آشنایی با نماینده ولی فقیه در مازندران
در پی انتصاب حجت الاسلام والمسلمین محمدی لائینی به عنوان نماینده ولی فقیه در مازندران و امام جمعه ساری، نگاهی گذرا به زندگینامه وی خواهیم داشت.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در ساری، در پی انتصاب حجت الاسلام والمسلمین محمدباقر محمدی لائینی به عنوان نماینده ولی فقیه در مازندران و امام جمعه ساری، نگاهی گذرا خواهیم داشت به زندگینامه این روحانی وارسته که از سوی خود به رشته تحریر در آمده است.
خلاصه زندگی
این بنده ی ناچیز و بلکه هیچ چیز، در سال هزار و سیصد و سی و دو هجری شمسی در نجف اشرف متولد شدم. پدرم که فعلا در قید حیات دنیوی نیستند و انشاءالله واصل به رحمت ابدی پروردگارند، حدودا سال ۱۳۲۴ هجری شمسی برای تحصیل عازم حوزه علمیه نجف اشرف شدند و در طول اقامت ۱۴ ساله در آن حوزه با برکت، بنده و سه برادر و خواهر دیگر را خداوند به ایشان مرحمت فرمود. در سال ۳۸ مرحوم والد به ایران مراجعت و به دستور حضرت آیت الله کوهستانی(ره) در کوهستان[۲] مستقر و به تدریس در حوزه علمیه مشغول شدند.
پس از مراجعت خانوادگی به ایران و رسیدن اوان تحصیل و آموزش، در همان محیط خانواده و در خدمت پدر و خواهر بزرگم که معلم قرآن بود، قرآن را فرا گرفتم و سپس در حوزه کوهستان به تحصیل علوم دینی و حوزوی پرداختم و تا سال ۱۳۴۴ هـ.ش در محیط خانواده و حوزه های کوهستان و لائی[۳] ادامه تحصیل دادم و تا اواخر کتاب جامعالمقدمات را خواندم. در این سال به حوزه ی علمیه قم رفتم و از کتاب صمدیه به بعد را در آنجا خواندم تا اینکه در سال ۵۲ هـ.ش سطح را تمام و توفیق حضور در حلقه علمی درس خارج اصول فقه را یافتم. از جمله اساتید بنده در سطح، آقایان: سید ابوالفضل موسوی تبریزی، دوز دوزانی، صلواتی، ستوده، اعتمادی، سلطانی و فاضل لنکرانی بودند. البته تابستانها خدمت مرحوم والد، تحصیلات قم را ادامه میدادم و بدین نحو، بنده، کتاب مطول، قسمتی از شرح لمعه، قسمتی از مکاسب و قسمتی از کفایه را خدمت ایشان در تابستانها خواندم.
یک دوره خارج اصول را نزد مرحوم آیت الله میرزاهاشم آملی به مدت نه سال، همچنین یک دوره خارج معاملات فقه را خدمت ایشان تلمذ کردم. یک دوره خارج اصول را به مدت هشت سال خدمت آیت الله شیخ جواد تبریزی گذراندم و خدمت ایشان قسمتهایی از خارج طهارت و صلوه را نیز حضور داشتم. یک سلسله درسهای خارج فقه بصورت خدمت بعضی اساتید دیگر هم داشتیم.
از سال ۱۳۶۰ وارد موسسه در راه حق که مسئولیت آموزش آن با جناب استاد آیت الله مصباح یزدی بود شدم و مدت شش سال در برنامه های آموزشی آن شرکت داشتم. کتابهای فلسفتنا و اقتصادنا، مکتبهای فلسفی غرب، معارف قرآن، فلسفه اخلاق، نهایه الحکمه، برهان شفا، جلدهای ۸ و ۹ اسفار، دروس فسلفه و برخی برنامههای آموزشی جنبی در زمینه تاریخ، حقوق، ادبیات فارسی، تحلیل سیاسی و… در همین موسسه داشتیم.
اساتید ما در این دوره آموزشی شخص آیت الله مصباح حفظه اللهتعالی و آقایان: دکتر احمد احمدی، فیاضی، مصباحی و… بودند. نهایه، برهان شفا، دروس فلسفه که درس خارج فلسفه بود، معارف قرآن، اخلاق، فلسفه اخلاق و اسفار را در خدمت استاد مصباح، مکتبهای فلفسی غرب را خدمت آقای دکتر احمدی، فلسفتنا را خدمت آقای فیاضی، اقتصادنا را خدمت آقای مصباحی خواندیم. اساتیدی هم از دانشگاه تهران برای دروس جنبی می آمدند و از آنان استفاده میکردیم.
بعد از این دورهی آموزشی، وارد مرحله تحقیقاتی شدیم. در مرکزی که آن روز به نام بنیاد باقرالعلوم(ع) و زیر نظر جناب استاد مصباح اداره میشد، گروههای مختلف علمی از فلسفه، تفسیر، جامعه شناسی، اقتصاد و تاریخ را به صور تخصصی تربیت میکرد و ما در گروه تفسیر یک به مدت هشت سال به وظایف خاص علمی و پژوهشی ادامه دادیم و گاه در تابستانها تمام اعضای گروه به مدت یکی دو ماه در مشهد مقدس برنامههای تحقیقاتی خود را انجام میدادیم.
دروسی را هم بصورت آزاد از اساتید مختلف استفاده کردیم. به عنوان نمونه: شروح منظومه سبزواری را خدمت آیت الله صالحی مازندرانی(ره)، جلدهای ۱ و ۱۶ اسفار و درس خارج اجاره و ولایت فقیه و بخشهایی از تفسیر قرآن را خدمت استاد آیت الله جوادی آملی و اشارات بوعلی و درس هیئت را خدمت استاد حسنزاده آملی خواندیم.
فعالیتهای جنبی مقالهنویسی و تمرین خطابه و تمرین ادبیات و.. هم داشتیم. شرح باب هادیعشر را خدمت آقای صلواتی و شرح تجرید مرحوم خواجه را خدمت جناب آقای حقی خواندم.
یک سلسله بحثهای فلسفی را هم خدمت استاد شهید علامه مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خواندم. جناب مطهری یک برنامه ی آموزشی حساب شدهای را برای تربیت شاگردان تدارک دیده بودند و برای همین منظور امتحان عمومی از طلاب خارج دیده گرفته بودند که حدودا چهارصد نفر در امتحان عمومی کتبی شرکت کرده بودند و بنده در آن آزمون با نمره بالای ۱۹ اول شدم و بعدا ایشان از قبول شدگان در آن آزمون شخصا بصورت شفاهی امتحان و پرسش بعمل میآورد و بنده در آن مصاحبه حضوری و شفاهی هم قبول شده بودم. حتی یکی از پرسشهای ایشان را به یاد دارم که: فرق میان عام و مطلق بود. اما دریغ که مجال تحقق آرمان خود را نیافت و ما هم محروم ماندیم. رحمه الله علیه.
تدریس
طبق سیره ی مستمره در حوزه های علمیه که طلاب به تدریس سطوح و مدارج پایینتر میپردازند، اینجانب نیز در طول تحصیل و بعد از آن، به تدریس صرف، نحو، منطق، معانی و بیان، شرح لمعه، معالم، اصول فقه مظفر، مکاسب و بدایه الحکمه میپرداختم و در کنار تحصیل علم به تدریس هم توجه داشتم.
ورود به دانشگاه
پس از بازگشایی دانشگاه در سال ۶۱ از طرف حوزه از ما جهت تدریس در دانشگاه دعوت به عمل آمد و پس از شرکت در امتحان و قبولی در آن، در دانشگاه صنعتی شریف و بعدا دانشگاه تهران به تدریس معارف اسلامی، اخلاق و تربیت اسلامی و تاریخ اسلام مشغول شدم و بنده با چند تن دیگر اولین افرادی بودیم که به تدریس در دانشگاه بعد از انقلاب اسلامی مامور شدیم. یک سال در دانشگاه صنعتی شریف (۶۱) و بعدا تا سال ۷۲ در دانشگاه تهران و از آن به بعد تاکنون در دانشگاه علوم پزشکی مازندران این وظیفه مقدس را ادامه میدهم. علاوه بر موارد فوقالذکر، اخلاق پزشکی هم گاه تدریس میکنم.
در همان اوایل شروع به این امر مقدس بعد از دو سه سال، جهت عضویت در هیت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران توسط استاد مصباح دعوت شدیم اما به علت علاقمندی به ادامه تحصیل در حوزه ی علمیه قم و عدم متارکه تحصیل حوزوی نپذیرفتم، تا آنکه از سال ۷۴ برای عضویت در هیئت علمی دانشگاه تمایل پیدا کردم و پس از موفقیت در آزمونهای متعدد و مکرر عمومی و تخصصی در مقطع مربی و سپس در مقطع استادیاری که توسط آموزش عالی و خبرگان که بی مدرک انجام میگرفت و نوشتن رسالهی دکتری با راهنمایی استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر احمدی و استاد مشاور، آقای دکتر محقق، تحت عنوان «مادی و مجرّد و دفاع از آن» در اسفندماه ۸۰، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در مقطع استادیار شدم. از سال ۷۵ تا ۸۲ مدیر گروه معارف اسلامی این دانشگاه بودم و موفق به شکل دادن و تهیه امکانات و پر کردن پستهای آن شدم. والحمدلله علی جمیع ذلک.
البته در دانشگاه علاوه بر تدریس و مدیریت گروه، فعالیتهای جنبی دیگری هم داشته و دارم. مثل همکاری علمی و فرهنگی با نهاد مقام معظم رهبری، عضویت و ریاست هیات تجدیدنظر تخلفات کارکنان از سال ۷۷ تاکنون، عضویت در هیئت رسیدگی به تخلفات اعضای عیات علمی، عضویت در کمیته اخلاقی دانشکده پیراپزشکی، عضویت در کمیته اخلاق دانشگاه، مشاوره با دانشجویان، سخنرانیهای مختلف به مناسبتهای گوناگون برای طوایف مختلف دانشجویی، اساتید، کارکنان و… همچنین با جمعی از اساتید محترم جلسات هفتگی تفسیر قرآن دایر کردیم که ا لحمدلله قریب دو سال است که ادامه دارد. در حلقه هم اندیشی اساتید و اعضای هیات علمی هم عضویت و مشارکت دارم. در راستای فعالیت و مسئولیت دانشگاهی در دهها سمینار، کارگاهها و همایشها توفیق شرکت و بعضا نوشتن مقاله هم داشتم. در سال ۷۵ به عنوان استاد نمونه از طرف دانشگاع معرفی شدم «هذا من فضل ربی».
مراجعت به وطن
در سال ۱۳۷۲ پس از وفات مرحوم والد، به درخواست مردم به شهر نکا مراجعت و به ارشاد و تبلیغ و اداره مسجد و حوزه و دفتر مراجعات مردمی مرحوم پدرم و حل و فصل امور مشغول شدم. خوشحالم که اگر از حوزه منقطع و جدا شدم لااقل در کنار مردم خوب شهر خودم هستم و در حد امکان و توان در حل مشکلاتشان و انجام و قضاء حوائجشان مشغولم. در کنار این مهم به تدریس در حوزه علمیه مرحوم والد و فعالیتهای فرهنگی تبلیغی، درسهای تفسیر قرآن و نهجالبلاغه برای عموم مشغولم.
امامت جمعه
از مهرماه ۱۳۷۵ مسئولیت امامت جمعه شهرستان نکا هم بر دیگر مسؤولیتهایم افزوده شد و تاکنون به این امر مقدس و در این جایگاه رفیع اشتغال دارم.
در سمینارهای متعدد استانی و چند استانی و سراسری همراه با مقاله نویسی که بعضی از این مقالهها ممتاز شناخته شده، شرکت کردم. در سال ۸۰ به عنوان امام جمعه نمونه کشوری معرفی شدم و قبل از آن در سال ۷۷ هم از طرف شورای سیاستگزاری ائمه جمعه کل کشور به عنوان امام جمعه ممتاز شناخته شدم.
«ذالک من فضل الله علینا»
حضور در جبهه های دفاع مقدس
به مدت سه ماه بصورت متناوب در جبهه های غرب و جنوب توفیق حضور یافتم و در جمع سربازان اسلام و امام زمان(عج) به تبلیغ و ارشاد و وظیفه دلجویی و احوالپرسی میپرداختم و به مناطقی مثل پاوه، سردشت، قصرشیرین، سرپل ذهاب، پیرانشهر، فاو، مسجد سلیمان، ارومیه و اهواز در این مدت، ماموریت و سفر داشتم. «ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»
تحقیقات و تألیفات
آثار علمی متعددی دارم که بعضا چاپ شدند مثل:
۱ – کتاب استعدادهای زن
۲ – نگرشی به تصوف
۳ – معیارها و عوامل تمدن از نظر قرآن کریم، که با همکاری تفسیر بنیاد باقرالعلوم نوشته و چاپ شده است.
۴ – مقالات متعدد
۵ – مادی و مجرد در رساله فلسفی دکترا
آثاری که چاپ نشده
۱ – انسان و جامعه از دیدگاه قرآن
۲ – حقیقت امام و امامت در کلام امام رضا علیه السلام
۳ – قاعده الاسلام یحب ما قبله – رساله فقهی به زبان عربی
۴ – اصاله الصحه – رساله فقهی به زبان عربی
۵ – احکام الشفعه – رساله فقهی به زبان عربی
۶ – قاعد نفی سبیل – رساله فقهی به زبان عربی
۷ – احکام الحج – رساله فقهی در احکام حج به زبان عربی که ناتمام است
۸ – غناء و انواع لهویات صوتی – رساله فقهی به زبان فارسی که در کنگره هزاره شیخ مفید به چاپ رسید
۹ – تفسیر قرآن – جزوات متعدد در تفسیر قرآن کریم و محصول سلسله درس های تفسیر قرآن میباشد که به صورت هفتگی از سال ۷۲ تاکنون شبهای پنج شنبه بعد از نماز مغرب و عشا در جمع نمازگزاران ارائه میشود.
۱۰ – مقدمهای بر تاریخ
۱۱ – فهم و تفسیر متون با هر منوتیک – تحقیقی است که هم اکنون در گروه معارف اسلامی دانشگاه و با اعضای هیات علمی این گروه در حال انجام است.
۱۲ – موضوع شناسی قرآن – تحقیقات گروهی در زمینه شناسایی، استخراج، تنظیم و فهرست موضوعات مطرح شده در قرآن که در گروه تفسیر یک بنیاد باقرالعلوم انجام گرفت.
۱۳ – مقالات متعدد که در موضوعات گوناگون نوشته شده است.
سابقه فعالیت های انقلابی و سیاسی
بنده شرایط سالهای چهل و یک و چهل و دو را درک نکردم اما پس از آن از وقتی که تاحدودی خودم و شرایط و جریانات را شناختم، همواره دوستدار و طرفدار جبهه انقلاب اسلامی و حضرت امام که توصیفش را میشنیدم، بودم.
در حصر مدرسه فیضیه در سال ۵۴، جزء محصورین بودم و در داخل محوطه فیضیه در آن دو سه روز به جنب و جوشهای اعتراض آمیز همراه با دیگران میپرداختم.
با شروع دور اخیر انقلاب اسلامی از سال ۵۶ تا پیروزی نهایی در راهپیماییهای قم و تظاهرات قم و یا در شهر خودمان نکا، شرکت میکردیم. در بیت مرحوم والد که محور و مرکز فعالیتهای انقلابی شهر ما و بلکه منطقه بود، به فعالیت و رسیدگی به امور جریان انقلاب و رفع نیازمندیهای مردم در شرایط آن زمان میپرداختیم. در این یکی دو سال در تهیه و توزیع اطلاعیههای حضرت امام(ره) و یا علما و مراجع هم شرکت داشتم. در سخنرانیها و فرصتهای خطابی و تبلیغی نیز وظایف انقلابی خود را توجه داشته و در حد توان عمل میکردم. با توجه به ارتباط عمیق و وسیع مرحوم والد با مراکز اصلی انقلاب در تهران و قم و به دستور ایشان به جمعآوری امکانات برای رفع حوائج ضروری مردم و ارسال آنها به تهران و قم میپرداختم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هداناالله.
نمونه ای از فعالیتهای فرهنگی
۱ – تاسیس کانون فرهنگی مسجد جامع در سال ۷۳ که کلاسها و فعالیتها و اردوهای متعدد فرهنگی، تفریحی و… را تاکنون برگزار کرده است.
۲ – تاسیس کتابخانه مسجد جامع که فعلا بالای چهارهزار جلد کتاب دارد و حدود پانصد نفر عضو آن هستند و مورد استفاده عموم بویژه روحانیون، دانشجویان، دانشآموزان و بانوان است. هم سالن قرائت خانه دارد و هم به شکل امانی کتاب در اختیار مراجعان گذاشته میشود. تاریخ تاسیس آن سال ۱۳۷۴ هـ.ش است.
۳ – دعوت از طلاب طرح هجرت کوتاه مدت در تابستان ها و اعزام به روستاها برای فعالیتهای فرهنگی، آموزشی، قرآنی و…
۴ – آوردن طلاب طرح هجرت بلند مدت و استقرار آنها در روستاههای بزرگ که الان تعداد 15 نفر از آنان در آن روستاها بصورت شبانهروزی مستقر و به اقامه نماز و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و رفع نیازمندیهای مذهبی مشغولند.
۵ – برگزاری جلسه تفسیر قرآن، همه هفته چهارشنبه شبها بعد از نماز مغرب و عشا که به صورت ثابت و میانگین حدود صد نفر شرکت می کنند و از سال ۷۲ تاکنون ادامه دارد.
۶ – درس شرح و تفسیر نهجالبلاغه در شبهای ماه مبارک رمضان
۷ – شرکت در جلسات متعدد و مناسبتهای مختلف مذهبی، سیاسی، اجتماعی به ویژه جلسات بسیجیان عزیز و غالبا همراه با سخنرانی.
۸ – حضور و سخنرانی در روستاها و مجالس مختلف
۹ – اداره جلسات هفتگی روحانیت شهر و طرح سلسله مباحث فقهی و سیاسی اجتماعی و… که به صورت میانگین حدود ۲۵ نفر در جلسات حضور دارند. این جلسات از زمان مرحوم والد دایر و هنوز ادامه دارد و به صورت سیار هفتهای یک شب منزل یکی از روحانیون همراه با شام میباشد.
۱۰ – اقامه مجلس در وفیات و موالید و مناسبتهای دیگر در مسجد.
۱۱ – برگزاری جلسات برای بانوان، جوانان، بسیجیان و دعوت از سخنرانان کشوری برای افاضه و سخنرانی و یا ارائه اطلاعات و تحلیلهای سیاسی اجتماعی و…
۱۲ – برگزاری یادواره علما هزارجریب نکا که منطقهی عالمخیز با مردمی عالمپرور است و علمای فراوانی در گذشته و حال از آنجا برخاستند که نسل امروز چندان با زندگی و خدماتشان آشنایی ندارد و لازم است برای احیای نامشان و تجلیل از فضل و تقوا و خدمات اجتماعی و فرهنگی آنان، برنامهای وجود داشته باشد. به لطف و عنایت پروردگار و با کمک و همت جمعی از عزیزان روحانی منطقه، این یادواره، همهساله در تابستانها به صورت سیار در همان منطقه و هر سال در زادگاه یکی از علمای سرشناس آن دیار، با شکوه خاص و شرکت علما و طلاب و عموم مردم و مسئولین برگزار میشود که علاوه بر برکات معنوی و فرهنگی، خدمات عمرانی و رفاهی منطقه را نیز تاحدودی در پی دارد و مسئولین را با مشکلات آن منطقه و چگونگی حل آنها آشنا میسازد.
اولاد
در سال ۵۵ ازدواج نمودم و دارای چهار فرزندم. دو دختر و دو پسر که هر دو پسرم بعد از گرفتن دیپلم فعلا طلبه هستند. انشاءالله همه سالم و موفق به خدمت به اسلام و ملت مسلمان باشند./950/د102/ب1
این بنده ی ناچیز و بلکه هیچ چیز، در سال هزار و سیصد و سی و دو هجری شمسی در نجف اشرف متولد شدم. پدرم که فعلا در قید حیات دنیوی نیستند و انشاءالله واصل به رحمت ابدی پروردگارند، حدودا سال ۱۳۲۴ هجری شمسی برای تحصیل عازم حوزه علمیه نجف اشرف شدند و در طول اقامت ۱۴ ساله در آن حوزه با برکت، بنده و سه برادر و خواهر دیگر را خداوند به ایشان مرحمت فرمود. در سال ۳۸ مرحوم والد به ایران مراجعت و به دستور حضرت آیت الله کوهستانی(ره) در کوهستان[۲] مستقر و به تدریس در حوزه علمیه مشغول شدند.
پس از مراجعت خانوادگی به ایران و رسیدن اوان تحصیل و آموزش، در همان محیط خانواده و در خدمت پدر و خواهر بزرگم که معلم قرآن بود، قرآن را فرا گرفتم و سپس در حوزه کوهستان به تحصیل علوم دینی و حوزوی پرداختم و تا سال ۱۳۴۴ هـ.ش در محیط خانواده و حوزه های کوهستان و لائی[۳] ادامه تحصیل دادم و تا اواخر کتاب جامعالمقدمات را خواندم. در این سال به حوزه ی علمیه قم رفتم و از کتاب صمدیه به بعد را در آنجا خواندم تا اینکه در سال ۵۲ هـ.ش سطح را تمام و توفیق حضور در حلقه علمی درس خارج اصول فقه را یافتم. از جمله اساتید بنده در سطح، آقایان: سید ابوالفضل موسوی تبریزی، دوز دوزانی، صلواتی، ستوده، اعتمادی، سلطانی و فاضل لنکرانی بودند. البته تابستانها خدمت مرحوم والد، تحصیلات قم را ادامه میدادم و بدین نحو، بنده، کتاب مطول، قسمتی از شرح لمعه، قسمتی از مکاسب و قسمتی از کفایه را خدمت ایشان در تابستانها خواندم.
یک دوره خارج اصول را نزد مرحوم آیت الله میرزاهاشم آملی به مدت نه سال، همچنین یک دوره خارج معاملات فقه را خدمت ایشان تلمذ کردم. یک دوره خارج اصول را به مدت هشت سال خدمت آیت الله شیخ جواد تبریزی گذراندم و خدمت ایشان قسمتهایی از خارج طهارت و صلوه را نیز حضور داشتم. یک سلسله درسهای خارج فقه بصورت خدمت بعضی اساتید دیگر هم داشتیم.
از سال ۱۳۶۰ وارد موسسه در راه حق که مسئولیت آموزش آن با جناب استاد آیت الله مصباح یزدی بود شدم و مدت شش سال در برنامه های آموزشی آن شرکت داشتم. کتابهای فلسفتنا و اقتصادنا، مکتبهای فلسفی غرب، معارف قرآن، فلسفه اخلاق، نهایه الحکمه، برهان شفا، جلدهای ۸ و ۹ اسفار، دروس فسلفه و برخی برنامههای آموزشی جنبی در زمینه تاریخ، حقوق، ادبیات فارسی، تحلیل سیاسی و… در همین موسسه داشتیم.
اساتید ما در این دوره آموزشی شخص آیت الله مصباح حفظه اللهتعالی و آقایان: دکتر احمد احمدی، فیاضی، مصباحی و… بودند. نهایه، برهان شفا، دروس فلسفه که درس خارج فلسفه بود، معارف قرآن، اخلاق، فلسفه اخلاق و اسفار را در خدمت استاد مصباح، مکتبهای فلفسی غرب را خدمت آقای دکتر احمدی، فلسفتنا را خدمت آقای فیاضی، اقتصادنا را خدمت آقای مصباحی خواندیم. اساتیدی هم از دانشگاه تهران برای دروس جنبی می آمدند و از آنان استفاده میکردیم.
بعد از این دورهی آموزشی، وارد مرحله تحقیقاتی شدیم. در مرکزی که آن روز به نام بنیاد باقرالعلوم(ع) و زیر نظر جناب استاد مصباح اداره میشد، گروههای مختلف علمی از فلسفه، تفسیر، جامعه شناسی، اقتصاد و تاریخ را به صور تخصصی تربیت میکرد و ما در گروه تفسیر یک به مدت هشت سال به وظایف خاص علمی و پژوهشی ادامه دادیم و گاه در تابستانها تمام اعضای گروه به مدت یکی دو ماه در مشهد مقدس برنامههای تحقیقاتی خود را انجام میدادیم.
دروسی را هم بصورت آزاد از اساتید مختلف استفاده کردیم. به عنوان نمونه: شروح منظومه سبزواری را خدمت آیت الله صالحی مازندرانی(ره)، جلدهای ۱ و ۱۶ اسفار و درس خارج اجاره و ولایت فقیه و بخشهایی از تفسیر قرآن را خدمت استاد آیت الله جوادی آملی و اشارات بوعلی و درس هیئت را خدمت استاد حسنزاده آملی خواندیم.
فعالیتهای جنبی مقالهنویسی و تمرین خطابه و تمرین ادبیات و.. هم داشتیم. شرح باب هادیعشر را خدمت آقای صلواتی و شرح تجرید مرحوم خواجه را خدمت جناب آقای حقی خواندم.
یک سلسله بحثهای فلسفی را هم خدمت استاد شهید علامه مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خواندم. جناب مطهری یک برنامه ی آموزشی حساب شدهای را برای تربیت شاگردان تدارک دیده بودند و برای همین منظور امتحان عمومی از طلاب خارج دیده گرفته بودند که حدودا چهارصد نفر در امتحان عمومی کتبی شرکت کرده بودند و بنده در آن آزمون با نمره بالای ۱۹ اول شدم و بعدا ایشان از قبول شدگان در آن آزمون شخصا بصورت شفاهی امتحان و پرسش بعمل میآورد و بنده در آن مصاحبه حضوری و شفاهی هم قبول شده بودم. حتی یکی از پرسشهای ایشان را به یاد دارم که: فرق میان عام و مطلق بود. اما دریغ که مجال تحقق آرمان خود را نیافت و ما هم محروم ماندیم. رحمه الله علیه.
تدریس
طبق سیره ی مستمره در حوزه های علمیه که طلاب به تدریس سطوح و مدارج پایینتر میپردازند، اینجانب نیز در طول تحصیل و بعد از آن، به تدریس صرف، نحو، منطق، معانی و بیان، شرح لمعه، معالم، اصول فقه مظفر، مکاسب و بدایه الحکمه میپرداختم و در کنار تحصیل علم به تدریس هم توجه داشتم.
ورود به دانشگاه
پس از بازگشایی دانشگاه در سال ۶۱ از طرف حوزه از ما جهت تدریس در دانشگاه دعوت به عمل آمد و پس از شرکت در امتحان و قبولی در آن، در دانشگاه صنعتی شریف و بعدا دانشگاه تهران به تدریس معارف اسلامی، اخلاق و تربیت اسلامی و تاریخ اسلام مشغول شدم و بنده با چند تن دیگر اولین افرادی بودیم که به تدریس در دانشگاه بعد از انقلاب اسلامی مامور شدیم. یک سال در دانشگاه صنعتی شریف (۶۱) و بعدا تا سال ۷۲ در دانشگاه تهران و از آن به بعد تاکنون در دانشگاه علوم پزشکی مازندران این وظیفه مقدس را ادامه میدهم. علاوه بر موارد فوقالذکر، اخلاق پزشکی هم گاه تدریس میکنم.
در همان اوایل شروع به این امر مقدس بعد از دو سه سال، جهت عضویت در هیت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران توسط استاد مصباح دعوت شدیم اما به علت علاقمندی به ادامه تحصیل در حوزه ی علمیه قم و عدم متارکه تحصیل حوزوی نپذیرفتم، تا آنکه از سال ۷۴ برای عضویت در هیئت علمی دانشگاه تمایل پیدا کردم و پس از موفقیت در آزمونهای متعدد و مکرر عمومی و تخصصی در مقطع مربی و سپس در مقطع استادیاری که توسط آموزش عالی و خبرگان که بی مدرک انجام میگرفت و نوشتن رسالهی دکتری با راهنمایی استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر احمدی و استاد مشاور، آقای دکتر محقق، تحت عنوان «مادی و مجرّد و دفاع از آن» در اسفندماه ۸۰، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در مقطع استادیار شدم. از سال ۷۵ تا ۸۲ مدیر گروه معارف اسلامی این دانشگاه بودم و موفق به شکل دادن و تهیه امکانات و پر کردن پستهای آن شدم. والحمدلله علی جمیع ذلک.
البته در دانشگاه علاوه بر تدریس و مدیریت گروه، فعالیتهای جنبی دیگری هم داشته و دارم. مثل همکاری علمی و فرهنگی با نهاد مقام معظم رهبری، عضویت و ریاست هیات تجدیدنظر تخلفات کارکنان از سال ۷۷ تاکنون، عضویت در هیئت رسیدگی به تخلفات اعضای عیات علمی، عضویت در کمیته اخلاقی دانشکده پیراپزشکی، عضویت در کمیته اخلاق دانشگاه، مشاوره با دانشجویان، سخنرانیهای مختلف به مناسبتهای گوناگون برای طوایف مختلف دانشجویی، اساتید، کارکنان و… همچنین با جمعی از اساتید محترم جلسات هفتگی تفسیر قرآن دایر کردیم که ا لحمدلله قریب دو سال است که ادامه دارد. در حلقه هم اندیشی اساتید و اعضای هیات علمی هم عضویت و مشارکت دارم. در راستای فعالیت و مسئولیت دانشگاهی در دهها سمینار، کارگاهها و همایشها توفیق شرکت و بعضا نوشتن مقاله هم داشتم. در سال ۷۵ به عنوان استاد نمونه از طرف دانشگاع معرفی شدم «هذا من فضل ربی».
مراجعت به وطن
در سال ۱۳۷۲ پس از وفات مرحوم والد، به درخواست مردم به شهر نکا مراجعت و به ارشاد و تبلیغ و اداره مسجد و حوزه و دفتر مراجعات مردمی مرحوم پدرم و حل و فصل امور مشغول شدم. خوشحالم که اگر از حوزه منقطع و جدا شدم لااقل در کنار مردم خوب شهر خودم هستم و در حد امکان و توان در حل مشکلاتشان و انجام و قضاء حوائجشان مشغولم. در کنار این مهم به تدریس در حوزه علمیه مرحوم والد و فعالیتهای فرهنگی تبلیغی، درسهای تفسیر قرآن و نهجالبلاغه برای عموم مشغولم.
امامت جمعه
از مهرماه ۱۳۷۵ مسئولیت امامت جمعه شهرستان نکا هم بر دیگر مسؤولیتهایم افزوده شد و تاکنون به این امر مقدس و در این جایگاه رفیع اشتغال دارم.
در سمینارهای متعدد استانی و چند استانی و سراسری همراه با مقاله نویسی که بعضی از این مقالهها ممتاز شناخته شده، شرکت کردم. در سال ۸۰ به عنوان امام جمعه نمونه کشوری معرفی شدم و قبل از آن در سال ۷۷ هم از طرف شورای سیاستگزاری ائمه جمعه کل کشور به عنوان امام جمعه ممتاز شناخته شدم.
«ذالک من فضل الله علینا»
حضور در جبهه های دفاع مقدس
به مدت سه ماه بصورت متناوب در جبهه های غرب و جنوب توفیق حضور یافتم و در جمع سربازان اسلام و امام زمان(عج) به تبلیغ و ارشاد و وظیفه دلجویی و احوالپرسی میپرداختم و به مناطقی مثل پاوه، سردشت، قصرشیرین، سرپل ذهاب، پیرانشهر، فاو، مسجد سلیمان، ارومیه و اهواز در این مدت، ماموریت و سفر داشتم. «ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم»
تحقیقات و تألیفات
آثار علمی متعددی دارم که بعضا چاپ شدند مثل:
۱ – کتاب استعدادهای زن
۲ – نگرشی به تصوف
۳ – معیارها و عوامل تمدن از نظر قرآن کریم، که با همکاری تفسیر بنیاد باقرالعلوم نوشته و چاپ شده است.
۴ – مقالات متعدد
۵ – مادی و مجرد در رساله فلسفی دکترا
آثاری که چاپ نشده
۱ – انسان و جامعه از دیدگاه قرآن
۲ – حقیقت امام و امامت در کلام امام رضا علیه السلام
۳ – قاعده الاسلام یحب ما قبله – رساله فقهی به زبان عربی
۴ – اصاله الصحه – رساله فقهی به زبان عربی
۵ – احکام الشفعه – رساله فقهی به زبان عربی
۶ – قاعد نفی سبیل – رساله فقهی به زبان عربی
۷ – احکام الحج – رساله فقهی در احکام حج به زبان عربی که ناتمام است
۸ – غناء و انواع لهویات صوتی – رساله فقهی به زبان فارسی که در کنگره هزاره شیخ مفید به چاپ رسید
۹ – تفسیر قرآن – جزوات متعدد در تفسیر قرآن کریم و محصول سلسله درس های تفسیر قرآن میباشد که به صورت هفتگی از سال ۷۲ تاکنون شبهای پنج شنبه بعد از نماز مغرب و عشا در جمع نمازگزاران ارائه میشود.
۱۰ – مقدمهای بر تاریخ
۱۱ – فهم و تفسیر متون با هر منوتیک – تحقیقی است که هم اکنون در گروه معارف اسلامی دانشگاه و با اعضای هیات علمی این گروه در حال انجام است.
۱۲ – موضوع شناسی قرآن – تحقیقات گروهی در زمینه شناسایی، استخراج، تنظیم و فهرست موضوعات مطرح شده در قرآن که در گروه تفسیر یک بنیاد باقرالعلوم انجام گرفت.
۱۳ – مقالات متعدد که در موضوعات گوناگون نوشته شده است.
سابقه فعالیت های انقلابی و سیاسی
بنده شرایط سالهای چهل و یک و چهل و دو را درک نکردم اما پس از آن از وقتی که تاحدودی خودم و شرایط و جریانات را شناختم، همواره دوستدار و طرفدار جبهه انقلاب اسلامی و حضرت امام که توصیفش را میشنیدم، بودم.
در حصر مدرسه فیضیه در سال ۵۴، جزء محصورین بودم و در داخل محوطه فیضیه در آن دو سه روز به جنب و جوشهای اعتراض آمیز همراه با دیگران میپرداختم.
با شروع دور اخیر انقلاب اسلامی از سال ۵۶ تا پیروزی نهایی در راهپیماییهای قم و تظاهرات قم و یا در شهر خودمان نکا، شرکت میکردیم. در بیت مرحوم والد که محور و مرکز فعالیتهای انقلابی شهر ما و بلکه منطقه بود، به فعالیت و رسیدگی به امور جریان انقلاب و رفع نیازمندیهای مردم در شرایط آن زمان میپرداختیم. در این یکی دو سال در تهیه و توزیع اطلاعیههای حضرت امام(ره) و یا علما و مراجع هم شرکت داشتم. در سخنرانیها و فرصتهای خطابی و تبلیغی نیز وظایف انقلابی خود را توجه داشته و در حد توان عمل میکردم. با توجه به ارتباط عمیق و وسیع مرحوم والد با مراکز اصلی انقلاب در تهران و قم و به دستور ایشان به جمعآوری امکانات برای رفع حوائج ضروری مردم و ارسال آنها به تهران و قم میپرداختم. الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنّا لنهتدی لولا ان هداناالله.
نمونه ای از فعالیتهای فرهنگی
۱ – تاسیس کانون فرهنگی مسجد جامع در سال ۷۳ که کلاسها و فعالیتها و اردوهای متعدد فرهنگی، تفریحی و… را تاکنون برگزار کرده است.
۲ – تاسیس کتابخانه مسجد جامع که فعلا بالای چهارهزار جلد کتاب دارد و حدود پانصد نفر عضو آن هستند و مورد استفاده عموم بویژه روحانیون، دانشجویان، دانشآموزان و بانوان است. هم سالن قرائت خانه دارد و هم به شکل امانی کتاب در اختیار مراجعان گذاشته میشود. تاریخ تاسیس آن سال ۱۳۷۴ هـ.ش است.
۳ – دعوت از طلاب طرح هجرت کوتاه مدت در تابستان ها و اعزام به روستاها برای فعالیتهای فرهنگی، آموزشی، قرآنی و…
۴ – آوردن طلاب طرح هجرت بلند مدت و استقرار آنها در روستاههای بزرگ که الان تعداد 15 نفر از آنان در آن روستاها بصورت شبانهروزی مستقر و به اقامه نماز و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی و رفع نیازمندیهای مذهبی مشغولند.
۵ – برگزاری جلسه تفسیر قرآن، همه هفته چهارشنبه شبها بعد از نماز مغرب و عشا که به صورت ثابت و میانگین حدود صد نفر شرکت می کنند و از سال ۷۲ تاکنون ادامه دارد.
۶ – درس شرح و تفسیر نهجالبلاغه در شبهای ماه مبارک رمضان
۷ – شرکت در جلسات متعدد و مناسبتهای مختلف مذهبی، سیاسی، اجتماعی به ویژه جلسات بسیجیان عزیز و غالبا همراه با سخنرانی.
۸ – حضور و سخنرانی در روستاها و مجالس مختلف
۹ – اداره جلسات هفتگی روحانیت شهر و طرح سلسله مباحث فقهی و سیاسی اجتماعی و… که به صورت میانگین حدود ۲۵ نفر در جلسات حضور دارند. این جلسات از زمان مرحوم والد دایر و هنوز ادامه دارد و به صورت سیار هفتهای یک شب منزل یکی از روحانیون همراه با شام میباشد.
۱۰ – اقامه مجلس در وفیات و موالید و مناسبتهای دیگر در مسجد.
۱۱ – برگزاری جلسات برای بانوان، جوانان، بسیجیان و دعوت از سخنرانان کشوری برای افاضه و سخنرانی و یا ارائه اطلاعات و تحلیلهای سیاسی اجتماعی و…
۱۲ – برگزاری یادواره علما هزارجریب نکا که منطقهی عالمخیز با مردمی عالمپرور است و علمای فراوانی در گذشته و حال از آنجا برخاستند که نسل امروز چندان با زندگی و خدماتشان آشنایی ندارد و لازم است برای احیای نامشان و تجلیل از فضل و تقوا و خدمات اجتماعی و فرهنگی آنان، برنامهای وجود داشته باشد. به لطف و عنایت پروردگار و با کمک و همت جمعی از عزیزان روحانی منطقه، این یادواره، همهساله در تابستانها به صورت سیار در همان منطقه و هر سال در زادگاه یکی از علمای سرشناس آن دیار، با شکوه خاص و شرکت علما و طلاب و عموم مردم و مسئولین برگزار میشود که علاوه بر برکات معنوی و فرهنگی، خدمات عمرانی و رفاهی منطقه را نیز تاحدودی در پی دارد و مسئولین را با مشکلات آن منطقه و چگونگی حل آنها آشنا میسازد.
اولاد
در سال ۵۵ ازدواج نمودم و دارای چهار فرزندم. دو دختر و دو پسر که هر دو پسرم بعد از گرفتن دیپلم فعلا طلبه هستند. انشاءالله همه سالم و موفق به خدمت به اسلام و ملت مسلمان باشند./950/د102/ب1
ارسال نظرات