نه مذاکره، نه افزایش تنش
به گزارش خبرگزاري رسا، دوشنبه گذشته خبرگزاری رویترز با انتشار خبری از احتمال آزادی سیروس عسگری، استاد دانشگاه صنعتی شریف که از چند ماه پیش در ایالات متحده و به اتهام سرقت اسرار تجاری در بازداشت بهسر میبرد؛ خبر داد و بعد گفته شد که وی قرار است با مایکل وایت، کهنهسرباز آمریکایی تبادل شود. این خبر بهسرعت در برخی رسانههای فارسی زبان خارجی و بعد ایرانی بازنشر شد و تحلیلهایی را هم بهدنبال داشت. در این میان برخی با ذوقزدگی این خبر را تحلیل کردند و حتی گفتند که چنین تبادلی زمینهساز کاهش تنشها و حتی حرکت به سمت بهبود روابط و شاید هم مذاکره خواهد شد. رسانهها حتی از مذاکره حسن روحانی با آبه شینزو، نخستوزیر ژاپن هم بهعنوان یک نشانه دیگر یاد کردند و خواستند که با استفاده از چنین خبرهایی از وقوع یک اتفاق مهم پرده بردارند. این البته اولین بار نیست که چنین جمعبندیهای رسانهای و سیاسی بروز میکند، چنان که طی دقیقا دو سال گذشته یعنی از زمان آغاز دور جدید تنشها میان ایران و ایالات متحده برخی منتظر نشستهاند تا از هر خبر و رویداد مهم یا غیرمهم استفاده سیاسی خود را برده و از آغاز دور جدید مذاکرات میان تهران و واشنگتن خبر دهند. واکاوی و نیتخوانی این خبرسازیها فعلا موضوع این نوشتار نیست اما حتما بررسی اینکه در این دو سال چه فرآیندی طی شده و امروز دو کشور در چه نقطهای ایستادهاند مهم و حائز اهمیت خواهد بود.
تبادل به مذاکره و توافق ربطی ندارد
اول: ماجرای تبادل زندانیها؛ مدتها پیش (اردیبهشت سال گذشته) محمدجواد ظریف از پیشنهاد ایران به آمریکا برای تبادل زندانیها (در پایان سال 2018) میان دو کشور خبر داد. البته همان موقع ذکر شد که چنین تبادلی فارغ از دیگر مناسبات سیاسی تهران- واشنگتن میتواند بهوقوع بپیوندد هرچند در آن زمان این پیشنهاد با استقبال گرمی در کاخ سفید مواجه نشد اما بعدا تحت شرایطی آمریکاییها پذیرفتند که تبادل محدودی صورت بگیرد و لذا در زمستان گذشته دکتر مسعود سلیمانی از زندانهای آمریکا آزاد و با ژیائو وانگ، زندانی آمریکایی در ایران مبادله شد. همان موقع هم مشخص بود که تبادل زندانیان آن هم در این سطح نمیتواند اتفاق بزرگی باشد آنقدر که بتواند یخ روابط بین دو کشور را آب کند، علاوهبر این در مورد سیروس عسگری اساسا این ماجرا متفاوت از تبادلهای گذشته هم بهنظر میرسد چرا که اولا آمریکاییها خودشان اعلام کردهاند که او در دادگاههای این کشور از اتهام سرقت اسرار تجاری تبرئه شده و لذا دلیل دیگری برای تداوم حبس وی وجود ندارد و ثانیا بروز بیماری کرونا دلیلی شده تا فشارها بر ایالات متحده افزایش یابد و این کشور مجبور شود اندکی از مواضع قبلی خود برای تخلیه این فشارها کوتاه بیاید. از این رو به شکل جدیتری میتوان آزادی وی را یک اتفاق غیرموثر بر کاهش تنشها میان دو کشور ارزیابی کرد.
فعلا تمایلی به افزایش تنشها وجود ندارد
علاوهبر این در این خصوص یک نکته دیگر هم وجود دارد. نه ایران و نه ایالات متحده هم از لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ سیاسی در شرایطی قرار ندارند که فعلا علاقهمند به افزایش سطح تنشهای فیمابین باشند. در آمریکا چند ماهی تا انتخابات بیشتر باقی نمانده، کرونا و ماجرای کاهش نرخ نفت از رشد اقتصادی این کشور کاسته و بیکاری تا مرز ۱۵ یا بنا به برخی تحلیلها تا ۲۰ درصد هم رسیده است. دونالد ترامپ شرایط نهچندان مساعدی را سپری میکند و از این رو نمیخواهد تنش جدیدی در کنار شرایط داخلی باعث ایجاد یک چالش در مسیر انتخاب مجددش بهعنوان ریاستجمهوری آمریکا شود. از طرف دیگر ایران هم که برتریهای نسبی را فعلا در منطقه از آن خود کرده و برای مثال توانسته از فرصت مصوبه پارلمان عراق برای ایجاد یک فشار منسجم در مسیر خروج آمریکا از منطقه استفاده کند یا شیوع کرونا در میان نیروهای مسلح بهویژه نیروی دریایی آمریکا را غنیمت شمرده و دوباره تسلط خود بر اوضاع منطقه بهویژه آبهای جنوبی را به رخ بکشد، همچنان ترجیح میدهد در آرامش اهداف خود را دنبال کرده و تهدیدهای حاشیهای مثل بروز مجدد داعش در عراق یا وقایع سوریه را گامبهگام مدیریت کند.
منفعتی روی میز مذاکره نیست
این عدم تمایل به افزایش تنشها حتما به معنای تلاش برای بهبود روابط نخواهد بود چراکه فعلا دلیلی برای مذاکره و بهبود روابط و توافق وجود ندارد. نه ایالات متحده نیازمندی به بهبود روابط با تهران دارد و نه ایران امروز سود قابلتوجهی در بهبود روابط با غرب میبیند، بهویژه در شرایطی که توانمندی اقتصادی و خودکفایی در داخل مرزهای کشور با توجه به پدیده کرونا ارزشمندتر از هر زمان دیگر شده است.
ناگفته نماند که ایران بهدنبال مذاکره بود تا فروش نفت خود را بهبود بخشد و از این مسیر کسری بودجه سالانه کشور را جبران کند، ولی حالا با کاهش عجیب و غریب نرخ نفت این دستاورد احتمالی هم کمک شایانی به تهران نخواهد کرد و لذا پرداخت هرگونه هزینه یا امتیازی نمیتواند امتیاز بزرگتری را حاصل کند و بنابراین باید گفت که رغبت به مذاکره امروز کمتر از هر زمان دیگری میان طرفین وجود دارد.
واسطههای سوخته واسطههای کنترل از راه دور
دوم: در برخی خبرهای غیررسمی آمده بود که واسطهها دوباره دست بهکار شدهاند تا تغییری در مناسبات سیاسی تهران با واشنگتن ایجاد کنند و گمانهزنیهایی هم شکل گرفته بود. ماجرا چیست؟
آنچه مسلم است این است که امتحان پسدادهها در این شرایط از شانس کمتری برخوردارند و کمتر کسی نگاهش به سوی توکیو یا پاریس (که البته امروز خودش به صورت جدی درگیر با اپیدمی کروناست) خواهد بود. از سویی مسقط در دوران پادشاهی جدید هنوز کنش سیاسی قابلتوجهی از خود بروز نداده تا بتوان نقش سابق این کشور در منطقه را همچنان ادامهدار درنظر گرفت. در چنین وضعیتی برخی از توانمندیهای اسلامآباد سخن میگویند و اظهار میکنند «عمران خان» ممکن است بتواند نقش پررنگتری نسبت به گذشته در این مسیر ایفا کند. بعضی گمانهزنیها از نقشآفرینی پاکستان در انتقال مبالغی از پولهای آزاد شده به ایران حکایت دارند و برخی دیگر با استناد به اظهارات معاون دفتر حافظ منافع ایران در سفارت پاکستان مستقر در واشنگتن میگویند که در فرآیند احتمالی تبادل زندانیان، پاکستان نقش واسطه را ایفا خواهد کرد. در خبر رویترز آمده بود «ابوالفضل مهرآبادی، دیپلمات ایرانی که معاون بخش حافظ منافع تهران در سفارت پاکستان در واشنگتن است، گفته عسگری ممکن است بخشی از تبادل نادر زندانیان میان ایران و ایالات متحده که دشمن همدیگر هستند، باشد.» در این بین بهنظر میرسد برخی رسانهها تلاش میکنند با این مجموعه خبرهایی که هنوز صحت آنها اثبات نشده وضعیت جدید و متفاوتی را نسبت به گذشته ترسیم کنند.
چرا مسیر اسلامآباد جدی نیست؟
در این مورد شاید ذکر چند نکته گرهگشا باشد. اولا پاکستانیها در سالهای اخیر بیش از هر کشوری روابط خود را با پکن مستحکم کردند و تلاش میکنند در تعامل با چینیها جایگاه خود در منطقه را ارتقا بخشند. در این میان چین از سویی علاقهمند به بهبود روابط تهران- واشنگتن نیست و از سوی دیگر تمایلی هم ندارد سطح تنشها از چیزی که امروز جاری و ساری است بیشتر شود. از این رو تمایل دارد که مناسبات میان ایران و ایالات متحده کنترل شده باشد و چه بهتر اینکه بازیگری نزدیک به پکن محور تسهیلکننده و رسیدن به این وضعیت شود. عمران خان هرچند از منظر دیپلماتیک و جایگاه سیاسی یک وزنه قابل اعتنا بهنظر نمیرسد اما تاکنون چندین بار برای ایفای نقش در چنین جایگاهی ابراز تمایل کرده است و مقامات ایران هم در ماههای اخیر تلاش کردهاند دست رد به سینه او نزنند چنان که این مساله از مذاکره وزرای خارجه دو کشور قابل استنباط بود.
با این اوصاف بر فرض اینکه پاکستان هم نقش جدیدی برعهده گرفته باشد نمیتوان مسیر اسلامآباد را منتهی به یک اتفاق بزرگ و تغییر ویژه در مناسبات پاستور -کاخ سفید دانست چراکه نه عامل تسهیلکننده جایگاه ویژهای دارد و نه چینیها تمایل خاصی برای بهبود روابط آمریکا با کشورهای آسیایی بهویژه خاورمیانه دارند، لذا نمیتوان به چنین خبرهایی ولو با قید صحت اعتنا کرد.
کسی در کاخ سفید منتظر مذاکرهکننده ایرانی نیست
سوم: روز گذشته خبری مبنیبر جایگزینی علی لاریجانی در جایگاه دبیری شورای عالی امنیت ملی بهجای دریادار علی شمخانی ظرف یک ماه آینده و پس از پایان دوره دهم مجلس شورای اسلامی، از سوی برخی رسانههای اصلاحطلب منتشر شد، خبری که البته منبع اصلی آن مشخص نیست و تاییدی هم هنوز درباره صحتوسقم آن منتشر نشده است. در این خبر آمده بود که با حضور علی لاریجانی در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی فرآیند جدیدی از مذاکرات میان ایران و ایالات متحده آمریکا شکل خواهد گرفت و از آنجایی که لاریجانی سابقه مذاکراتی نیز در کارنامه خود دارد و از قضا در دوران جمهوریخواهان و جورج بوش پسر توانسته بود الگویی نسبتا پیشبرنده از مذاکرات را به اجرا بگذارد نظام به او اعتماد کرده و احتمالا این مذاکرات در آیندهای نهچندان دور با دولت ترامپ آغاز خواهد شد.
در این مورد هم بنای این نوشتار صحت سنجی از خبر حضور علی لاریجانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی نیست (که البته با وجود تمایل احتمالی پاستور به چنین تغییری، بسیار دور از انتظار بهنظر میرسد) و صرفا بخش دوم خبر مورد بحث است، اینکه آیا مشکل شکل نگرفتن مذاکره و توافق با کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ از ناحیه ایران و فرد مذاکرهکننده است که با حضور علی لاریجانی مرتفع شود یا ایراد جای دیگری است؟
پاسخ به این پرسش آنچنان دشوار نیست. حسن روحانی و تیم دیپلمات وی، آنچنان که بارها و بارها نشان دادهاند هیچ ابایی از مذاکره با دولت ترامپ ندارند، نهتنها تمایل که در مقاطعی بسیار هم خود را مشتاق نشان دادهاند. اگر خاطرتان باشد زمانی که محمدجواد ظریف در حاشیه اجلاس گروه ۷ در پاریس حضور یافت و با امانوئل مکرون دیدار کرد، در تهران رئیسجمهور خطایی استراتژیک مرتکب شد و تلویحا از دیدار با ترامپ استقبال کرد، اتفاقی که البته بعد از ۲۴ ساعت و با واکنش تند ترامپ معکوس و حسن روحانی مجبور شد بگوید تنها با فتوشاپ امکان وقوع چنین ملاقاتی وجود دارد.
با توجه به چنین تجربهای عمق خصومت مقامات کاخ سفید و کنگره آمریکا با ایران (مانند وحدت نظر در مورد شکستن قطعنامه 2231 و تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران) مشخص است و بر کسی پوشیده نیست و صدالبته همچنین شکلگیری فشار حداکثری و وقوع اتفاقاتی چون ترور سردار سلیمانی هم دلایل مهمی هستند و نشاندهنده اینکه درون ایالات متحده هیچکس انتظار یک مذاکرهکننده ایرانی را نمیکشد و اساسا علاقهای برای این کار وجود ندارد.
بخش قابلتوجهی از موثرین بر سیاستها و تصمیمات اصلی و نهایی کاخ سفید همچون مایک پمپئو وزیر امور خارجه و برایان هوک مسئول میز ایران هنوز هم امیدوارند و تصور میکنند فشار حداکثری بر ایران تاثیرات عمیقی گذاشته و توانسته رفتار تهران را تغییر دهد و احتمالا بهزودی ایران دستانش را بالا برده و آماده امتیازدهی خواهد شد. با این خیال خام، امر مسلم این است که هنوز هم آمریکاییها هیچ بنایی برای مذاکره ندارند، به این سمت هم حرکت نخواهند کرد و مادامی که دولت دونالد ترامپ در کاخ سفید حضور داشته باشد عملا امکان شکلگیری یک مذاکره میان طرفین منتفی است حال طرف ایرانی محمدجواد ظریف باشد، یا علی شمخانی و یا حتی علی لاریجانی.
همه اینها علاوهبر این است که طی دو سال گذشته و در فرآیندی سخت و دشوار یک تجربه تاریخی شکل گرفته و به ایرانیان آموخته است که چپ و راست ایالات متحده در فشار بر ایران و تحت فشار قرار دادن مردم، اتفاقنظر دارند و صرفا در تاکتیکها اختلاف نظر وجود دارد. با این وضع در تهران مقاومتها بیشتر از هر زمان دیگری شده و بسیار بعید است حالا که آمریکا اثری در فشار ندیده و از طرفی خودش هم با چالشهای زیادی درگیر است، این مقاومت دو ساله شکسته شود./1360/