عملکرد سازمان مجاهدین خلق در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سازمان مجاهدین خلق از جمله گروههای سیاسی است که در اواسط دهه ۴۰ توسط برخی از جوانان دانشجویی که از سابقه فعالیت سیاسی در نهضت آزادی برخوردار بودند، تأسیس گردید و بهعنوان یکی از گروههای سیاسی با مشی مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی به فعالیت پرداخت. هرچند اوایل دهه پنجاه بهخاطر هجمههای ساواک و کودتای مارکسیستی درونگروهی شیرازه سازمان از هم پاشید که از بین رفتن توان عملیاتی سازمان تا پیروزی انقلاب اسلامی انعکاس چنین لطماتی بود، اما در ماههای آذر و دیماه سال ۱۳۵۷ یعنی حدود سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی رهبران زندانی سازمان آزاد شدند و با پیروزی انقلاب تلاش کردند مجدداً سازمان نیمه محتضر مجاهدین خلق را احیا سازند.
این گروه بعد از انقلاب اسلامی با رهبری مسعود رجوی خود را وارث و ادامهدهنده راه مجاهدین و بنیانگذاران سازمان میدانست. بهاین خاطر به بازسازی گروه پرداخت و فعالیتهای سازمان را ذیل عنوان (جنبش مجاهدین) و در قالب سازمان جوانان-دانشآموزان- دانشجویان بسط داد؛ [۱]، اما با گذشت مدتی کوتاه، در مقابل نظام نوپای ایران به رهبری امام خمینی قرار گرفتند و در نهایت با اعلام جنگ مسلحانه و اقدامات تروریستی خساراتی را به جمهوری اسلامی وارد کردند که میتوان در تمثیلی عملکرد سازمان را همانند «چنگ و ناخن کشیدن بر صخره سنگی» ترسیم نمود.
بهطورکلی فعالیت سازمان مجاهدین خلق را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان به سه دوره تقسیم کرد.
الف) دوران تثبیت و نفوذ در نظام جمهوری اسلامی:
در این دوران سازمان در تلاش بود جایگاه خود را تثبیت کند و خود را بهعنوان آلترناتیو رهبران سیاسی در حاکمیت جلوه دهد. این دوران از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی آغاز میگردد و تا دوران رئیسجمهوری بنیصدر ادامه دارد.
عملکرد مجاهدین خلق در ماههای اول انقلاب، تلاش جهت اجرای سیاست نهادینهسازی کادرهای سازمان بر اساس استراتژی نفاقگونه پیریزی شده بود. یعنی سازمان علیرغم قبول اجمالی نظام جمهوری اسلامی، در رفراندوم در مورد قانون اساسی از شرکت در آن ممانعت میورزند؛ اما بلافاصله مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکند. این برخورد دوگانه و عناد پنهانگونه با اقداماتی جهت گسترش حوزه نفوذ و قدرت سازمانی مانند جذب نیروهای جدید، تقویت امکانات تبلیغاتی و تواناییهای نظامی تشدید میگردد که تلاش جهت ایجاد شبکهای از نیروهای هوادار در دبیرستانها، دانشگاهها، مدارس عالی، کارخانهها و مراکز کارگری نشان از یک برنامه مهندسی شده از سوی سازمان برای براندازی نظام و ایجاد نظام مطلوب خود در ایران را میدهد. چراکه کادر مرکزی مجاهدین خلق یک نیروی شبهنظامی به نام «میلیشا» را سازماندهی کردند و به آموزش نیروهای نظامی، تقویت و گسترش آنها میپرداختند درحالیکه چنین نیروی نظامی و آموزشی آنها پس از سرنگونی رژیم پهلوی هیچ ضرورتی نداشت.
از راهبردهای سازمان در دوره اول فعالیتشان، ایجاد چالش برای نظام بود. بهطور مثال در حوزه اقتصادی در ماههای اولیه انقلاب، دولت را به خاطر عدم رسیدگی به مناطق محروم و عدم حل مشکلات اقتصادی مورد انتقاد قرار میدادند.
همچنین در حوزه اجتماعی نیز نظام را به دلیل استفاده از قوانین اسلامی که مجاهدین خلق از آن با عنوان قوانین قرون وسطایی یاد میکرد و همچنین نقض حقوق به اصطلاح بشر و مشکلات دیگر مورد سرزنش قرار میداد. در حوزه سیاسی نیز خواستار آزادی سیاسی و دموکراسی البته آنگونه که خود از آن تفسیر میکردند بودند و اعتقاد داشتند نیروهای انقلابی قادر به تأمین وعدههای انقلابی نیستند و جامعه را به سمت جامعه بیطبقه توحیدی هدایت نخواهند کرد.
در واقع سازمان از یکسو دولت را متهم به بیکفایتی و طرفداری از لیبرالیسم، عدم اقدامات انقلابی و عدم مقابله با آمریکا میکرد و از سوی دیگر شورای انقلاب را بهخاطر وابستگی به جمهوری اسلامی زیر شدیدترین انتقادات قرار میدادند.
ب) در دوران دوم این گروه درصدد بود تا در ائتلاف با بنیصدر و تقویت تضادهای درون حاکمیت به اهداف خود نائل آید. اگرچه رهبران سازمان بههیچ وجه تمایل به تقسیم قدرت با دیگر جریانها نبودند، اما ناچار شدند جهت نیل به اهداف خود با گروههای دیگر ازجمله ملیگراها و لیبرالها علیه نظام جمهوری اسلامی ائتلافی هرچند شکننده ایجاد سازند.
مجاهدین خلق با زیرکی به سمت بهرهگیری از تضادهای درون حاکمیت سوق پیدا کردند و در ائتلافی با بنیصدر نهایت استفاده بردند. بههمین منظور از اختلافات بنیصدر و جمهوری اسلامی جهت ایجاد چالش در نظام بهرهبرداری نمودند؛ که اوج این حمایتها در مراسم ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ در مراسم سالگرد مصدق در دانشگاه تهران بود. [۲]ج) در مرحله سوم این سازمان پس از ناکامی در سیاستهای نفاقگونه خود، با واردشدن به فاز مسلحانه به حیات سیاسی خود بهعنوان یک گروه داخل نظام هرچند اپوزیسیون پایان بخشید و فصلی نو را برای خود رغم زد که جز شروع احتضار سیاسی سازمان نتیجهای دربر نداشت.
در ۲۸ خرداد ۱۳۶۰ مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه کردند و رسماً وارد فاز مبارزه مسلحانه شدند. [۳]روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ روز طرح عدمکفایت بنیصدر در مجلس بود که سازمان اقدام به حملات مسلحانه و تظاهرات در جامعه بهنفع بنیصدر بهمنظور فشار به مجلس نمود. درواقع هدف اصلی مجاهدین خلق تداعی تجربه تلخ کشته شدنهای مردمی در دوران مبارزات انقلاب اسلامی و به گفته خودشان جلوگیری از «کودتای سیاسی» علیه رئیسجمهور وقت بود.
به اعتقاد آبراهامیان مجاهدین خلق در این خصوص سه مرحله را پیگیری میکردند. ضمن سازماندهی تظاهرات بهسود رئیسجمهور، قصد داشتند هواداران را بهسمت وزارتخانهها –کارخانهها و مراکز اجرایی هدایت کرده و آنجا را تسخیر کنند و درنهایت با کمک نیروهای نفوذی در ارتش و اقدامات مسلحانه هواداران خود قدرت نظامی دولت را تضعیف کنند و فروپاشند، اما این طرح بهدلیل پایگاه مردمی نظام اسلامی بهشکست انجامید و تظاهرات مسلحانه مجاهدین بهشدت توسط حامیان حکومت سرکوب شد. [۴]مجاهدین خلق جهت رسیدن به هدفشان ترورهایی بهوسیله کادرهای مرکزی سازمان ازجمله موسی خیابانی که در خانههای تیمی مخفیشده بود، سازماندهی کردند.
در این راستا مسعود رجوی نیز از پناهگاهش در پاریس همه مسئولان نظام را همکاران استبداد نامید و آنها را اهداف مناسبی برای اجرای «عدالت انقلابی» قلمداد کرد [۵]و خواهان کشتن و ترور آنها شد. بهدنبال این پیام در هفتم تیر دفتر حزب جمهوری توسط نفوذی سازمان بهنام کلاهی منفجر شد و آیتالله بهشتی و هفتاد و دو تن از مقامات حزب کشته شدند.
در روزهای بعد نیز نیروهای پاسدار، حزباللهی و طرفدار خط امام در شهرهای مختلف مورد ترور قرار گرفتند و افرادی ازجمله آقایان شریعتیفرد و واسقینژاد، دستغیب، تقی بشارت، احسانبخش، آیتالله صدوقی و اشرفی اصفهانی و قدوسی مورد حمله تروریستی مجاهدین خلق قرار گرفتند که البته برخی با ناکامی روبرو شد. همچنین در ۸ شهریور ۱۳۶۰ دفتر نخستوزیری توسط کشمیری منفجر شد که آقایان رجایی و باهنر بهشهادت رسیدند. [۶]
در پی این ترورها نظام نوپای انقلاب اسلامی با بسیج نمودن مردم، نیروهای امنیتی، کلیه واحدهای سپاه، کمیتههای مقاومت مساجد و انجمنهای اسلامی موفق شد در ۱۸ بهمن ۱۳۶۰ مقر فرماندهی اصلی سازمان را در محله ارمنینشین تهران که در آن موسی خیابانی (فرد شماره ۲ سازمان) و همسرش اشرف ربیعی و مقدم پنهان شده بودند محاصره کنند و بعداز درگیری این افراد را به هلاکت رسانند. نکته قابلتوجه این است که اکثر قاتلین سازمان، جوانان ۱۷ تا ۲۳ سال بودند که بر اثر تبلیغات سازمان بهاین ترورها که برخی بهصورت عملیات انتحاری انجام میشد مبادرت میورزیدند.
مسئلهای که درمورد سیاست مشی مبارزه مسلحانه پس از اعلام جنگ مجاهدین در مجلس اتفاق افتاد و بسیار حائز تأمل است جریانی است که آقای هاشمی رفسنجانی مطرح میکند؛ ایشان در ادامه جلسهای که در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در مجلس شورای اسلامی تشکیل شد ضمن اشاره به آشوبهای مذکور بیان میکند امام همواره نگران رابطه ارگانیک گروههای آشوبطلب با رئیسجمهور بود و او (هاشمی رفسنجانی) را بهخاطر مسلحکردن آنها مورد سؤال قرار داد. [۷]درواقع واکاوی جریان تجهیز و مسلحشدن جریانهای معاند نظام جمهوری اسلامی که چالشهایی را برای نظام ایجاد کردند از مسائلی است که بهصورت گذرا از آن عبور شده است.
در نهایت نمایندگان ضمن آنکه بنیصدر را زمینهساز این تحرکات دانستند، به طرح عدمکفایت رئیسجمهور رأی دادند که مورد تنفیذ امام خمینی قرار گرفت و بنیصدر از ریاست جمهوری عزل شد. با تمام جنایاتی که بنیصدر و مجاهدین خلق انجام دادند حضرت امام همانند پدری دلسوز در سخنانی در این ایام از بنیصدر و هواداران حکومت خواستند که از گذشته خود برگردند. [۸]همچنین خطاب به بنیصدر بیان داشتند: من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنیصدر را به اینکه مبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. [۹]
در تحلیلی میتوان اقدام مجاهدین خلق در ۳۰ خرداد را بزرگترین اشتباه تاریخی آنها توصیف کرد. این جریان فارغ از آنکه واقعنگر باشد و به تحلیل تحولات انقلاب اسلامی بپردازد با جزماندیشی و نوعی مطلقانگاری خود را مبدأ تاریخی نوین و به عبارتی رسالت یک مجاهد را خروج خلق گرفتار در دام مرتجعین میدانست.
آخرین اقدام این سازمان پساز پناهبردن به عراق، حمله به ایران از طریق شهرهای میانمرزی بود که با همکاری نیروهای زرهی و هوایی عراق رقم خورد، اما با اقدام دفاعی نیروهای دولتی و مردمی منافقین محاصره شدند و بسیج گسترده نیروهای مردمی این حرکت سازمان را سرکوب کرد./918/ی701/س
عیسی مولوی وردنجانی
منابع:
[۱]. جمعی از پژوهشگران، ۱۳۹۵، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴-۱۳۸۴)؛ خلاصه دوره سه جلدی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۱۲۰-۱۳۵.
[۲]. ر. ک: سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و جمعی از محققین، ۱۳۷۷، غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹؛ ظهور و سقوط ضدانقلاب، تهران انتشارات نجات.
[۳]. جمعی از پژوهشگران، ۱۳۹۵، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴-۱۳۸۴)؛ خلاصه دوره سه جلدی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص ۱۸۱-۱۸۲
[۴]. Abrahamian, Ervand, ۱۹۸۹, Radical Islam, The Iranian Mojahedin, London, L.B.taurist & coltd, P: ۲۱۸
[۵].Abrahamian, Ervand, ۱۹۸۹, Radical Islam, The Iranian Mojahedin, London, L.B.taurist & coltd, P: ۲۲۰
[۶]. روزنامه اطلاعات ۹ /۶ / ۱۳۶۰.
[۷]. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی ۳۱/۳/۱۳۶۰؛ ر. ک: یاسر هاشمی، ۱۳۷۸، عبور از بحران (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۰) تهران، نشر معارف انقلاب، ص ۱۶۳-۱۶۴.
[۸]. ر. ک روحالله، خمینی، ۱۳۸۷، مجموعه بیانات و اطلاعیههای امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ج ۱۴، ص ۴۸۴.
[۹]. روحالله، خمینی، ۱۳۸۷، مجموعه بیانات و اطلاعیههای امام خمینی (ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ج ۱۴، ص ۴۹۲