حاج قاسم قبل از سفر آخرش گفت به سمت مقتل میروم
به گزارش خبرگزاري رسا، مهمان ارجمند این هفته برنامه «دستخط» از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. کسی که خیلی کم حرف است و زیاد از ایشان مصاحبه و گفتوگو به خصوص گفتوگوی تصویری نمیبینیم و یا خیلی کم میبینیم.
سابقه فرماندهی سپاه کردستان در پرونده کاری ایشان است. کنار شهید بروجردی و شهید کاظمی از افرادی بود که در دوران دفاع مقدس در کردستان نقشی ویژه ایفا کرد و بعد از آن هم سوابقی چون فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران و معاون عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در کارنامه خود داشته است. سمتهای دیگری هم در ردههای بالای نیروهای مسلح را در کارنامه خود دارند.
فکر میکنم حرفهای گفتنی داشته باشند. در بازههای زمانی مختلف، چه در عرصه دفاع مقدس و چه الان که مسئولیت ویژهای در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء (ص) بر عهده دارند و گفتوگوی خوبی باید داشته باشیم. ایشان از دوستان سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است که فکر میکنم حرفهای شنیدنی ایشان جذاب باشد و بتوانیم با شما در این برنامه همراهی ویژه کنیم.
در خدمت سردار سرلشکر پاسدار مصطفی ایزدی فرمانده قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء (ص) هستیم که بخشی از سوابق ایشان را اشاره کردم.
خیلی خوش آمدید. سلام عرض میکنم.
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز و محترم سلام عرض میکنم.
از اینجا شروع کنیم که فرماندهی قرارگاه سایبری و تهدیدات نوین را برعهده دارید. الان صحبتهای شما را میخواندم که گفته بودید قبلاً در زمین، هوا و دریا باید دفاع میکردیم و الان دو عرصه فضا و سایبری و مجازی هم به ما اضافه شده است. چقدر الان در این زمینه مورد تهدید هستیم و چقدر توانستهایم عملیاتی کار کنیم؟
ببینید، چون یک مجموعه انقلابی در واقع بنیان نیروهای مسلح را گذاشته است و این مجموعه در واقع با یک نگاه نوآورانه و مبتکرانه به عرصههای نبرد نگاه میکرد، الحمدالله در حوزههای مختلف پیشرفتهای خوبی را داشته است. حوزه سایبر یک وضعیتی دارد که زمان و مکان را در هم مینوردد، یعنی آن محدودیتهایی که ما در عرصههای دیگر داشتیم در این عرصه نداشتیم. جالب توجه این است که در کشور ما چون موضوع سایبر متکی به نیروهای جوان و خلاق است، کشور ما غنی از این قابلیت و ظرفیت است. حتی دشمن اعلام کرده که ما از این ظرفیت نگران هستیم.
در هر حال، در حوزه سایبری که سه بخش اعم از زیرساخت، حوزه اطلاعات و حوزه شناختی، الحمدالله جوانان انقلابی خود را مهیا کردهاند و حرکتهای خوبی را انجام دادهاند. این حرکتها آثار پربرکتی را داشته و انشاءالله خواهد داشت.
یکی از خلاهایی که بارها مقام معظم رهبری بدان اشاره کردهاند نداشتن شبکه ملی اطلاعات است البته الان گفته میشود گامهایی برداشته شده و در این زمینه هم کارهایی شده است. آخرین اطلاعات چیست؟ آیا در این زمینه توانستیم حرکتی کنیم، طراحی انجام دهیم؟
بله. ما در شبکه ملی اطلاعات خوشبختانه از زیرساخت خوبی برخوردار هستیم. یعنی کار زیرساختی خوبی انجام شده است. یک خیزش عمومی در لبیکگویی به فرمان مقام معظم رهبری در نیروهای متعهد کشور ایجاد شده است و انشاالله در حوزههای مختلف شاهد پیشرفتهای خوبی خواهیم بود.
آخرین چیزی که داشتیم سر قضیه بنزین بود که در سال 96 هم تکرار شده بود و دشمن از راه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی وارد شد که به هر حال محل اصلی اطلاعات و دادهها در داخل کشور دست ما نیست، شبکههایی که بیرون کشور مستقر هستند. این لطمههایی زد و برای مدتی مجبور به قطع اینترنت شدند. این را چگونه سامان خواهیم داد؟ در این زمینه هم شنیدم جلسات ویژهای گذاشتید و پیگیریهای ویژهای هم از شما در قرارگاه خاتمالانبیاء و هم جاهای دیگر پیگیریهایی کردهاند.
در این رابطه مبادی مختلفی مسئولیت دارند. شورای عالی فضای مجازی و مرکز ملی فضای مجازی یا شورای عالی انقلاب فرهنگی و مبادی که فعالیتهای خاص فرهنگی دارد، مانند صداوسیما و همچنین مجموعههایی که در دولت هستند، نهادهای انقلابی و امثال آن، از ظرفیتهای خوبی برخوردار هستند.
لازم است از دو جنبه، یکی از لحاظ فناوری در این عرصه پیش برویم و مردم هم باید کمک کنند که ما واقعاً متکی به خودمان شویم. در هیچ جای دنیا اینطور نیست که فضای مجازی همینطور رها باشد؛ بر آن انصافاً قاعده و قانون حاکم است. ما شاهد هستیم در فضای مجازی چقدر بخاطر بیقانونی مواردی مطرح میشود که از لحاظ فردی و خانوادگی و اجتماعی برای ما خسارتبار است.
توانمندی این را داریم؟
با جدیت عرض میکنم که مجموعههای جوان، خلاق و متعهد میآیند و کارهای ارزشمندی را انجام می دهند ولی نیاز به پشتوانه دارند. اگر پشتیبانی برای آنها فراهم شود، مثلاً سرور و امکانات فنی لازم دارند، اگر اینها فراهم شود رشد میکنند، همانطور که در عرصههای دیگر پیشرفت داشتیم از نمونههای خارجی به نحو بهتری میتوانیم اقدام و عمل کنیم و تلاش میشود در این عرصه هم انشاالله از ظرفیت و قابلیت خوبی برخوردار شویم.
البته این را باید عرض کنم که در کشور ما لازم است همه مبادی ذیربط ببینند که منافع ملی و امنیت ملی ما چه میگوید. این برای ما مبنا باشد. ممکن است برخی جریانات از منظر سیاسی این موضوع را برای خودشان یک منافعی بدانند اما به صورت عمیق اگر توجه شود، واقعاً خسارتبار است. همین قضایایی که اخیراً اتفاق افتاد یا در سال 96 اتفاق افتاد، وقتی خوب بررسی شود میبینیم دشمن فضایی ایجاد میکند که روی برخی ذهنها اثراتی میگذارد و اینها تحت تاثیر قرار میگیرند. وقتی به خوبی موضوع را کنکاش میکنید میبینید فرماندهی و هدایت این در جریانات شبکههای اجتماعی است. مطالبی که منعکس میکنند خیلی عاری از حقیقت است.
حضرت علی (ع) میفرمایند شبهه از آن جهت شبهه است که شبیه و مانند حق است. این دشمن در سازمان رزم خودش و در شبکههای اجتماعی سرمایهگذاری کرده است. در منطقه ما اطلاع موثق داریم که هزینه میکند تا استارتآپهای خاص خودش را درست کند. ممکن است خیلیها توجه نداشته باشند ولی این یک حقیقت است. مواردی که میبینیم و مطالعه میکنیم میگویند راه اصلی این است که در درون از جامعه نقار و شکاف ایجاد کنیم و جامعه را چند دسته کنیم، مردم را دچار شبهه کنیم، ایجاد بیاعتمادی کنیم. این یک عرصه جدید از جنگ است.
شما ببینید در همین قضایای آبان ماه گذشته، این قضیه بنزین بود. باید کار میشد، عدهای که برای آنها سوال بود مسئله حلاجی میشد. این مسائل مانند طرحهای عملیاتی طرح لازم دارد که کار بشود و همه جنبههای آن دیده شود. این اتفاقی که افتاد شاهد هستیم که فضای مجازی خیلی تاثیر داشته است. البته اینطور نبود که اینترنت به صورت کامل قطع باشد، اما کنترل شده است و همین مدت چه خسارات عظیمی از لحاظ جانی و مالی و حیثیتی به کلیت نظام و مردم ما وارد شد! باید به اینها توجه کنیم و همه با هم همین روندی که با پیروزی تاکنون داشتهایم، تلاش کنیم این صحنه را هم اداره کنیم.
گفته بودید آمریکا و رژیم صهیونیستی بدون عمل فیزیکی و تنها با جنگ سایبری به دنبال آسیب به مراکز هستهای ما هستند.
ما یک دور این را داشتهایم؛ در نطنز اینها عملیات سایبری انجام دادند. یعنی یک چیزی که خودشان زیاد از آن میگویند یکی از عملیاتهای بزرگ سایبری کاری است که ویروس استاکسنت در نطنز انجام داد، حالا سیری که طی کرده بحث خودش را دارد. ولی یکی از مراکز هستهای ما با این مسئله مواجه شده است.
خودشان اعلام میکنند که ما میلیونها بدافزار در شبکههای رایانهای زیرساختی کشورهای منطقه کاشتهایم. خب، دشمن هم از موشکها استفاده میکند، هم از هواپیما استفاده میکند و هم از سایر ابزارهایش استفاده میکند که یکی از آنها سایبری است. ما در ارتباط با زیرساختهای خود اعم از هستهای و دیگر مجموعهها مانند برق و آب و ... باید مهیا باشیم. خوشبختانه سازماندهی شده است. سازمان پدافند غیرعامل و قرارگاههای ویژه برای این کار است و اقدامات برای این کار انجام میشود اما اینکه ما در این فضا مواجه با تهدید دشمن هستیم، بلاشک وجود دارد و باید خود را مهیا و آماده کنیم. همانطور که ما در صحنه دفاع هوایی کار میکنیم، در صحنه دفاع سایبری هم باید کار قوی کنیم که در دست انجام است.
در جایی گفته بودید قویترین قرارگاه سایبری آمریکا در منطقه در بحرین است. درست است؟
مرکز فرماندهی آمریکا در بحرین است.
میتوانید اگر امکان دارد و صلاح هست آخرین تهدیدی که در این زمینه داشتند را برای ما بازگو کنید؟
شما مستحضر هستید در همین روزهای اخیر یک حمله وسیع سایبری ما در مجموعههای زیرساختی کشور داشتیم که خوشبختانه همه اینها خنثی شد و مشکلی برای مجموعه زیرساختی ما ایجاد نکرد.
زیرساختی امنیتی بود؟
زیرساختی دفاعی ما از استحکام خوبی برخوردار است. از قبل ساز و کاری پیشبینی شده است که ما بتوانیم از وضعیت مستحکمی برخوردار شویم البته رزمایشهای مختلف داریم، توجه داریم. این امکان را در نظر داریم که نفوذپذیر میتوانیم باشیم، ولی اساس خوبی است. بیشتر در فضای کشوری است که آنها هم اقدامات کارسازی انجام شده و حمله وسیعی در این مجموعهها انجام شده بود و خوشبختانه اینها را خنثی کردیم.
یعنی حمله به سمت سیستم دفاعی و امنیتی ما بود؟
نه.
نمیتوانید بیان کنید؟
از زیرساختهای کشوری بود. در زمینه امنیتی، از استحکام خوبی برخوردار هستیم. یعنی خیلی امکان برای آنها ضعیف است.
منظور شما زیرساختهای اداره کشور بود؟
بله. زیرساختهای اقتصادی و صنعتی.
بیش از چهل روز از شهادت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، رفیق شما و همرزم شما، میگذرد. در این ۴۰ روز نبود حاج قاسم را باور کردهاید؟
نه (با سکوت)! ولی واقعاً اینکه قرآن شریف میفرماید ولاتحسبن الذیت قتلوا فی سبیل الله امواتا حقیقت است. من یک فرماندهی داشتم و دارم که به نام شهید محمد بروجردی. ایشان واقعاً برای من زنده است. یعنی همیشه با ایشان هستم.
ایشان را حس میکنید.
بله. حال ایشان اینطور بود؛ یک روز قبل از شهادتش در قرارگاه حمزه من را صدا زدند و گفتند با شما کار دارم. خدمت ایشان رفتم و گفتند که من اگر شهید شدم صبر کنید. آخرین جمله ایشان به من این بود و روز بعد خبردار شدیم ایشان روی مین ضدتانک رفت و وقتی شتابان خدمت ایشان رسیدم، دیدم پیکر مطهر و خونین او روی زمین افتاده و چشمان زیبای او به آسمان دوخته شده و عطر دلانگیزی از پیکر مطهر ایشان به مشام میرسید.
اینها در واقع رهپویان راه حضرت امام (ره) هستند، رهپویان مکتب حضرت امام هستند. ما با تمام وجود قائل هستیم زنده هستند. به قول یکی از دوستان عزیز ما، شهید سلیمانی برای دشمن خطرناکتر از سردار سلیمانی است. برای ما واقعاً یک غصهای است، یعنی خیلی احساس سختی داریم. (سکوت میکند). «یاران همه سوی مرگ رفتند، بشتاب تا که ز ره نمانی». دوستان ما یکی یکی این قابلیت را پیدا میکنند. شهید سلیمانی قبل از شهادت فرمودند من به سمت مقتل خودم میروم.
قبل از سفر آخر؟
بله. یعنی همین حسی که شهید بروجردی داشت این شهید هم داشت و این هم اینطور شد و به فرمایش مقام معظم رهبری آسمانی شد.
اینکه آمریکا خیلی جاها میتوانست بگوید نیابتی عملیاتی کنند یا حاج قاسم را یکسری نیروهای دیگر بزنند ولی اینکه خودش میزند و با وقاحت اعلام میکند، به لحاظ نظامی و سیاسی چه معنایی دارد؟
یک واقعیتی وجود دارد که رژیم صهیونیستی یعنی صهیونیسم بینالملل و ارتجاع منطقه ... ترامپ یک تعبیری دارد که میگوید «گاوهای شیرده»، من عکس این را بیان میکنم؛ یعنی این جریانات اینطور نیست که با مجموعهای مواجه باشند که خوب تدبیر میکنند، این جریان روی مجموعهای سوار میشوند که خوب تدبیر نمیکنند. شما ببینید، از جنبههای مختلف اگر یک فکر واقعاً فیاض و با ذکاوت روی این موضوع کار میکرد، قطعاً چنین حماقتی انجام نمیداد. به نظر من میرسد یک حماقت است، مانند حماقتهای قبلیشان.
مثلا کاری که در افغانستان انجام دادند یک باتلاق برای خود درست کردند. مگر روسها نبودند که در نهایت رفتند؟ کاری که در عراق انجام دادند، الان چه شرایطی دارند؟ خودشان چه چیزی میگویند؟ میگویند ما کار کردیم و بهره را جمهوری اسلامی ایران میبرد. این کار آنها فراز مهمی در تاریخ منطقه است و قطعاً ضرر و خسارت زیادی میبینند. به نظر من حماقت بزرگی آمریکاییها کردند و قطعاً تقاص آن را پس خواهند داد.
اینکه میگویند عینالاسد آغاز راه بود، همینطور است؟
ببینید، امام فرمودند اگر ایرانی به سگ آمریکایی توهین میکرد، چه میشد و اگر یک امریکایی شخصیت ایرانی را زیر میگرفت باید در آمریکا جواب میداد. بیش از 50 هزار مستشار آمریکایی در ارتش ایران بودند و کارهایی میکردند که واقعاً آدم شرم میکند که بیان کند. ملت ایران با صلابت اینها را بیرون کرد و امروز وضعیت طوری شده که اینگونه یکی از مراکز راهبردی دشمن موشکباران میشود و دشمن در خوف عکسالعمل انقلاب اسلامی که واقعاً از ظرفیتها و قابلیتهای مهمی برخوردار است، دم فرو میبندد.
قطعاً در جریان موشکباران زودتر از مردم عادی قرار گرفتید که عینالاسد زده میشود. فکر میکردید آمریکاییها جواب ندهند یا منتظر جواب بودید؟
ما از ظرفیت و قابلیت خوبی برخوردار هستیم. برای هر وضعیتی پیشبینی لازم شده بود.
یعنی آمادگی وجود داشت.
بله، برای هر وضعیتی آمادگی وجود داشت و آنها میدانستند که ما برای هر وضعیتی آمادگی فوقالعاده داریم.
و این برای مردم جالب بود که این مقدار کتمان کردند که هیچ اتفاقی رخ نداده و خون از دماغ کسی نیامده و بعد ذره ذره اطلاعات را بیان کردند.
حالا این اول کار است و هر چه جلوتر برود، بیشتر میشود و اطلاعات بیشتری روشن میشود. خسارت زیادی دیدند و بعد گفتند همه چیز خوب است.
میتوانید از خسارت آنها اطلاعاتی بدهید؟
همینهایی که فعلاً رسانهای بیان شده، مواردی بوده است؛ وقتی میگویند در این عملیات مثلاً 70-60 نفر آسیب مغزی دیدهاند، ما هم معادله داریم که اگر در مجموعهای این تعداد مجروح شوند و مشکلات ایجاد کنند قطعاً این مجموعه تلفات داده است. آسیبهای زیادی را دیدهاند ...
این معادلهای که بیان میکنید به لحاظ نظامی بیان میکنید؟
بله. اینطور نیست که بگوییم یک تعدادی مجروح شدهاند؛ اینچنین نیست. آسیبهای دیگر هم وجود دارد ولی کتمان میکنند. موارد دیگر هم همین طور بوده که کتمان کردهاند.
یک چیزی که کام مردم و کام همه را تلخ کرد اتفاقی بود که برای هواپیمای مسافربری افتاد و در وضعیت فوقالعادهای که نیروهای مسلح ما در آمادگی کامل بودند این هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت. این چطور در فضای سیاسی کشور هضم شد؟ به نظر شما عکسالعملی که نشان داده شد چقدر متناسب بود؟
واقعا یک اتفاق خیلی تاسفبار بود، خیلی کوبنده بود. ما با ملت یکی هستیم یعنی همان احساسی که ملت داشتند، همه این احساس را داشتند و دارند. بالاخره یک اتفاقی که نباید بیفتد، افتاد و همینطور که مسئولین محترم مطرح کردند، هم در حال رسیدگی دقیق است و هم درباره اینکه تمهیدات لازم اتخاذ شود کار زیادی انجام میشود. یک اتفاقی بود که خیلی ویژه بود و نباید این اتفاق رخ میداد، ولی متاسفانه رخ داد و بسیار کوبنده و تاسفبار بود. انشاالله روح این شهدای عزیز و نخبگان را که اینطور به رحمت ایزدی پیوستند، غریق رحمت واسعه خداوند قرار گیرد.
حالا این موضوع که هم در ستاد کل نیروهای مسلح و هم به دستور رئیس قوه قضائیه بررسی میشود، اما سوالی که باقی میماند این است که در آن شرایط نباید پروازهای عادی ما ابلاغ میشد که انجام نشود؟
توضیحات مفصلی را دوستان ما دادند، یعنی اساساً اینها آئیننامه دارد و آئیننامهها میگوید در شرایط آمادگی یک، دو یا سه باشد، چه باید کرد. اگر یک بود بخشهای دیگر چه کنند و سیستم هواپیمایی چه کار کند و اگر دو بود، چه اتفاقی بیفتد و اگر سه بود چطور کار شود. این تمهیداتی که برای این موقعیتهای مختلف اتخاذ شده بود، طوری نبود که الزاماً لازم باشد پروازها لغو شود.
اتفاقی که افتاده، در واقع خارج از این تمهیدات بود. آن اتفاق بسیار دردناک بود که در این فرآیند اصلاً موضوعیت نداشت، یعنی اگر فرآیندی که پیشبینی و کار شده بود کامل رعایت میشد، اساساً نیازی به این وضعیت نبود که موشکی شلیک شود. بنابراین در آن وضعیت و طراحی که شد ... مثلاً در عملیاتها میگوییم در این عملیات در موضع پدافندی هستیم. پدافند میکنیم و بنای هجوم نداریم و اینطور است و اگر اتفاقی افتاد باید این کار را انجام دهیم. در آن وضعیت عملیات زمینی است، در دفاع هوایی هم مراحلی که دارد مرحلهای که پیشبینی و طراحی شده بود، اگر طبق آن پیشبینی و طراحی اقدام میشد، نباید موشکی شلیک میشد و در چنین شرایطی مشکلی برای پرواز هواپیما هم نبود.
درباره جایگزین حاج قاسم سلیمانی، سردار قاآنی که خیلی فرد معرفیشدهای نبود و به عنوان قائم مقام و جانشین سردار سلیمانی بود؛ از منظر شما این انتخاب چگونه بود؟
ما در دوران دفاع مقدس خدمت سردار بزرگوار بودیم. ما قرارگاه نجف بودیم و در این قرارگاه اساساً لشگرها و تیپهای استان خراسان، نقش محوری داشتند. ما خدمت سردار شهید شوشتری هم بودیم که ایشان اهل خراسان در قرارگاه نجف بودند. این یگانها در عملیاتهای سختی مانند کربلای یک، کربلای 4، کربلای پنج بودند و ما خدمت ایشان بودیم. یکی از لشگرها لشگر 21 امام رضا (ع) است. فرمانده این لشگر برادر بزرگ ما سردار حاج اسماعیل قاآنی بودند ولی همینطور که سردار سلیمانی فرمانده لشگر 41 ثارالله (ع) بودند، ایشان هم فرمانده لشگر 21 امام رضا (ع) بوده و فرمانده بسیار لایق، شجاع، مدبر، باتقوا و بسیار کاریزماتیک بوده است و بسیجیها و کادر لشگر خیلی با ایشان راحت کار میکردند. صحبت ایشان برای آنها فرمان بود و یگان موفق و خوبی بود.
این شخصیت عزیز بعد در ادامه خدمت خود در سازماندهی نیروی زمینی سپاه نقش ارزشمندی را داشت و بعد هم در نیروی قدس به عنوان قائم مقام بود. حاج قاسم سلیمانی هر کسی را بکار نمیگرفتند، یعنی واقعاً انتخاب میکردند. کاملاً این را بیان میکنم که این امر جاافتادهای در مدیریت ایشان بود. وقتی که ایشان به شهادت رسیدند، خیلی نگاهها متوجه ایشان بود که بهترین جایگزین به دلیل همین سوابق درخشان و تقوا و فرماندهی و مدیریت و شجاعت ایشان و وضعیتی که جمع به ایشان ارادت و علاقهای دارند و تسلطی که بر حوزه ماموریتی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند، به نظر من بهترین گزینه برای تداوم راه این شهید حاج اسماعیل قاآنی است و شما شاهد هستید بعد از این قضایا در جبهههای مقاومت تحرک خوب و پیشرفتهای خوبی داریم.
نمونهاش در سوریه است و وضعیتی که در عراق و جاهای دیگر مانند لبنان داریم. میدانم که آینده درخشانی در همین عرصههای مقاومت خواهیم داشت. شما میدانید در لبنان هم دشمن اتفاقاً با بالگرد شهید بزرگوار حجتالاسلام والمسلمین سید عباس موسوی را با همسرشان ترور کردند. اینها به این اندازه خبیث هستند. این را شهید کردند و بعد از آن چه کسی آمد؟ سید حسن نصرالله عزیز آمده که یک مشعلی است.
حضرت آیتالله خامنهای در خطبه نماز جمعه که چندی پیش داشتند، یک واژهای را بیان کردند که قبلاً «نیروی قدس» میگفتند و الان از «سپاه قدس» یاد کردند. در واقع به عنوان سپاهی که در منطقه تعیینکننده است، با نیروهای ویژهای که تربیت کرده است. آیا این یک افق جدیدی برای حرکت جبهه مقاومت نشان خواهد داد؟
حالا خیلی نمیتوان مطلب را باز کرد، ولی یک فضایی خارج از ایران اسلامی درست شده که این فضا یک دژ مستحکم در مقابله با استکبار جهانی است. این فضا بالاخره به صورت مستشاری یا هر تعبیری که بشود، این مجموعه مقدس «قدس» روی آن تاثیر گذاشته و فضایی است که ما واقعاً شاهد هستیم، اساساً نیروهای جدیدی درست شده است.
فاطمیون افغانستان، زینبیون پاکستان و حشدالشعبی عراق ...
بله؛ حیدریون... پیام انقلاب اسلامی در قلب آمریکا هم موضوعیت دارد. یعنی الان شاهد هستید که نه تنها در منطقه وضعیتی داریم که این حقیقت انقلاب اسلامی را جذب کرده، بلکه در کرانههای دور هم این انسانها را جذب کرده و اگر از این فرصت تاریخی خوب استفاده کنیم، نقطه رهایی برای بشریت است. برای اینکه انسان برای یک هدف عالی آفریده شده، انسان با حیوان فرق دارد. الان غرب دچار بحران است. واقعا تاسفبار نیست که کاندید ریاست جمهوری ... شرمم میشود بگویم که چه کسی بود و چه کسی هست؟ کسی (اهل منش) قوم لوط باشد و کاندید ریاست جمهوری شود؟ بعد این اقبال را داشته باشد؟ اینها انحطاط است. انقلاب ما مقدمه انفجارات عظیم در منطقه است. واقعاً راه رهایی بشر را میخواهد نشان دهد. تبلیغات سوء فراوان میشود. این مسیر پیشرو است و انشاالله قدرشناس این خیزش و حضور و ابراز لطف مردم و انسجام اجتماعی مردم باشیم و انشاالله راه انقلاب با صلابت در خدمت به مردم، در راستای آرمانهای جمهوری اسلامی که همان استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی ایران است پیش برویم.
آقای ایزدی متولد چه سالی است؟
در نجف آباد اصفهان متولد شدم.
پدر چه شغلی داشتند؟
پدر ما کار تجارت خشکبار را در نجف آباد انجام میدادند.
مادر در قید حیات هستند؟
مادر هم در قید حیات هستند. خانهدار هستند.
چند خواهر و برادر بودید؟
ما ۴ خواهر و ۲ برادر هستیم.
چه سالی ازدواج کردید؟
آن زمان که قرارگاه حمزه بودیم، در سال ۶۱ ازدواج کردیم.
چطور با حاج خانم آشنا شدید؟
همشهری ما هستند و پدر ایشان رئیس دبیرستان ما بودند.
یعنی شما شاگرد پدر ایشان بودید.
بله. خواهر هم نقش ایفا کردند و توفیق پیدا کردیم با ایشان ازدواج کنیم.
حاج خانم هم فعالیت اجتماعی میکردند؟
بله. فعالیت اجتماعی داشتند.
یعنی الان هم جایی کار میکنند یا خیر؟ فعالیت اجتماعی خاصی دارند؟
الان فعالیتی ندارند.
مهریه چقدر بود؟
همین چیزهایی که آن زمان مرسوم بود. ۱۴ سکه و اینها بود.
خطبه عقد را چه کسی خواندند؟
حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) خواندند.
خاطرهای از مراسم عقد دارید؟
بله. ما خدمت حضرت امام (ره) رسیدیم و بعد بزرگی که آنجا بودند معرفی کردند و گفتند ایشان از فرماندهان کردستان هستند. حضرت امام فرمودند خدا حفظتان کند و وقتی خطبه را خواندند گفتند با هم بسازید. همان طور که امام فرمودند شد والا شاید وضعیت ما طور دیگری میشد.
چند فرزند دارید؟
۴ فرزند دارم. سه دختر و یک پسر دارم.
چه میکنند؟ الان تحصیل میکنند ؟
بله، تحصیل میکنند. دو تا فرزندم ازدواج کردند. دو تا هم مجرد هستند، دانشجو هستند. یکی نرمافزار در دانشکده فنی دانشگاه تهران میخواند و دیگری هم دندانپزشکی میخواند.
نوه هم دارید؟
بله. سه نوه دارم. سه نوه دختر دارم.
چقدر با بچهها در فضای سیاسی کشور همنظر هستید؟ با هم بحث میکنید؟
بله. خوشبختانه با هم وفاق خوبی داریم.
به فضای موجود انتقاد میکنند؟
بله، خب طبیعی است، ما هم صحبت میکنیم. برخی چیزها را با آنها همراهی میکنیم و برخی چیزها نظرشان را بیان میکنیم. سعی میکنیم محیط تعاملی خوبی باشد.
در کارهای خانه به حاج خانم کمک میکنید؟
در حد امکان کمک میکنم.
مثلاَ چه کاری میکنید؟
مثلا صبحانه آماده میکنم و با هم صرف میکنیم.
ورزش میکنید؟
من یه مقدار مشکلات جسمی دارم.
مجروح هستید.
بله. دوران دبیرستان و دانشگاه زیاد بسکتبال بازی میکردیم. بعد هم کوهنوردی داشتیم و حالا هم پیادهروی داریم.
با این وضعیت اذیت میشوید!
بله ولی باید پیادهروی را انجام دهم. زیاد نیست و زمانش نباید زیاد باشد.
علاقهمند به فوتبال هستید؟
خیلی در این محیط نیستم.
پیگیری نمیکنید؟
نخیر.
فضای سیاسی کشور را چقدر پیگیری میکنید؟
بالاخره وضعیت کاری و شغلی ما طوری است که کاملا باید پیگیری کنیم و از بچگی هم همینطور بودیم. دوران دبستان و دبیرستان این طور بودیم چون شهر ما یک شهر خاص و انقلابی بود. حتی در دبستان در این فضا بودیم و تا امروز ادامه دارد.
فکر کنم این تصاویر مربوط به ۲۸ سال پیش بود.
بله.
دوره فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود.
بله.
نکتهای درباره این تصویر دارید؟
یک دوره خدمتی در کردستان و قرارگاه حمزه داشتیم که آنجا بیشتر مباحث داخلی بود و واقعا شاکر خدا هستم. دست تقدیر ما را به قرارگاه نجف برد. آنجا بیشتر محور دفاع مقدس بود. ما در این فضا بودیم تا آخر عملیات کربلای پنج شد و بعد مسئول عملیات نیروی زمینی سپاه شدیم که آنهم دورهای بود که واقعا شاکر خداوند هستیم. در آن دوره والفجر 10 مجروح شدیم و در بیمارستان رفتم و دوره زیادی بیمارستان بودیم. در این دوره که بیمارستان بودیم قضیه پایان جنگ هم اتفاق افتاد که سازماندهی جدیدی در سپاه انجام شد که به مسئولیت عملیات کل سپاه رفتیم.
آن زمان آغاز رهبری حضرت امام خامنهای بود و ایشان تدابیری درباره سازماندهی سپاه داشتند، از جمله اینکه نیروی زمینی سپاه تشکیل شود و ما برای سازماندهی نیروی زمینی سپاه رفتیم. یکی از رکنهای کار شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید حاج احمد کاظمی و برخی دیگر عزیزان بودند. با هم جمع شدیم و این نیرویی که حضرت آقا میفرمایند نیروی زمینی ستون فقرات سپاه است. ستون فقرات سپاه سازماندهی شد. در آن دوره تازه درجه دادند و از اینجا با درجه بودیم. این اول حضور ما در نیروی زمینی بود.
قبل از انقلاب هم فعالیت انقلابی داشتید؟
قبل از انقلاب فعالیت داشتیم چون شهر ما شهر سیاسی و مبارزی بود. به یاد دارم همان بچگی به خاطر محیطی که بود، طرفدار حضرت امام بودیم. خانواده و اطرافیان اینجور بود. به یاد دارم امام که تبعید شدند، گفتند ما عید نداریم و ما هم بچه بودیم و نباید لباس نو میپوشیدیم. اینها را به یاد دارم. به دانشگاه که آمدم من رشته مهندسی مخابرات میخواندم و در دانشگاه انجمن اسلامی تشکیل شد.
در کدام دانشگاه بودید؟
ما دانشکده مخابرات بود، یک مجموعه مستقل بود که الان جزو دانشکده برق دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی شده است.
پیروزی انقلاب را فکر میکردید رخ دهد؟
اگر به من میگفتند شما قرار است در آینده نظامی شوید و این مدل شود، برای من غیرممکن بود. واقعا این انقلاب یک اتفاق بسیار فوقالعادهای است.
۲۲ بهمن ۵۷ کجا بودید؟ در نجف آباد بودید؟
من ۲۲ بهمن ۵۷ و ایام دهه فجر را در تهران بودم، چون دانشجو بودم و خیابان پیروزی بودیم. پادگانی آنجا هست و صحنه های بسیار عجیب و حماسی و وصفناشدنی بود.
بعد از انقلاب هم کمیته بودید؟
من بعد از انقلاب اسلامی یک دورهای جهاد سازندگی رفتم. در منطقه پشتکوه بختیاری یکسری روستاها بود که زلزلهزده و خراب شده بود و آنجا میساختند و آنجا مسئولیت آنجا را برعهده گرفتیم. یک دوره بودیم و بعد به تهران آمدیم و در تهران یکی از دوستان که شهید شدند، آقای کامرانی، ما را به پذیرش سپاه تهران برد که بعد از قضیه لانه جاسوسی بود و بعد به سپاه تهران و بعد کردستان و بعد آذربایجان غربی رفتیم.
یک قسمت را بیان نکردید. من از شما خواندم که پیش شهید قندی رفتید که وزیر پست و تلگراف بود، شما را به کردستان فرستاد.
من چون فارغالتحصیل مخابرات بودم، آقای شهید قندی استاد ما بود و وزیر بودند و کردستان مخابرات مشکلاتی داشت، ما را خواستند و پیگیری کردند و از سپاه مامور شدیم و مسئول مخابرات کردستان شدیم.
آنجا یکی از رفقای جهادی گرای شما را به شهید بروجردی داد.
بله. شهید بروجردی فهمید که من پاسدار هستم و آنجا وضعیتی بود که به من گفتند فرمانده سپاه کردستان بشوید. برای من تعجبآور بود که چنین پیشنهادی دادند چون من آن زمان کت و شلواری و مسئول مخابرات استان بودیم. من قبول نکردم و گفتم نمیتوانم. دوباره پیگیری کرد و تماس گرفت و من گفتم مسئول دفتر سپاه کردستان میشوم. گفتم این را بگویم تا کاری به من نداشته باشد. قبول کرد و گفت بیایید مسئول دفتر سپاه کردستان شوید. ما هم در روبایستی ماندیم و دو روز رفتیم آنجا و ...
این قبل از جنگ بود ؟
نه، اوایل جنگ بود. آنجا رفتم و بعد از مدتی دیدم نمیشود و باید مسئولیت را قبول کنم. به آقای بروجردی گفتم خود شما فرمانده شوید و آقای ناصر کاظمی که فردشناختهشدهای نیست؛ خیلی یک نابغه نظامی و فرمانده بسیار ارزشمندی بود، در پاوه بسیار خدمت کرد و در پاکسازیهای پاوه محور بود، گفتیم شما فرمانده باشید و آقای کاظمی قائم مقام شود و من مسئول ستاد شوم. آقای بروجردی گفتند شما فرمانده باشید و آقای کاظمی قائم مقام شوند و رفتند. ما هم بحث اداره سپاه را در دست گرفتیم.
قبل از این در ناآرامیهای کردستان بودید.
ما یک دوره برای بررسی سریع به کردستان آمدیم و برگشتیم.
یعنی اصل این بعد از جنگ با شهید کاظمی بود؟
بله. با شهید کاظمی بودیم.
نقل قولی از شهید احمد متوسلیان دارید که به شهید کاظمی میگویند، بگویید چطور با این ضدانقلاب برخورد کنیم. درست است؟
شهید ناصر کاظمی فرماندار پاوه و فرمانده سپاه بودند. شهید همت آنجا با ایشان همکاری میکردند. شهید متوسلیان در مریوان فرمانده بودند. ما و شهید کاظمی در سنندج بودیم. سر میزدیم، آقای متوسلیان احترام زیادی میکرد و آقای کاظمی را به عنوان یک پیشکسوت و اهل نظر قبول داشت. آن زمان عملیات «محمد رسول الله (ص)» را از این طرف حاج احمد متوسلیان بود و از سوی دیگر آقای همت بودند و با آقای ناصر کاظمی این مسیر را که راهی بود به نام راه خون، با هم رفتیم و از مریوان سمت نودیشه رفتیم که به پاوه میخورد و آنجا ساعت دو بعد از نصف شب در تاریکی به آنجا رسیدیم. اینقدر این اقای کاظمی نفوذ داشت و مورد علاقه بود که واقعا تمام جوانان دور ایشان جمع شدند و ما هم که خسته بودیم و خوابیدم. اینها تا صبح با هم حرف زدند.
جوانان محلی ؟
جوانان نودیشه بودند. نودیشه را با همین جوانان شهید کاظمی پاکسازی کرد و گرفتند.
چقدر اداره کردستان و غرب سخت بود؟
از یک طرف درگیر جنگ بودیم و قرار بود عملیاتها انجام شود و عمدتا نیروها به سمت آنجایی میرفت که باید عملیات انجام میشد. کردستان هم رژیم بعثی و پشتوانههای آن به شدت ضدانقلاب را تجهیز و کمک میکردند و عقبه آنها در عراق بود که بعدا شهید احمد کاظمی رفت و عملیات کرد. این شرایط و درگیریها و کمینها و مسائلی که وجود داشت وضعیت سختی ایجاد میکرد.
شهید احد کاظمی زمان جنگ در عمق خاک عراق رفتند؟
شهید احمد کاظمی بعد از جنگ فرمانده قرارگاه حمزه شدند. قبل از این، عملیاتی که شد ضدانقلاب از مرز بیرون رانده شد. ایشان در تعقیب ضدانقلاب عملیات بزرگی را داخل عراق و در حالی که هواپیمای آمریکایی بالای سر ایشان بود، به انجام رساندند و عملیات بسیار موفقی بود. تا عمق برای این رفتند که مراکز ضدانقلاب را منهدم کنند.
و آمریکاییها جرات نکردند کاری کنند.
نه. جرات نکردند.
یک خاطره هم از شما میخواندم که یک فرمانده ارشد عراقی را دستگیر کردید و میخواستید از او اطلاعات بگیرید و به شدت وحشت کرده بود. میترسید بعد از بازجویی اعدام شود و شما انگشتر خود را داخل انگشت او میکنید. درست است؟
این صحنهها در جنگ خیلی پیش آمده است. در عملیات مهران با شهید صالحی، مسئول عملیات و چند تن از دوستان دیگر برای بررسی خط، همین قلاویزان که توضیح دادم، رفته بودیم و دیدیم عراقی از این ارتفاع پائین میآیند که تسلیم شوند. روی میدان مین رفتند و مینها مدام منفجر میشد و اینها کشته میشدند. خلاصه آنجا ایستادیم و این بندگان خدا را راهنمایی کردیم و انجایی که از میدان مین خارج بودند، بردیم.
در جاهای دیگر اگر ارتشیهای کشورهای دیگر اگر این صحنهها را ببینند طرف مقابل را میزنند و از بین میبرند ولی واقعا مسئول عملیات ما خودش پیشتاز شد و اینها را از وضعیتی که بودند، خارج کرد و سوار خودرویی که داشتیم که یک وانت بود، کرد و مجروحین را سوار کرد و ما اینها را به اورژانس رساندیم. این فضای حاکم در جبههها بود.
آن صحنه را هم بگویید؛ انگشتر را در دست او گذاشتید و او احساس آرامش کرد.
بله. معمولا اینها فکر میکردند رفتاری که خودشان با اسرای ما دارند ما با آنها داریم ولی دیدند اینطور نیست.
در قرارگاه حمزه و نجف در زمان جنگ در عمق خاک عراق هم نفوذ میکردید؟ عملیات شد؟
بله. در آنجا با نیروهای بومی عراقی در ارتباط بودیم و کارهای زیادی انجام میشد. یک دورهای هم خدمت شهید همدانی و شهید صالحی و برخی بزرگانی که الان مطرح هستند، حالا ما شهیدان را اسم میبریم، داخل خاک عراق برای این مباحث رفتیم. یکی از محورهای کاری همین عملیات برونمرزی بود که بعدا منجر به تشکیل قرارگاه رمضان شد که خودش یک قرارگاه مستقلی بود و عملیاتهای زیادی در عمق خاک عراق در کرکوک انجام شد.
شهید شوشتری آن زمان هم در این قرارگاه بودند؟
در قرارگاه حمزه خدمت ایشان نبودیم. در قرارگاه نجف ایشان فرمانده بودند و ما خدمت ایشان بودیم و کار را با هم انجام میدادیم و بسیار آدم تاثیرگذار و فرمانده باهوش و همه جانبهنگر و شجاعی بودند.
زمستان ۶۳ در لشگر ۲۵ کربلا در کردستان یک دستگاه تویوتا وانت میآید و در سرما شهید طوسی هم پشت آن بوده و پلاستیک کشیده بودند. شما عصبانی میشوید و میگویید این برای خودتان نیست که هر کاری بخواهید عمل کنید و در سرما و با این وضعیت این را ببرید.
ما احساس میکردیم کسی که نزدیک نوشیدن شربت شهادت بود، به ایشان گفتیم باید مراقب خودت باشید و بعدا دو تا از بچههای خوب را گفتیم که محافظ ایشان باشید و اجازه ندهید ایشان جلو برود. اینها هم همین کار را میکردند. قرار این بود که هر روز صبح آیهالکرسی را بخواند. آن روز که ایشان شهید شد فراموش کردند آیه الکرسی را بخوانند. به ایشان گفتم شما باید مراقب خودتان باشید و اگر اتفاقی بیفتد من نمیتوانم کار کنم. برای همین به من گفت فلانی اگر من شهید شدم صبر کنید. این صحبت در جواب عرض من بود. چنین فضا و روحیهای بین برادران بود. هم خودیها و هم حتی دشمن اینچنین بود.
در ادامه این خاطره شهید طوسی میگویند، ایشان پاسخ شما را میدهند و شما ایشان را بغل میکنید.
بله. واقعیت این است در کردستان واقعا با هدایت شهید بروجردی بنا نداشتیم ضدانقلاب کشته شود. بنا این بود ضدانقلاب اصلاح شود. تلاش ما این بود شرایطی ایجاد شود که افراد برگردند. چه بسا شبها تا صبح این شهید بروجردی و ناصر کاظمی با این افرادی که زندانی بودند، صحبت میکردند و بسیاری از اینها برگشتند و در جبهه ما آمدند. مانند این بدریها که خیلی از اسرا خودشان داوطلب شدند با برادران مجاهد عراقی همکاری کردند و خیلیها به شرف شهادت رسیدند و حماسههای بزرگی هم آفریدند.
آن زمان در ذهنتان داشتید که سپاه بدر هم تشکیل شود؟
من که این سپاه را تشکیل ندادم.
نه، مجموعه سپاه منظورم است.
اساسا هر انقلابی و هر نهضتی سامانهها یا سازمانهای مورد نیاز خودش را به وجود میآورد. لشگر امام حسین (ع) یا لشگر نجف که اسم آن دشمن را میترساند... گرا داشتیم که فرمانده بعثی در آنجا همیشه بیمار بود و میگفتند این در اثر فشار روحی است. گرا داشتیم و اطلاعات میگرفتیم همیشه یک حالت استرس داشت و اوضاع او را به هم ریخته بود. اینطرف کی بود؟ لشگر امام حسین یا لشگر ۸ نجف یا لشگر ۲۷ محمد رسول الله یا لشگر ۴۱ ثارالله یا لشگر ۱۹ فجر بود. اینها مجموعههایی بود که نیاز انقلاب ایجاد کرد و به وجود آمدند. لشگر بدر یا سپاه بدر هم مجاهدین عراقی این سو آمدند. اینها انگیزه عالی مبارزه داشتند و این یک شجره طیبه شد که الان در عراق خیلی تاثیرگذار است. اینها مجموعهای شدند و عین اینکه بسیجیها جمع شدند و این لشگر را تشکیل دادند این مجموعه هم همین طور بود و به تدریج توسعه و قوت پیدا کرد. کسی مانند شهید اسماعیل دقایقی بودند که ایکاش در جایی کسی ایشان را شرح میکرد. ایشان هم کسی مانند شهید سلیمانی، شهید بروجردی، شهید مهدی باکری، شهید قاسم نصراللهی، شهید ناصر کاظمی، شهید احمد کاظمی بود. الان از افرادی که الان هستند بپرسید با چه تکریمی از این سردار بزرگ یاد میکنند.
آن نامهای که آقامحسن نوشته بودند که با چنین امکاناتی میتوانیم ادامه دهیم و اگر نباشد نمیتوانیم که برخی میگویند به خاطر آن نامه تصمیم به قطعنامه گرفته شد.
ببینید، بالاخره سیاسیون، نظامیها مواردی را در ارتباط با تصمیم خود دارند یعنی اینطور نیست که بگوییم این مورد باعث شد. یک مجموعه عواملی با هم سبب شد و شرایطی را مطرح کردند و امام با توجه به این یک انسان خدایی بودند و نفسانیت در ایشان هیچ محلی از اعراب نداشت، بر اساس آن چیزی که برای ایشان منعکس و تبیین شد، تصمیم گرفتند.
برای شما خیلی تلخ بود؟
بله. برای ما خیلی سنگین بود. یک دوری بود و فضایی بود که امام هم در آن پیامی که دادند اشاره کردند. واقعا این سخت بود ولی چون امام فرمودند، قابل پذیرش بود.
فرماندهی آقای هاشمی رفسنجانی در اواخر جنگ چطور بود؟
این مجموعه شرایطی در ابتدا داشت که حالت مشترکی که عملیاتی مانند فتحالمبین و فتح خرمشهر را داشت، اینها یک شکل از کار بود و یک دورهای قدری وضعیت عوض شد و عملیاتی انجام شد که ارتش یا سپاه مستقر بود. هماهنگیهایی که در ابن رابطه انجام میشد.
اینکه بگوییم فرماندهی به صورتی که در صحنه انجام شود، معمولا خود فرماندهان نظامی بودند اما این بحثهای کلان در ارتباط با ایشان کار میشد. یک نمونهای که به یاد دارم، مثلا عملیات کربلای ۴، یک عدمالفتحی را داشتیم اما خود این عملیات خط شلمچه باعث شد شکسته شود که واقعا خط نفوذناپذیر بود. بعد ایشان حضور داشتند و خدمت فرماندهی محترم کل سپاه و بقیه بودیم. آنجا بحث و بررسی شد و مذاکرات بین ایشان و فرماندهی محترم کل سپاه انجام شد و در نهایت این تصمیم که باید کربلای ۵ را در یک زمانی انجام شود، اعلام کردند. اینها یک قطعههایی از حضور ایشان بود و موارد دیگری هم بوده که آنطور که باید نتوانستیم انسجام لازم یا امکانات لازم را فراهم کنیم. تابعی از شرایط و وضعیتی بود که در کشور وجود داشت.
فکر میکنید جدا بودن ارتش و سپاه در روزهای آخر خوب بود یا بد شد؟ اینکه عملیاتها به صورت جداگانه انجام میشود به نفع جنگ بود یا به ضرر جنگ بود؟
وقتی خدمت امام بودیم، گفتند من دوست دارم شما با هم ممزوج باشید. به نظر من هر جایی ممزوج میبودیم، بیشتر میتوانستیم به نتیجه برسیم.
در آن حملهای که شهید کاظمی به عمق خاک عراق کردند که خودتان اشاره کردید، حضور داشتید یا خیر؟
من آن دورهای که ایشان این کارها را انجام دادند در ستاد کل نیروهای مسلح بودم. مسئولیت معاونت طرح و برنامه و بودجه نیروهای مسلح را برعهده داشتیم. لذا دورادور از این حرکتی که سردار عزیز انجام میداد حظ میبردیم.
قبل از اینکه حاج قاسم به سپاه قدس بروند قرار بود شما بروید؟
مطرح بود که من بروم و بعد مقرر شد ستاد کل نیروهای مسلح برویم که آنجا هم به امر حضرت آقا رفتیم و مشغول شدیم.
خیلی لطف کردید.
خواهش میکنم.
من خداحافظی میکنم اما برنامه و به رسم برنامه «دستخط» برنامه با دست خطی که سردار سرلشگر آقا مصطفی ایزدی برای ما خواهند نوشت به پایان خواهد رسید.
«بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی هدیهای پرشکوه به امت اسلامی است. این حرکت با پیروزی و با ایثار فرزندان بزرگوار ایران اسلامی به پیش رفت و انشاالله خواهد رفت. از همت والای برادران و خواهران دستاندرکار برنامه خوب دستخط در این عرصه سپاسگزارم.
پاسدار انقلاب اسلامی و سرباز ولایت
سرلشگر پاسدار ایزدی»
/1360/