امین امام
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مرحوم آیتالله محمدرضا مهدوی کنی شاگرد قدیمی امام بزرگوار و از یاران نهضت اسلامی بود که سالها در دوران مبارزه به روشنگری پرداخت و جوانان زیادی از مسجد جلیلی، مسجدی که ایشان در آن نماز میخواند، قدم در راه امام گذاشتند و با اسلامی که مرحوم از استاد خود، امام خمینی سالها در قم آموخته بود، آشنا شدند. این جوانان چه در دوران مبارزه و چه در دوران پس از انقلاب اسلامی کمترین انحرافی را از راه مستقیم امام و انقلاب نداشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله مهدوي كني قدس سره نقش بیبدیل خود را ادامه داد و هر جا که مرادش صلاح دید، حاضر شد. مسؤول برقراری نظم و امنیت در کشور آنهم در شرایط خطیر پس از پیروزی انقلاب تا وزارت کشور و نخستوزیری امام تا عضویت در شورای نگهبان و تولیت حوزه علمیه مروی تهران و انتخاب به عنوان امین امام در هیات حل اختلاف در اوایل انقلاب اسلامی همگی نشان از شخصیت والای این عالم مجاهد بود که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، همه وزن وزین خود را در راه انقلاب گذاشت.
بازخوانی نامهها و کلام امام خمینی درباره مرحوم آیتالله مهدوی کنی، این مرد انقلاب، نشان از سختیها و تنشهای صدر انقلاب اسلامی و نقش پررنگ ایشان دارد. نخستین کلام امام بزرگوار تنها چند روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی صادر شد. آیتالله مطهری یار دیرین آیتالله مهدوی کنی(ره) در پی تشکیل نهادی برای برقراری نظم عمومی جامعه، پیشنهاد تشکیل کمیتههای انقلاب اسلامی را ارائه کرد و برای ریاست و سرپرستی آن نیز، آیت الله محمدرضا مهدوی کنی را به امام پیشنهاد داد. امام نیز بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت و آن مرحوم به سرپرستی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد. انتصابی که اهمیت آن تنها چند ماه بعد و در پی بروز فتنههای متعدد در کشور تازه انقلاب کرده مشخص شد.
بعد از این انتصاب مرحوم آیتالله مهدوی یکتنه در برابر انحرافات ایستاد و با تلاش شبانهروزی اوضاع را سروسامان داد. آنهم در وضعیتی که اسلحههای فراوان در دست مردم بود و عمر کوتاه انقلاب و عدم وجود هیچ ارگان یا نهادی مشخص یا نهادهایی نوپا عملاً هیچ اقدامی در راستای تأمین امنیت شهری انجام نميشد و عدم امنيت ماهیت انقلاب را تهدید میکرد. مسؤولیتی که تا سالها بعد ادامه داشت تا آیتالله در سال 1361 از ریاست کمیته استعفا داد و امام بزرگوار نیز تأثر خود را از این اتفاق ابراز و ایشان را فردی کوشا در خدمت به اسلام معرفی کردند.(1)
پس از تصویب قانون اساسی و تشکیل شورای نگهبان، امام مرحوم آیتالله مهدوی را به عضویت در آن شورا بهعنوان یکی از فقها منصوب کردند. اهمیت شورای نگهبان دیگر نیازی به طول کلام ندارد؛ شورایی که حافظ قانون اساسی و اصل مترقی نظارت فقها بر مصوبات مجلس است که ثمره خوندل خوردن فقها در طول سالیان متعدد است. امام بعدها در پاسخ به سؤال آیتالله که درباره اولویت بین وزارت کشور و شورای نگهبان سؤال کرده بود، شورای نگهبان را ترجیح دادند و در جواب نامه آیتالله مبنی بر پیشنهاد وزارت کشور در دولت شهید باهنر و تلاقی آن با عضویت در شورای نگهبان فرمودند: من بهتر مىدانم جنابعالى در شوراى نگهبان باشيد، مگر اينكه براى وزارت كشور كسى كه شرايط را دارا باشد پيدا نكنيد.(2)
این امر نشان از اعتماد کامل امام به آن مرحوم و تأکید بر شأن بزرگ فقاهت ایشان بود؛ چه آنکه اعضای شورای نگهبان منصوب ولی امر باید از مجتهدین مسلم باشند.
یکی از حساسترین برهههای انقلاب اسلامی را باید سال 1360 دانست. انقلاب اسلامی وارد سومین سال خود شده بود؛ قانون اساسی تدوین و ارکان حاکمیت مشخصشده بود. سه قوه طبق قانون اساسی تشکیل و کشور هرچند درگیر جنگ ناخواسته تحمیلی از سوی عراق و با حمایت همه دنیا بود؛ اما کمکم کارها در مسیر خود قرار گرفته بود. اما اختلاف رییس جمهور بنیصدر با رییس مجلس، هاشمی رفسنجانی و رییس دیوان عالی، آیتالله بهشتی کشور را وارد بحران کرد.
کارشکنی رییس جمهور در برابر یاران و شاگردان قدیمی امام که ارکان کلیدی نظام نوپای اسلامی را بر عهده داشتند باعث شد که اختلافهایی جدی پیش آید. رییس جمهور نیز عملاً بر آتش اختلاف میدمید و هواداران او ازجمله سازمان مجاهدین (که بعدها به منافقین تغییر یافت) با جبههگیری علنی برابر ارکان نظام کشور را وارد بحران کردند. امام با تیزبینی همیشگی خود هیاتی را مأمور کردند تا به اختلافات رسیدگی و نتیجه را اعلام کنند. هیات سه نفره متشکل از نماینده رییس جمهور، نماینده رییس مجلس و رییس دیوان عالی و نماینده منصوب امام که به هیات حل اختلاف مشهور شد. امام، مرحوم آیتالله مهدوی کنی را به نمایندگی خود در این هیات منصوب کردند و این نشان از اوج اعتماد امام به شاگرد قدیمی خود بود.(3)
هیاتی که به تخلفات و اختلافات رسیدگی کرد و تذکر داد؛ ولی عناد رییس جمهور با نظام مشخص شد تا هنگامیکه عدمکفایت رییس جمهور در مجلس تصویب و امام نیز او را از ریاست جمهوری عزل کردند. بنیصدر بعدها از کشور به شکل مفتضحی فرار کرد و جیرهخوار دشمنان ملت شد.
امام مرحوم آیتالله مهدوی کنی را به نمایندگی خود و ریاست هیات حل اختلاف برگزیدند و نظر او را محترم شمردند زیرا ایشان امین امام بود. اعتمادی که بارها در طول ده سال پس از انقلاب اسلامی مورد اشاره امام قرار گرفت؛ مانند موافقت با انتصاب آن مرحوم در شورای بهزیستی کشور، انتصاب آیتالله در شورای عالی انقلاب فرهنگ و انتصاب مجدد وی در شورای نگهبان در سال 1360 بود.
جنگ تحمیلی بر مردم ایران خسارات فراوانی بر پیکره کشور وارد کرد. یک جلوه تلخ و عبرتآموز آن هجوم وحشیانه بعثیان به ایران و موشکباران شهرها بود. صدام که در جبهههای نبرد شکستهای تلخ و سنگینی متحمل شده بود، با حملات وحشیانه موشکی به شهرها مردم بیدفاع و غیرنظامی را در سایه سکوت تأیید آمیز مدعیان حقوق بشر به سرکردگی شیطان بزرگ آغاز کرد.
امام بزرگوار با درک شرایط سخت مردم در پی موشکباران یکبار دیگر مرحوم مهدوی کنی را به انجام مأموریتی سخت فرستادند. امام در مهر 1362 طی حکمی خطاب به آیتالله چنین فرمودند: با توجه به حوادث ناگوار فوقالعاده ناشى از حملات وحشيانه موشكى و بمبارانهای مكرر مناطق مسكونى شهرها و روستاها بهوسیله عوامل استكبار جهانى و حزب بعث عفلقى عراق، ناچار نياز به کمکهای فورى و ضربتى احساس مى شود. در اين رابطه لازم است ستادى تشكيل شود كه با اختيارات كامل و فوقبرنامه نيازهاى تداركاتى و عاطفى مردم محترم مصیبتزده و داغدیده را بدون وقفه برآورده سازد. لازم به تذكر است كه به متصديان و مأموران اين امر اسلامى امر و سفارش اكيد شود كه با احترامات فائقه با اين عزيزان مظلوم برخورد گردد.(4)
امام به آن مرحوم اختیار تام و وسیعی داده بودند و همه دستگاهها را موظف به همکاری با «ستاد كمك رسانى به مردم مناطق بمباران شده» به ریاست آیتالله مهدوی کنی کردند. این نیز جلوهای دیگر از اعتماد امام به ایشان بود که هر جا مأموریت مهمی پیش میآمد، مؤسس دانشگاه امام صادق عليهالسلام بهعنوان ذخیره راهبردی بنیان گذار کبیر انقلاب در میان امت، نفر اول خط مقدم بود.
حکم تاریخی بعدی امام به آیتالله مهدوی کنی، انتصابی بینظیر بود. حوزه فخیمه مروی تهران، حوزهای اصیل و ریشهدار در تهران بود که فیضیه تهران لقب داشت و علما و مجتهدان بزرگی در آن تحصیل و تدریس کرده بودند. واقف حوزه شرط تولیت مدرسه را شرط مبارکی قرار داده بود؛ مجتهد اول تهران. امام بزرگوار در شهریور1363 آیتالله مهدوی کنی را به تولیت مدرسه مروی و موقوفات آن منصوب کردند. نگاهی به متن حکم انتصاب امام حقایق فراوانی از رابطه آن مرحوم با مراد خویش را مشخص میسازد. امام در حکم خود آوردهاند:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا كنى- دامت افاضاته
با حسن تدبير و مديريت و وثاقت و امانت كه در جنابعالى محرز است، مناسب ديدم براى تصدى امور مدرسه مروى با تمام متعلقات آن از موقوفات و غيرها به جنابعالى زحمت دهم. لهذا جنابعالى را به سمت متولى مدرسه مروى و موقوفات و كتابخانه و آنچه متعلق به آن است منصوب نمودم. اميد است خداوند تعالى به جنابعالى توفيق مرحمت فرمايد، در تمشيت امور آنجا خصوصاً تقويت جنبه هاى علمى و تقوايى و تربيت فضلا و علما. ان شاء اللَّه تعالى علما و مدرسين تهران- دامت بركاتهم- كوشش نمايند در تعليم و تربيت طلاب محترم مدرسه و با رفتوآمد خودشان چنانچه سيره سلف صالح- رحمهم اللَّه- بود اين مدرسه را با علم و عمل روشنى بخشند.
از خداوند تعالى تأييد و توفيق جنابعالى را خواستار و اميد است با عنايات خاصه بقیةالله اللَّه- ارواحنا لمقدمه الفداء- در اين مقصد مهم شرعى كامياب باشيد. والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
26 شهريور 63/ 21 ذى الحجة الحرام 1404
روح اللَّه الموسوي الخمينى
امام در این حکم، آیتالله مهدوی کنی را امین خود معرفی میکنند و به تعبیر خود زحمت اداره مدرسه مروی و تمام موقوفات و متعلقات را به آیتالله میسپارند. زحمتی که آن مرحوم همواره از آن بهعنوان دلنشینترین مسؤولیت خود قلمداد میکرد و به آن فخر و مباهات داشت. آیتالله تلاش خود را به کار گرفت تا تمام آنچه امام به وی تکلیف کرده بودند، انجام دهد و تا پایان عمر، تا روزی که از مراسم ارتحال امام و مرادش برمیگشت، دچار عارضه شد و به همان بیماری ارتحال کرد.
بعد از رحلت امام امت آیت الله مهدوی کنی همه هموغم خود را، علیرغم همه مسؤولیتها و بیماری، مدرسه مروی میدانست. شاگردان آیتالله در مدرسه مروی نیز قدر استاد خود را دانستند و او را گرامی داشتند. علمای بزرگ تهران نظیر آیتاللهالعظمی حاجآقا مجتبی تهرانی نیز کرسی درس خود را به حوزه مبارکه مروی منتقل کرد تا عملاً انتصاب امام را تأیید کنند. آیتالله مهدوی کنی بعد از ارتحال امام بیشتر به تربیت نیروهای متعهد و کارآمد برای نظام اسلامی گذراند. چه آنان که طلاب مدرسه مروی بودند و چه آنان که در دانشگاه امام صادق شاگردی آیتالله میکردند.
ایشان در دوران حیات امام هر کجا لازم بود به امام نامه مینوشت و کسب تکلیف میکرد. نظیر نامههای آیتالله به امام درباره ناظران بر موقوفات مدرسه مروی مانند: نامه وی به امام در بهمن 1367 درباره مسؤولیت و آینده سازمان تبلیغات و پاسخ امام جلوهای دیگر از رابطه امام و آیتالله بود. پاسخ امام ضمن تائید گزارش آیتالله، نکات قابلتوجه فراوانی دارد. امام وجود ایشان را پر خیر و برکت میدانند و برای آن مرحوم دعا میکنند و آیتالله را مختار در صرف سهم امام در مسیری که خودش میداند میکنند و به نظر آن مرحوم در انتصاب ریاست سازمان تبلیغات احترام گذاشته و آن را تأیید میکنند.
اما بخش مهمتر این نامه، سطرهای پایانی آن است. امام بزرگواری که آن روزها در آخرین روزهای حیات پربار خویش ناراحتیهای فراوان از یاران قدیمی داشتند و دردها و غصههای بیشمار ایشان حتی در چهره امام نیز پیدا بود، آیتالله مهدوی کنی را مثل همیشه یار خود میبینند، نه چون بزرگان و سابقونی که خون در دلش کردند و نمونه آن در تعطیلات نوروز 1368 مشخص شد. امام از آیتالله التماس دعا دارد و میفرماید: خيلى التماس دعا دارم، اميدوارم هميشه چون گذشته موفق و مؤيد به نشر و تبليغ اسلام گرديد.(5)
آیتالله مهدوی کنی مرد روزهای سخت بود، مرد انقلاب بود و هر جا باری روی زمین قرار داشت، بهعنوان امین امام وارد میدان میشد تا آن بار روز زمین باقی نماند. امام هم بهگونهای خاص از آن مرحوم تجلیل کردند و فرمودند: ما از سابق به ايشان ارادت داشتيم و حالا هم ارادت داريم و بعدها هم ارادت خواهيم داشت.(6)
امام چنان به آیتالله مهدوی کنی اعتماد داشتند که یک نسخه از وصیتنامه الهی سیاسی خود را هم به ایشان سپردند تا با برخی دیگر از آقایان به آستان قدس ببرند. (7)
امام در آخرین حکم خویش آیتالله مهدوی کنی را به عضویت هیات تدوین متمم قانون اساسی جمهوری اسلامی انتخاب کردند و آیتالله در کنار بزرگان انقلاب اسلامی مأمور این امر شدند.(8)
آیتالله مهدوی کنی در ده سال ابتدایی انقلاب اسلامی مسؤولیتهای فراوانی بر عهده داشت، وزیر کشور بود و پس از شهادت شهیدان رجایی و باهنر مسؤولیت کابینه را بهعنوان نخستوزیر امام بر عهده گرفت و زمینه انتخابات را فراهم کرد. دبیر کل جامعه روحانیت مبارز بود و مسؤولیتهای متعددی که امام بر عهدهاش گذاشته بود و شأن طلبگی و اقدامات روحانی او همه و همه باعث نشد تا از تربیت دست بکشد. بنابراین آیتالله هرگاه فراغتی مییافت در دانشگاه و حوزه اخلاق و فقه و اصول میگفت و به همه آنچه میگفت عامل بود. او نمونهای از شاگردان وفادار و واقعی امام خمینی بود که بر عهد روز نخستین خود با امام ماند و تا پایان عمر دست از آن نکشید. آیتالله بیشک همان چیزی بود که مقام معظم رهبری در پیام خود به مناسبت ارتحال ایشان فرمودند:
این عالم بزرگوار همهجا و همهوقت در موضع یک عالم دینی، یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهای را به حیطه فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد. این انسان بزرگ و پرهیزگار همه وزن وزین خود را در همه حوادث این دهها سال در کفه حق و حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید. رحمت و رضوان الهی بر روان پاک او باد./813/ز504/ب1
نگارش: امیرمحمد کلانتری
منابع:
- (صحيفه امام،ج16،ص408)
- (صحيفه امام،ج13،ص170)
- ( صحيفه امام، ج14،ص249)
- (صحيفه امام،ج18،ص181)
- ( صحيفه امام، ج21،ص270)
- ( صحيفه امام،ج15،ص124)
- ( صحيفه امام، ج20 ،ص383)
- (صحيفه امام، ج21،ص364)