دومینوها را جدی بگیرید
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | مجتبی عادلپور
دیروز در خانه پدر بزرگم نشسته بودم که صدای زنگ خانه بلند شد. در را باز کردم جوانی تقریبا بیست ساله با یقهای باز پشت در ایستاده بود. چهرهاش سیاه بود و استخوانی. ریش نداشت و پشت لبش تازه سبز شده بود. چشمانش مثل دوگلوله آتش سرخ بود. شلوارِ شش جیبِ رنگ و رو رفتهای به پا داشت.
سلام داد و تلو تلو خوران وارد حیاط شد. گفت آمدهام به فامیلم سر بزنم! ناسلامتی ما فامیل هستیم! رفت و کنار پدر بزرگم نشست و پاهایش را دراز کرد. خماری در رفتار و گفتارش موج میزد. معلوم بود تازه از پای منقل بلند شده است. سر صحبت را باز کرد. میگفت دو سه روزی است که زندان به او مرخصی داده است. چهار ماه از حبسش را گذرانده و هشت ماه دیگر باقی مانده است. پلکهایش برایش سنگینی میکرد. گاهی با چشمانی بسته به سخنانش ادامه میداد. حرفهایش گل انداخته بود. از هر بابی سخنی به میان میآورد. از رفیق بد گلایه میکرد. شکوه میکرد که به او تهمت زده اند و او مستحق این همه بیچارگی نیست.
چند لحظه به همین منوال گذشت. گوشیاش را از جیب در آورد و با شخصی تماس گرفت. از صحبتهایش معلوم بود از اقوام پدرش است. طلبکارنه میگفت چرا به حسابم پول نریختید. شما به من قول دادید. گاهی لحن سخن را عوض میکرد و ملتمسانه میگفت من در زندان چیزی ندارم. من در بند هستم و دستم به جایی بند نیست. میخواهم فلاکس، قند و چایی بخرم. کسی حتی یک نخ سیگار هم به من نمیدهد. خلاصه آنکه در هفت آسمان یک ستاره هم ندارم. صدای موبایل روی بلند گو بود. آن طرف موبایل، شخصی همدردی تصنعی میکرد و میگفت: «محمد ندارم... به خدا که ندارم...» التماسهای محمد پشت تلفن همچنان ادامه داشت.
پدر بزرگم در حالی که با ناراحتی سر تکان میداد به من گفت: «دزدی کرده. او را وقتی داشته کبوترهای یکی از هم محلیها را میدزدیده گرفتهاند. پدرش هم معتاد است.» ناگهان لحن محمد عوض شد. با صدای بغضآلودی میگفت حداقل به بابام بگو چهار ماهه که زندانم. یک سر به من بزنه. من حتی یک ملاقاتی هم ندارم. بگو اگه خودم را دار زدم... بگو که ... گریه امانش نداد....
متاسفانه یکی از مشکلات کشور ما در سالهای اخیر مصرف مواد مخدر و حاشیههای آن است. براساس آمار اعلام شده در سال ۹۷ دو میلیون و ۸۰۰هزار نفر معتاد در کشور وجود دارد که بیشتر آنان جوان هستند. نکته تلختر این که اعتیاد به مصرف مخدر چرخهای از آفات ایجاد میکند. چرخهای که مانند دومینو ادامه پیدا میکند و سرمایههای مادی و معنوی را یکی پس از دیگری به نابودی میکشاند. رئیس امور اجتماعی کشور چند روز پیش (۱۶تیر) اعلام کرد ۲۴۰هزار زندانی در کشور وجود دارد که ۶۰درصد آن مربوط به جرائم مواد مخدر و سرقت است. او گفت: روزانه ۸ نفر بر اثر سو مصرف مواد مخدر جان خود را از دست میدهند. علاوه بر این بررسیها نشان میدهد اعتیاد به مواد مخدر یکی از علتهای طلاق در سالهای گذشته بوده است.
چرا جوانان معتاد میشوند؟
با شنیدن این آمارها این سوال تکراری در ذهن شکل میگیرد که چرا جوانان به مصرف مواد مخدر روی میآورند؟ در پاسخ به این سوال دلایلی ذکر کردهاند از جمله: دوستان ناباب، حاشیه نشینی، کنجکاوی، مشکلات اقتصادی و.... هر کدام از دلایل مذکور جای تحلیل و بررسی دارد، اما به نظر میرسد دسترسی آسان به مواد مخدر یکی از اصلیترین این دلایل باشد. گفته میشود یک فرد میتواند در کمتر از ده دقیقه به مواد مخدر دست پیدا کند.
برخی مواقع این دسترسی به قدری آسان است که عدهای را وا میدارد تا بگویند دستهایی در کار است تا مواد مخدر راحتتر به دست جوانان برسد! هر چند نادرستی این حرف در جای خود ثابت شده است، اما تاییدی بر مدعای ماست. شوربختانه در این روزها میبینیم که فروشندگان و توزیع کنندگان مواد مخدر در همه جا حضور دارند. آنها احساس امنیت میکنند و تقریبا از کسی نمیترسند. بر اساس قانون احتمالات، تعداد و زمان حضور بیشتر، از طرف توزیع کنندگان، مصرف کنندگان بیشتری را جذب و وارد چرخهی اعتیاد میکند. از همین رو اولا لازم است تا سازو کاری کارآمد و بازدارنده به کار گرفته شود و ثانیا در قانون برخورد با توزیع کنندگان مواد مخدر، بازنگری جدی صورت گیرد تا محمدهایی قربانی مواد افیونی نشوند./918/ی702/س