مقاومت برای مقابله با صهیونیستها در مقایسه با گذشته به مراتب بیشتر است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: فارس