از حقیقت مرجعیت تا فقاهتهای مَجاز
به گزارش خبرگزاری رسا، علیرضا داودی در یادداشتی درباره روند مسیر حوزههای علمیه و حوزویان چنین نوشت:
برگ اول- حوزه و مرزهای بسته
در سنت علمی حوزههای علمیه شیعی، کلاس درس ملاک اصلی تعیین میزان علمیت و دانش بود. سنجش علمی در مدل سنتی در کنار تقوای عالمان موجبات کارآمدی سیستم اجتهاد و مرجعیت را فراهم آورده بود. همین امر باعث میشد تا یگانه مسیر رسیدن به درجات علمی و جایگاههای اختصاصی حوزوی صرفا از طریق جهد علمی و تهذیب نفسانی میسر گردد؛ مسیری که برای به بار نشستن به دههها تلاش مستمر نیاز داشت.
برگ دوم- انقلاب اسلامی و فرصتهای جدید (مهاجرت از حوزه)
انقلاب اسلامی عرصه جدیدی در جایگاه اجتماعی و سیاسی طلاب و نقشهای آنان ایجاد کرد. حجم انبوهی از شغلهای دولتی و غیر دولتی اختصاصی همانند عضویت در مجلس خبرگان، ریاست قوه قضاییه، ۶ جایگاه در شورای نگهبان، نهادهای نمایندگی در ارگانهای مختلف، نهادهای تبلیغی و پژوهشی اختصاصی و.. در کنار بیشمار اشتغالات غیر اختصاصی مانند نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، پستهای مختلف دولتی، استادی دانشگاه، قضاوت، وکالت و... باعث شد تا مسیر حرکتی حوزویان دستخوش تغییر اساسی شود.
این فرصتهای جدید بیش از جایگاه علمی سنتی، به کاغذی نیاز داشتند که با نام مدرک علمی شناخته میشد و این سرآغاز نهضت مدرک گرایی، کوچ به دانشگاه و دکترزدگی در حوزههای علمیه بود. تنور مدرکگرایی چنان داغ بود که اولویت اصلی قرار گرفتن پیشوند دکتر بجای حجت الاسلام و عناوین مشابه بود.
برگ سوم- تثبیت (انسداد و سرگردانی)
با فراگیر شدن مدرک گرایی و کوچ از حوزه تعداد زیادی وارد عرصههای مختلف اشتغالات اداری شده و عملا از وظایف اصلی حوزوی فاصله گرفتند. در این زمان جامعه با جایگاه و نقش اجتماعی متفاوتی برای این گروه مواجه شد؛ و اشتغالات اداری و علمی در قالب دانشگاه یا پژوهشگاه تصویری غالب برای کسانی بود که از شر و شور اوایل طلبگی خلاص شده بودند و عموما به تحصیل همزمان حوزه و دانشگاه روی آورده بودند.
مشکل اصلی اشباع این ظرفیتهای کاری و عدم امکان ورود طلبههای تازه وارد به عرصههایی بود که سالهای در آرزوی آن بودند.
با درگذشت اساتید برجسته، تغییر نسل و جابجایی اساتید از یک سطح به سطح بالاتر ضروری مینمود. نسل اول حوزویان دکتر یا خارج از کشور درس خوانده با طی کردن مسیر موفقیت در دانشگاهها احساس میکردند که فرصتی مناسب برای بازگشت به اصل خود یافته اند. فرصت اشتغال به یک کرسی درس در حوزه که میتوانست جایگاه اجتماعی آنان را ارتقا دهد.
برگ چهارم- بازگشت (راه حلی برای همه)
عصر بازگشت در واقع راهکاری برای حل دو بحران بالا تلقی میشود. میانسالانی که سودای اجتهاد و اعتبار علمی در دورن حوزه را دارند عموما با پشتوانه مدرک و رزومه علمی دانشگاهی اقدام به برگزاری کلاسهای درس خارج آن هم در قامت فقه مضاف و علوم جدید با عناوین عجیب و غریب میکنند و با استفاده از مواهب مالی که ناشی از سالها تصدی مناصب دولتی و ارتباطات حاصل از آن است، موسسات متعدد و مختلفی را تاسیس میکنند.
این موسسات نیز به نوبهی خود نیاز طلاب جوان به آینده کاری را تامین میکنند و در قبال این اشتغال تنها چیزی که طلب میکنند وفاداری بی قید و شرط است برای تایید هرآنچه که گفته و انجام هرآنچه دستور داده میشود.
برگ پنجم- رسانه (مرجعیت سایتی تا فقاهت تلگرامی)
محصول انحراف حوزه از مسیر سنتی خود و فروش وفاداری توسط طلاب جوان ظهور نسل جدید مدعی فقاهت و مرجعیت است که سواد چندانی ندارند، اما از قدرتی جدید بهره میبرند و آن چیزی نیست جز رسانههای عمومی.
ظهور ابزارهای ارتباط جمعی جدید همانند تلگرام و اینستاگرام و ... باعث شد تا امکان تبلیغ افکار سطحی و فاقد بنیان علمی خارج از مسیر مرسوم حوزهها فراهم شود.
این ابزار در کنار موسسات اقماری، طیف عجیبی از مدعیان را تولید کرده است که خود را وارثان حقیقی بزرگان حوزه مینامند و گاها قدم در مسیر مرجعیت میگذارند. مدعیانی که با کامنت و لایک و فالوور محبوبیت خود را به رخ میکشند.
برخی نیز از مواهب مالی و سیاسی آقازاده بودن یا سرسپردگی سیاسی به احزاب برای مرجع سازی خود بهره میبرند و داعیه مرجعیت را از طریق سایت و رسانه علنی میکنند تا از غافله عقب نمانند.
برگ ششم- طوفانی که درو میکنیم
با درک مسیر فوق میبینیم آنچه در سالهای گذشته رخ داده و آنچه در روزهای اخیر از اعلام مرجعیت برخی رخ داده است چندان عجیب نبوده و محصول بذری است که سالهای گذشته کاشته شده است.
آنچه مسلم است این طیف مرجعیت خواه در صورت عدم تدوین سازوکار مناسب سنجش و رتبه بندی علمی و جلوگیری از رشد قارچ گونهی موسسات میان تهی؛ در کوتاه مدت شاهد ابتذال مرجعیت بدست این افراد خواهیم بود. /۹۹۹/د101/س
علیرضا داودی
علیرضا داودی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
خوب بود.
پاسخ