مکتبی که ملت را به عزت میرساند
به گزارش خبرگزاری رسا، امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر اسلام و سخن اسلام را به عنوان مبنا و روح و اساس کار خود قرار داده بود. اسلام، دنیا را وسیله اى در دست انسان براى رسیدن به کمال مى داند. از نظر اسلام، دنیا مزرعهى آخرت است.
ـ در این نگاه و با این تعبیر، دنیا عبارت است از انسان و جهان. زندگى انسانها، تلاش انسانها، خرد و دانایى انسانها، حقوق انسانها، وظایف و تکالیف انسانها، صحنهى سیاست انسانها، اقتصاد جوامع انسانى، صحنهى تربیت، صحنهى عدالت؛ اینها همه میدانهاى زندگى است. به این معنا، دنیا میدان اساسىِ وظیفه و مسؤولیت و رسالت دین است.
ـ دین نمىتواند غیر از دنیا عرصهى دیگرى براى اداى رسالت خود پیدا کند. دنیا هم بدون مهندسىِ دین و بدون دست خلاق و سازندهى دین، دنیایى خواهد بود تهى از معنویت، تهى از حقیقت، تهى از محبت و تهى از روح. دنیا- یعنى محیط زندگى انسان- بدون دین، تبدیل مىشود به قانون جنگل و محیط جنگلى و زندگى جنگلى.
ـ این، درست همان نقطهیى است که از آغاز حرکت امام تا امروز، بیشترین مقاومت و خصومت و عناد را از سوى دنیاداران و مستکبران برانگیخته است؛ کسانى که زندگى و حکومت و تلاش و ثروت آنها مبتنى بر حذف دین و اخلاق و معنویت از جامعه است.
ـ این دنیا شاخصهى مستکبران ظالم و ستمگرِ روزگار در طول تاریخ تا امروز است. البته اینها مجسمه هاى بزرگترِ رذائل اخلاقى و این دنیاى مذموم اند. یک انسان معمولى هم مىتواند در دل و درون خود یک فرعون داشته باشد و به قدر توان و امکانات خود، فرعونى و قارونى و قیصرى و امپراتورانه عمل کند.
ـ این دین با دنیا قابل جمع نیست؛ این همان دنیایى است که در لسان روایات، هووى دین نامیده شده است؛ نمىتوانند باهم جمع شوند.
ـ دین را در خدمت چنین دنیایى قرار دادن، خیانت به دین است. امام، ما را از اسارت دنیا هم برحذر مىداشت. امام بزرگوار ما که دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا مىدید، دائماً مردم و مسئولان را از دنیاى به این معنا برحذر مىداشت.[1]
خواسته خداوند، ملاک و معیار است
ـ امام دعواى شخصى ندارد؛ اما در دائرهى مکتب، با قاطعیت کامل، جاذبه و دافعهى خود را اعمال مىکند. این یک شاخص عمده از زندگى امام و مکتب امام است.
ـ تولّى و تبرّى در عرصهى سیاست هم باید تابع تفکر و فکر و مبانى اسلامى و مذهبى باشد؛ اینجا هم باید انسان ملاک و معیار را این قرار بدهد؛ ببیند خداى متعال از او چه مىخواهد.
ـ با این روشى که امام در پیش گرفته بود و در گفتار و کردار او منعکس بود، نمىشود انسان خود را در خط امام بداند، دنبالهروِ امام بداند، اما با کسانى که صریحاً پرچم معارضهى با امام و اسلام را بلند مىکنند، خودش را در یک جبهه تعریف کند.[2]
ابعاد مکتب امام (ره)
مکتب امام یک بستهى کامل است، یک مجموعه است، داراى ابعادى است؛ این ابعاد را باید با هم دید، با هم ملاحظه کرد. این مکتب دارای سه بعد معنویت، عقلانیت و عدالت است. تکیهى بر روى یکى از این ابعاد، بىتوجه به ابعاد دیگر، جامعه را به راه خطا میکشاند، به انحراف میبرد.
این مجموعه، این بستهى کامل، میراث فکرى و معنوى امام است. خود امام بزرگوار هم در رفتارش، هم مراقب عقلانیت بود، هم مراقب معنویت بود، هم با همهى وجود متوجه به بُعد عدالت بود.[3]
معنویت
ـ امام بزرگوار ما صرفاً با تکیهى بر عوامل مادى و ظواهر مادى، راه خود را پى نمیگرفت؛ اهل ارتباط با خدا، اهل سلوک معنوى، اهل توجه و تذکر و خشوع و ذکر بود؛ به کمک الهى باور داشت؛ امید او به خداى متعال، امید پایانناپذیرى بود.
ـ مظهر معنویت در امام بزرگوار، در درجهى اول، اخلاص خود او بود.
ـ امام کار را براى خدا انجام داد.
ـ از اول، هرچه که احساس میکرد تکلیف الهى اوست، آن را انجام میداد.
ـ از فداکارى در این راه، امام ابا نکرد.
ـ براى خاطر تعریف و تمجید این و آن، حرفى نزد، کارى نکرد، اقدامى نکرد. آنچه که براى خدا انجام داد، به وسیلهى خداى متعال به آن برکت داده شد؛ ماندگار شد.
ـ بخش مهمى از معنویت در اسلام عبارت است از اخلاق، دورى از گناه، دورى از تهمت، دورى از سوءظن، دورى از غیبت، دورى از بددلى، دورى از جداسازى دلها از یکدیگر. خود امام بزرگوار این چیزها را رعایت میکرد، به مردم هم سفارش می کرد، به مسؤولین هم سفارش میکرد.
ـ امام به ما توصیه میکردند به این که مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بىعیب ندانیم. همهى مسؤولین طراز اول کشور این را از امام شنیده بودند که بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از این هستیم که عیب داشته باشیم، بالاتر از این هستیم که به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همین جور بود.
ـ ایشان، هم در نوشتههاى خود - بخصوص در اواخر عمر شریفش - هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه کردم. اقرار کرد به این که در فلان قضیه خطا کرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یک انسانى باید بزرگ باشد که بتواند یک چنین حرکتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب کند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یکى از ابعاد مهم درس امام به ماست.[4]
عقلانیت
ـ به کار گرفتن خرد و تدبیر و فکر و محاسبات، در مکتب امام مورد ملاحظه بوده است.
ـ انتخاب مردمسالارى، یکى از مظاهر روشن عقلانیت امام در مکتب حیاتبخش و نجاتبخش او بود.
ـ یک نمونهى دیگر از عقلانیت امام و تکیهى او به خرد و هوشمندى، عبارت است از سرسختى و عدم انعطاف او در مقابلهى با دشمن مهاجم.
ـ امام به دشمن اعتماد نکرد. بعد از آنکه دشمن ملت ایران و دشمن این انقلاب را درست شناخت، در مقابل او مثل کوه ایستاد.
ـ آن کسانى که خیال کردند و خیال میکنند عقل اقتضاء میکند که انسان گاهى در مقابل دشمن کوتاه بیاید، امام درست نقطهى مقابل این تصور حرکت کرد.
ـ عقلانیت امام و آن خرد پختهى قوامیافتهى این مرد الهى، او را به این نتیجه رساند که در مقابل دشمن، کمترین انعطاف و کمترین عقبنشینى و کمترین نرمش، به پیشروى دشمن مىانجامد. در میدان رویارویى، دشمن از عقبنشینى طرف مقابل، دلش به رحم نمىآید. هر یک قدم عقبنشینى ملت مبارز در مقابل دشمنان، به معناى یک قدم جلو آمدن دشمن و مسلط شدن اوست.
ـ یک مظهر دیگر عقلانیت امام، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکایى در ملت بود.
ـ پیشرفتهاى ما در زمینهى علمى، در زمینهى صنعتى، در انواع و اقسام عرصههاى زندگى، معلول همین اعتماد به نفس است. امروز جوان ایرانى ما، صنعتگر ایرانى ما، دانشمند ایرانى ما، سیاستمدار ایرانى ما، مبلّغ ایرانى ما احساس توانایى میکند. این شعار «ما میتوانیم» را امام بزرگوار در اعماق جان این ملت قرار داد. این، یکى از مظاهر مهم عقلانیت امام بزرگوار بود.
ـ یک مظهر دیگر [عقلانیت]، تدوین قانون اساسى بود. امام خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور کرد که قانون اساسى را تدوین کنند. آن تدوینکنندگان قانون اساسى، با انتخاب ملت این کار را انجام دادند. اینجور نبود که امام یک جمع خاصى را بگذارد که قانون اساسى بنویسند؛ به عهدهى ملت گذاشته شد. ملت خبرگانى را با شناسایى خود، با معرفت خود انتخاب کردند و آنها قانون اساسى را تدوین کردند.
ـ بعد امام همین قانون اساسى را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسى در کشور تشکیل شد. این، یکى از مظاهر عقلانیت امام است. ببینید، پایههاى نظام را امام اینجور مستحکم کرد. هم از لحاظ حقوقى، هم از لحاظ سیاسى، هم از لحاظ فعالیت اجتماعى، هم از لحاظ پیشرفتهاى علمى، امام یک قاعدهى محکم و مستحکمى را به وجود آورد که بر اساس این قاعده میشود تمدن عظیم اسلامى را بنا نهاد.
ـ از جملهى مسایلى که مظهر عقلانیت امام بزرگوار بود، این بود که ایشان به مردم تفهیم کرد که آنها صاحب و مالک این کشورند.[5]
عدالت
ـ بُعد عدالت هم در مکتب امام بسیار برجسته است. اگرچه به یک معنا عدالت هم از همان عقلانیت و نیز از معنویت برمیخیزد، اما برجستگى بُعد عدالت در منظر امام بزرگوار، آن را به طور مشخصترى در مقابل ما قرار میدهد.
ـ از اول پیروزى انقلاب، امام تکیهى بر طبقات ضعفا را اصرار کردند، تکرار کردند، توصیه کردند. تعبیر «پابرهنگان» و «کوخنشینان» جزو تعبیراتى بود که در کلام امام بارها و بارها تکرار شد.
ـ به مسؤولین اصرار داشتند که به طبقات محروم برسید.
ـ به مسؤولین اصرار داشتند که از اشرافیگرى پرهیز کنند.
ـ آفت مسؤولیت در یک نظامى که متکى به آراء مردم و متکى به ایمان مردم است، این است که مسؤولین به فکر رفاه شخصى بیفتند؛ به فکر جمعآورى براى خودشان بیفتند؛ در هوس زندگى اشرافیگرى، به این در و آن در بزنند؛ این آفت بسیار بزرگى است.
ـ امام خودش از این آفت به کلى برکنار ماند و مسؤولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخنشینى و به اشرافیگرى تمایل پیدا نکنند، سرگرم مالاندوزى نشوند، با مردم ارتباط نزدیک داشته باشند.
ـ امام اصرار داشت که خدمات به اقصى نقاط کشور برده شود؛ مردم نقاط دور، از خدمات عمومى کشور بهرهمند شوند. اینها ناظر به آن بُعد عدالت امام بزرگوار بود.
ـ امام اصرار داشت که مسؤولین از میان مردم انتخاب شوند، از خود مردم باشند، وابستگىها ملاک قبول مسؤولیتها نباشد.
ـ از نظر امام بزرگوار، تکیهى به ثروت و تکیهى به قدرت براى گرفتن مسؤولیت، جزو خطرهاى بزرگ براى کشور و براى انقلاب بود.[6]
پذیرش مکتب امام، معنای واقعی ارادت به امام (ره)
ـ این نکته را ملت عزیز ایران کاملاً میدانند که ارادت و محبت مردم به امام بزرگوار، صرفاً از نوع یک علقهى قلبى و احساسى و عاطفى نیست.
ـ اگرچه از لحاظ احساسات و عواطف، محبت امام در دلها موج میزند، اما این همهى مسأله نیست؛ بلکه ارادت مردم به امام بزرگوار، به معنى پذیرش مکتب امام به عنوان راه روشن و خط روشن حرکت عمومى و همگانى ملت ایران است؛ یک راهنماى نظرى و عملى است که کشور و ملت را به عزت و پیشرفت و عدالت میرساند./1324/د101/ب1
پینوشت
[1]- بیانات مقام معظم رهبری در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)(14/3/84)
[2]- خطبه های نماز جمعه ی تهران در حرم امام خمینی(ره) (14/3/89)
[3]- بیانات مقام معظم رهبری در بیست و دومین سالگرد امام خمینی(ره) (14/3/90)
[4]- همان
[5]- همان
[6]- همان