یادداشت؛
کتاب شکستهای ۴۰ ساله را ورق بزنید!
آمریکاییها تصور میکنند که با یک نشست و برخاست در اجلاس ماه آینده در لهستان میتوانند ابرقدرتی به نام جمهوری اسلامی ایران را به حاشیه برانند.
به گزارش خبرگزاری رسا، پس از اولین سفر ترامپ به منطقه و شرکت در اجلاس ضد ایرانی ریاض با هدف تشکیل ائتلافی مشابه ناتو موسوم به «ناتوی عربی»، تحرک دیپلماتیک اخیر کاخ سفید در نوع خود قابلتوجه و تأمل است.
دورهگردی «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه آمریکا همزمان با سفر «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی این کشور به ۸ کشور عربی و سرزمینهای اشغالی نشان میدهد که گردنهگیرهای یانکی حتی حوصله تورق کتاب ۴۰ صفحهای شکستهای واشنگتن در مقابل انقلاب اسلامی را ندارند و نمیخواهند از گذشته درس بگیرند.
آمریکاییها تصور میکنند که با یک نشستوبرخاست در اجلاس ماه آینده در لهستان یا لبخند و گپ و گعده با قارونهای منطقه، میتوانند ابرقدرتی به نام جمهوری اسلامی ایران و متحدانش را به حاشیه برانند و یا نقشه انزوای آنها را به مرحله اجرا برسانند؛ غافل از آنکه پازل روابط میان کشورمان با دولتهای غرب آسیا آنقدر تنگاتنگ و نزدیک است که ایجاد اشتراک و ائتلاف ضد ایرانی عملاً محال است.
باید توجه داشت که نیروهای همردیف و همپیمان ایران در منطقه که وزیر خارجه متوهم آمریکا خواستار مقابله با آنهاست، بسیار متنوع است، در نقاط مختلف مستقر هستند، در حوزههای گوناگون فعالند و نمیتوان برای همه آنها راهکاری یکسان ارائه کرد.
حزبالله لبنان که در حال حاضر در لیست گروههای بهاصطلاح تروریستی واشنگتن قرار دارد، یکی از بازیگران فعال در عرصه سیاسی لبنان است و نقش ممتازی در دفاع از تمامیت ارضی و مقابله با تهدیدات امنیتی ایفا میکند. گروههای ائتلاف کننده با مقاومت در سوریه نیز در بخشهای مختلف و جدا از یکدیگر مستقر شده و در برابر تروریستهای اجارهای آمریکا میجنگند.
از سوی دیگر، ترامپ با ارائه طرح خود برای خارج کردن نظامیان آمریکایی از سوریه اهرمهای فشار واشنگتن برای محدود کردن مقاومت را کنار گذاشته و دستها را در مقابل ایران بالا برده است. در عراق، جایی که کاخ سفید میلیاردها دلار برای دور کردن این کشور از ایران هزینه و تکفیریهای داعش را برای ایجاد فتنههای قومی – مذهبی راهی آنجا کرد، اکنون سازمانهای مردمی مسلح در جایجای آن حضور پررنگی دارند.
اوضاع یمن نیز به همین ترتیب است. کمیتههای مردمی، ارتش و انصار الله دمار از روزگار متجاوزینی که سودای تصرف چندهفتهای این کشور را داشتند، درآورده، آنها را مجبور کردهاند که پای میز مذاکره آمده و بهاینترتیب، حرف محور مقاومت به کرسی بنشیند.
فراموش نمیکنیم که جان بولتون، کمی پیش از آنکه ترامپ پای حکم خروج نظامیان آمریکایی را امضاء کند ادعا کرده بود تا زمانی که ایران در سوریه حضور دارد، پنتاگون این کشور را ترک نخواهد کرد چراکه نیروهای اشغالگر آمریکا اساساً برای تقابل با حضور مستشاری ایران و متحدین کشورمان به آنجا لشکرکشی کرده بودند.
حالا با فرار از مهلکه سوریه، پمپئو از شرکای خود میخواهد که همین هدف را محقق کنند! این «تغییر تاکتیک»، ناخودآگاه انسان را به یاد این مثل میاندازد که «کوری عصاکش کور دگر شود»! متحدین مرتجع آمریکا اگر عرضه داشتند که جنگ هشتساله سوریه را در معیت ارباب خود نمیباختند و اینکه این شیر بییال و دم برای مواجهه با ایران دست به دامان آنها شده، نکتهای ظریف و البته بسیار مضحک است.
این در حالی است که جبهه مقابل از آشفتگی و درهمریختگی مفرط رنج میبرد. «مروان معاشر»، معاون اندیشکده کارنگی و وزیر خارجه اسبق اردن در خصوص خیز آمریکا برای ایجاد ائتلاف ضد ایرانی معتقد است: «اگر صحبت از هماهنگی در برخی حیطههای معین است که چنین اقدامی همین حالا هم انجام میشود، ولی اگر هدف، ایجاد یک ائتلاف نظامی یا ناتوی عربی است فکر میکنم راه بهجایی نمیبرد... مناقشات میان کشورهایی مانند عربستان سعودی و قطر، عدم امکان یکپارچه کردن ارتشهای عربی، فقدان ساختار فرماندهی متحد و مشخص نبودن تهدید ایران برای تمام متحدان عربی آمریکا عواملی هستند که مانع از تشکیل چنین ائتلافی میشود.»
روزنامه نیویورکتایمز نیز روز گذشته دراینباره نوشت: «کشورهای کوچک عربی که منابع محدودی دارند، نمیخواهند در یک ائتلاف نظامی مشارکت کنند. ممکن است که برخی کشورهای منطقه با ایران اختلافنظر داشته یا مخالف آن باشند، ولی این با مشارکت در ائتلاف نظامی علیه آن کشور فرق دارد. فکر میکنم این ایدهای است که با استقبال چندانی از سوی سایر کشورها غیر از عربستان سعودی مواجه نخواهد شد.»
نکته اینجاست که سر برآوردن ائتلافهای ضد ایرانی با چاشنی نظامی – امنیتی اتفاق تازهای نیست و پیشازاین بارها رخداده است. در جریان جنگ تحمیلی تقریباً همه کشورهای عربی، برخی دولتهای آفریقایی، اتحادیه اروپا و آمریکا همقسم شدند که کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند، اما نتوانستند و به در بسته خوردند. هشت سال هم تقلا کردند، ولی بیفایده بود. قطعاً در مقطع کنونی که شاخصههای اقتدار ایران در ابعاد مختلف قد کشیده، گاوبندی آمریکا و شرکا راه بهجایی نخواهد برد و برگ دیگری به دفتر رسوایی آنها خواهد افزود.
از سوی دیگر، همینکه در همگامسازی و جلب مشارکت کشورهای تأثیرگذار برای تحریم کشورمان توفیقی نداشتهاند، ثابت میکند که این حربه آخر آنها هم فاقد توانایی لازم بهمنظور منحرف کردن جمهوری اسلامی از مسیری است که انتخاب کرده است. روسیه، چین، هند، کره جنوبی، ترکیه، عراق و ... ازجمله این کشورها هستند که با بخشهای مهمی از تحریمهای ایران به مخالفت برخاسته و حتی در مواردی، واردات نفت از ایران را افزایش دادهاند.
اقتصاد تکقطبی مدتهاست که از جهان رخت بربسته و کشورها منافع خود را قربانی مطامع کاخ سفید نمیکنند. افزون بر این، جمهوری اسلامی منبع بزرگ انرژی در منطقه است و نمیتوان با یک حرکت نمایشی، ایران را منزوی کرد و به حاشیه راند؛ و بالاخره اینکه هر گام دیپلماتیک ترامپ را نمیتوان از جنبه اقتصادی و تجاری مورد ارزیابی قرار نداد.
شواهد و قرائن نشان میدهد که هدف واقعی از این ائتلاف، اعلانجنگ ضد ایران نیست و احتمال آن ضعیف است بلکه مقصود از تشکیل چنین ائتلافی که مقدمات آن در منطقه شکلگرفته و بناست در نشست لهستان پیگیری شود، استفاده از ادعایی موهوم به نام «خطر بزرگ ایران» بهمنظور عادیسازی کامل روابط کشورهای دنیا ازجمله دولتهای منطقه با رژیم اشغالگر قدس و چپاول ثروتهای آنان برای تأمین مالی پروژههای زیرساختی آمریکا است که ترامپ در تبلیغات ریاست جمهوری خود وعده اجرای آنها را داده بود.
به قول عبدالباری عطوان، نویسنده سرشناس جهان عرب: «ترامپ همچون یک دلال تجاری از ایران هراسی برای باج گرفتن از کشورهای دنیا و غرق کردن آنها در امواج مرگبار جنگ استفاده میکند. از این منظر، چراغ سبز کشورهای دعوتشده به نشست لهستان، بیش از آنکه پازل ضد ایرانی آمریکا را کامل کند، بهمنزله خودکشی سیاسی و یک دام جدید از سوی دولت آمریکا است تا آنها در این دام گرفتار شوند.» /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: حمایت
ارسال نظرات