تن رنجور ملتها را روحیات انقلابی تسکین میدهد نه سازش
به گزارش خبرگزاري رسا، صادق خرازی، سفیر اسبق ایران در سازمان ملل از جمله چهرههایی است که با سردار سلیمانی رفاقتی دیرینه داشته و سابقه رفاقتشان به سالهایی بازمیگردد که در ستاد تبلیغات جنگ فعالیت میکرده است. این دوستی دیرین، شناختی عمیق از سردار سپهبد سلیمانی را برای خرازی رقم زده است. وی معتقد است سردار سلیمانی یک مکتب ویژه بود و مکتب ویژه قاسم سلیمانی میتواند مدرسه درس مقاومت باشد. او دین و انقلابیگری را مولفههای اصلی مقاومت میخواند و تاکید دارد امروز مهمترین خاستگاهی که تن رنجور و رنج کشیده ملتها و آلام آنها را تسکین میدهد، روحیات انقلابی است نه روحیات سازشکارانه. از صادق خرازی درخصوص رابطه و مذاکره با آمریکا هم پرسیدم، دبیرکل حزب ندای ایرانیان ابایی ندارد که بگوید خطای استراتژیک آمریکاییها این بود که یک شخصیت ملی و محبوب ایران را ترور کردند که اگر 100 سال هم تلاش کنند، نمیتوانند آلام مردم ایران را تسکین دهند... آنچه در ادامه میآید مشروح گفتوگوی «فرهیختگان» با صادق خرازی است.
مقام معظم رهبری در ذکر خصایص سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی به شجاعت همراه با تدبیر و عقلانیت ایشان تاکید کردند، ویژگیهایی که توامان شدن آن، ویژگی منحصربهفردی را در این شهید والامقام رقم زده است. شما بهعنوان یکی از دوستان نزدیک به سردار سلیمانی این ویژگیها را در ایشان چگونه دیدهاید و به نظر شما سردار چگونه توانست بین این ویژگیها تعادل ایجاد کند.
یک فرمانده قبل از اینکه تابع احساساتش باشد باید تابع عقلانیت و واقعیتها باشد؛ فرماندهی را نمیشود با احساسات و عواطف و محک خاص غیرمنطقی و غیرعقلانی پیش برد. شهید قاسم کسی بود که تدبیر مهمترین حرف زندگیاش برای حرکت جمعیاش بود. قاسم هم فرمانده بود، هم قدرت رهبری و کاریزمای رهبری داشت، هم تحمل و مدارای وضعیت نامتعارف و ناموزون را داشت. در جنس کار قاسم سلیمانی واقعیتها شاید دهها بار در روز خود را بهگونهای دیگر نشان دهد و یک فرمانده نمیتواند در لباس مدیریت در یک روز تصمیم خود را تغییر داده و بهعنوان مثال 10 تصمیم بگیرد. لذا مجموعه امور را درنظر میگیرد و تصمیم توام با تدبیر را اتخاذ میکند. قاسم سلیمانی، مظهر چنین شناختی بود. به عبارتی هیچگاه عجله نمیکرد؛ نه تند میرفت و نه کند بود و با همه وجودش یک انسان منطقی بود. یک انسان منطقی تابع هوای نفس و احساسات و شرایط پیرامونش نیست، بلکه تابع واقعیتهای پیرامونش است. چنین فردی که تابع احساساتش نباشد و تابع منطق، عقلانیت و شناختش باشد، کارش هم فرصت و حجت شرعی پیدا میکند. دیگر نگاه نمیکند که کار، اقدام و تصمیمش، عدهای را ناراحت یا عدهای را خوشحال میکند، فقط توجه میکند که این تصمیم ضرورت دارد گرفته شود یا نه. از این منظر رهبری به موقعیت فرماندهی شهید سپهبد سلیمانی بهعنوان کسی که در زندگی 40 ساله انقلاب اسلامی، 40 سال محک تجربه فرماندهی را استفاده کرده است، اشاره میکنند. گر محک تجربهآید به میان، آن زمان مشخص میشود که آدمها چگونهاند، چه تصمیماتی میگیرند و چه کارهایی را میتوانند پیش ببرند یا متوقف کنند. شاید ما در دوران جنگ و انقلاب خود افرادی را در تراز قاسم سلیمانی داشته باشیم اما آنها چیزی کم داشتند ولی قاسم سلیمانی در قامت فرماندهیاش هیچ چیزی کم نداشت و سرشار از متانت، تدین، تدبیر، عقلانیت و شناخت بود.
اینکه سردار سلیمانی در ایران یک شخصیت ملی و کاریزماتیک محسوب شوند با توجه به رشادتهای ایشان قابل درک است. فارغ از این بعد داخلی، ایشان چگونه توانست بهرغم تبلیغات وسیع آمریکا و غرب، ملتهای منطقه را جمع کرده و با کمک ملتهای منطقه نقشههای آمریکا در غرب آسیا را خنثی کند؟
من همیشه گفتهام که علت محبوبیت سردار سلیمانی در ایران این بود که خودی و غیرخودی برایش معنا نداشت. برای او همه خودی بودند و به همین جهت هم همه او را دوست داشتند. او خود را سرباز وطن میخواند، این سرباز وطن دلیل موفقیتش آن بود که دختر بیحجاب، باحجاب و... برایش بیمعنا بود. او میگفت همه اینها دختران ما هستند، بچههای ما هستند و ما باید با اینها مدارا کنیم. بنابراین برای او خودی و غیرخودی مطرح نبود. در خارج از کشور هم شهید سلیمانی هرجا که میرفت، آنجایی میشد؛ قاسم در عراق عراقی میشد و مردم عراق میدیدند کسی آمده که در مقابل داعش برای آنها جانفشانی میکند. به افغانستان میرفت مردم میدیدند شهید قاسم، افغانستانی شده، آنها میدیدند کسی آمده که نسبت به انحطاط و انحراف تروریسم طالبان و القاعده از آنها دلسوزتر است. در سوریه و لبنان هم همینطور بود. خب این خصوصیات به دل مردم مینشیند. من چند بار گفتم قاسم یک مکتب ویژه بود. مکتب ویژه قاسم سلیمانی میتواند مدرسه درس مقاومت باشد.
انقلاب و انقلابیگری در این مکتب چه جایگاهی داشت؟
امروز مهمترین خاستگاهی که تن رنجور و رنج کشیده ملتها و آلام آنها را تسکین میدهد روحیات انقلابی است نه روحیات سازشکارانه. مقاومت بر دو پایه تاسیس شده دین و فرهنگ و مقاومت شاخصه مهم این دو ستون است و اگر انقلاب را از مقاومت بگیریم دیگر رنگوبو ندارد، مثل غذایی که ادویه و نمک ندارد. لذا دین و انقلابیگری مولفههای اصلی مقاومت هستند، غیر از این اگر باشد چیزی به نام مقاومت قابل تصور نیست.
بامداد چهارشنبه به تعبیر رهبری، انتقام که نه یک سیلی به آمریکا زده شد، به نظر شما این اقدام بهنگام جمهوری اسلامی چه واکنشهایی را به دنبال خواهد داشت؟ به هرحال تاکید بر این است که خون سردار سلیمانی زمینه خروج آمریکا از منطقه را فراهم کند.
باید مترصد نتایج این اقدام بود. من فکر میکنم این یک اقدام درست و بهموقع بود. امیدوارم هر حرکتی که میشود منطبق با همان عقلانیت سلیمانی و مکتب سلیمانی باشد تا بتواند نتایج خوبی به همراه داشته باشد.
با توجه به جنایت اخیری که آمریکاییها انجام دادند، ادعا و ژست لبخند دیپلماتیک آنها و خود را خواستار مذاکره نشان دادن، مفهومی دارد؟
60 سال پیش اینها اشتباه کردند و علیه دولت ملی دکتر مصدق کودتا کردند و نتوانستند در طول 60 سال خود را توجیه کنند. در اقدام اخیر هم خطای استراتژیک آنها این بود که یک شخصیت ملی و محبوب ایران را ترور کردند که اگر 100 سال هم تلاش کنند، نمیتوانند آلام مردم ایران را تسکین دهند. /1360/