روایت آقای وکیل از پرونده خواص
به گزارش خبرگزاری رسا، شايد اگر کارنامه وکلاي ايراني را بررسي کنيد سوابق هيچ وکيلي به اندازه «سيدمحمود عليزاده طباطبايي» شما را متعجب نکند. کلکسيوني از پروندههاي فعالان اصلاح طلب، افراد مؤثر در فتنه 88، چهره هاي سياسي شاخص مانند مرحوم هاشمي رفسنجاني و ... در سوابق کاري او يافت ميشود. اين وکيل دادگستري و البته فعال اصلاحطلب، مدعي است تا به حال از هيچ ناحقي دفاع نکرده و در دفترش روي تمام افراد جامعه باز است.
اخيراٌ عليزاده طباطبايي در پرونده قتل ميترا استاد، همسر دوم محمدعلي نجفي شهردار سابق تهران وکالت قاتل (محمدعلي نجفي) را به همراه يکي ديگر از همکاران خود به عهده گرفت. برخي اظهار نظرهاي اين وکيل سبب شد حساسيت ها بر اين پرونده بيشتر از پيش شود، اما در دومين جلسه رسيدگي به اين جرم اعلام شد که محمدعلي نجفي، وي را از وکالت خود عزل کرده است! در رابطه با اين موضوع و همچنين حواشي ديگري که در مورد اين وکيل دادگستري وجود دارد در مجله تصويري «رسالت» با او گفت و گو کرديم که در ادامه مي توانيد بخشي از اين گفت وگو را بخوانيد.
آقاي عليزاده طباطبائي شما مشهور به وکيل خانواده آقاي هاشمي هستيد ولي بارها اين مطلب را تکذيب کرده ايد.
من خيلي قبل از اين که وکيل خانواده هاشمي باشم وکيل بودم ولي بعد از مدتي وکيل خانواده آقاي هاشمي هم شدم.
رسالت: من ديدم در برخي از رسانهها تکذيب کرديد که هيچ وقت وکيل شخص آقاي هاشمي نبوديد، چون او نه از کسي شکايت ميکرد و نه کسي از وي شکايت داشت. شما از چه زماني با خانواده آقاي هاشمي آشنا شديد؟
من به خود آقاي هاشمي از قديم و از قبل انقلاب ارادت داشتم ولي او را نديده بودم. اولين باري که او را ملاقات کردم روز 19 بهمن 57 بود که من همافر نيروي هوايي بودم و در مراسم روز 19 بهمن شرکت داشتيم.البته در اين مراسم با مشکل مواجه شديم. بعد از اين که از سراسر کشور همافرها را دعوت کرديم در مدرسه رفاه باشند، چون من قبل از اين که حضرت امام بيايند در کميته استقبال بودم و دوستي به نام مهندس نيکخواه داشتيم که داماد حاج مانيان، از جبهه ملي بود، او به من گفت آمادگي داريد با لباس نيرويي هوايي به اينجا بياييد. گفتم بله چون دو الي سه ماه است که فراري هستم. وقتي تصميم گرفته شد بچهها خدمت حضرت امام برسند، با هيچ کسي هماهنگ نکرديم. اول گفتيم ببينيم چه تعداد ميآيند، با همه پايگاهها به صورت رمزي تماس گرفتيم. اطلاع داديم و آن روز آمدند. وقتي به خانههاي اطراف آمدند لباس پوشيدند و وارد مدرسه علوي شدند، چون مدرسه رفاه و علوي کميته استقبال بود، آن زمان گفتيم ميخواهيم با امام ملاقات کنيم. گفتند امروز امام ملاقات ندارند. يکي از دوستان ما، همافر طاهري که گرداننده اين قضيه بود و همافر نورشاهي که فرماندهي ميدان را بر عهده داشت، خيلي حرص ميخوردند.
رسالت: که آقاي هاشمي مسئله را حل کرد؟
البته آقاي هاشمي، مقام معظم رهبري، آقاي منتظري و غيره تلاش کردند تا آن ملاقات انجام شد. اولين برخوردم با آقاي هاشمي آنجا بود ولي بعد در نيروي هوايي
بودم.
رسالت: از چه زماني با آقاي هاشمي و خانواده او رفتوآمد پيدا کرديد؟
من از سال 64 که به سازمان برنامه رفتم، با شخص آقاي هاشمي ارتباط مستقيم پيدا کردم. او فرمانده جنگ بود و من هم مسئول بودجه دفاعي بودم. فشار روي سازمان برنامه بود که بيشتر پول بدهد و ما هم نداشتيم که بدهيم. تا قبل از اين که من به سازمان برنامه بروم مديريت دفاعي خيلي منفعل بود چون از جنگ و نيروهاي مسلح هيچ درکي نداشتند. قبل از انقلاب روال اين بود که رئيس سازمان برنامه اول هر برنامه 5 ساله نزد شاه ميرفت و ميگفت در پنج سال آينده اين منابع را داريم.
شاه يک درصدي را براي ارتش تعيين ميکرد که سازمان برنامه ديگر هيچ دخالتي نداشت. اين دست ستاد ارتش ميرفت و آنجا تقسيم ميکردند. بعد از انقلاب اين سازماندهي به هم خورده بود. با چانهزني پول ميگرفتند. سال 64 که سازمان برنامه رفتم جلوي اين چانه زني را گرفتم. اول خيلي مقاومت بود. همان کارشناسان ميگفتند عمليات است. من ميگفتم اگر امروز عمليات است بايد 6 ماه پيش بودجه آن را گرفته باشند. پولي که امروز ميدهم به درد عمليات هفته آينده نميخورد و مقاومت کردم. شکايتهاي ما پيش آقاي هاشمي ميرفت.
هميشه سر بودجه دعوا و درگيري را داشتيم. دو الي سه بار به شوراي عالي دفاع کشيده شد. آقاي هاشمي براي حرف کارشناسي اعتبار قائل بودند. هر بار هم خدمت او ميرفتيم حرف کارشناسي ميزديم. من مستدل و مستند حرف ميزدم. از سال 64 تا سال 72 عضو هيئت بررسي خريدهاي تسليحاتي بودم. در خريدها به شدت دخالت ميکردم. به ياد دارم اولين درگيري ما با آقاي روحاني سال 64 پيش آمد. من در نيروي هوايي بودم و يک راداري را بچههاي نيروي هوايي، همافرها دنبال بازسازي و ساخت آن بودند.
آقاي روحاني هم رئيس ستاد پدافند بود و دنبال خريد راداري به نام رادار مارتلو از انگليس بود. خيلي تلاش کرديم و موفق نشديم. روز اولي که سازمان برنامه رفتم و آقاي زنجاني به من به عنوان نماينده دولت در هيئت بررسي خريدهاي تسليحاتي ابلاغ داد، در جلسه رفتم و گفتم اين قرارداد را بياوريد. نماينده وزارت دفاع گفت اين تمام شده است و براي گشايش اعتبار رفته است. گفتم من ميخواهم ببينم. بايد ميدادند.
من قرارداد را ديدم. ايرادهاي عمدهاي به قرارداد وارد بود. فوري ايرادات را يادداشت کردم و پيش آقاي زنجاني آمدم و گفتم اين خريد اين ايرادات را دارد. آقاي زنجاني گفت فوري بنويسيد و من نوشتم. يک نامه روي اين گذاشت و پيش مهندس موسوي بردم. مهندس موسوي فوري با مرحوم نوربخش تماس گرفت و گفت جلوي اين را بگيريد که اين منجر به درگيري شديد بين من و آقاي روحاني شد. اين درگيري پيش آقاي هاشمي کشيده شد.
ايشان رئيس مجلس بودند. آقاي هاشمي گفت با هم آشتي کنيد. آقاي روحاني ميگفت اين توطئه است. از قبل گفته بود من صبح با طباطبائي بحث کردم، ساعت 12 نامه نخست وزير را آورده است. وقتي در بحث رادار توضيحات خود را به آقاي هاشمي دادم، گفتم رادار را براي جنگ ميخواهيم. وقتي در اين قرارداد متعهد
مي شويم اين رادار را در جنگ استفاده نکنيم و تا پايان جنگ فقط در مرزهاي شمالي استفاده شود، رادار براي چه ميخواهيم؟
رسالت: اين قراردادي بود که آقاي روحاني دنبال آن بود؟
بله. آقاي روحاني دنبال اين بود که انجام شود.
رسالت: يعني آقاي روحاني تعهد کرده بود که رادار را در جنگ استفاده نکنيم؟
دولت تعهد کرده بود؛ يعني وزارت دفاع تعهد کرده بود که در جنگ استفاده نکنيم.
رسالت: اگر استفاده ميکرديد چه ميشد؟
مستشارهاي انگليسي در مديريت رادار بودند. يعني رادار بايد در مرزهاي شمالي مستقر ميشد.
رسالت: با چه نيتي آقاي روحاني پيگير اين کار بودند؟
به هر جهت ميخواستند رادار بخريم.
رسالت: که رادار را چه کنيم؟
شايد توجيه او اين بود که يک تکنولوژي پيشرفتهتر است و کارشناسان ما با اين تکنولوژي آشنا ميشوند. به هر جهت نيت او را چون جوان بودم و سر پرشوري داشتم نميدانستم. درگيري خيلي شديدي با آقاي روحاني داشتيم.
رسالت: بعداً رابطه شما با آقاي روحاني بهتر شد؟
خير. همين جا بگويم ديگر با آقاي روحاني کاري نداشتم. در بحث بودجه گاهي با هم ملاقات داشتيم. او کميسيون دفاع بود و من بخش دفاعي سازمان برنامه بودم. بحثهايي با هم داشتيم ولي سال بعد از قضاياي 88 در داستان سيد حسين موسويان هم وکالت او را برعهده داشتم. با اينكه مستقيم با آقاي روحاني ارتباطي نداشتم ولي از طريق موسويان اين ارتباط بود. موسويان ميگفت آقاي روحاني خيلي نظر مثبتي روي شما ندارد. گفتم من هم روي ايشان نظر مثبتي ندارم. به حالت شوخي ميگفتم. تا اينكه مسئول سايت تحقيقات استراتژيک به اتهام جاسوسي بازداشت شد.
رسالت: بعد هيچ وقت بعداً رابطه شما با آقاي روحاني خوب نشد.
خير. هيچ وقت رابطه ما خوب نشد.
رسالت: شما در انتخابات به آقاي روحاني راي داديد؟
بله. من به آقاي روحاني رأي دادم. من به آقاي هاشمي گفتم به هر جهت با يکسري از اساتيد دانشگاهها، وکلا و قضات ارتباط دارم و شما از آقاي روحاني حمايت نکنيد چون به هيچ وجه زمينه رأي آوري ندارد. آقاي هاشمي خنديد و گفت از قديم هم با آقاي روحاني مشکل داشتيد. بالاخره تصميم ما تصميم جمعي خواهد بود. ليکن تصور من اين بود که آقاي روحاني رأي نميآورد چون روحاني با اصلاح طلبان روي خوشي نشان نداده بود و تا آن زمان نه ارتباطي داشت .
رسالت:از ابتدا هم با آقاي روحانينميساختيد؟
بله.
رسالت: چرا؟ احساس ميکرديد روحيه ايشان چطور است؟
در مسجد ارگ در سخنراني آقاي روحاني در چهلم آقا سيد مصطفي بودم. جالب بود آن روز هم به او«دکتر» روحاني ميگفتند.
رسالت: دکترا نداشتند؟
خير. ليسانس بودند. هنوز هم دکترا ندارند. البته بعداً گفتند گرفتهاند. جالب است اگر سوابق مجلس را ببينيد در مجلس اول، دوم، سوم نوشته است دکتر حسن روحاني، مدرک تحصيلي کارشناسي ارشد است. ايشان کارشناسي حقوق از دانشگاه تهران داشتند، از همان زمان که کارشناسي گرفتند به دکتر روحاني معروف بودند.
رسالت: خود ايشان اين طور ميخواستند؟
قاعدتاً تا خود آدم نخواهد که اتفاقي رخ نميدهد. البته بعداً خاطرم هست اين نقل شد که
نه بني صدر دکتر بود، نه آقاي بهشتي. قاعدتاً آقايان هيچ کدام دکترا نداشتند. البته من آقاي بهشتي را اطلاع ندارم ولي اين طور شنيدم.
رسالت:در انتخابات 92 اگر حمايت آقاي هاشمي نبود قطعاً به آقاي روحاني رأي نميداديد؟
قطعاً رأي نميدادم.
رسالت: بين گزينههاي آن روز به چه کسي رأي ميداديد؟
من آقاي رئيسي را خوب ميشناختم و آقاي رئيسي را قبول داشتم.
رسالت: آقاي روحاني قرار بود نسخه کوچکتر آقاي هاشمي باشد، نقاط ضعف آقاي هاشمي را داشت و خوبيهاي ايشان را نداشت.
به هر جهت مسئلهاي که براي آقاي روحاني مطرح بود ايشان براي نظر کارشناسي خيلي ارزش قائل نبود. همان زمان که آقاي هاشمي حمايت کردند به ايشان گفتم از آقاي روحاني چرا حمايت ميکنيد؟ آقاي هاشمي گفتند آقاي روحاني آدم عاقلي است، مملکت را به باد نميدهد. آقاي هاشمي اعتقاد داشتند اگر کسي غير از روحاني يعني از جريان مقابل انتخاب شود ممکن است مملکت به سمت جنگ برود. آقاي هاشمي اين باور را داشتند و من ايراداتي به آقاي روحاني داشتم. گفتند شما همانند محمد آقا هميشه با روحاني مشکل داشتيد.
رسالت: محمد آقا يعني برادر آقاي هاشمي؟
بله. محمد آقاي هاشمي منظور است. آقاي هاشمي گفتند آقاي روحاني آدم عاقلي است و مملکت را به باد نميدهد. ديدگاه ايشان اين بود.
رسالت:تصور شما اين بود که آقاي هاشمي بعدها از روند کار دولت راضي بود؟
خير. شايد 6-5 ماه اول بود که نزد آقاي هاشمي رفتم و گفتم قرار شده سازمان برنامه دوباره احيا شود ولي آقاي روحاني بنا ندارد. با انتخاب نوبخت بنا ندارد سازمان برنامه را احيا کند. آقاي هاشمي خنديد و گفت همه مثل من فکر نميکنند، ميخواهند خودشان رياست کنند. وقتي سازمان برنامه باشد، اين سازمان مديريت ميکند. کارشناس رياست ميکند، رئيسجمهور کارهاي نيست. واقعاً زمان آقاي هاشمي و مهندس موسوي اين طور بود. از زمان دولت اصلاحات سازمان برنامه روبه تحليل رفت و زمان احمدينژاد هم کلاً منحل شد و روحاني هم سازمان برنامه را احيا نکرد که دوباره قدرت دست کارشناس بيايد که تصميم بگيرد.
رسالت: اجازه بدهيد قدري از اين فاز بيرون بياييم و وارد بحث جديدي بشويم. در مورد پرونده آقاي نجفي در خرداد ماه وکالت ايشان را برعهده گرفتيد. اواخر تير ماه نه اين که کنارهگيري کنيد بلکه از شما خواستند کنارهگيري کنيد و شما اين کار را نکرديد تا اين که شما را از پرونده عزل کردند.
چه شد؟ اين گمانهزني ايجاد کرد که چه اتفاقي افتاده است. آن چيزي که خانواده آقاي نجفي اعلام کردند اين بود که چون آقاي دکتر طباطبائي با آقاي نجفي دوست بودند خواستند رفاقت روي پرونده تأثير نگذارد و به نظر ميرسد کسي اين حرف را در عالم سياست جدي نميگيرد. واقعيت ماجرا را شما بفرمائيد که چه بود؟
در مورد پرونده آقاي نجفي من هفته پيش صحبتهايي کردم و به شدت دلخور شدند و گفتند اجازه بدهيد پرونده به نتيجه برسد و صحبتهاي شما ممکن است روي نتيجه پرونده تأثير داشته باشد. به اين دليل اجازه دهيد من صحبتي نکنم.
رسالت: قاعدتاً صحبت منفي ميکنيد؟
خير. من به اين جمعبندي رسيدم و روز اول هم به خود آقاي نجفي گفتم که شما مرتکب قتل نشديد چرا اين قتل را به عهده گرفتيد؟ ايشان محکم ميگفت من مرتکب شدم. من دلايل آوردم.
رسالت: شما که اين روزها به آقاي نجفي از نزديک دسترسي داريد و با ايشان نشست و برخاست کرديد، چه شد که آقاي نجفي به اينجا رسيد؟ اين براي خيليها سؤال است.
آقاي نجفي ميگفتند قبول دارم که يک اشتباه شخصي مرتکب شدم که خانم استاد را صيغه کردم.
رسالت: آقاي نجفي از دوره سال 96، از زماني که شهردار شدند يا کمي قبل از آن، مسيري را پيش گرفتند که براي فرد 68 ساله عجيب است که در اوج باشد و خيلي از مناصب دولتي غير از رئيسجمهور شدن، را تجربه کرده باشد، يکباره براي خانواده او اتفاقي افتد و همسر دوم با فضاي نامتعارفي اختيار کند. زن دوم خود را بکشد. چه طور شد که اين اتفاقات براي آقاي نجفي رخ داد؟
همه اينها براي من هم ابهام است. به خود آقاي نجفي هم ميگفتم که به اين دلايل شما مرتکب قتل نشديد. ميگفتند آقاي طباطبائي اين حرفها را رها کنيد، برويد رضايت بگيريد و اگر رضايت ندادند من 68 سال زندگي کردم و الان يک قلب در سينه من هست و ميخواهم 4-3 سال ديگرزنده باشم يا نباشم. جاي بدي هم قرار نيست برويم. به همين سادگي صحبت ميکردند.
رسالت: احساس ميکنيد اثراتي از افسردگي در ايشان هست؟
اصلاً.
رسالت: ايشان قتل را پذيرفت.
قتل را هم پذيرفت ولي وقتي کارشناس اسلحه ميگويد 9 گلوله شليک شده است که اين 9 گلوله از دو اسلحه بايد باشد و 4 پوکه نيست. به آقاي نجفي ميگوييم اين چيست؟ ميگويد نميدانم. ميگوييم اسلحه شما 765 بوده است. اين اسلحه 9 ميليمتري را قاچاقي خريديد؟ميگويم مگر ميشود اسلحه 765 تبديل به 9 ميلي متري شود؟ ابهامات خيلي زيادي وجود دارد.
رسالت: يعني خانم استاد با سلاحي به قتل رسيده که سلاح آقاي نجفي نيست؟
بله. دقيقاً. سلاح آقاي نجفي سلاحي است که مجوز آن را دارد. از سازمان قضائي نيروهاي مسلح از زماني که سازمان برنامه بوده تحويل گرفته و کلت 765 است.
رسالت: ارتباط آقاي نجفي با خانم استاد را ميدانستيد؟
بله.
رسالت: از قبل اين پروندهها بود؟
بله.
رسالت: از چه سالي اين اتفاق افتاده بود؟
آقاي نجفي ميگفتند از انتخابات شورا با ايشان آشنا شدم.
رسالت: آقاي دکتر پرونده کرسنت و نقش
مهدي هاشمي در آن چيست؟
خيلي جالب است که پرونده کرسنت هنوز به دادگاه نرفته است که ببينيم متهمان اين پرونده چه کساني هستند.
رسالت: چه کسي اجازه نميداد که به دادگاه برود؟
من يک بار مصاحبهاي داشتم در دادگاه مهدي هاشمي که گفتند ما تحت فشار هستيم. گفتم قدرت دست شما است. چه کسي شما را تحت فشار گذاشته است؟
چه کسي اجازه نميدهد؟ تکليف دستگاه امنيتي و قضائي روشن است. آنها بگويند چه کسي اجازه نميدهد کرسنت به دادگاه برود؟
رسالت: شما چه فکري ميکنيد؟
من پرونده کرسنت را نخواندم و اطلاعي هم از آن ندارم.
رسالت: بعد از 30 سال رابطه با خانواده هاشمي چطور از کرسنت بياطلاع هستيد؟
بياطلاع يعني در پرونده نيستم. يعني پرونده اي هنوز تشکيل نشده است. تا حالا يک جلسه مهدي را احضار نکردند که در مورد کرسنت از او بپرسند.
رسالت: حرف موافقين و مخالفين را درباره کرسنت شنيده ايد؟
بله. وزارت نفت هنوز ميگويد کرسنت بهترين قرارداد بود و احمدينژاد آمد اين را بهم ريخت.
رسالت:وزارت نفت فعلي اين را ميگويد؟
يعني آقاي زنگنه؟
بله.
رسالت: شايد پاي آقاي زنگنه هم گير باشد.
به هر جهت آقاي زنگنه از ابتدا از کرسنت دفاع کرده است. مهدي هم ميگويد کساني که در کرسنت پورسانت گرفتند مشخص هستند. بررسي کنند مشخص ميشود.
رسالت: افرادي را اسم ميبرد؟
بله. افرادي را اسم ميبرد. در کرسنت هرگز مهدي
نه احضار شده و نه حتي دستگاه امنيتي يک جلسه مهدي را خواسته است. مهدي ميگويديک بار حداقل دستگاه امنيتي درباره کرسنت من را بخواهد و سؤال کند.
رسالت: وکيل پروندههايي ميشديد که با نظام و يا جمهوري اسلامي در تعارض قرار ميگرفتند.
به دليل اين که من ميخواستم از جمهوري اسلامي دفاع کنم.
رسالت: پرونده امنيتي بوده که وکيل باشید و در ميانه احساس کنيد موکل شما واقعاً مقصر است؟
بله. خيلي جاها بوده است. در 88 خيلي بوده است.
رسالت: از پروندههاي مشهور که مردم ميشناسند بوده است؟
خير. در پروندههاي مشهور نبوده است ولي در سال 88 خيليها را ديدم که مقصر هستند و دفاع من در دادگاه اين بود.
رسالت: کلاً خيلي از سياسيون اصلاح طلب و دوستان شما اين برداشت را دارند که هر جا آقاي عليزاده طباطبائي وکيل است معروف شده اين فرد خوشبيني است و جاسوس را جاسوس نميبيند. طرف محکوم ميشود و اين از ما دفاع کند ما هم جاسوس ميشويم و يک نفر دفاع ديگري کند و تمام شود.
من هيچ وقت به کسي نگفتم وکالت را به من بدهيد.
رسالت: خودشان خواستند.
بله. حتي خاتمي، ميرحسين موسوي، دکتر معين و کساني که موکل من بودند.
رسالت: در پروندههاي امنيتي معمولاً خود و خانواده شما زياد مورد تهديد و تحت فشار قرار گرفته است؟ يعني زندگي شما از فضاي کار شما تأثير گرفته است؟
از نظر مالي بله. خيليها پروندههاي مالي را پيش ما نميآورند. با اين که خودم، دخترم، پسرم، دامادم و همه وکيل هستيم. بالاخره ميبينند من اهل زدو بند نيستم. من 27 سال است که وکيل دادگستري هستم، يک هزار توماني به آبدارچي در دادگستري ندادم. اين که دستگاه امنيتي فشار بياورد نبوده است چون من را ميشناسند و دقيق هم ميشناسند. ممکن است گاهي توصيهايهايي کنند مثلاً يکبار دو الي سه سال پيش بود که اطلاعات سپاه من را خواست و گفت در مورد فلاني يک بيانيه امضا کرديد و اين پرونده و اين فيلمها است، بياييد ببينيد. من ديدم و بدون اينکه آنها چيزي از من بخواهند پذيرفتم و مصاحبه کردم و گفتم اين ماجرا اين طور بوده است./1360//101/خ